فقه تخصصی
پرسش :
منظور از فقه تخصصی چیست؟
پاسخ :
پاسخ از حجتالاسلاموالمسلمین احمد مبلغی:
«فقه تخصصی» فقهی است که از فقه عام منشعب میشود و در آن سه تخصص لحاظ میگردد؛ تخصص موضوعی، تخصص روشی و تخصص ساختاری. البته همراه با این سه تخصص، یک «اختصاص» هم باید صورت بگیرد؛ اختصاص مجموعهی مطالعات فقهی و گزارههای فقهی پیرامون یک موضوع، که این خصوصیت، فقه تخصصی را از فقه عام منشعب میکند.
اگر شما آمدید و بحث مطالعاتی فقهی را بر یک موضوع متمرکز کردید و فضای مطالعاتی خود و تلاشتان را در این فضای اختصاصیافته، به انجام رساندید، اولین گام فقه تخصصی را شکل دادهاید. البته فقه تخصصی با این اختصاص کامل نشده و باید با همراهی آن سه تخصص دست به دست هم دهند تا فقه تخصصی شکل بگیرد.
«تخصص موضوعی» یعنی شما باید ماهیتشناسی دقیقی نسبت به این موضوع داشته باشید و این مسأله به شکل علمی به دست خواهد آمد. این مقدار کافی نیست که موضوع کلی را بدانید، چون این موضوع، ریزموضوعاتی هم دارد که این ریزموضوعات درواقع مسائل آن فقه تخصصی هستند. مثلا بحث آبها، بحث زمین، بحث لایهی اُزُن و مانند اینها درون یک موضوع کلی به نام محیط زیست جای میگیرد و باید نسبت به آن موضوعات نیز یک نگاه تخصصی وجود داشته باشد. پس ماهیتشناسیِ موضوعِ کلانِ فقه تخصصی و ریزموضوعاتِ ذیل آن موضوعِ کلان، امری ضروری است.
تخصص دوم، «تخصص روشی» است. اصولاً فقه از یک روش برخوردار است که در فقه عام به کار گرفته میشود و اتفاقاً یک بحث تخصصی هم هست. یعنی روش فقه عام، اگرچه اسمش فقه عام است، ولی بسیار تخصصی است. یک فرآیند پیچیده است که شما با ادلهی مختلف و با مراجعه به منابع مختلف، با تبصرههای مختلف و با قواعد مختلفی که باید به کار بگیرید، سعی در یافتن حکم میکنید.
متأسفانه در حوزهی علمیه با وجود روش خاص فقهی، علم «روششناسی» نداریم؛ یعنی یک علمی که روشهای فقها را استخراج کند و اینها را منضبط کند و تحت تعلیم و آموزش قرار دهد. نیاز به تأسیس یک علم داریم به نام روششناسی. البته بعضیها این را در فلسفهی فقه میگنجانند، اما من می گویم نه و باید این را مستقل کنیم، چون بسیار مهم است و باید مستقلا به آن بپردازیم.
روششناسی فقهی انواعی نیز دارد؛ گاهی توصیفی است. به این معنی که شما میروید روش فقهای بزرگتان را شناسایی و توصیف میکنید و سپس ارائه میدهید. این خودش یک بابی است در گام اول که البته گامی اساسی هم هست. گاهی این روششناسی هنجاری است، یعنی شما اظهار نظر اجتهادی میکنید و میگویید مثلاً این روش مرحوم نایینی درست است یا آن روش درست است یا این بخشی از این چنین است و بخش دیگر چنان. بنابراین روش در فقه یک روش تخصصی است، اما وقتی همین روش عام را در یک شاخهی تخصصی میآورید، باید این روش را به تناسب این رشته، بومی و تخصصی نمود.
تخصص سوم عبارت از «تخصص ساختاری» است. در علوم، ساختارها حرف میزنند. بعضیها خیال میکنند ساختار هیچ نقشی ندارد؛ نه، بلکه «کُلٌّ یَعمَلُ عَلی شاکِلَتِه ». ساختار شاکله است، یعنی عمل و چهارچوب شما، حرکت شما، چهارچوبپذیری شما، نوع پرداختن و میزان پرداختن شما، کم یا زیاد، همهی اینها بر اساس ساختار است. این ساختار است که مجال میدهد که گزارههایی مسائل و موضوعاتش بیاید و بررسی شود. این ساختار است که گاهی تنگنایی دارد و بسیاری از موضوعات را خارج میکند. این ساختار است که موضوعات را به هم مرتبط میکند و یک منطق واحدی را در اینها ساری و جاری میسازد. این ساختار است که به شما یک دقت اجتهادیِ معنیداری میدهد که شما میتوانید اجتهاد در این سرزمین و در این ریل را به انجام برسانید. لذا ساختار بسیار مهم است.
