دلایل پرتوقع بودن بچهها
پرسش :
من یک پسر هشت ساله و یک دختر یک و نیم ساله دارم. پسر من خیلی حسّاس است؛ به طوری که نمیتوان با او شوخی کرد؛ مثلاً اگر سر سفره به شوخی به او بگوییم که همهی غذاها را نخور، سریع قهر میکند و به اتاق خود میرود. مشکل دیگر او این است که خیلی راحت دروغ میگوید؛ مثلاً وقتی میخواهیم غذا بخوریم، به او میگوییم برو دستهای خود را بشور؛ امّا او میرود و تنها شیر آب را باز میکند و میآید؛ بعد میگوید دست هایم را شستهام. این مشکلات او بعد از به دنیا آمدن خواهرش بیشتر شده است؛ چگونه با او برخورد کنم؟
پاسخ :
پاسخ از حجت الاسلام سیدعلیرضا تراشیون (کارشناس و مشاور تربیتی کودک و نوجوان):
نکتهی قابل توجّه در این زمینه پرتوقع بود کودکان است؛ وقتی بچّهها پرتوقع باشند ممکن است با یک شوخی سریع ناراحت شوند و قهر کنند.
امّا چگونه کودکان پرتوقع تربیت میشوند:
الف. توجّه بیش از اندازه به فرزند اوّل
برخی از والدین وقتی فرزند دوّمشان به دنیا میآید، به فرزند اوّل توجّه بیشتری میکنند؛ لذا بر اثر محبّت زیاد، او پر توقع میشود.
چرا ما بارها تذکر دادهایم که محبّت باید به اندازهی ظرفیت طرف مقابل باشد، برای اینکه اگر محبّت بیش از اندازه باشد، فرزند پر توقع میشود. شاید دیده باشید وقتی پدر وارد خانه میشود و فرزندان خود را در آغوش میگیرد، آنها بعد از چند لحظه از او طلب خوراکی میکنند؛ این رفتار نشان میدهد که آنها از ابراز محبّت زیاد اقناع شدهاند.
مشکل دیروز و مشکل امروز!
در گذشته مشکل ما این بود که وقتی فرزند دوم به دنیا میآمد، پدر و مادر از فرزند بزرگتر غافل میشدند، امّا امروزه این عمل در برخی از خانوادهها برعکس شده است. چند وقت پیش مادری به من گفت: وقتی فرزند دومم به دنیا آمد، ما برای فرزند بزرگتر دوچرخهای خریدیم و گفتیم این دوچرخه هدیهی برادر تو است. وقتی فرزندمان این حرف را شنید لبخندی زد و گفت: مگر در دل شما دوچرخه فروشی است که او برای من دوچرخه خریده است؟!
ب. عدم توجّه به فرزند اوّل
دلیل دیگر ممکن است عکس این قضیه باشد؛ یعنی وقتی فرزند دوّم به دنیا میآید، فرزند اوّل با انجام کارهایی میخواهد توجّه دیگران را به سمت خود جلب کند؛ مثلاً قهر میکند تا دیگران به او توجّه کنند یا به تعبیر دیگر از دیگران عاطفه گدایی میکند.
لذا پدر و مادرها باید توجّه داشته باشند که نسبت به فرزندان خود به صورت متعادل محبّت کنند، زیرا افراط و تفریط در محبّت به آنها آسیب وارد میکند.
منشأ دروغگویی چیست؟
الف. عوامل محیطی
معمولاً منشأ دروغگویی، محیط است و یکی از عوامل محیطی شیوهی نادرست برخورد والدین با فرزند است که ممکن است منجر به دروغ گویی شود؛ مثلاً اگر کودک متوجّه شود که پدر و مادر برای انجام دادن کاری او را سرزنش میکنند، به دروغگویی متوسل میشود.
