سه‌شنبه، 14 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

آيا ترويج فرهنگ شهيد و شهادت منجر به ترويج فرهنگ خشونت در جامعه نمی شود؟


پاسخ :
ارزيابي مسايل مربوط به حيات و زندگي براي انسانهاي عادي ـ بخصوص كساني كه تمام نفع وضررها را در قلمرو مادّيات و زندگي مادّي مي‌بينيد ـ به آساني ممكن و ميسور نيست، ولي اگر انسان عينك مادّي را كنار بگذارد و به دنيا وزندگي از زاويه ديگر نگاه كند به يقين خواهد ديد كه همه چيز معناي ديگري مي‌دهد. يكي از آن مسايل، پديده جهاد و شهادت است كه تفسير و تبين آن دو فقط در پرتو بينش الهي و شناخت حقيقي از هدف خلقت مقدور است. به فرموده امام راحل (قدس سره) « اگر ما، ماوراي اين عالم را اعتقاد داشته باشيم بايد شكر كنيم كه در راه خدا كشته مي‌شويم و برويم در صف شهدا»[1].
اما در خصوص مكتب جهاد و شهادت كه از جايگاه و اهميت ويژه اي در اسلام برخوردار است ،بايد گفت كه جهاد و شهادت مقام بسيار والا و ارجمندي است كه نيل به آن صلاحيّت و قابليّت مي‌خواهد، و جهاد عامل عزّت و لباس پر فضيلت «تقوا»[2] است و لباس جهاد فقط بر تن راست‌قامتان جاودانه تاريخ زيبا مي‌نمايد. از اين منظر ،جان كه بهاء پيدا كرد، پا به بازار جهاد مي‌گذارد و مشتري اين جان ارزشمند خداست.[3] براي دست‌يابي به پاسخ مناسب تبيين دو موضوع يكي جهاد و اهداف آن و ديگري شهيد و شهادت از منظر اسلام ـ هر چند به طور اجمال ـ لازم است.

الف) جهاد و اهداف آن:
واقعاً جهاد چيست و چه ارزشي دارد؟ مجاهد كيست و چه اهدافي را بايستي دنبال كند؟ ماده جُهد در همه ابواب و مشتقاتش مانند جهاد و اجتهاد و .. به معناي تكاپو و تلاش است. پس مجاهد يعني تكاپوگر و تلاشگر، و در آن هنگام كه در ميدان كارزار به كار برده مي‌شود و يا در موقع آمادگي براي ورود در ميدان نبرد استعمال مي‌گردد، مفهومي از جانبازي را در بر دارد. تفاوت جهاد با قتال در اين است كه كلمه جهاد در اصطلاح مكتب اسلام اگر مطلق هم به كار برده شود، تكاپو در راه هدف الهي را تا از دست دادن حيات نيز در بردارد، ولي قتال و مقاتله تلاش و گلاويزي در مرز زندگي و مرگ است كه اگر با هدف الهي بوده باشد، جهاد ناميده مي‌شود؛ هدف الهي مندرج در جهاد ، تلاش و جانبازي به انگيزه نيل به مال و مقام و اشباع حس انتقام جويي يا ديگر انواع خود خواهي ها نيست[4]. با اين تعريف كه براي جهاد آورده‌اند ، از اندك حركت هدفدار و بدون توقّع عوض مادّي گرفته ، تا كشته شدن در راه هدف الهي جهاد ناميده مي‌شود. گذشت از مال و مقام و بكار بردن شخصيت و گفتار و بطور كلي هر حركتي با اعتقاد به مفيد يا ضروري بودن آن و با انگيزه دفع ضرر از خود و يا انسانهاي ديگركه مورد خواست خداوندي است ، جهاد ناميده مي‌شود. [5] تأكيد بر جهاد قبل از همه از سوي خداوند متعال صورت پذيرفته است: لذا در اين باره خداوند مي فرمايد:
«ان الله اشتري من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا في التورات والانجيل والقران ومن اوفي بعهده من الله فاستبشرو ا ببيعكم الذي بايعتم به وذلك هو الفوز العظيم التائبون العابدون الحامدون السائحون الراكعون الساجدون الامرون بالمعروف والناهون عن المنكر والحافظون لحدود الله و بشر المومنين.»