الآن فقه عام ما هم ساختاری دارد که البته نیاز به نوسازی دارد، چون بسیاری از مسائل و حتی مسائل مربوط به فقه سنتی، خارج از این ساختار فعلی ماندهاند و امکان بررسی ندارند. شهید صدر دیدگاه خوبی دربارهی ساختار دارد که در کتاب «الفتاوی الواضحة» آورده است. آنجا اشاره دارد که بعضی موضوعات چون درون این فقه کلاسیک -حالا کلاسیکش را من میگویم- و درون این فقه جاری و ساری، عنوان ندارند، لذا گم شدهاند و چون گم شدهاند، حقشان ادا نشده است. بعضیهایش هم خارج هستند، بعضیها هم مسائل مستحدثهی آن موضوعات هستند، ولی اگر یک مسألهی مستحدثهای مربوط به یک موضوع تخصصی باشد، اصلاً باید شاخه را جدا کرد. خب وقتی شما شاخه را جدا میکنید، اگر ساختار نداشته باشید، نمیدانید از کجا به کجا میروید. نمیدانید ده تا مسأله دارید یا سی تا مسأله. نمیدانید ابتدا کجاست و انتها کجا. نمیدانید ریز موضوعاتش کدامند.
ساختار است که فقه را معنی میدهد و این باید تخصصی باشد. نه این که من بنشینم برای خودم فهرست بنویسم و بگویم ما رشتهی تخصصی ایجاد کردهایم! باید رابطهی معنایی موضوعات را بررسی کرد و ساختار را هم با توجه به تخصصهای علمی ایجاد کرد و به کار بست. این که میگویم تخصصی است، یعنی باید بر اساس نگاه دقیق عالمانه باشد.
منبع: khamenei.ir
«فقه تخصصی» فقهی است که از فقه عام منشعب میشود و در آن سه تخصص لحاظ میگردد؛ تخصص موضوعی، تخصص روشی و تخصص ساختاری. البته همراه با این سه تخصص، یک «اختصاص» هم باید صورت بگیرد؛ اختصاص مجموعهی مطالعات فقهی و گزارههای فقهی پیرامون یک موضوع، که این خصوصیت، فقه تخصصی را از فقه عام منشعب میکند.
اگر شما آمدید و بحث مطالعاتی فقهی را بر یک موضوع متمرکز کردید و فضای مطالعاتی خود و تلاشتان را در این فضای اختصاصیافته، به انجام رساندید، اولین گام فقه تخصصی را شکل دادهاید. البته فقه تخصصی با این اختصاص کامل نشده و باید با همراهی آن سه تخصص دست به دست هم دهند تا فقه تخصصی شکل بگیرد.
«تخصص موضوعی» یعنی شما باید ماهیتشناسی دقیقی نسبت به این موضوع داشته باشید و این مسأله به شکل علمی به دست خواهد آمد. این مقدار کافی نیست که موضوع کلی را بدانید، چون این موضوع، ریزموضوعاتی هم دارد که این ریزموضوعات درواقع مسائل آن فقه تخصصی هستند. مثلا بحث آبها، بحث زمین، بحث لایهی اُزُن و مانند اینها درون یک موضوع کلی به نام محیط زیست جای میگیرد و باید نسبت به آن موضوعات نیز یک نگاه تخصصی وجود داشته باشد. پس ماهیتشناسیِ موضوعِ کلانِ فقه تخصصی و ریزموضوعاتِ ذیل آن موضوعِ کلان، امری ضروری است.
تخصص دوم، «تخصص روشی» است. اصولاً فقه از یک روش برخوردار است که در فقه عام به کار گرفته میشود و اتفاقاً یک بحث تخصصی هم هست. یعنی روش فقه عام، اگرچه اسمش فقه عام است، ولی بسیار تخصصی است. یک فرآیند پیچیده است که شما با ادلهی مختلف و با مراجعه به منابع مختلف، با تبصرههای مختلف و با قواعد مختلفی که باید به کار بگیرید، سعی در یافتن حکم میکنید.
