راه فرار از تسلّط شیطان
پرسش :
چگونه انسان می تواند از تسلّط و وسوسه شیطان در امان باشد؟
پاسخ :
پاسخ اجمالی:
طبق آیات و روایات شیطان اجازه ورود به کشور تن را ندارد و این انسان است که گام های نخستین را برای ورود شیطان برمی دارد. حضور شیطان در مجلس گناه، هنگام طغیان و برافروخته شدن غضب یا خلوت با زن بیگانه حتمی است.
پاسخ تفصیلی:
پاسخ این سؤال در آیه 27 سوره «اعراف» آمده است. خداوند مى فرماید: (ما شیاطین را اولیاء و سرپرستان افراد بى ایمان قرار دادیم)؛ «إِنّا جَعَلْنَا الشَّیاطینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذینَ لایُؤْمِنُونَ».
یعنى آنها هرگز اجازه ورود به منطقه روح و قلب افرادى که آمادگى خود را براى پذیرش آنان اعلام نداشته اند، ندارند، و به تعبیر دیگر گام هاى نخستین از طرف خود انسان برداشته مى شود، و اجازه ورود به کشور تن از طرف او داده مى شود، و تنها پس از موافقت خود انسان است که شیطان مى تواند از مرزهاى روح او بگذرد.
بنابراین، کسانى که دریچه هاى روح خود را به روى شیاطین ببندند، آنها قدرت عبور از آن را نخواهند داشت.
آیات دیگر قرآن نیز شاهد این حقیقت است، در سوره «نحل» آیه 100 مى خوانیم: «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُون»؛
(تسلط شیطان بر آنها است که به او عشق می ورزند و او را سرپرست خود انتخاب کرده اند و کسانى که او را پرستش مى کنند).
و در آیه 42 سوره «حجر» مى خوانیم: «إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوینَ»؛
(تو بر بندگان من تسلط نخواهى داشت، مگر بر گمراهانى که از تو پیروى مى کنند).
به تعبیر دیگر: درست است که ما شیطان و همکارانش را نمى بینیم، ولى به اصطلاح ردّ پاى آنها را مى توانیم مشاهده کنیم.
هر جا مجلس گناه است،
در هر نقطه اى وسائل معصیت، آماده است،
در هر موقع پاى زرق و برق دنیا و تجمل پرستى به میان مى آید،
به هنگام طغیان غرائز،
و در موقع برافروخته شدن آتش خشم و غضب، حضور شیطان قطعى است، و گویا در چنین مواردى، انسان صداى وسوسه او را با گوش دل مى شنود و ردپاى او را با چشم خود مى بیند.
در این زمینه حدیث جالبى از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که فرمود:
«هنگامى که نوح به قوم خود نفرین کرد (و هلاکت آنها را از خدا خواست و طوفان همه را در هم کوبید) ابلیس نزد او آمده گفت: تو حقى بر گردن من دارى که من مى خواهم آن را تلافى کنم!
نوح (در تعجب فرو رفت) گفت: بسیار بر من گران است که حقى بر تو داشته باشم، چه حقى؟!
گفت: همان نفرینى که درباره قومت کردى و آنها را غرق نمودى، و احدى باقى نماند که من او را گمراه سازم، بنابراین من تا مدتى راحتم، تا زمانى که نسل دیگرى به پاخیزند و من به گمراه ساختن آنها مشغول شوم.
نوح (با این که حداکثر کوشش را براى هدایت قوم خود کرده بود، در عین حال ناراحت شد و) به ابلیس گفت: حالا مى خواهى چه جبرانى بکنى؟
گفت: در سه موقع به یاد من باش! که من نزدیک ترین فاصله را به بندگان در این سه موقع دارم:
هنگامى که خشم، تو را فرا مى گیرد به یاد من باش!
هنگامى که میان دو نفر قضاوت مى کنى به یاد من باش!
و هنگامى که با زن بیگانه اى تنها هستى و هیچ کس در آنجا نیست باز به یاد من باش»!(1)
پی نوشت:
(1). «بحار الانوار»، جلد 11، صفحه 318، و جلد 60، صفحه 222؛ «خصال صدوق»، جلد 1، صفحه 132، انتشارات جامعه مدرسین، 1403 هـ ق؛ «درر الاخبار»، صفحه 122، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامى، طبع اول، 1419 هـ ق.
منبع: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دارالکتب الإسلامیه، چاپ سی و دوم، ج 6، ص 166.
پرسشهای مرتبط:
چگونه ابلیس فرمان پروردگار را نفى کرد و بر آدم سجده نکرد؟
چگونه خداوند نسبت به مخالفت با شیطان پیمان گرفته است؟
از منظر قرآن کسب معرفت و شناخت چه آفات و موانعی دارد؟
چگونه خداوند دشمنى را بر انسان مسلط کرده که حتى حضورش را هم احساس نمى کند؟
آیا آفریدن ابلیس با عدل و حکمت خدا سازگار است؟
طبق آیات و روایات شیطان اجازه ورود به کشور تن را ندارد و این انسان است که گام های نخستین را برای ورود شیطان برمی دارد. حضور شیطان در مجلس گناه، هنگام طغیان و برافروخته شدن غضب یا خلوت با زن بیگانه حتمی است.
