چهارشنبه، 20 شهريور 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

حقانیت اسلام

پرسش :

چگونه مى توان تنها حقانیت اسلام را نسبت به مسیحیت و یهودیت اثبات کرد؟ چه اشکالى دارد که همه ادیان حق باشند و «پلورالیسم دینى» صحیح باشد؟


پاسخ :
در رابطه با مسئله حقانیت ادیان (پلورالیزم دینى)1 یا دین واحد، باید چند انگارهرا مورد توجه قرار داد:

یک. چیستى حقانیت ادیان
با بررسى نظریه پلورالیزم دینى، مى توان اصل ادعاى حقانیت ادیان را مشتمل بر انگاره هاى زیر دانست:
1ـ1. منظور از حقانیت ادیان این است که: اعتقادات آنها صادق و پذیرش و تعبّد به آنها، جایز و موجب رستگارى پیروانشان است.

1ـ2. منظور از حقانیت ادیان، بر حق بودن عَرْضى است؛ نه در طول زمان. به عبارت دیگر، سخن بر سر این نیست که آیین هر پیامبرى، در زمان خود حق بوده است؛ بلکه یعنى همه یا تعدادى از ادیان، در همه زمان ها برحق اند.

1ـ3. حقانیت ادیان به طور مساوى است؛ نه داراى مراتب تشکیکى. به عبارت دیگر نمى توان «بر حق بودن» را درجه بندى کرد تا در پرتو آن، دینى بهره مندى بیشترى از حقیقت کسب کند و دین دیگر در رتبه فروتر از آن قرار گیرد. بر اساس این انگاره، هیچ فرقى بین اسلام، یهودیت، مسیحیت و دیگر ادیان نیست.

1ـ4. منظور از حقانیت ادیان در جهات مشترکشان نیست؛ بلکه ادیان ـ با اختلافاتى که دارند ـ برحق اند؛ یعنى، هم توحید اسلامى بر حق است، هم تثلیث مسیحى، هم ثنویت زرتشتى و هم بى خدایى بودایى گرى.

دو. عقل و پلورالیزم دینى
ژرف کاوى هاى عقلى، بطلان پلورالیزم دینى را آشکار مى سازد. این مسئله دلایل متعددى دارد؛ از جمله:
2ـ1. استلزام تناقض2؛ ادیان موجود داراى آموزه هایى است که برخى از آنها بایکدیگر در تضاد و یا تناقض مى باشد. بنابراین حقانیت همه آنها مستلزم جمع ضدین یا جمع نقیضین است و چنین چیزى محال است. به عنوان مثال آیین اسلام، بر یکتایى خداوند تأکید دارد. در مقابل، مسیحیت قائل به «تثلیث» یعنى، خداى پدر، خداى پسر و خداى روح القدس است! زرتشتى گرى نیز به «ثنویت» و دوگانه پرستى گرایش دارد!

هر یک از این آموزه ها، نافى دیگرى است. بنابراین اگر هر سه دین، بر حق باشند، باید هم یکتاپرستى صحیح باشد، هم دوگانه پرستى و هم سه گانه پرستى؛ چنین چیزى به تناقض مى انجامد و محال است؛ زیرا یگانگى خداوند، مساوى با نفى دو یا سه انگارى او است. در حالى که ثنویت و امثال آن به خداى بیش از یکى اقرار دارد. بنابراین حقانیت همه آنها؛ یعنى اینکه خدا هم بیش از یکى است و هم نیست و این تناقض است و محال.

2ـ2. خودستیزى3؛ حقانیت همه ادیان خود ستیز است؛ زیرا هر دینى آموزه هاىمخالف در دین هاى دیگر را نفى کرده و یا به طور کلى دین دیگر را باطل مى انگارد. بنابراین هر یک از این ادیان ـ اگر بر حق باشند ـ باید ادعایشان نیز حق بوده و مورد قبول قرار گیرد. بنابراین از حقانیت هر دین، بطلان دیگر ادیان به دست مى آید و پلورالیزم دینى با حق انگارى همه ادیان، بطلان همه ادیان را نتیجه مى دهد. از این رو گفته شده است: پلورالیزم دینى خود برانداز است و علیه خود حکم مى کند.

2ـ3. استلزام شکاکیت دینى؛ پنداره پلورالیزم دینى، مبتنى بر نظریه «نسبیت معرفت»4 و یا شکاکیت است و سرانجامى جز شکاکیت5 دینى ندارد؛ زیرا این انگارهاز سویى به حقانیت همه ادیان حکم مى کند و از دیگر سو، ادیان موجود یکدیگر را نفى مى کنند!