متأسفانه در حوزهی علمیه با وجود روش خاص فقهی، علم «روششناسی» نداریم؛ یعنی یک علمی که روشهای فقها را استخراج کند و اینها را منضبط کند و تحت تعلیم و آموزش قرار دهد. نیاز به تأسیس یک علم داریم به نام روششناسی. البته بعضیها این را در فلسفهی فقه میگنجانند، اما من می گویم نه و باید این را مستقل کنیم، چون بسیار مهم است و باید مستقلا به آن بپردازیم.
روششناسی فقهی انواعی نیز دارد؛ گاهی توصیفی است. به این معنی که شما میروید روش فقهای بزرگتان را شناسایی و توصیف میکنید و سپس ارائه میدهید. این خودش یک بابی است در گام اول که البته گامی اساسی هم هست. گاهی این روششناسی هنجاری است، یعنی شما اظهار نظر اجتهادی میکنید و میگویید مثلاً این روش مرحوم نایینی درست است یا آن روش درست است یا این بخشی از این چنین است و بخش دیگر چنان. بنابراین روش در فقه یک روش تخصصی است، اما وقتی همین روش عام را در یک شاخهی تخصصی میآورید، باید این روش را به تناسب این رشته، بومی و تخصصی نمود.
تخصص سوم عبارت از «تخصص ساختاری» است. در علوم، ساختارها حرف میزنند. بعضیها خیال میکنند ساختار هیچ نقشی ندارد؛ نه، بلکه «کُلٌّ یَعمَلُ عَلی شاکِلَتِه ». ساختار شاکله است، یعنی عمل و چهارچوب شما، حرکت شما، چهارچوبپذیری شما، نوع پرداختن و میزان پرداختن شما، کم یا زیاد، همهی اینها بر اساس ساختار است. این ساختار است که مجال میدهد که گزارههایی مسائل و موضوعاتش بیاید و بررسی شود. این ساختار است که گاهی تنگنایی دارد و بسیاری از موضوعات را خارج میکند. این ساختار است که موضوعات را به هم مرتبط میکند و یک منطق واحدی را در اینها ساری و جاری میسازد. این ساختار است که به شما یک دقت اجتهادیِ معنیداری میدهد که شما میتوانید اجتهاد در این سرزمین و در این ریل را به انجام برسانید. لذا ساختار بسیار مهم است.
الآن فقه عام ما هم ساختاری دارد که البته نیاز به نوسازی دارد، چون بسیاری از مسائل و حتی مسائل مربوط به فقه سنتی، خارج از این ساختار فعلی ماندهاند و امکان بررسی ندارند. شهید صدر دیدگاه خوبی دربارهی ساختار دارد که در کتاب «الفتاوی الواضحة» آورده است. آنجا اشاره دارد که بعضی موضوعات چون درون این فقه کلاسیک -حالا کلاسیکش را من میگویم- و درون این فقه جاری و ساری، عنوان ندارند، لذا گم شدهاند و چون گم شدهاند، حقشان ادا نشده است. بعضیهایش هم خارج هستند، بعضیها هم مسائل مستحدثهی آن موضوعات هستند، ولی اگر یک مسألهی مستحدثهای مربوط به یک موضوع تخصصی باشد، اصلاً باید شاخه را جدا کرد. خب وقتی شما شاخه را جدا میکنید، اگر ساختار نداشته باشید، نمیدانید از کجا به کجا میروید. نمیدانید ده تا مسأله دارید یا سی تا مسأله. نمیدانید ابتدا کجاست و انتها کجا. نمیدانید ریز موضوعاتش کدامند.
ساختار است که فقه را معنی میدهد و این باید تخصصی باشد. نه این که من بنشینم برای خودم فهرست بنویسم و بگویم ما رشتهی تخصصی ایجاد کردهایم! باید رابطهی معنایی موضوعات را بررسی کرد و ساختار را هم با توجه به تخصصهای علمی ایجاد کرد و به کار بست. این که میگویم تخصصی است، یعنی باید بر اساس نگاه دقیق عالمانه باشد.
منبع: khamenei.ir