ب. عدم انگیزه
همچنین دلیل دیگر عدم وجود انگیزه در کودکان است. بچّههایی که تنبل هستند و انگیزهی لازم را برای انجام کاری ندارند، ممکن است برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت دروغ بگویند. ما باید در والدین این نکته را نهادینه کنیم که اگر میخواهند فرزندشان رفتارهای مثبتی انجام دهد، نباید مدام او را توبیخ و سرزنش کنند؛ بلکه باید به او انگیزه بدهند؛ مثلاً با یک اسلاید خیلی ساده به فرزند خود بیاموزند که باید دست خود را قبل از غذا بشوید؛ چراکه میکروبها با چشم غیر مسلّح دیده نمیشوند. وقتی ما به کودک تصویری نشان دهیم که میکروب ها بعد از شستشو از بین میروند، او بیشتر برای انجام دادن این کار ترغیب میشود.
توجّه به یک هشدار!
البته ممکن است وقتی یک مسئله بیش از حد برای کسی بیان شود، موجب وسواس طرف مقابل شود؛ لذا والدین باید به این نکته توجّه داشته باشند که مسائل خود را در حدّ معمول برای فرزندانشان بیان کنند؛ به طوری که آنها متوجّه شوند اگر ما میگوییم دست های خود را بشور، به خاطر میکروب هایی است که در طول روز روی آن نشسته است.
توبیخ کردن ممنوع!
ما نباید با توبیخ و امر و نهی فرزند خود را به کاری وا داریم؛ مثلاً اگر فرزندمان از شستن دستهایش امتناع کرد، ما نباید به او بگوییم که اگر دست های خود را نشویی از غذا خبری نیست! چراکه ممکن است در دفعهی بعد دروغ بگوید.
این حالت در مورد ما بزرگترها نیز صدق میکند؛ چند وقت پیش خانمی به من گفت: نمی دانم چرا شوهرم دروغ میگوید؟ من به ایشان عرض کردم: شاید شما عامل دروغگویی شوهرتان بودهاید؛ مثلاً شاید شما چند بار همسر خود را به دلیل انجام کاری، توبیخ کردهاید و او به خاطر این رفتار دیگر به شما راست نمیگوید.
روش نهادینه کردن رفتارهای پسندیده
به نظر من هیچ وقت نباید فرزندان خود را توبیخ کنیم یا به آنها امر و نهی کنیم؛ بلکه باید با روشهای مختلف رفتار مورد نظر را در درون بچّهها نهادینه کنیم؛ مثلاً اگر میخواهیم به فرزندمان یاد دهیم که قبل از غذا دستهای خود را بشوید، باید آن را در قالب داستان و یا ترغیب کردن بیان کنیم؛ به این صورت که قبل از غذا همراه او برای دست شستن به دستشویی برویم و او را برای انجام این کار تشویق کنیم.
فراهم نکردن زمینهی دروغ
همچنین والدین نباید زمینهی دروغ گویی فرزندان خود را فراهم نکنند؛ مثلاً اگر مادر میداند که کودک دست خود را نشسته است، نباید از سؤال کند که آیا دست خود را شستهای؟ یا من میدانم که دست خود را نشستهای! بلکه باید مسئله را مسکوت بگذارد و چیزی نگوید. مادر باید بین گزینه بد و بدتر، بد را انتخاب کند؛ زیرا نهایت آن است که کودک با دست نشسته غذا میخورد.
گاهی اوقات خوب است که پدر و مادرها به فرزندان خود بفهمانند که ما برخی از مسائل را متوجّه میشویم؛ مثلاً خوب است اگر کودک دست خود را نشسته است، والدین به او بگویند که وقتی رفتی به دستشویی ما اصلاً صدای آب را هم نشنیدیم، بهتر نبود دست خود را میشستی؟ با این کار ما به بچّه میفهمانیم که متوجّه دست نشستن تو شدهایم. این نوع برخورد بهتر از آن است که در ابتدا از بچّه سؤال کنیم که دست خود را شسته ای یا نه؟ و او دروغ بگوید.