نتیجه این تعارض چیزى جز همان شکاکیت و سرگردانى نیست. به عبارت دیگر پلورالیزم دینى، از سویى برونداد شکاکیت یا نسبیت معرفت است و برونداد آن نیز جز شکاکیت دینى نیست.

سه. عقل و دین حق
براساس آنچه گذشت روشن شد که همه ادیان، نمى توانند از حقانیت مساوى برخوردار باشند؛ اکنون این سؤال پدید مى آید که از دیدگاه خرد، چه راهى براى تشخیص دین حق و تمییز آن از دیگر ادیان وجود دارد؟ به عبارت دیگر ملاک حقانیت یک دین و روش سنجش آن از دیدگاه عقلى چیست؟ در این باره مى توان گفت دینى بر حق است که:
3ـ1. عقاید و آموزه هاى آن، نه تنها خردستیز نباشد؛ بلکه به وسیله عقل و برهان مورد تأیید قرار گیرد.
3ـ2. داراى خاستگاه الهى باشد.
3ـ3. آموزه هاى آن تحریف نشده باشد.
3ـ4. از سوى پیامبران بعدى الهى نسخ نشده باشد.
3ـ5. از دیگر ادیان موجود، جامع تر و کامل تر باشد.

بررسى تطبیقى ادیان براساس این موارد، تحقیقى گسترده و فراخ دامن مى طلبد. در عین حال به طور فشرده و کوتاه، اشاراتى در مقایسه چند دین بزرگ خواهیم داشت:

الف. مهم ترین رکن اساسى یک دین «خداشناسى» آن است. در این راستا گفتنى است که آموزه خداشناسى و توحید6 در اسلام، خردپذیرترین آموزه است و ادله متقن بسیارى بر آن گواهى مى دهد. اثبات توحید به خودى خود، ابطال کننده آموزه «تثلیث» و «ثنویت» است. بنابراین همین مسئله به تنهایى براى اثبات عدم حقانیت ادیان غیر الهى (مانند بودایى گرى) و هر دین مشتمل بر شرک (مانند مسیحیت و زرتشتى گرى) کافى است.

ب. بسیارى از ادیان به رغم دارا بودن پیشینه الهى، در طول تاریخ دچار تحریفات چشمگیرى شده و اصالت خود را از دست داده اند. همین مسئله باعث شده که آموزه هاى خردستیز بسیارى در این ادیان رخ نماید. اکنون از باب نمونه تنها به چند نمونه از تحریفات عهدین اشاره مى کنیم:
1. اتهامات ناروا به پیامبران؛ علاوه بر رسوخ تحریفات بنیادى و اعتقادى در کتاب مقدس، پاره اى از اتهامات ناروا و غیراخلاقى به برخى از پیامبران نسبت داده شده است که قلم از بیان آن شرم دارد!!7

2. وجود افسانه ها؛ وجود افسانه هاى بى پایه در کتاب مقدس، یکى دیگر از جنبه هاى تحریف آن است؛ از جمله مى توان به کشتى گرفتن حضرت یعقوب با خدا و غلبه او بر خدا، اشاره کرد!!8

3. گناه جبلى؛ مسیحیان معتقدند: آدم در بهشت به گناه آلوده و این گناه به حساب همه فرزندان او نوشته شده است؛ یعنى، انسان ذاتا با به دوش کشیدن بار گناه، به دنیا مى آید! هر چند پس از آمدن به دنیا هیچ گناهى مرتکب نشود و هرگونه تلاش و عمل انسان در رهایى از این خطا، سودى نخواهد بخشید و تصلیب و به دار کشیده شدن حضرت عیسى، کفّاره گناه ذاتى و جبلى انسان است!

4. تقویت ظلم؛ یکى دیگر از آموزه هاى نامعقول کتاب مقدس، توجیه ظلم و ستم و دعوت به سکوت در برابر حاکمان ظالم، به بهانه این است که آنان، حاکم و سایه خدا در زمین اند!!9

وجود این گونه آموزه هاى غیرعقلانى در کنار طرح مسئله تثلیث و تجسیم و وجود تناقض هاى متعدد در متن کتاب مقدس10، دلیل بر عدم حقانیت یهود و مسیحیت امروزى در برابر اسلام است.

افزون بر آن تحقیقات علمى و زبان شناختى، بر عدم وثاقت متون مقدس گواهى داده است. توماس میشل ـ استاد الهیات مسیحى ـ بر آن است که به اعتقاد بیشتر متفکران کاتولیک، پروتستان و ارتدوکس، کتب مقدس املاى الهى نیست و داراى عصمت لفظى نمى باشد و گاهى نویسندگان بشرى، نظریات غلط یا اطلاعات اشتباه آمیزى را در متن کتاب باقى گذاشته اند11.

چهار. قرآن و پلورالیزم دینى
آیات قرآنى علاوه بر دلالت بر انحصار دین حق در اسلام و نفى پلورالیسم و تکثّرگرایى دینى، به صراحت با برخى از اصول و مبانى پلورالیسم، مخالف است و آن را ابطال مى کند. آیاتى که در این زمینه وجود دارد، به چند بخش تقسیم مى شود؛ در ذیل تنها به برخى از آنها اشاره مى شود:

4ـ1. امکان رسیدن به حقیقت
آیاتى از قرآن با مبناى شکاکیت و نسبیت گرایى و عدم امکان دست یابى به حقیقت ـ که از مبانى و پیش فرض هاى پلورالیزم دینى است ـ در تضاد و تقابل است و نشان مى دهد که از دیدگاه قرآن، به هیچ وجه شکاکیت و نسبیت در دین، مورد پذیرش نیست و رسیدن به حقیقت امکان پذیر است. این آیات عبارت است از:

4ـ1ـ1. آیاتى که شک ورزان را مورد سرزنش قرار مى دهد.12

4ـ1ـ2. آیاتى که ادله پیامبران را روشن و آشکار و تردید شکاکان را بى وجه معرفى مى کند.13 براى مثال در رابطه با آشکار بودن حقیقت اسلام مى فرماید:
«لا إِکراهَ فِى الدِّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی»14؛ «هیچ اکراهى در دین نیست؛ به درستى که راه هدایت از گمراهى، روشن گردید»15.

4ـ1ـ3. آیاتى که امر به تبعیت از علم و یقین و نهى از پیروى ظن و گمان دارد.16

4ـ2. عدم قبول غیر اسلام
این آیات با صراحت، اسلام را تنها دین حق و صراط مستقیم معرفى مى کند و عقاید پیروان سایر ادیان را باطل معرفى کرده و آنان را به پیروى از اسلام دعوت مى کند:

4ـ2ـ1. «وَ مَنْ یبْتَغِ غَیرَ الاْءِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الاْخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ»17؛ «و هر کس جز اسلام، دینى [ دیگر] جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود و وى در آخرت از زیانکاران است». البته اسلام همه پیامبران الهى را راهبر به سوى حقیقت دانسته و دین همه را اسلام مى داند. بنابراین پیروى از پیامبران خدا در عصر رسالتشان، همان اسلام است و مصداق آن در زمان رسالت حضرت ختمى مرتبت، پیروى از آیین حضرت محمد صلى الله علیه و آله است18.

4ـ2ـ2. «وَ لَنْ تَرْضى عَنْک الْیهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِى جاءَک مِنَ الْعِلْمِ ما لَک مِنَ اللّهِ مِنْ وَلِی وَ لا نَصِیرٍ»19؛ «هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضى نمى شوند، مگر آنکه از کیش آنان پیروى کنى. بگو: در حقیقت، تنها هدایت خدا است که هدایت [ واقعى] است و چنانچه پس از آن علمى که تو را حاصل شد، از هوس هاى آنان پیروى کنى، در برابر خدا سرور و یاورى نخواهى داشت».

4ـ2ـ3. «وَ قالَتِ الْیهُودُ عُزَیرٌ ابْنُ اللّهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ ذلِک قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یضاهِونَ قَوْلَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللّهُ أَنّى یوفَکونَ»20؛ «و یهود گفتند: عُزَیر، پسر خدا است و نصارا گفتند: مسیح، پسر خدا است! این سخنى است [ باطل ]که به زبان مى آورند، و به گفتار کسانى که پیش از این کافر شده اند، شباهت دارد. خدا آنان را بکشد؛ چگونه [ از حق] بازگردانده مى شوند؟!»
آیات فراوان دیگرى از این سنخ وجود دارد که شما را به تأمل و تدبر بیشتر در آنها ارجاع مى دهیم.21

4ـ3. دین همه انسان ها
بسیارى از آیات قرآن، همه انسان ها را مخاطب قرار داده و به دین اسلام دعوت کرده و قرآن و پیامبر اسلام را هادى همه انسان ها معرفى کرده است. از جمله اینکه مى فرماید: «وَ ما أَرْسَلْناک إِلاّ کافَّةً لِلنّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً»22؛ «و ما تو را نفرستادیم، مگر براى همه مردم تا [ آنها را به پاداش الهى] بشارت دهى و [ از عذاب او ]بترسانى ...». در جاى دیگر مى فرماید: «قُلْ یا أَیهَا النّاسُ إِنِّى رَسُولُ اللّهِ إِلَیکمْ جَمِیعاً»23؛ «بگو: اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم». در رابطه با همگانى بودن قرآن در موارد مختلفى مى فرماید: «إِنْ هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلْعالَمِینَ»24؛ «آن کتاب (قرآن) نیست، مگر تذکرى براى همه جهانیان».

