شنبه، 23 بهمن 1395
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

حضرت فاطمه (س) از چه لحاظ برای زنان و دختران مسلمان الگو هستند؟


پاسخ :
اهمیّت الگو
انسان‌ همواره‌ به‌ الگو نیاز دارد و برای‌ شکل‌ دادن‌ شخصیت‌ خود نمونه‌ و سرمشق‌ می‌طلبد. این ‌نیاز و طلب‌، ریشه‌ در فطرت‌ انسان دارد. انسان به فطرت خود، كمال دوست و كامل جو است. او به كمال عشق می‌ورزد و در پی آن می‌دود از این روی، هرچه الگو برجسته تر و كامل تر باشد جاذبة بیشتری دارد بنابراین، شکی در این نیست که الگو باید از هر نظر کامل و متعالی باشد تا شایستگی و لیاقت‌ سرمشق بودن و الگوپذیری را داشته باشد تا دیگران را به سوی خود جذب کند. الگوهای جذاب، برای تربیت انسان، یادگیری و شكل دهی رفتار انسان‌ها، نقش اساسی دارد.
معرفی‌ الگوهای‌ ربانی‌ در قرآن‌ کریم پاسخ‌ به‌ ‌همین نیاز فطرت انسان‌هاست‌:
«لَقَدْ كانَ لَكُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ یرْجُوا اللَّهَ وَ الْیوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثیراً؛ مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیكویى بود، براى آنها كه امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مى‏ كنند».[1]
«قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فی‏ إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَه؛ براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهیم و كسانى كه با او بودند وجود داشت».[2]
لَقَدْ كانَ لَكُمْ فیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ یرْجُوا اللَّهَ وَ الْیوْمَ الْآخِرَ؛ براى شما در زندگى آنها اسوه حسنه و سرمشق نیكویى بود، براى كسانى كه امید به خدا و روز قیامت دارند».[3]
به‌ هر حال‌، نخستین‌ عامل‌ سرنوشت‌ ساز در تربیت‌ انسان‌ و شکل‌گیری‌ِ شخصیت‌، داشتن الگو و همانندسازی‌ با الگوهای‌ برتر است از این روی، انتخاب پیامبر الهی و فرستادگان خدا که در نوع خود انسان‌های کاملی بودند از میان سایر انسانها به خاطر آن است كه بتوانند الگو و سرمشق عملى براى امت‌ها باشند، چرا كه مهمترین و مؤثرترین بخش تبلیغ و دعوت انبیا، دعوت‌هاى عملى آنها است. برنامه‏هاى عملى، همیشه مؤثرترین برنامه‏ ها است، چون عمل حكایت از ایمان عمیق انسان به گفتارش مى‏ كند به قول معروف: «سخنى كه از دل برآید لا جرم بر دل نشیند».
الگوها از امتیازاتی‌ برخوردارند که‌ می‌توانند تمام‌ یا بخشی‌ از آرمان‌ها و آرزوهای‌ متعلِّم‌ و طالب‌ را به‌ طور عینی، ملموس‌ و مجسم‌ در پیش‌ روی‌ او قرار دهند و بر عمق‌ وجود آنان‌ نفوذ کنند. به عبارت دیگر،‌ الگوها گمشدة انسانند که‌ با نبودشان‌ انسان احساس‌ خلا و کمبود می‌کند. او می‌خواهد پیش‌ از آن‌که‌ اوصاف‌ شخصیت‌ ربّانی‌ را بشنود او را با چشم‌ خویش‌ ببیند. اصلاً گرایش‌ انسان‌ به‌ اسطوره‌ سازی و الگوپذیری‌ از همین‌ نیاز یا خلا ذاتی‌ وی سرچشمه‌ می‌گیرد.
