چهارشنبه، 20 شهريور 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

چیستى شفاعت

پرسش :

شفاعت به چه معنا است؟ و چگونه با بعضى آیات دال بر نفى «شفاعت» سازگار است؟


پاسخ :
یک. چیستى شفاعت

«شفاعت» در لغت، به معناى وساطت و میانجى گرى است. در گفت وگوهاى روزمره، به وساطت و میانجى گرى شخص مورد اعتماد در نزد بزرگى ـ به منظور عفو مجرمى یا برآوردن حاجت کسى ـ شفاعت گفته مى شود.

این معنا برآمده از ریشه لغوى این کلمه است؛ زیرا شفاعت از ماده «شفع» به معناى زوج ـ در مقابل «وتر» به معناى فرد ـ گرفته شده است.1 گویا شخصى که متوسّل به شفیع مى شود، نیروى خود را به تنهایى براى رسیدن به مقصود کافى نمى بیند؛ بدین جهت نیروى شفیع و میانجى را به آن ضمیمه مى کند تا به مقصود خود نایل آید.

در اصطلاح «شفاعت، واسطه شدن یک مخلوق، میان خداوند و مخلوق دیگر، در رساندن خیر یا دفع شر ـ خواه در دنیا و خواه در آخرت ـ است».


دو. جایگاه شفاعت

1. در بینش توحیدى، خداوند مبدأ هستى است و همه موجودات از او، وابسته به او و پرتو فیض او هستند.

2. خداوند، عالم هستى را بر اساس «نظام اسباب و مسبب ها» بنیان نهاده است. تحقق هر پدیده و پیدایش هر اثرى در این عالم، از طریق سبب و علّتى خاص صورت مى گیرد؛ یعنى، اراده حکیمانه او به تحقّق امور، از طریق اسباب معین، تعلق گرفته است. امام صادق علیه السلام مى فرماید: «ابى اللاهّ ن یجرى الاشیاء الاّ بأسباب، فجعل لکل شى ءٍ سببا»2؛ «خداوند ابا دارد از اینکه امور را جز از طریق اسباب فراهم آورد، پس براى هر چیزى سببى قرار داده است».

در نتیجه عالم هستى ـ که یک پارچه تجلّى فیض و عطاى خداوند است ـ مجموعه اى به هم پیوسته از اسباب و مسبب ها است. خداوند فیض خود را ـ اعم از مادى و معنوى ـ از این طریق عطا مى کند و اسباب و علل، واسطه هاى فیض او است. «نقش اسباب و علل، وساطت در رسیدن فیض الهى به مخلوقات (شفاعت) است».

به تعبیر دیگر «شفاعت»، همان سبب بودن و تأثیرگذارى اسباب، بر طبق نظام حاکم بر عالم هستى است. در حقیقت، در نگرش توحیدى، فیض الهى وقتى به اسباب و واسطه ها نسبت داده مى شود، «شفاعت» است.

سبب بودن جمیع علّت ها و اسباب طبیعى (همچون: سوزندگى آتش، روشنى و حرارت بخشیدن خورشید و درخشندگى ماه) و نیز سببیت و تأثیرگذارى علل معنوى (مانند: سبب بودن توبه و استغفار براى آمرزش گناهان و نقش پیامبران و کتاب هاى آسمانى در جهت هدایت انسان ها) همگى شفاعت نامیده مى شود. این اسباب و علت هاى طبیعى و معنوى، شفیعان و واسطه هاى فیض الهى اند.

سه. اقسام شفاعت

با توجه به تعریفى که ارائه شد، شفاعت داراى سه قسم است:
1. شفاعت تکوینى: با توجه به نگرش توحیدى، اسباب و علل در اصل وجود و نیز در علّت بودن و تأثیر گذاریشان، وابسته به «علة العلل» (خداوند) و واسطه فیض او به مخلوقات اند. این وساطت «شفاعت تکوینى» نامیده مى شود.

2. شفاعت رهبرى: مقصود از شفاعت رهبرى، جلوه گرى رابطه هدایت میان امام و مأموم (رهبر و پیرو) است. همان گونه که در دنیا، امام واسطه هدایت پیروان خویش است؛ در آخرت نیز واسطه ورود یاران خویش به بهشت مى شود و آنان را با خود به آنجا وارد مى کند.

یکى از معارف مربوط به اصل معاد، انگاره «تجسّم اعمال» است. بر اساس آیات و روایات، همان گونه که باطن و حقیقت اعمال، افکار، اوصاف و اخلاق انسان به صورت حقیقتى عینى، در آخرت تجلّى مى یابد؛ حقیقت روابط معنوى میان انسان ها نیز در آخرت به صورت ملکوتى خود، مجسّم مى شود. وقتى شخصى، سبب هدایت یا گمراهى انسانى باشد، این رابطه رهبرى و دنباله روى در روز رستاخیز، مجسّم شده و «رهبر»، پیرو خود را به دنبال خویش وارد بهشت یا جهنم مى کند. قرآن کریم مى فرماید: «یوْمَ نَدْعُوا کلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»3؛ «روزى (رستاخیر) که هر گروهى را با رهبر و پیشوایشان فرا مى خوانیم» و در مورد فرعون مى فرماید: «یقْدُمُ قَوْمَهُ یوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النّارَ»4؛ «روز قیامت، پیشاپیش پیروانش حرکت مى کند؛ پس آنان را وارد دوزخ مى کند».

3. شفاعت مغفرت: مغفرت و آمرزش نیز همانند هر رحمت و فیض دیگرى، از طریق مجارى خاص و بر اساس نظام اسباب و مسبب ها به بندگان مى رسد؛ یعنى، خداوند امورى را به عنوان سبب هاى آمرزش و بخشش قرار داده است. با توجه به تعریف شفاعت، نقش این اسباب (واسطه هاى فیض مغفرت)، شفاعت مغفرت نامیده مى شود.

یکى از اسبابى که خداوند براى آمرزش قرار داده، درخواست اولیاى الهى است؛ یعنى، او آنان را واسطه در رسیدن فیض بخشش و مغفرت، به بندگانى خاص قرار داده است. بدین جهت اولیاى الهى، همانند سایر اسباب و علل، «شفیع» نامیده مى شوند و به نقش وساطت آنان در رسیدن فیضِ «مغفرت و بخشش الهى» به بندگانى خاص، «شفاعت» مى گویند. در حقیقت شفاعت اولیاى الهى در آخرت، یکى از مصادیق «شفاعت مغفرت» است.

شهید مطهرى مى نویسد: «شفاعت5، همان مغفرت الهى است که وقتى به خداوند نسبت داده مى شود، با نام «مغفرت» خوانده مى شود و هنگامى که به وسایط و مجارى رحمت منسوب مى گردد، نام «شفاعت» به خود مى گیرد»6.

در حقیقت، خداوند اراده کرده است، بندگان خود را از رحمت مغفرت خویش بهره مند سازد؛ لکن براى اعطاى آن، مانند سایر فیض هاى خویش، اسباب خاصى قرار داده و شرایطى قائل شده است.

بر این اساس، خداوند، اولیاى الهى را به عنوان شفیعان و واسطه هاى فیض معین کرده تا آنان براى بندگانى که در دنیا با اعمال خویش، شایستگى بهره مندى از این رحمت الهى را پیدا کرده اند، درخواست مغفرت کنند.

قرآن کریم فرموده است: «در آن روز شفاعت نمى کنند، مگر کسانى که خداوند به آنان اذن دهد»7 و «شفاعت نمى کنند، مگر براى کسانى که خداوند مى خواهد آنان را ببخشاید».8 بنابراین، شفاعت اولیاى الهى، چیزى جز فیض خدا و جلوه گرى خواست و اراده او نیست.

در حقیقت شفاعت، قانونى است که خداوند واضع آن است. بر طبق این قانون، اولیاى الهى ـ که از سوى خداوند به عنوان سبب هاى فیض مغفرت نصب شده اند ـ بر اساس شرایطى، براى عده اى خاص از گنه کاران، درخواست مغفرت مى کنند؛ یعنى، آنان واسطه فیض مغفرت الهى اند.

توضیحات بایسته:

یکم. این بخشش و آمرزش، بى حساب و گزاف نیست؛ بلکه شامل حال بندگانى مى شود که با عمل خود در دنیا، استحقاق آن را پیدا کرده اند.

دوم. قرار دادن اولیاى الهى به عنوان اسباب و واسطه هاى مغفرت، بر اساس حکمت و حساب است که پیش تر بیان شد.

سوم. شفاعت، به معناى ضمیمه شدن درخواست اولیاى الهى، با عمل و تلاش خود آدمى است. در حقیقت، شفاعت جزء علت و تمام کننده سبب است و به تنهایى مستقل در تأثیر نیست9؛ بلکه تلاش و قابلیت شفاعت شونده نیز مهم است.

چهارم. با توجّه به اینکه معناى شفاعت در لغت، وساطت است؛ از توسّل به اولیاى الهى نیز با عنوان شفاعت تعبیر مى شود. پس مباحث مربوط به شفاعت اخروى، نباید با شفاعت به معناى توسّل، خلط و اشتباه شود.

پنجم. آیاتى که نفى شفاعت مى کنند، مربوط به شفاعت مشرکانه و غیر توحیدى است؛ یعنى، شفاعت بت ها، شفاعت بدون اذن خدا و امثال آن. آیاتى که اثبات شفاعت مى کند، مربوط به شفاعت توحیدى است. شفاعت توحیدى به اذن خدا، به وسیله اولیاى الهى و براى کسانى است که شایستگى بهره مندى از آن را دارا باشند.10

پی نوشت‌ها:
1. المقاییس فى اللغة، ماده شفع، ج 3، ص 201؛ مفردات راغب اصفهانى، ماده شفع، ص 263؛ نصر، الهورینى الفیروزآبادى، قاموس المحیط، ماده شفع، ج 3، ص 45، بى تا، بى جا.
2. میزان الحکمه، ح 8166، ج 3، ص 1231.
3. اسراء 17، آیه 71.
4. هود 11، آیه 98.
5. مقصود، شفاعت مغفرت است.
6. مجموعه آثار، ج 1، ص 259.
7. طه 20، آیه 109.
8. انبیاء 21، آیه 28.
9. سید محمدحسین، طباطبائى، تفسیر المیزان، ج 1، ص 158.
10. جهت آگاهى بیشتر نگا: سید محمد کاظم، روحانى، شفاعت و توسل پرسش ها و پاسخ ها دفتر 14،(قم: نشر معارف، 1383).
 
منبع: پرسش‌ها و پاسخ‌هاى برگزیده، حمیدرضا شاکرین؛ نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها، دفتر نشر معارف، 1384.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.