4ـ4. فراخوانى اهل کتاب به اسلام
قرآن مجید اهل کتاب را به اسلام فرا خوانده و روى گردانى از آن را کفر و حق پوشى تلقى نموده و به شدت از آن توبیخ مى کند:
«اى اهل کتاب! پیامبر ما به سوى شما آمد؛ در حالى که بسیارى از حقایق کتاب [ آسمانى] را که شما مخفى داشتید، روشن مى سازد و از بسیارى از آنها صرف نظر مى کند. آرى از جانب خدا به سوى شما نور و کتاب آشکارى آورد. خداوند به برکت آن، کسانى که خشنودى او را پیروى کنند، به راه هاى سلامت هدایت مى کند و به فرمان خود، از تاریکى ها به سوى روشنایى مى برد و آنها را به راه راست هدایت مى کند»25.

قرآن در جاى دیگر مى فرماید: «یا اهل الْکتابِ لِمَ تَکفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ»26؛ «اى اهل کتاب! چرا به آیات خدا کافر مى شوید، در حالى که [ بر درستى آن] گواهید».

در این زمینه آیات فراوان دیگرى وجود دارد که بر بطلان پلورالیزم دینى، به گونه هاى مختلف دلالت دارد و همگان را به بررسى و شناخت اسلام و پیروى از آن فرا مى خواند27.

پنج. تفکیک حقیقت و معذور بودن
هر چند دین حق و صراط مستقیم، واحد است؛ ولى معذّر و حجت بودن، گوناگون است!! و مسئله حقانیت را باید از آن جدا کرد. پیروان سایر ادیان، خارج از شریعت حق و مطلوب الهى اند؛ اما در صورت وجود شرایطى، داراى حجت و دلیل خواهند بود؛ از جمله: جهل غیرمقصرانه نسبت به اسلام؛ طالب بودن حقیقت در سویداى دل و جست و جوى آن در حد مقدور و پاى بندى به احکام عقل و فطرت.

بر این اساس هر چند راهشان «صراط مستقیم» و دین حق نیست؛ اما در روز قیامت نزد خداوند معذورند. قرآن از این گروه به «مستضعف» یاد کرده است. این گروه ضمن معذور بودن، به تناسب صدق باطنى و نوع عقاید و رفتار، و به عبارت دیگر متناسب با میزان «حسن فاعلى» و «حسن فعلى»، بهره اى از سعادت برده و به درجه اى از سعادت نایل خواهند شد.

چکیده دیدگاه اسلام عبارت است از:
1. دین حق، تنها اسلام است. اسلام همان آیین توحیدى به معناى کامل کلمه و در همه ابعاد آن است که دین همه انبیاى الهى بوده و آنان، همگان را به سوى آن دعوت کرده اند. بنابراین آموزه هایى چون تثلیث، ثنویت و ... هرگز بنیاد و اساس درستى ندارد.

2. از نظر اسلام، شریعت داراى کثرت طولى است؛ یعنى، آنچه در طول تاریخ تغییر کرده، شریعت الهى بوده است و هر پیامبر صاحب شریعتى، شریعت پیشین را نسخ نموده و شریعت کامل تر و متناسب با رشد بشر و مقتضیات زمان، عرضه کرده است. بنابراین تکثر طولى ـ نه عرضى ـ شریعت وجود داشته است و با شریعت خاتم همه شرایع پیشین نقض شده و تنها شریعت مقبول، شریعت محمدى صلى الله علیه و آله است.

3. نجات و رستگارى انسان، تابع حجت هایى است که خداوند بر انسان تمام کرده و پاسخ انسان به آنها است. هر کس در حد حجت هاى درونى (عقل، فطرت و ...) و بیرونى (تعالیم پیامبران) که به آنها دسترسى داشته و یا مى توانسته دست یابد، مسئول و وراى آن معذور است28.