از سوی‌ دیگر، تاریخ‌ بشری‌ نشان از آن دارد که‌ در صورت‌ عدم‌ وجود الگوهای برتر و کامل در یک‌ جامعة انسانی‌، افراد در زندگی‌ ظاهری‌، عقلی‌ و ایمانی‌ خویش‌ سردرگم‌ و حیران‌ می‌مانند؛ زیرا انسان‌ شاخص و معیار درستی‌ برای‌ سنجش‌ و تعیین‌ مقدار دارایی‌های ‌ارزشی‌، اخلاقی‌ و انسانی‌ خویش‌ ندارد و سلامت‌ و یا عدم سلامت روحی و روانی، فردی و اجتماعی‌اش‌ را تشخیص‌نمی‌دهد. انسان‌ در چنین‌ حالتی‌ نه‌ میزانی‌ برای‌ سنجش‌ حدود، کمالات‌ و صفات‌ انسانی ‌و الهی‌ خویش‌ دارد و نه‌ میزانی‌ برای‌ سنجش‌ نارسایی‌ و کمبودهایش‌.
به هر حال، از دیدگاه‌ عقل‌ بیشترین‌ نقش‌ در تکوین‌ شخصیت‌ از الگوهای‌ عینی و عملی‌ است‌، زیرا دریافت ‌پیام‌ از طریق‌ الگوها آسان‌تر از دریافت‌ از طریق‌ عامل‌ ذهنی‌ و آموزشی‌ است‌. علاوه‌ بر این، ‌عامل‌ عینی‌ مؤثرتر است‌. یادگیری‌ از طریق‌ الگو از مقوله‌ دیدن‌ است‌ ولی‌ شرح‌ و بیان‌ از مقوله‌ شنیدن‌. تحقیقات‌ نشان‌ می‌دهد که‌ 80% یادگیری‌ از طریق‌ دیدن‌ صورت‌ می‌گیرد و فقط‌ 13% یادگیری‌ از طریق‌ شنیدن‌ است‌ و 7% بقیه از طریق‌ حواس‌ دیگر صورت می‌گیرد. دقیقاً به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ که‌ در آموزه‌های‌ دینی‌ اکیداً سفارش‌ شده‌ است‌: «كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَیرِ أَلْسِنَتِكُم‏؛ دعوت‌ کنندگان‌ مردم‌ باشید به‌ غیر زبان‌تان‌».[4]
پیامبران الهی و پیشوایان معصوم(علیهم‌السلام) و اوایای الهی مهمترین شاخة هدایت را با عمل خود نشان مى ‏دادند از این روی، هنگامى كه سخن از «سنت» به میان مى ‏آید، گفته مى‏ شود سنت عبارت است از «قول»، «فعل» و«تقریر» معصوم، یعنى پیشوایان معصوم(علیهم‌السلام) سخن، عمل و سكوت‌شان همه حجت و راهنما است و نیز به همین دلیل است كه عصمت در تمام پیامبران و امامان، شرط است تا آن بزرگواران در همة زمینه‏ ها الگو باشند. اگر خود آنان به دستورات دین عمل نكنند و گرفتار لغزش‌های علمی و عملی شوند، مردم هیچ گونه اعتمادی به آنان پیدا نمی‌كنند در نتیجه، اهداف بعثت تحقّق نخواهد یافت؛ بنابراین حكمت بالغه و لطف خداوند اقتضا می‌كند كه فرستادگان او در هر دو بُعد عقل نظری و عملی از مصونیت كامل و عصمت برخوردار بوده، نه تنها دچار معصیت و گناه نشوند بلكه، سهو و نسیان نیز در ساحت قدسی آنان راه پیدا نكند.
بنابراین، اگر الگوهای انسان از هر حیث کامل و بی عیب و نقص نباشد، طبیعتاً در الگوگیری نقض غرض پیش می‌آید؛ چرا که لازم می‌آید ما در مسیر زندگی که به سعادت و کمال نهایی انسان منتهی می‌شود از الگو، برنامه و نقشه‌ای تبعیت کنیم که احتمال خطا و اشتباه در آن راه دارد و ممکن است ما را به مقصد نرساند و گمراهمان کند.