«خداوند نفوس و اموال مردم با ايمان را در مقابل بهشتي كه نصيب آنان خواهد نمود خريده است. اين مردم با ايمان در راه خدا مي‌جنگند، مي‌كشند وكشته مي‌شوند. اين وعده حقي است كه خداوند در هر سه كتاب آسماني تورات و انجيل و قرآن داده است. و كيست به عهد خود وفا دارتر از خدا؟ شما را به معامله‌اي كه انجام داده‌ ايد، بشارت باد، اين است موفقيت عظيم (اين مردم با ايمان كيستند؟) اينان بازگشت‌كنندگان به سوي خدا، پرستش‌كنندگان، سپاسگزاران ، پويندگان ، ركوع وسجودكنندگان و كساني هستند كه امر به نيكي مي‌كنند و از زشتي جلوگيري مي‌نمايند، اينان نگهدارنده و پاسدار قوانين الهي هستند، به انسانهاي با ايمان بشارت بده»
پس در اسلام، جهاد و قتال در راه خدا از جايگاه والايي برخوردار بوده و مجاهدان واقعي نيز مورد تمجيد و تحسين‌اند. جهاد يك قانون عام، در عالم هستي است، و همه موجودات زنده اعم از نباتات و حيوانات به وسيله جهاد موانع را از سر راه خود بر مي‌دارند تا بتوانند به كمالات مطلوب خود برسند. اين قانون بر عالم انسان‌ها نيز حاكم است و ملتي كه همواره در حال «جهاد» و «مراقبت اوضاع» به سر مي‌برد زنده و پيروز خواهد ماند. در مقابل آناني كه به فكر خوشگذراني و تأمين خواسته‌هاي فردي‌اند از بين خواهند رفت. پيامبرگرامي اسلام فرمود: «كسي كه جهاد را ترك كند، خدا بر اندام او لباس ذلّت مي‌پوشاند.»[6] و فرمود: «جهاد كنيد تا مجد و عظمت را براي فرزندانتان به ميراث بگذاريد.»[7]
بررسي آيات و اخبار در خصوص آداب جهاد و قتال نشان مي‌دهد كه اسلام مسائل اخلاقي و انساني را در خشونت‌بارترين صحنه‌هاي زندگي يعني جنگ مورد توجه قرار داده و همه جا قهر را با لطف و خشونت را با رحمت عجين ساخته است.[8]
با عنايت به تبيين و تفسير آيه شريفه[9] كه راجع به ماهيت جهاد و اوصاف مجاهدان بود، و آيات فراواني در قرآن كريم؛جهاد اسلامي، اهدافي را دنبال مي‌كند كه همه منطقي و قابل عرضه كردن به دوست و دشمن است؛ جهاد و جنگ براي دفاع از دين حق،[10] خاموش كردن فتنه‌ها[11] و حمايت از مظلومان[12] تشريع شده است.[13] بنابراين جهاد در راه خدا، آدم كشي و خونريزي، اشباع حس انتقام جويي، تحصيل جاه و مال و مقام و فراهم كردن زمينه خودكامگي و خودخواهي نيست. به گفته يكي از بزرگان: در اغلب آيات قتال و جهاد كلمه في سبيل الله وجود دارد، اين كلمه در فارسي به معناي در راه خدا است.