پی نوشت‌ها:
1. Religious Pluralism.
2. Contradiction.
3. Self Contradiction.
4. Epistemic Relativism.
5. Scepticism.
6. جهت آگاهى بیشتر نگا:
الف. محمد حسین، طباطبایى و مطهرى، اصول فلسفه و روش ئالیسم، ج 5، قم: صدرا، چاپ چهارم، 1374؛
ب. مرتضى، مطهرى، توحید، (قم: صدرا، چاپ سوم، 1374).
7. ر.ک: انجیل یوحنا، 1:112، سفرتکوین، 30:19 38 و براى آشنایى بیشتر ر.ک: انیس الاعلام، ج 3 ؛ محمد، صادقى، بشارات عهدین، ص 73 و 177. این در حالى است که براهین عقلى لزوم عصمت پیامبران را اثبات مى کند.
8. سفر پیدایش، 43:2330.
9. انجیل متى، 38:5 و اکثر نامه هاى پولس به رومیان.
10. در جلد دوم کتاب «انیس الاعلام»،125 مورد تناقض موجود در کتاب مقدس مورد بررسى قرار گرفته است.
نیز نگا: حقیقت مسیحیت، قم: مؤسسه در راه حق، چاپ اول 1361، صص 127 ـ 133 ؛ زمانى، مصطفى، به سوى اسلام یا آیین کلیسا، قم: پیام اسلام، 1346.
11. نگا: میشل، توماس، کلام مسیحى، ترجمه حسین توفیقى، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، 1377، صص 23 ـ 27.
12. جاثیه 45، آیه 32.
13. ابراهیم 14، آیه 9 و 10.
14. همان، آیه 256.
15. جهت آگاهى بیشتر نگا:
الف. محمد حسن، قدردان قراملکى، قرآن و پلورالیزم دینى، (تهران: مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر؛
ب. مرکز مطالعات و پژوهش هاى فرهنگى حوزه علمیه، پلورالیسم دینى، (قم: چاپ اول، 1380)؛
پ. على، ربانى گلپایگانى، تحلیل و نقد پلورالیسم دینى، (تهران: مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول 1378)؛
ت. کتاب نقد، ش 4، (تهران: مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، 1378).
16. اسراء 17، آیه 36؛ یونس (10)، آیه 36؛ نجم (53)، آیه 28.
17. آل عمران 3، آیه 85.
18. جهت آگاهى بیشتر نگا: محمد حسن، قدردان قراملکى، قرآن و پلورالیزم، صص 117 ـ 136.
19. بقره 2، آیه 120.
20. توبه 9، آیه 30.
21. ر.ک: آل عمران3، آیه 61 (مباهله با مسیحیان)؛ توبه (9)، آیه 31 و 32؛ نساء(4)، آیه 157و171؛ مائده(5)، آیه 51و73؛ فتح(48)، آیه28؛ صف(61)، آیه9؛ مریم(19)، آیات 88و91؛ بقره(2)، آیه79.
22. سبا 34، آیه 28.
23. اعراف7،آیه158. نیزنگا: نساء(4)، آیه79 ؛ حج(22)،آیه49 ؛ فرقان(25)،آیه1 ؛ انبیاء(21)،آیه 107.
24. تکویر 81، آیه 27 ؛ یوسف (12)، آیه 104 ؛ ص (38)، آیه 87 ؛ انعام (6)، آیه 90. نیز نگا: ابراهیم (14)، آیه 1 و 52 ؛ آل عمران (3)، آیه 138 ؛ انعام (6)، آیه 18 ؛ نساء (4)، آیه 174 ؛ فرقان (25) آیه 1.
25. مائده 5 آیه 15 ـ 16 و نیز نگا: همان، آیه 19.
26. آل عمران 3 آیه 7. نیز نگا: بقره (2) آیه 41 ؛ آل عمران (3) آیه 71.
27. جهت آگاهى بیشتر نگا: محمد حسن، قدردان قراملکى، قرآن و پلورالیزم، (تهران: مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول،1380.
28. براى آشنایى بیشتر ر.ک:
الف. مرتضى، مطهرى، عدل الهى، بخش نهم عمل خیر از غیر مسلمانان، (قم: صدرا)؛
ب. محمد حسن، قدردان قراملکى، سویه هاى پلورالیزم، (تهران: مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول 1378)، صص 110 ـ 116.
 
منبع: پرسش‌ها و پاسخ‌هاى برگزیده، حمیدرضا شاکرین؛ نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها، دفتر نشر معارف، 1384.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
پرسش و پاسخ مرتبط
موارد بیشتر برای شما