حدود الگوگیری از معصومین(علیهم‌السلام) و اولیای الهی
به طور کلی، الگو قرار دادن پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و امامان معصوم(علیهم‌السلام) و بزرگان دین به این معنا نیست که در تمام ریز موضوعات، همه کارها و برنامه‌های جزئی و شخصی و اموری که مناسب شرایط زمانی و مکانی زمان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و امامان معصوم(علیهم‌السلام) بود در این زمان و در زندگی ما نیز دقیقاً اجرا گردد، بلکه باید خطوط کلی، مسائل اساسی و راهکارهای عملی زندگی را از آنها فرا گرفت و از آنها در این راستا الگو گرفت. مثلاً باید از ایمان، توکل، اخلاص، زهد، تقوا، روحیات عالی، استقامت و شکیبایی،‌ هوشیاری، شجاعت، درایت، نظم و نظافت، توجه به خدا، تسلط پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بر حوادث و زانو نزدن او در برابر سختی‌ها و مشکلات از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و پیشوایان معصوم(علیهم‌السلام) الگو گرفت ولی نحوة استقامت، نوع هوشیاری، طرز تحمل و پایداری ما دقیقاً لزومی ندارد که عین آن حضرات باشد، بلکه باید متناسب با این زمان و شرایط خاص آن باشد. ضمن این که توانایی و ظرفیت هر فردی را نیز باید در نظر گرفت.
توجه داشته باشید، الگوگیری در یک تقسیم‌بندی کلی بر دو محور «ارزش‌ها» و «روش‌ها» استوار است که ارزش‌ها ثابت است، ولی روش‌ها با توجه به شرایط زمان و مکان و توانایی افراد، مختلف و قابل تغییر است.
به طور مثال: اصل عبادت خدا، اطاعت از شوهر، تربیت فرزند، حضور در صحنة سیاست، تعلیم دیگران و خدمت رسانی به مردم، از اصول ارزشی است، اما مقدار وقت‌گذاری برای هر کدام، روش‌ها و ابزارهای آن با توجه به موقعیت و شرایط افراد تغییر پذیر است. البته در حد امکان نیز باید از روش‌های معصومین(علیهم‌السلام) نیز الگوگیری کرد.
به عبارت دیگر، در الگوگیری از معصومین(علیهم‌السلام) باید به تفكیك میان قالب و محتوای سیره ها توجه نمود. توضیح اینکه الگوپذیری از معصومین (علیهم‌السلام) به دو صورت می‌تواند انجام شود:
1. مستقیم
2. غیر مستقیم.
الگوپذیری مستقیم آن است كه گفتار و رفتار آن بزرگواران را عیناً برنامه و راه و رسم زندگانی خویش قرار دهیم. در بسیاری از موارد گفتاری خاص یا رفتاری مشخص از ایشان با همان شكل و قالب رفتاری می‌تواند اسوه و الگوی ما قرار گیرد. برای نمونه می‌شنویم كه حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) در پس هر نماز واجب ذكر مخصوص داشتند. (34 مرتبه الله اكبر، 33 مرتبه الحمدلله، 33 مرتبه سبحان الله)؛ ذكری كه دستور آن را به عنوان هدیه ای عظیم از پدر بزرگوارشان دریافت كرده بودند و همواره بر آن مداومت می‌ورزیدند و به شیعیان خویش نیز توصیه می‌فرمودند. از این روی ما نیز به آن حضرت اقتدا می‌نماییم و همان ذكر را با همان ترتیب بعد از هر نماز واجب به عنوان با فضیلت ترین تعقیبات نماز می‌گوییم. چنین اقتدایی به آن بزرگوار، الگوپذیری مستقیم خواهد بود.
الگوپذیری غیر مستقیم آن است كه روح و حقیقت گفتار یا كردار آن اسوه های الهی را درك نماییم و با تحلیل و استنباط از سیرة علمی و عملی آن بزرگواران، وظیفة خویش را در همة ابعاد زندگانی (فردی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و ... ) دریابیم. بسیاری از شكل ها و قالب های رفتاری اسوه ها ویژة همان عصر و زمان خودشان بوده است؛ از این روی منظور از اسوه پذیری از آن رفتارها این نیست كه همان قالب و شكل رفتاری خاص را اقتباس و تقلید كنیم؛ بلكه مطلوب و مقصود این است كه روح و محتوای آن سیرة رفتاری را درك نماییم و آن را در شكل ها و كالبد هایی نوین، طبق اقتضای شرایط زمانی و مكانی خویش بدهیم.
برای نمونه در روایات می‌بینیم كه حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) و حضرت علی (علیه‌السلام) در یك
چهار دیواری كوچك و گلین زندگی می‌كنند. از یك پوست گوسفند، هم برای علف خورِ گوسفند شان و هم
رو اندازشان استفاده می‌كنند. حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) چادری از لیف خرما می‌بافد و از آن استفاده می‌كند و ...
قالب و شكل این گونه رفتارها به هیچ وجه در عصر حاضر قابل تأسی نمی‌باشند؛ اما آن چه ارزشمند و قابل تأسی است ، «حقیقت»، «محتوا» و «روح» این رفتارهاست. اسوه پذیران حقیقی آنانی‌اند كه روح این رفتار ها را درك و اقتباس نمایند و در كالبد زندگی خویش به مانند: روح بی‌اعتنایی به دنیا و حقیر شمردن مظاهر فریبندة آن، روح پارسایی و رستگی از حبّ دنیا، روح ساده زیستی و پرهیز شدید از تجمّل‌گرایی.[5]
حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) در مدت عمر کوتاه خود، سند ماندگاری از انسان و زن کامل برای تمامی جهانیان، به یادگار گذاشت. که می‌توان از آن الگو گرفت از جمله در عبادت، در رابطه صمیمانه داشتن با مادر، همراز و هم سنگر بودن با پدر، عفاف و حجاب، جهیزیه كم و مناسب داشتن، شوهردارى نمونه، ساده زیستى، انس با قرآن و تعلیم آن به فرزندان خویش، مراعات نظم و قوانین در زندگی، تقسیم كارخانه با خادمه‏اش (با وجود کنیز در خانه، یک روز در میان کار ها را خود انجام می‌داد.)، اهمیت دادن به همسایه، ارج نهادن به شخصیت كودكان، و حضور و غیاب آنها، رعایت عدالت بین فرزندان و... و سایر اصول و شاخصه‏هاى اخلاقى و ارزشهاى انسانى که به مواردی از آن اشاره می‌کنیم:
الف) ایمان، تقوی و عبادت
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) درباره دخترشان حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) می‌فرمایند: «ایمان به خدا در اعماق دل و باطن زهرا چنان نفوذ کرده که برای عبادت خدا، خودش را از همه چیز فارغ می‌سازد.[6]
حسن بصری می‌گفت: حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) عابدترین مردم بود، در عبادت حق تعالی آنقدر بر پا ایستاد تا پاهای مبارکش ورم نمود.[7] و درباره صفات اخلاقی ایشان از عایشه نقل شده که می‌گوید: بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) کسی را راستگوتر از فاطمه ندیدم.[8]
ب) حجاب و عفاف
حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) به عنوان تنها حامی ولایت، مجبور شدند تا با نامحرمان به احتجاج و اقامه دلیل و برهان بپردازند، اما حضور ایشان در جامعه، نه تنها با عفاف ایشان منافات نداشت؛ بلکه او را در جامعه به عنوان باحجاب ترین و با عفیف ترین فرد معرفی کرد، چرا که در مسجد به ایراد سخنرانی پرداخت، اما دستور داد هنگام رفتن به مسجد، زنان بنی هاشم اطرافش را احاطه کنند و در مسجد پرده‌ای میان زنان و مردان آویختند و ایشان از پشت پرده، سخنرانی کردند.
ج) رفتار با همسر
حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) از لحظه ورود به خانه ساده و گِلى، اما نورانى حضرت على (علیه‌السلام) تا آخرین روز زندگى، بر سر پیمان خود بود. این از فرازهاى برجسته زندگى حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) است، كه از همان آغاز ورود به خانه همسر، تمام شخصیت و هویت خود را چنان بروز دهد كه تا پایان مسیر مشخص باشد. پاسخ صریح و زیباى حضرت على (علیه‌السلام) به پیامبر اكرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در فرداى عروسى، مؤیدى است، بر آنچه گفته آمد. حضرت على (علیه‌السلام) در این جواب كوتاه و عمیق، فاطمه را بهترین یار و مددكار، در طاعت حق معرفى مى كند. وقتى پیامبر ـ صلى الله علیه و آله و سلم ـ از او پرسید كه فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را چگونه یافتى؟ عرض كرد: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلى طاعَةِ اللّهِ؛ فاطمه چه خوب یاورى براى اطاعت الهى است».[9]
و هنگامى كه پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) همین پرسش را از فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) كرد، پاسخى شنید: «خَیرُ بَعْل؛ بهترین شوهر است». كه حكایت از كمال رضایت و خشنودى فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) مى كند. تعاون بر تقوا، نیكى از اركان زندگى مشترك حضرت على (علیه‌السلام) و حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) بود و شاید یكى از بهترین و شكوهمندترین نشانه هاى آن این است كه فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) در طول زندگى پر فراز و نشیب خود با على (علیه‌السلام) هیچ‌گاه از وى تقاضایى ننمود كه اجابت آن براى حضرت على (علیه‌السلام) مشكل و موجب اذیت وى باشد. لباس، زینت، اثاث خانه، مسكن وسیع و امثال آن خواسته هایى است كه معمولاً هر زنى به خود اجازه مى دهد كه از همسر خویش درخواست نماید، امّا فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) هرگز همسرش را براى تهیه این نوع خواسته ها به زحمت نینداخت. حتى وقتى در بستر بیمارى بود و حضرت على (علیه‌السلام) با دلى پر از عشق و محبت، از او خواست كه اگر خواسته اى دارد ابراز كند، فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) از بیان تقاضاى خود ابا مى كرد. حضرت على (علیه‌السلام) فرمود: فاطمه جان، چیزى از من بخواه؛ هنگامى كه فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) را همچنان ساكت و آرام دید، او را سوگند داد كه از او تقاضایى كند. فاطمه كه دیگر سكوت را جایز نمى دید، گفت: اكنون كه سوگندم دادى اگر انارى باشد، مایل هستم. حضرت على (علیه‌السلام) از این كه دید همسرش بعد از سالها زندگى و قناعت، بالاخره از او درخواستى كرده است، براى انجام خواسته او با خوشحالى از خانه بیرون آمد كه مشروح جریان آن، در كتاب‌هاى تاریخى و روایى آمده است.[10]
د) رازدارى
ادب و احترام زن به همسر خود، اقتضا مى‏كند كه نه تنها از طرح و بزرگ جلوه دادن كمبودهاى خانه، خود دارى كند، بلكه در حد امكان، كاستی‌ها را نادیده گرفته، آنها را كوچك شمارد. هنگامى كه اظهار ناراحتى، نتیجه‏اى جز رنجش شوهر ندارد، زن نباید كلامى در این رابطه با او بگوید.
روزى فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) به حضور پدرش رسید، در حالى كه آثار ضعف و گرسنگى از چهره زهرا علیها السلام نمایان بود. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) وقتى این حالت را مشاهده كرد، دستهایش را به سوى آسمان، بلند نموده و گفت: «خدایا گرسنگى فرزندم را به سیرى تبدیل كن و وضع او را سامان بده».[11]
پیامبر اكرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بدون اینكه فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) سخنى به او بگوید، از ضعف و گرسنگى او با خبر مى‏شود كه این خود، یكى از نمونه‏هاى پایبندى به اساس و اسرار خانواده است.
هـ): رفتار با فرزند
با كمى دقت در برخورد عاطفى و منطقى حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) در مى یابیم كه آن بانوى بزرگوار، در ساختن روح و شخصیت فرزندان گرامى‌اش از ابزارى بسیار ظریف و دقیق استفاده كرده است، كه بسیارى از آن ها در حال حاضر، میان روانشناسان تربیتى مورد بحث و بررسى قرار گرفته و خُبرگان این فن، به نتایج مثبت آن ایمان آورده اند. بى شك، این توفیق بى نظیر در تربیت كودكان، ناشى از معرفت عمیق و صحیحى است كه اسلام در مورد انسان، ارائه داده است. بنابراین اگر بگوئیم هر مكتبى به اندازه شناخت درستى كه از انسان دارد، در نظام تربیتى خود، به توفیقاتى دست مى یابد، سخن به گزاف نگفته ایم و چون این آسمانى و الهى اسلام از كامل ترین و واقع بینانه ترین شناخت، در مورد انسان برخوردار است، بیشترین توفیق را در قضیه تربیت نسل بدست آورده، روش تربیتى و اخلاقى حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) بهترین شیوه، و تجربه براى ساختن نسلى پاك و سعادتمند است. از این رو جا دارد كه پیروان و ارادتمندان مكتب اسلام، با به كار بستن شیوه ها و ظرایف تربیتى آن حضرت در رشد و تربیت نسلى پاك، و پیشرو همت نموده، سعادت دنیا و آخرت فرزندان خود را بیمه كنند.
روح انسان به گونه‌اى ساخته شده كه نیاز به محبت و عطوفت، یكى از اساسى ترین نیازهاى روحى او محسوب مى شود، بدین جهت كودكان محروم از این نیاز فطرى، دچار كمبودها و مشكلات روانى، و گاه نواقصى جسمى خواهند شد.
حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) كه خود از سرچشمه محبت و عطوفت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) سیراب گشتند و قلبش كانون محبت به همسر و فرزندان خود بوده، در این جهت نیز وظیفه مادرى خود را به بهترین شكل انجام مى داد.
سلمان مى گوید: روزى فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) را دیدم كه مشغول آسیاب بود. در این هنگام، فرزندش حسین گریه مى كرد، و بى تاب بود عرض كردم براى كمك به شما آسیاب كنم، یا بچه را آرام نمایم؟ ایشان فرمود: «من به آرام كردن فرزند اولى هستم، شما آسیاب را بچرخانید»[12] از جمله مواردى كه در شیوه تربیت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) جایگاه خاصى داشت، تحرك و بازى كودكان بود. این فعالیت و تكاپو مقدارى براى سلامتى و رشد مناسب كودك، ضرورى است كه حتى براى تشویق آن ها به تحرك و بازى، بزرگترها نیز باید تن به بازى و جست و خیز بدهند.
و) توجه به نیازهاى فرزند
در لحظات پایانى عمر خود، سخت نگران حال فرزندانش بود. شاید بیشترین نگرانى آن حضرت براى محرومیت آنها از مادر بود، زیرا او مى‏دانست كه پس از شهادتش، هیچ كس نمى‏تواند مهر و محبت مادرى را نسبت به آنها داشته باشد. لذا براى اینكه فرزندانش از این نعمت بزرگ یعنى محبت مادرانه، محروم نمانند، به حضرت على (علیه‌السلام) پیشنهاد كرد و از ایشان خواست كه پس از او، كسى را به همسرى انتخاب كند، كه بتواند از عهده این مهم برآید.[13]
حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) به بازى با بچه‏ها توجه كافى مبذول مى‏داشتند و همین امر، موجب شادابى و نشاط روز افزون آنها مى‏شد. ایشان به این نكته نیز توجه داشتند كه در بازى، نوع الفاظ و حركات مادر، سرمشق كودك، قرار مى‏گیرد؛ بنابراین باید از كلمات و جملات مناسبى استفاده كرد. علاوه بر این باید در قالب بازى و شوخى شخصیت كودك را تقویت نمود، او را به داشتن مفاخر و ارزشهاى اكتسابى تحریك و تهییج كرد.
نقل شده است كه حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) با فرزندش امام حسن مجتبى (علیه‌السلام) بازى مى‏كرد و او را بالا مى‏انداخت و مى‏فرمود:
أَشْبِهْ أَبَاكَ يَا حَسَنُ وَ اخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ‏
وَ اعْبُدْ إِلَهاً ذَا مِنَنٍ وَ لَا تُوَالِ ذَا الْإِحَن‏[14]
«پسرم حسن، مانند پدرت باش. ریسمان ظلم را از حق بر كن. خدایى را به پرست كه صاحب نعمت‌هاى متعدد است و هیچگاه با صاحبان ظلم و تعدى، دوستى مكن».