خداوندي كه حتّي ذبح يك جاندار ناچيز را بدون نام او براي خوردن گوشتش تحريم مي‌كند، خداوندي كه كشتن بدون علّت يك انسان را كه منحصر در قتل نفس و افساد در روي زمين است، مانند كشتن همه انسان‌ها گوشزد مي‌كند، خداوندي كه خطر احتمالي را براي زندگي، تخصيص دهنده همه قوانين و تكاليف خود مقرر مي‌دارد، خداوندي كه كمترين تعدّي بر حقوق انسان‌ها را استكبار و سلطه‌طلبي و استعلا ناميده و آن را شديداً محكوم مي‌نمايد، آيا با همه‌ اين ممنوعيّت‌ها جهاد را به معناي كشتن براي پيروزي يك عدّه انسان‌ها به انسان‌هاي ديگر تجويز مي‌نمايد؟»[14]
هرگز چنين نيست اگر براي تفسير انگيزه جهاد تنها اين آيه شريفه را در نظر بگيريم، كافي است: «تلك الدار الآخرة نجعلها للذين لايريدون علواً في الارض و لافساداً و العاقبة للمتقين.»[15] آن خانه آخرت را براي كساني قرار مي‌دهيم كه در روي زمين سلطه‌طلبي و فساد نمي‌خواهند و عاقبت (سعادتمندانه) از آن مردم با تقوا است.

ب) شهيد و شهادت:
در يك ارزيابي از انواع رويدادهايي كه به وسيله انسان‌ها در تاريخ بروز كرده، معلوم مي‌شود كه هيچ يك از آن‌ها نمي‌تواند با اهميّت و عظمت شهادت برابري كند. از شهادت تعريف‌هاي گوناگوني ارائه گرديده است. به عبارت ديگر شهادت عبارت است از پايان دادن به فروغ درخشان حيات در كمال هشياري و آزادي و آشنايي با ماهيت حيات كه از ديدگاه معمولي عقل و خرد در متن طبيعت، مطلوب مطلق مي‌باشد، در راه وصول به هدفي كه والاتر از حيات طبيعي است و يا شهادت عبارت است از پايان دادن به حيات طبيعي براي دفاع از ارزش‌ها و حيات انساني افراد جامعه. و در نگاه ديگر شهادت عبارت است از تعيين ملاك و ميزان و الگو براي زندگي در اين دنيا و…[16] نكته‌ي قابل توجه آن كه برخلاف آنچه كه در نظر ابتدايي جلوه مي‌كند، شهادت نوعي از مرگ نيست، بلكه شهادت صفتي از «حيات معقول» است. پس كسي كه آرزوي شهادت مي‌كند، در حقيقت آرزوي توانايي به دست آوردن «حيات معقول» را نموده است.
شهادت كارنامه مردان مجاهد است كه باعث مجد و عظمت است.[17] و عامل رستگاري[18] ،و پاداش آنان در پيشگاه خالق هستي محفوظ است.[19] و شهادت شريف‌ترين و والاترين نوع مردن است.[20] و از منظر امام علي- عليه السلام- گرامي‌ترين نوع مردن[21] و در منطق امام خميني (ره) شهادت عزّت ابدي است، حيات ابدي است.[22] اسلام با ترسيمي كه از پديده شهادت كرده است، عامل بسيار مهم و سرنوشت‌سازي را در مبارزه با موانع كمال وارد ميدان كرده است. عاملي كه برنده‌تر و كاراتر از هر سلاحي است، ملتي كه شهادت دارد، اسارت ندارد. چون شهدا كساني هستند كه با ورود به عرصه كارزار، در حالي كه تن به شهادت داده‌اند باكي از پايان يافتن زندگي در راه هدف اعلائي كه برگزيده اند، ندارند.
قرآن كريم اين پويندگان از جان گذشته و اين قهرمانان از خود رسته و به خدا پيوسته را در عالي‌ترين حد، تعظيم و تحسين نموده و آنان را زنده‌هاي جاويد و در رديف پيغمبران قرار داده است. شهادت در راه خدا ايفاي تعهّدي است كه اولاد آدم با خدا بسته اند: «من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا» (از مردم با ايمان، مرداني هستند كه تعهّد الهي را ايفا نمودند، گروهي از آنان راه ابديّت را پيش گرفت و دسته ديگر منتظر حركت در اين راهند، آنان هيچ حقيقتي را تبديل و تغيير ندادند.)