پاسخ تفصیلی:
پاسخ این سؤال در آیه 27 سوره «اعراف» آمده است. خداوند مى فرماید: (ما شیاطین را اولیاء و سرپرستان افراد بى ایمان قرار دادیم)؛ «إِنّا جَعَلْنَا الشَّیاطینَ أَوْلِیاءَ لِلَّذینَ لایُؤْمِنُونَ».
یعنى آنها هرگز اجازه ورود به منطقه روح و قلب افرادى که آمادگى خود را براى پذیرش آنان اعلام نداشته اند، ندارند، و به تعبیر دیگر گام هاى نخستین از طرف خود انسان برداشته مى شود، و اجازه ورود به کشور تن از طرف او داده مى شود، و تنها پس از موافقت خود انسان است که شیطان مى تواند از مرزهاى روح او بگذرد.
بنابراین، کسانى که دریچه هاى روح خود را به روى شیاطین ببندند، آنها قدرت عبور از آن را نخواهند داشت.
آیات دیگر قرآن نیز شاهد این حقیقت است، در سوره «نحل» آیه 100 مى خوانیم: «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُون»؛
(تسلط شیطان بر آنها است که به او عشق می ورزند و او را سرپرست خود انتخاب کرده اند و کسانى که او را پرستش مى کنند).
و در آیه 42 سوره «حجر» مى خوانیم: «إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوینَ»؛
(تو بر بندگان من تسلط نخواهى داشت، مگر بر گمراهانى که از تو پیروى مى کنند).
به تعبیر دیگر: درست است که ما شیطان و همکارانش را نمى بینیم، ولى به اصطلاح ردّ پاى آنها را مى توانیم مشاهده کنیم.
هر جا مجلس گناه است،
در هر نقطه اى وسائل معصیت، آماده است،
در هر موقع پاى زرق و برق دنیا و تجمل پرستى به میان مى آید،
به هنگام طغیان غرائز،
و در موقع برافروخته شدن آتش خشم و غضب، حضور شیطان قطعى است، و گویا در چنین مواردى، انسان صداى وسوسه او را با گوش دل مى شنود و ردپاى او را با چشم خود مى بیند.
در این زمینه حدیث جالبى از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که فرمود:
«هنگامى که نوح به قوم خود نفرین کرد (و هلاکت آنها را از خدا خواست و طوفان همه را در هم کوبید) ابلیس نزد او آمده گفت: تو حقى بر گردن من دارى که من مى خواهم آن را تلافى کنم!
نوح (در تعجب فرو رفت) گفت: بسیار بر من گران است که حقى بر تو داشته باشم، چه حقى؟!
گفت: همان نفرینى که درباره قومت کردى و آنها را غرق نمودى، و احدى باقى نماند که من او را گمراه سازم، بنابراین من تا مدتى راحتم، تا زمانى که نسل دیگرى به پاخیزند و من به گمراه ساختن آنها مشغول شوم.
نوح (با این که حداکثر کوشش را براى هدایت قوم خود کرده بود، در عین حال ناراحت شد و) به ابلیس گفت: حالا مى خواهى چه جبرانى بکنى؟
گفت: در سه موقع به یاد من باش! که من نزدیک ترین فاصله را به بندگان در این سه موقع دارم:
هنگامى که خشم، تو را فرا مى گیرد به یاد من باش!
هنگامى که میان دو نفر قضاوت مى کنى به یاد من باش!
و هنگامى که با زن بیگانه اى تنها هستى و هیچ کس در آنجا نیست باز به یاد من باش»!(1)
پی نوشت:
(1). «بحار الانوار»، جلد 11، صفحه 318، و جلد 60، صفحه 222؛ «خصال صدوق»، جلد 1، صفحه 132، انتشارات جامعه مدرسین، 1403 هـ ق؛ «درر الاخبار»، صفحه 122، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامى، طبع اول، 1419 هـ ق.
منبع: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دارالکتب الإسلامیه، چاپ سی و دوم، ج 6، ص 166.
پرسشهای مرتبط:
چگونه ابلیس فرمان پروردگار را نفى کرد و بر آدم سجده نکرد؟
چگونه خداوند نسبت به مخالفت با شیطان پیمان گرفته است؟
از منظر قرآن کسب معرفت و شناخت چه آفات و موانعی دارد؟
چگونه خداوند دشمنى را بر انسان مسلط کرده که حتى حضورش را هم احساس نمى کند؟
آیا آفریدن ابلیس با عدل و حکمت خدا سازگار است؟