همچنین نقل شد است كه وقتى فرزندش حسین (علیه‌السلام) را بازى مى‏داد، این گونه مى‏فرمود:
أَنْتَ شَبِيهٌ بِأَبِي لَسْتَ شَبِيهاً بِعَلِي‏[15]
«تو به پدر من (پیامبر) شبیهى و به پدرت على شباهت ندارى»
طبق همین نقل، این بین موجب خنده و تبسم حضرت على (علیه‌السلام) مى‏شد.
از این قطعات تاریخى، استفاده مى‏شود كه حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) و حضرت على (علیه‌السلام) علی‌رغم تمام مشكلات و گرفتاریهاى موجود، در برخورد با كودكان، خود را خوشحال و خندان نشان مى‏دادند. بدون تردید، فرزندانى كه محصول تربیت چنین خانواده هایى هستند از روانى سالم، روحیه‏اى قوى و نفسى مطمئن برخوردار خواهند بود.
ز) رفتار با مردم
یكى از نقش آفرینى هاى درخشان حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) بالا بردن فرهنگ جامعه، رشد فكر و اندیشه مردم و رفع مشكلات و شبهات آنان است. آن حضرت از مسائل ساده گرفته، تا پیچیده ترین مشكلات را پاسخگو بود، و این میسّر نبود، مگر با احاطه علمى، قوت فكرى و همت بلند ایشان. این بانوى بزرگ اسلام، زجر تبلیغ و رنج تعلیم و تربیت را تحمل نموده، چون مشعلى فروزان در راه هدایت جامعه، نورافشانى كرده و با سوختن خود به دل و جان مردم، گرمى بخشید و پاسدارى از ارزشها و مفاخر اصیل، مبارزه پیگیر با بدعتها، جهل، كجروى ها و ركود جامعه را خط مشى خود قرار داد. از این رو امت نیز باید، هر چه بیشتر به مقام و حقوق رهبر خود آگاه گردد و خود را چون شاگردى فروتن، در برابر او احساس كند، و به دامان او چنگ زند، از نقص به كمال و از ضعف به قدرت، و از ظلمت به نور برسد.
حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) نمونه كامل این مقصود است. ایشان از كودكى در متن اجتماع به سر برده، و با مردم همدم و همدرد بوده است. این بانو رابطه اى صمیمانه و عالمانه با یاران خود داشت.
زنى به خدمت حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) رسید و عرض كرد: مادر پیر و ناتوانى دارم كه در نماز بسیار اشتباه مى كند، مرا فرستاده تا از شما بپرسم كه چگونه نماز بخواند. آن حضرت فرمود: هر چه مى خواهى بپرس. آن زن سؤالات خود را مطرح كرد، تا به ده سؤال رسید و فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) با روى گشاده جواب داد. زن از زیادى پرسش خود، شرمنده شد و گفت: شما را بیش از این زحمت نمى دهم. حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) باز هم بپرس. آنگاه براى تقویت روحیه وى چنین فرمود: اگر به كسى كارى واگذار كنند، براى مثال از او بخواهند كه بار سنگینى را به ارتفاع بلندى حمل كنند و در برابر این كار صد هزار دینار به او جایزه بدهند، آیا او با توجه به آن پاداش احساس خستگى مى كند؟ زن جواب داد نه. آن حضرت فرمود: من در مقابل پرسشى كه جواب مى گویم از خدا پاداشى به مراتب بیشتر دریافت مى كنم و هرگز ملول و خسته نمى شوم. از رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) شنیدم كه روز قیامت دانشمندان اسلام در برابر خدا حاضر مى شوند و به اندازه علم و تلاش و كوششى كه در راه آموزش و هدایت مردم داشته اند، از خداى خود پاداش مى گیرند.
ح) صدقه و انفاق
انفاق با صدقه فرق دارد، صدقه دادن چیزی است که ممکن است خود انسان نیاز نداشته باشد، ولی انفاق از صدقه بالاتر است. انفاق یعنی بخشیدن چیزی که مورد نیاز خود انسان است و حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) این ویژگی را به طور آشکارا دارا بود در شب عروسی، لباس عروسی خویش را به فقیر دادند و خود لباس کهنه به تن کردند بارها، تنها غذای خود را به فقیر دادند و خود گرسنه ماندند ولی خدا را بر این امر شکر کردند.
سخن آخر:
براى رسیدن به جامعه متعالى كه در آن جامعه شخصیت زن، به جایگاه حقیقى خود برسد، الگوى پذیرى از اسوه زنان عالم حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) ضرورى است تا با نگاه كردن زن به زندگى سراسر درس حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) مثل روش همسردارى تربیت فرزندان، كیفیت برخورد با مردم و اجتماع، چگونگى حضور در جامعه و فعالیت هاى اجتماعى، خود را در راستاى رفتار آن بزرگوار قرار داده، تا به شأن و منزلت حقیقى نایل آید.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1.عباسی مقدم، مصطفی، نقش اسوه‌ها در تبلیغ و تربیت، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1371.
2.جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینۀ جلال و جمال، تهران: نشر فرهنگی رجا، 1371.
3.فهیم کرمانی، مرتضی، زن و پیام آوری، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374.
4.جمعی از نویسندگان، همسر آفتاب، قم: طاها، 1385.
5.حیدری ابهری، غلام‌رضا، عروسی مهر و ماه: ماجرای ازدواج امیرمومنان علی (ع) و فاطمه زهرا (ع)، قم: جمال، 1391.
6.امینی، ابراهیم، فاطمه زهرا (س) بانوی نمونه اسلام، قم: شفق، 1389.
7.شهیدی، سیدجعفر، زندگانی حضرت فاطمه (س)، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1388.
8.لقمانی، احمد، الگوهای ناب در نگاه دخت آفتاب، قم: عطر سعادت، 1390.

پی نوشت ها:
[1] احزاب(33)، آیه 21.
[2] ممتحنه(60)، آیه 4.
[3] ممتحنه(60)، آیه 6.
[4] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ‏بحار الأنوار، بیروت‏: دار إحیاء التراث العربی،‏1403ق‏، ج67، ص309.
[5] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ‏بحارالأنوار، بيروت‏: دار إحياء التراث العربي، ‏1403ق، ج43، ص91.
[6] «إِنَّ ابْنَتِي فَاطِمَةَ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِيمَاناً إِلَى مُشَاشِهَا تَفَرَّغَتْ لِطَاعَةِ اللَّهِ»؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ‏بحارالأنوار، بيروت‏: دار إحياء التراث العربي، ‏1403ق، ج43، ص 46.
[7] «مَا كَانَ فِي الدُّنْيَا أَعْبَدَ مِنْ فَاطِمَةَ ع كَانَتْ تَقُومُ حَتَّى تَتَوَرَّمَ قَدَمَاهَا»؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ‏بحارالأنوار، بيروت‏: دار إحياء التراث العربي، ‏1403ق، ج43، ص 76.
[8] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ‏بحارالأنوار، بيروت‏: دار إحياء التراث العربي، ‏1403ق، ج43، ص 84.
[9] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ‏بحارالأنوار، بيروت‏: دار إحياء التراث العربي، ‏1403ق، ج43، ص117.
[10] ریاحین الشریعه، ج1، ص143.
[11] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ‏بحارالأنوار، بيروت‏: دار إحياء التراث العربي، ‏1403ق، ج43، ص62.
[12] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ‏بحارالأنوار، بيروت‏: دار إحياء التراث العربي، ‏1403ق، ج43، ص280.
[13] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ‏بحارالأنوار، بيروت‏: دار إحياء التراث العربي، ‏1403ق، ج43، ص178.
[14] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ‏بحارالأنوار، بيروت‏: دار إحياء التراث العربي، ‏1403ق، ج43، ص286.
[15] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ‏بحارالأنوار، بيروت‏: دار إحياء التراث العربي، ‏1403ق، ج43، ص286 و 287.

منبع: اندیشه قم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.