بایدها و نبایدهای «تشویق» و «تنبیه»
پرسش :
«تشویق» و «تنبیه» چه شرایطی دارد و برای تأثیر گذاری آنها چه نکاتی را باید مد نظر قرار دهیم؟
پاسخ :
پاسخ اجمالی:
در «تشویق» و «تنبیه» باید شرایط آن را مد نظر قرار دهیم؛ مثلا تشویق نباید مایه غرور و غفلت تشویق شونده، یا خاموشی شعله فعّالیّتها و نظم و انضباط او گردد بلکه باید بیشتر بر جنبه هاى معنوى تکیه کرد تا موجب تعالی شخصیّت افراد گردد و معیار در آن ضوابط باشد نه روابط. در تنبیه نیز باید بر جنبه آگاه سازى تاکید کرد؛ اینکار همچنین باید بصورت مقطعى بوده و راه برای بازگشت نادمین باز بماند. در تنبیه باید مراقب بود از افراط و تفریط پرهیز شود زیرا هر دوی اینها اثر تربیتی آن را از بین می برد.
پاسخ تفصیلی:
در تشویق کردن باید شرایط آن را مد نظر قرار دهیم که تبعات منفی ای به بار نیاورد؛ از جمله این شرایط می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. تشویق نباید به کیفیّتى باشد که مایه غرور و غفلت تشویق شونده، یا خاموش شدن شعله فعّالیّتها و نظم و انضباط او گردد.
2. اساس تشویقها باید بر جنبه هاى معنوى باشد تا به افراد شخصیّت والا دهد؛ امّا این بدان معنا نیست که از تشویقهاى مادّى بکلّى چشم پوشیده شود.
3. تشویق یک فرد نباید مفهوم مخالفى براى دیگران باشد، و مایه تحقیر و توهین آنها گردد؛ و این از کارهاى ظریف و دقیقى است که ذوق و سلیقه مدیران و فرماندهان ضامن اجراى آن است.
4. تشویق نباید پرخرج و داراى هزینه فراوان باشد؛ زیرا اوّلاً محور شخصیّت و افتخار را از مسائل معنوى به مادّى مى کشاند، و ثانیاً عملاً در مورد افراد کمى صورت مى گیرد؛ در حالى که تشویق باید کاملاً گستردگى و شمول داشته باشد.
5. تشویق باید بر اساس «ضوابط» صورت گیرد نه «روابط»، و چیزى اسفبارتر از این نیست که افرادِ تحت پوشش فرماندهى و مدیریّت ببینند «روابط» بر این مسأله حاکم است نه «ضوابط»، که این امر مایه دلسردى و بدبینى و فقدان نشاط در یک تشکیلات مى شود.
6. طبیعى است که میان تشویق و کار انجام شده باید تناسبى وجود داشته باشد و سلسله مراتب و کمّیّت و کیفیّت در این زمینه ملحوظ گردد.
امام على(علیه السلام) فرمود: «اَلثَّناءُ بِأَکْثَرَ مِنَ الاسْتِحْقاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصیرُ عَنِ الاسْتِحْقاقِ عِىٌّ أَوْ حَسَدٌ»(1)؛ (ثنا گفتن و تمجید بیش از حدِّ شایستگى و لیاقت، تملّق و چاپلوسى است، و کمتر از حدِّ لازم، ناشى از عجز یا حسد است!).
7. تشویقها معمولاً در حضور جمع صورت مى گیرد و یا نتیجه آن به اطّلاع عموم مى رسد؛ ولى مواردى وجود دارد که باید تشویق شکل خصوصى و محرمانه داشته باشد، و مدیران با ذکاوت خود مى توانند این موارد استثنائى را تشخیص دهند.
در مورد تنبیه نیز شرایطی وجود دارد که باید رعایت شود و از آنجایی که «تنبیه» چنان که از نامش پیداست، به منظور «آگاه سازى» صورت مى گیرد، باید جهت گیرى آن به این سمت باشد.
گرچه مجازات و توبیخ هرگز نمى تواند نخستین واکنش در برابر افراد متخلّف باشد - بلکه، باید قبل از هر چیز دست به دامان آموزشهاى فرهنگى زد - و نه مى تواند مشکل تخلّفات و بى انضباطى ها و خیانتها را به طور کامل حل کند؛ ولى به هر حال، چیزى است که چشم پوشى از آن به طور کلّى نیز براى هر تشکیلاتى خطرناک است؛ چرا که همیشه «درصد» معیّنى از افراد هستند که بدون این «عامل باز دارنده» و یا لااقل «ترس از آن» انجام وظیفه نمى کنند.
براى این که مدیران بتوانند از «توبیخ و تنبیه» به هدفهاى تربیتى مورد نظر برسند، رعایت اصول زیر مناسب به نظر مى رسد:
1. تنبیه همیشه باید مقطعى باشد یعنى راه را به روى افراد متخلّف براى اصلاح خویشتن نبندد.
جالب است که در قرآن مجید در بسیارى از آیات، بعد از مجازاتهاى شدید، بلافاصله توبه کاران را استثناء مى کند؛ یعنى راه را به روى گنهکاران باز نگاه مى دارد. جمله «اِلا الَّذینَ تابُوا» و امثال آن در آیات زیادى از قرآن به همین منظور آمده است.
2. توبیخ و مجازات نباید حسّ کینه توزى افراد را برانگیزد؛ و در عین حال قاطعیّت مدیریّت ایجاب مى کند که در این مورد گرفتار وسوسه نشود و از ترس کینه توزیهاى آینده، بکلّى چشم از مجازات یا توبیخ متخلّفان و گنهکاران نپوشد، وگرنه سازمان تشکیلاتش به فساد مى گراید.
3. رعایت تناسب میان «جرم» و «جریمه»، از مسلّم ترین مسائل اسلامى و تشکیلاتى است که دقّت در باب حدود و دیات در فقه اسلام، این معنى را کاملاً مشخّص مى کند.
4. اصل در توبیخ این است که خصوصى باشد به عکس تشویق، ولى مواردى استثنائى پیش مى آید که شرایط ایجاب مى کند که در حضور جمع انجام گیرد، و یا خبر آن به گوش دیگران برسد.
5. از مسائلى که در مورد توبیخ و مجازات کاملاً ضرورى به نظر مى رسد، این است که، باید دلیل آن دقیقاً به طرف تفهیم شود؛ و هرگز به این قناعت نشود که او خودش مى داند کفّاره چه گناهى را مى پردازد. چه بسیار افرادى که از اعمال سوء و تخلّفات خویش بى خبرند و یا به گفته قرآن «یَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» آن را عمل نیکى مى پندارند و یا اگر آگاهند، درجه اهمّیّت آن را نمى دانند؛ لذا تفهیم دقیق این مسأله، براى اصلاح و تربیت، ضرورت دارد.
6. مدیر و فرمانده نباید در توبیخ و ملامت زیاده روى کند؛ زیرا گاه مى شود که تکرار آن اثر معکوس دارد. متخلّفان را در اعمال ناپسند خود جرى تر مى کند؛ و آنان را به لجاجت وا مى دارد.
امیر مؤمنان على(علیه السلام) فرمود: «الافراطُ فِى المَلامَة تَشُبُّ نیرانِ اللَّجاج»(2)؛ (زیاده روى در ملامت و سرزنش، آتش عناد و لجاجت را مشتعل مى کند!).
باز در جاى دیگر فرموده است: «إِیّاکَ أَنْ تُکَرِّرَ الْعَتَبَ فَإِنَّ ذلِکَ یُغْرِى بِالذَّنْبِ وَ یَهُونُ بِاْلعَتَبِ»(3)؛ (از توبیخ مکرّر پرهیز کن! چرا که تکرار سرزنش، گناهکار را در اعمال ناپسندش جرى و جسور مى کند؛ به علاوه، ملامت را بى اثر مى سازد!).
پی نوشت:
(1). نهج البلاغة، شریف الرضى، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صبحی صالح، هجرت، قم، 1414 قمری، چاپ: اول، ص 535، (حکمت 347).
(2). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 قمری، چاپ: دوم، ج 74، ص 230، باب 8 (وصیة أمیر المؤمنین إلى الحسن بن علی و إلى محمد بن الحنفیة).
(3). غرر الحکم و درر الکلم، تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، محقق / مصحح: رجائى، سید مهدى، دار الکتاب الإسلامی، قم، 1410 قمری، چاپ: دوم، ص 259، (حکمت 42).
منبع: مدیریت و فرماندهى در اسلام، مکارم شیرازى، ناصر، نسل جوان، قم، 1389 شمسی، چاپ: دوازدهم، ص 122.
پرسشهای مرتبط:
در «تشویق» و «تنبیه» باید شرایط آن را مد نظر قرار دهیم؛ مثلا تشویق نباید مایه غرور و غفلت تشویق شونده، یا خاموشی شعله فعّالیّتها و نظم و انضباط او گردد بلکه باید بیشتر بر جنبه هاى معنوى تکیه کرد تا موجب تعالی شخصیّت افراد گردد و معیار در آن ضوابط باشد نه روابط. در تنبیه نیز باید بر جنبه آگاه سازى تاکید کرد؛ اینکار همچنین باید بصورت مقطعى بوده و راه برای بازگشت نادمین باز بماند. در تنبیه باید مراقب بود از افراط و تفریط پرهیز شود زیرا هر دوی اینها اثر تربیتی آن را از بین می برد.
پاسخ تفصیلی:
در تشویق کردن باید شرایط آن را مد نظر قرار دهیم که تبعات منفی ای به بار نیاورد؛ از جمله این شرایط می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. تشویق نباید به کیفیّتى باشد که مایه غرور و غفلت تشویق شونده، یا خاموش شدن شعله فعّالیّتها و نظم و انضباط او گردد.
2. اساس تشویقها باید بر جنبه هاى معنوى باشد تا به افراد شخصیّت والا دهد؛ امّا این بدان معنا نیست که از تشویقهاى مادّى بکلّى چشم پوشیده شود.
3. تشویق یک فرد نباید مفهوم مخالفى براى دیگران باشد، و مایه تحقیر و توهین آنها گردد؛ و این از کارهاى ظریف و دقیقى است که ذوق و سلیقه مدیران و فرماندهان ضامن اجراى آن است.
4. تشویق نباید پرخرج و داراى هزینه فراوان باشد؛ زیرا اوّلاً محور شخصیّت و افتخار را از مسائل معنوى به مادّى مى کشاند، و ثانیاً عملاً در مورد افراد کمى صورت مى گیرد؛ در حالى که تشویق باید کاملاً گستردگى و شمول داشته باشد.
5. تشویق باید بر اساس «ضوابط» صورت گیرد نه «روابط»، و چیزى اسفبارتر از این نیست که افرادِ تحت پوشش فرماندهى و مدیریّت ببینند «روابط» بر این مسأله حاکم است نه «ضوابط»، که این امر مایه دلسردى و بدبینى و فقدان نشاط در یک تشکیلات مى شود.
6. طبیعى است که میان تشویق و کار انجام شده باید تناسبى وجود داشته باشد و سلسله مراتب و کمّیّت و کیفیّت در این زمینه ملحوظ گردد.
امام على(علیه السلام) فرمود: «اَلثَّناءُ بِأَکْثَرَ مِنَ الاسْتِحْقاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصیرُ عَنِ الاسْتِحْقاقِ عِىٌّ أَوْ حَسَدٌ»(1)؛ (ثنا گفتن و تمجید بیش از حدِّ شایستگى و لیاقت، تملّق و چاپلوسى است، و کمتر از حدِّ لازم، ناشى از عجز یا حسد است!).
7. تشویقها معمولاً در حضور جمع صورت مى گیرد و یا نتیجه آن به اطّلاع عموم مى رسد؛ ولى مواردى وجود دارد که باید تشویق شکل خصوصى و محرمانه داشته باشد، و مدیران با ذکاوت خود مى توانند این موارد استثنائى را تشخیص دهند.
در مورد تنبیه نیز شرایطی وجود دارد که باید رعایت شود و از آنجایی که «تنبیه» چنان که از نامش پیداست، به منظور «آگاه سازى» صورت مى گیرد، باید جهت گیرى آن به این سمت باشد.
گرچه مجازات و توبیخ هرگز نمى تواند نخستین واکنش در برابر افراد متخلّف باشد - بلکه، باید قبل از هر چیز دست به دامان آموزشهاى فرهنگى زد - و نه مى تواند مشکل تخلّفات و بى انضباطى ها و خیانتها را به طور کامل حل کند؛ ولى به هر حال، چیزى است که چشم پوشى از آن به طور کلّى نیز براى هر تشکیلاتى خطرناک است؛ چرا که همیشه «درصد» معیّنى از افراد هستند که بدون این «عامل باز دارنده» و یا لااقل «ترس از آن» انجام وظیفه نمى کنند.