کلید همه بدیها
امام حسن عسکری علیه السّلام در تعبیری فرمودند: “جُعِلَتِ الْخَبَائِثُ فِی بَیْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الْکَذِبُ“[۱] یعنی خدا همهی بدیهای را در یک خانه قرار داد و کلید آن خانه دروغ است. گاهی اوقات ممکن است فرزند ما برای اینکه یک رفتار غیر صحیح خود را توجیه کند به دروغ و لجاجت متوسّل بشود و ده کار اشتباه دیگر هم انجام بدهد.
پی نوشت:
[۱]. بحار الأنوار، ج ۶۹، ص ۲۶۳
نکتهی قابل توجّه در این زمینه پرتوقع بود کودکان است؛ وقتی بچّهها پرتوقع باشند ممکن است با یک شوخی سریع ناراحت شوند و قهر کنند.
امّا چگونه کودکان پرتوقع تربیت میشوند:
الف. توجّه بیش از اندازه به فرزند اوّل
برخی از والدین وقتی فرزند دوّمشان به دنیا میآید، به فرزند اوّل توجّه بیشتری میکنند؛ لذا بر اثر محبّت زیاد، او پر توقع میشود.
چرا ما بارها تذکر دادهایم که محبّت باید به اندازهی ظرفیت طرف مقابل باشد، برای اینکه اگر محبّت بیش از اندازه باشد، فرزند پر توقع میشود. شاید دیده باشید وقتی پدر وارد خانه میشود و فرزندان خود را در آغوش میگیرد، آنها بعد از چند لحظه از او طلب خوراکی میکنند؛ این رفتار نشان میدهد که آنها از ابراز محبّت زیاد اقناع شدهاند.
مشکل دیروز و مشکل امروز!
در گذشته مشکل ما این بود که وقتی فرزند دوم به دنیا میآمد، پدر و مادر از فرزند بزرگتر غافل میشدند، امّا امروزه این عمل در برخی از خانوادهها برعکس شده است. چند وقت پیش مادری به من گفت: وقتی فرزند دومم به دنیا آمد، ما برای فرزند بزرگتر دوچرخهای خریدیم و گفتیم این دوچرخه هدیهی برادر تو است. وقتی فرزندمان این حرف را شنید لبخندی زد و گفت: مگر در دل شما دوچرخه فروشی است که او برای من دوچرخه خریده است؟!
ب. عدم توجّه به فرزند اوّل
دلیل دیگر ممکن است عکس این قضیه باشد؛ یعنی وقتی فرزند دوّم به دنیا میآید، فرزند اوّل با انجام کارهایی میخواهد توجّه دیگران را به سمت خود جلب کند؛ مثلاً قهر میکند تا دیگران به او توجّه کنند یا به تعبیر دیگر از دیگران عاطفه گدایی میکند.
لذا پدر و مادرها باید توجّه داشته باشند که نسبت به فرزندان خود به صورت متعادل محبّت کنند، زیرا افراط و تفریط در محبّت به آنها آسیب وارد میکند.
منشأ دروغگویی چیست؟
الف. عوامل محیطی
معمولاً منشأ دروغگویی، محیط است و یکی از عوامل محیطی شیوهی نادرست برخورد والدین با فرزند است که ممکن است منجر به دروغ گویی شود؛ مثلاً اگر کودک متوجّه شود که پدر و مادر برای انجام دادن کاری او را سرزنش میکنند، به دروغگویی متوسل میشود.
ب. عدم انگیزه
همچنین دلیل دیگر عدم وجود انگیزه در کودکان است. بچّههایی که تنبل هستند و انگیزهی لازم را برای انجام کاری ندارند، ممکن است برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت دروغ بگویند. ما باید در والدین این نکته را نهادینه کنیم که اگر میخواهند فرزندشان رفتارهای مثبتی انجام دهد، نباید مدام او را توبیخ و سرزنش کنند؛ بلکه باید به او انگیزه بدهند؛ مثلاً با یک اسلاید خیلی ساده به فرزند خود بیاموزند که باید دست خود را قبل از غذا بشوید؛ چراکه میکروبها با چشم غیر مسلّح دیده نمیشوند. وقتی ما به کودک تصویری نشان دهیم که میکروب ها بعد از شستشو از بین میروند، او بیشتر برای انجام دادن این کار ترغیب میشود.
توجّه به یک هشدار!
البته ممکن است وقتی یک مسئله بیش از حد برای کسی بیان شود، موجب وسواس طرف مقابل شود؛ لذا والدین باید به این نکته توجّه داشته باشند که مسائل خود را در حدّ معمول برای فرزندانشان بیان کنند؛ به طوری که آنها متوجّه شوند اگر ما میگوییم دست های خود را بشور، به خاطر میکروب هایی است که در طول روز روی آن نشسته است.
توبیخ کردن ممنوع!
ما نباید با توبیخ و امر و نهی فرزند خود را به کاری وا داریم؛ مثلاً اگر فرزندمان از شستن دستهایش امتناع کرد، ما نباید به او بگوییم که اگر دست های خود را نشویی از غذا خبری نیست! چراکه ممکن است در دفعهی بعد دروغ بگوید.
این حالت در مورد ما بزرگترها نیز صدق میکند؛ چند وقت پیش خانمی به من گفت: نمی دانم چرا شوهرم دروغ میگوید؟ من به ایشان عرض کردم: شاید شما عامل دروغگویی شوهرتان بودهاید؛ مثلاً شاید شما چند بار همسر خود را به دلیل انجام کاری، توبیخ کردهاید و او به خاطر این رفتار دیگر به شما راست نمیگوید.
روش نهادینه کردن رفتارهای پسندیده
به نظر من هیچ وقت نباید فرزندان خود را توبیخ کنیم یا به آنها امر و نهی کنیم؛ بلکه باید با روشهای مختلف رفتار مورد نظر را در درون بچّهها نهادینه کنیم؛ مثلاً اگر میخواهیم به فرزندمان یاد دهیم که قبل از غذا دستهای خود را بشوید، باید آن را در قالب داستان و یا ترغیب کردن بیان کنیم؛ به این صورت که قبل از غذا همراه او برای دست شستن به دستشویی برویم و او را برای انجام این کار تشویق کنیم.
فراهم نکردن زمینهی دروغ
همچنین والدین نباید زمینهی دروغ گویی فرزندان خود را فراهم نکنند؛ مثلاً اگر مادر میداند که کودک دست خود را نشسته است، نباید از سؤال کند که آیا دست خود را شستهای؟ یا من میدانم که دست خود را نشستهای! بلکه باید مسئله را مسکوت بگذارد و چیزی نگوید. مادر باید بین گزینه بد و بدتر، بد را انتخاب کند؛ زیرا نهایت آن است که کودک با دست نشسته غذا میخورد.
گاهی اوقات خوب است که پدر و مادرها به فرزندان خود بفهمانند که ما برخی از مسائل را متوجّه میشویم؛ مثلاً خوب است اگر کودک دست خود را نشسته است، والدین به او بگویند که وقتی رفتی به دستشویی ما اصلاً صدای آب را هم نشنیدیم، بهتر نبود دست خود را میشستی؟ با این کار ما به بچّه میفهمانیم که متوجّه دست نشستن تو شدهایم. این نوع برخورد بهتر از آن است که در ابتدا از بچّه سؤال کنیم که دست خود را شسته ای یا نه؟ و او دروغ بگوید.
کلید همه بدیها
امام حسن عسکری علیه السّلام در تعبیری فرمودند: “جُعِلَتِ الْخَبَائِثُ فِی بَیْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الْکَذِبُ“[۱] یعنی خدا همهی بدیهای را در یک خانه قرار داد و کلید آن خانه دروغ است. گاهی اوقات ممکن است فرزند ما برای اینکه یک رفتار غیر صحیح خود را توجیه کند به دروغ و لجاجت متوسّل بشود و ده کار اشتباه دیگر هم انجام بدهد.
پی نوشت:
[۱]. بحار الأنوار، ج ۶۹، ص ۲۶۳