اين تعهد مي‌گويد: جانی را كه من به تو داده‌ام، نبايد در راه شهوت و هوس‌هاي حيواني تباه سازي. اين جان را نبايد در راه مقام پرستي و خودكامگي از ارزش بياندازي. تو حق معامله جان را با هيچ موضع دلخواه خود نداري. اين جان كه امانت الهي در نزد توست، نبايد اسباب سوختن ديگر انسان‌ها را فراهم سازد، و نبايد در حال ركود، رو به فنا برود. تعدّي به اين امانت، تعدّي بر من است. البته كه اين تعدّي آسيبي بر خدا نمي‌زند. بلكه خسارتي است كه به خويشتن وارد مي‌سازد و قابل جبران هم نيست. آري! اين جان از آن من است و بايستي به سوي من برگردد. شهيد انساني است كه به اين تعهد احترام گذاشته و وفا كرده و رهسپار منزلگه نهايي خود گشته است.
بنابراين با افتخار مي‌توان گفت اسلام مكتب جهاد و شهادت است، و بر اين دو امر تأكيد فراون رفته است. راز اين تأكيد در گرو فهم اين مطلب است كه جهاد در راه خدا در واقع پاسداري از حيات انسان‌ها است. دو عامل اساسي همواره در كمين آسيب زدن و مختل نمودن حيات آدميان نشسته و در انتظار فرصت‌ هستند: يكي جريانات وعوامل و نيروهاي عالم طبيعت است. عامل ديگري كه همواره بايستي در راه رفع مزاحمت آن جهاد كرد، انسان است. انساني كه مزاحم حيات انساني ديگران است. جهاد و تلاش براي رفع و دفع شرّ انسان‌نماها، به قدرت و توانايي عقلاني و فكري بيشتري نيازمند است، چون عمق و گسترش و تعداد اسباب دشمني انسان با انسان به مراتب برتراز عوامل مزاحم طبيعت است. به خصوص كه انسان‌هاي فتنه‌جو و مزاحم آگاهانه و از روي عمد به انسانيّت ضربه مي‌زنند، و اگر جلوگيري نشوند، شرّي ـ به تعبير قرآن فتنه ـ در عالم به پا مي‌كنند كه حيات همه را نابود مي‌كند.
لذا قرآن دستور به جهاد داده است: و قاتلوهم حتّي لا تكون فتنه[23] و يا «الفتنة اكبر من القتل»[24] با آن‌ها نبرد كنيد تا فتنه مرتفع گردد چه اين كه «فتنه بزرگ‌تر از كشتن است» پس جهاد و قتال در راه خدا براي رفع و دفع فتنه‌هايي است كه در مسير تكامل كاروان بشريت قرار دارد، و مجاهدان در اين جهاد مستمر، تا آنجا تكاپو و تلاش مي‌كنند كه به هستي و حيات واقعي و معقول دست يابند، شهدا قهرمانان از خود رسته و به خدا پيوسته‌اي هستند كه خون مي‌دهند تا بشريت در عزّت و سعادت زندگي كنند از اين منظر جان كه بها پيدا كرد، صلاحيّت ورود به بازار جهاد را پيدا مي‌كند و مشتري اين جان ارزشمند خدا است؛ اين ترسيمي است كه اسلام از جهاد و شهادت كرده است.
به اعتقاد ما، در مكتب جهاد و شهادت كه اسلام بر آن تأكيد ورزيده است، جهاد هرگز مساوي با خشونت نبوده و مجاهد خشن نيست، چون جهاد در اسلام آدابي دارد و شايد بتوان گفت اين اسلام است كه بنيانگذار اعتدال در جنگ و قانونمند كردن آن است. بلي به يك معنا مجاهد بايد با خشونت باشد چون «محمد رسول الله والذين معه اشداء علي الكفار» محمد - صلي الله عليه و آله- و يارانش در برابر كافران با قهر و خشونت رفتار مي‌كنند، لذا در جنگ دفاعي ايران عليه عراق، اگر نبود قهر و خشونت مجاهدين، معلوم نبود چه سرنوشتي در انتظار خلوت گزيده‌ها بود. پس بايد تلاش و جهاد آنان را ارج نهاده و بر ارواح طيّبه شهدا سلام و درود فرستاد و اين تصور كه آنها بعد از جنگ باز هم خشن هستند و براي جان انسان ها ارزش قائل نيستند خطا و باطل است زيرا يك مجاهد همواره در راه رضاي حق گام بر مي دارد و در جايي كه خشونت و مورد رضاي خداوند نيست او هم به آن سمت نمي رود و اين يك توهم و يك قياس باطل و يك اتهام ناروا به مجاهدان است؛ زيرا آنها كساني هستند كه مثل مولا علي - عليه السلام- حاضر نيستند حتي يك دانه گندم را از دهان يك مورچه به ناروا بگيرند تا چه رسد به اين كه نسبت به انسان هاي بي گناه، ظلم و تعدي نمايند و اگر احياناً از سوي كسي از مجاهدين چنين رفتاري مشاهد شود ،اين نه به خاطر مكتب شهادت و مجاهدت در اسلام است بلكه به خاطر خطا و لغزش آن فرد يا گروه خاص كه ممكن است ريشه در اشتباه در فهم حكم اسلام يا موضوع مورد نظر و يا خداي ناكرده هواي نفس دارد، داشته باشد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. محمد تقي جعفري، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، ج 5، 6، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1389.
2. مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، ج 2، ص 27، ج 4،‌ص 80، ج 21.
3. مطهري، مرتضي، جهاد و مشروعيت آن در قرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1361.
4. خميني، روح الله، در جستجوي راه از كلام امام، تهران، اميركبير، 1361.
5. خميني، روح الله، بوستان شهادت، بي‌جا، بنياد شهيد انقلاب اسلامي، 1373.

پی نوشتها:
[1]. موسوي خميني، سيد روح الله، صحيفه نور ، ج 1 ص 72.
[2]. ر.ك: نهج البلاغه ، خ 27.
[3]. توبه/112، 111.
[4]. ر.ك: جعفري، محمد تقي، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، تهران ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1359، ج 5، ص 261.
[5]. همان ، ص 262.
[6]. حر عاملي، محمد بن حسن، ‌ وسايل الشيعه، ج 11، كتاب الجهاد، ابواب جهاد العدو، ب 1، ح 2، و 16.
[7]. همان.
[8]. بقره/190، 194، مائده/5، 2، ر. ك: مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 97، ص 25، و منتهي الامال،‌ ج 1، ص 16 و فيض الاسلام، نهج البلاغه، نامه 14.
[9]. جعفري، محمد تقي، پيشين، ج 5 ، ص 268« نمونه هايي از حدود را بيان كرده است» .
[10]. حج/39.
[11]. بقره/191 ، 193.
[12]. نساء/75.
[13]. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج 2، ص 27، 30، ج 4، ص 80‌ به بعد. ج 21، ص 408.
[14]. جعفري، محمد تقي، پيشين، ج 5، ص 276، 277.
[15]. قصص/83.
[16]. جعفري، محمد تقي، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1359، ج 6، ص 3 و 4.
[17]. توبه/41، 22، 20. بقره/154. آل عمران/169.
[18]. توبه/111.
[19]. توبه/52 و محمد/6، 3.
[20]. پيامبر- صلي الله عليه و آله- فرمود: اشرف الموت قتل الشهاده: بحارالانوار، ج 100، ص 8.
[21]. فيض الاسلام، نهج البلاغه، ص 372، خطبه 125.
[22]. ر. ك: موسوي خميني، سيد روح الله، صحيفه نور، ج 9، ص 102.
[23]. انفال/39.
[24]. بقره/217.
منبع: اندیشه قم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.