براى این که مدیران بتوانند از «توبیخ و تنبیه» به هدفهاى تربیتى مورد نظر برسند، رعایت اصول زیر مناسب به نظر مى رسد:
1. تنبیه همیشه باید مقطعى باشد یعنى راه را به روى افراد متخلّف براى اصلاح خویشتن نبندد.
جالب است که در قرآن مجید در بسیارى از آیات، بعد از مجازاتهاى شدید، بلافاصله توبه کاران را استثناء مى کند؛ یعنى راه را به روى گنهکاران باز نگاه مى دارد. جمله «اِلا الَّذینَ تابُوا» و امثال آن در آیات زیادى از قرآن به همین منظور آمده است.
2. توبیخ و مجازات نباید حسّ کینه توزى افراد را برانگیزد؛ و در عین حال قاطعیّت مدیریّت ایجاب مى کند که در این مورد گرفتار وسوسه نشود و از ترس کینه توزیهاى آینده، بکلّى چشم از مجازات یا توبیخ متخلّفان و گنهکاران نپوشد، وگرنه سازمان تشکیلاتش به فساد مى گراید.
3. رعایت تناسب میان «جرم» و «جریمه»، از مسلّم ترین مسائل اسلامى و تشکیلاتى است که دقّت در باب حدود و دیات در فقه اسلام، این معنى را کاملاً مشخّص مى کند.
4. اصل در توبیخ این است که خصوصى باشد به عکس تشویق، ولى مواردى استثنائى پیش مى آید که شرایط ایجاب مى کند که در حضور جمع انجام گیرد، و یا خبر آن به گوش دیگران برسد.
5. از مسائلى که در مورد توبیخ و مجازات کاملاً ضرورى به نظر مى رسد، این است که، باید دلیل آن دقیقاً به طرف تفهیم شود؛ و هرگز به این قناعت نشود که او خودش مى داند کفّاره چه گناهى را مى پردازد. چه بسیار افرادى که از اعمال سوء و تخلّفات خویش بى خبرند و یا به گفته قرآن «یَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» آن را عمل نیکى مى پندارند و یا اگر آگاهند، درجه اهمّیّت آن را نمى دانند؛ لذا تفهیم دقیق این مسأله، براى اصلاح و تربیت، ضرورت دارد.
6. مدیر و فرمانده نباید در توبیخ و ملامت زیاده روى کند؛ زیرا گاه مى شود که تکرار آن اثر معکوس دارد. متخلّفان را در اعمال ناپسند خود جرى تر مى کند؛ و آنان را به لجاجت وا مى دارد.
امیر مؤمنان على(علیه السلام) فرمود: «الافراطُ فِى المَلامَة تَشُبُّ نیرانِ اللَّجاج»(2)؛ (زیاده روى در ملامت و سرزنش، آتش عناد و لجاجت را مشتعل مى کند!).
باز در جاى دیگر فرموده است: «إِیّاکَ أَنْ تُکَرِّرَ الْعَتَبَ فَإِنَّ ذلِکَ یُغْرِى بِالذَّنْبِ وَ یَهُونُ بِاْلعَتَبِ»(3)؛ (از توبیخ مکرّر پرهیز کن! چرا که تکرار سرزنش، گناهکار را در اعمال ناپسندش جرى و جسور مى کند؛ به علاوه، ملامت را بى اثر مى سازد!).
پی نوشت:
(1). نهج البلاغة، شریف الرضى، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صبحی صالح، هجرت، قم، 1414 قمری، چاپ: اول، ص 535، (حکمت 347).
(2). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 قمری، چاپ: دوم، ج 74، ص 230، باب 8 (وصیة أمیر المؤمنین إلى الحسن بن علی و إلى محمد بن الحنفیة).
(3). غرر الحکم و درر الکلم، تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، محقق / مصحح: رجائى، سید مهدى، دار الکتاب الإسلامی، قم، 1410 قمری، چاپ: دوم، ص 259، (حکمت 42).
منبع: مدیریت و فرماندهى در اسلام، مکارم شیرازى، ناصر، نسل جوان، قم، 1389 شمسی، چاپ: دوازدهم، ص 122.
پرسشهای مرتبط: