انتقاد نسبت به مسؤولان نظام
پرسش :
آیا به نظر شما حذف انتقادها و خصوصاً منتقدان و تقسیم سؤالات به مخرّب و سازنده، به انهدام نظام منجر نمیگردد؟ و اگر به این نوع تفکّر و مطیعپروری اعتقاد ندارید، برای بهبود فضای نقّادی و گسترش فرهنگ نقد...
پاسخ :
پاسخ برگرفته از بیانات امام خامنهای مدظلهالعالی:
خیلی خوب. ببینید آقاجان! انتقاد معنایش چیست؟ انتقاد اگر معنایش عیبجویی است، این نه چیز خوبی است، نه خیلی هنر زیادی میخواهد، نه خیلی اطّلاعات میخواهد؛ بلکه انسان با بیاطّلاعی، بهتر هم میتواند انتقاد کند؛ انتقاد به معنای عیبجویی، اصلاً هیچ لطفی ندارد. شما بنشین از بنده عیبجویی کن، من هم از شما عیبجویی کنم؛ چه فایدهای دارد؟ نقد، یعنی عیارسنجی؛ یعنی یک چیز خوب را آدم ببیند که خوب است، یک چیز بد را ببیند که بد است. اگر این شد، آن وقت نقاط خوب را که دید، با نقاط بد جمعبندی میکند، آنگاه از جمعبندی باید دید چه حاصل میشود.
... سالهای متمادی این کشورهای عربی - و پشت سرشان آمریکا - به او تجهیزات دادند؛ نه برای اینکه ما کار خلافی کرده بودیم. شنیدم در گوشه و کنار بعضی از افراد بهانهگیر، بیخودی میگویند که چرا باید جمهوری اسلامی کاری کند که به او حمله کنند! ما واقعاً کاری نکرده بودیم. گناه کبیرهی ما(!) این بود که رژیم استبدادی سلطنت را سرنگون کرده بودیم، بعد هم نخواستیم وابسته شویم.
آقایانی که اوّلِ انقلاب در رأس کار بودند، عقیدهشان این بود که باید از اقمار آمریکا شد؛ چارهای هم جز این نیست! البته الان ابایی هم ندارند که این کار را بکنند؛ ولی آن زمانها از بعضی از مذاکراتشان - که خیلی هم صریح در این زمینهها حرف نمیزدند - معلوم میشد عقیدهشان این است که تا با آمریکا پیوند نکنیم، کار مملکت نمیگذرد!
با آمریکا پیوند کردن یعنی چه؟ یعنی جای پای آمریکا را باز کردن در داخل کشور و دنبال همان سلطه و همان نفوذ بودن؛ روز اوّل کم، روز دوم بیشتر و به ترتیب بیشتر؛ یعنی مملکت را مجدّداً به دست اآمریکاییها دادن.
ما واقعاً چرا انقلاب کردیم؟ چرا این قدر آدم کشته شدند؟ بنابراین، ما گناهی نکرده بودیم که بگوییم بهخاطر گناه ما بود که عراق به ما حمله کرد؛ بلکه بهخاطر اینکه یک حکومت اسلامی بود، یک حکومت مستقل بود و موج بیداری در دنیای اسلام پیچید - در خود عراق؛ در کشورهای عربی، در کشورهای اسلامی - همهی اینها احساس کردند که وقتی بیداری اسلامی آمد، ممکن است دامن آنها را هم بگیرد؛ لذا متّحد شدند. به عبارت دیگر، بهخاطر یک نقطهی قوّت در ما بود که به ما حمله کردند، نه به خاطر یک نقطهی ضعف در آنها. بعد هم هشت سال فشار آوردند و همهی این توان عظیم را به خرج دادند، اما نتوانستند یک وجب از خاک ایران را از ما بگیرند. آنها میخواستند حداقل همهی خوزستان را ببرند. البته آنها میگفتند تا تهران میرویم؛ اما اگر فقط همان خوزستان را هم میبردند، برایشان کافی بود. آیا این چیز کمی است!؟
بیانات در جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سر دبیران نشریات دانشجویی ۱۳۷۷/۱۲/۰۴
پرسش های مرتبط:
خیلی خوب. ببینید آقاجان! انتقاد معنایش چیست؟ انتقاد اگر معنایش عیبجویی است، این نه چیز خوبی است، نه خیلی هنر زیادی میخواهد، نه خیلی اطّلاعات میخواهد؛ بلکه انسان با بیاطّلاعی، بهتر هم میتواند انتقاد کند؛ انتقاد به معنای عیبجویی، اصلاً هیچ لطفی ندارد. شما بنشین از بنده عیبجویی کن، من هم از شما عیبجویی کنم؛ چه فایدهای دارد؟ نقد، یعنی عیارسنجی؛ یعنی یک چیز خوب را آدم ببیند که خوب است، یک چیز بد را ببیند که بد است. اگر این شد، آن وقت نقاط خوب را که دید، با نقاط بد جمعبندی میکند، آنگاه از جمعبندی باید دید چه حاصل میشود.
... سالهای متمادی این کشورهای عربی - و پشت سرشان آمریکا - به او تجهیزات دادند؛ نه برای اینکه ما کار خلافی کرده بودیم. شنیدم در گوشه و کنار بعضی از افراد بهانهگیر، بیخودی میگویند که چرا باید جمهوری اسلامی کاری کند که به او حمله کنند! ما واقعاً کاری نکرده بودیم. گناه کبیرهی ما(!) این بود که رژیم استبدادی سلطنت را سرنگون کرده بودیم، بعد هم نخواستیم وابسته شویم.
آقایانی که اوّلِ انقلاب در رأس کار بودند، عقیدهشان این بود که باید از اقمار آمریکا شد؛ چارهای هم جز این نیست! البته الان ابایی هم ندارند که این کار را بکنند؛ ولی آن زمانها از بعضی از مذاکراتشان - که خیلی هم صریح در این زمینهها حرف نمیزدند - معلوم میشد عقیدهشان این است که تا با آمریکا پیوند نکنیم، کار مملکت نمیگذرد!
با آمریکا پیوند کردن یعنی چه؟ یعنی جای پای آمریکا را باز کردن در داخل کشور و دنبال همان سلطه و همان نفوذ بودن؛ روز اوّل کم، روز دوم بیشتر و به ترتیب بیشتر؛ یعنی مملکت را مجدّداً به دست اآمریکاییها دادن.
ما واقعاً چرا انقلاب کردیم؟ چرا این قدر آدم کشته شدند؟ بنابراین، ما گناهی نکرده بودیم که بگوییم بهخاطر گناه ما بود که عراق به ما حمله کرد؛ بلکه بهخاطر اینکه یک حکومت اسلامی بود، یک حکومت مستقل بود و موج بیداری در دنیای اسلام پیچید - در خود عراق؛ در کشورهای عربی، در کشورهای اسلامی - همهی اینها احساس کردند که وقتی بیداری اسلامی آمد، ممکن است دامن آنها را هم بگیرد؛ لذا متّحد شدند. به عبارت دیگر، بهخاطر یک نقطهی قوّت در ما بود که به ما حمله کردند، نه به خاطر یک نقطهی ضعف در آنها. بعد هم هشت سال فشار آوردند و همهی این توان عظیم را به خرج دادند، اما نتوانستند یک وجب از خاک ایران را از ما بگیرند. آنها میخواستند حداقل همهی خوزستان را ببرند. البته آنها میگفتند تا تهران میرویم؛ اما اگر فقط همان خوزستان را هم میبردند، برایشان کافی بود. آیا این چیز کمی است!؟
بیانات در جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سر دبیران نشریات دانشجویی ۱۳۷۷/۱۲/۰۴
پرسش های مرتبط: