رسمی شدن عزاداری محرم
پرسش :
عزاداری محرم از چه زمانی رسمیت یافت؟
پاسخ :
در آغاز سده چهارم هجری، حکومت آل بویه[۱] در ایران و حکومت فاطمیان[۲] در شمال افریقا شکل گرفتند و اندک اندک، بر قلمرو خود افزودند. در نیمه دوم سده چهارم، ایران (بجز مناطق شرقی آن) و مرکز عراق، در اختیار دولت آل بویه بود و شمالِ شرق افریقا، مصر، شام و فلسطین نیز در اختیار فاطمیان قرار داشت. در سال ۳۵۲ ق، معزّ الدوله دیلمی، حاکم بویه ای بغداد، با فرمانی، مردم را به اقامه عزاداری در روز عاشورا و در معابر، فرا خواند[۳] و بدین سان، عزاداری رسمیت یافت. یک دهه بعد، فاطمیان نیز در مصر چنین کردند.[۴] افزون بر این دو دولت ـ که بخش بزرگی از جهان اسلام را در اختیار داشتند ـ، طبعا دولت های دیگری نیز با گرایش های شیعی، به این موضوع پرداخته اند. در این باره، متون صریحی در اختیار نداریم ؛ امّا کسانی چون: ابو ریحان بیرونی[۵] و عبد الجبّار معتزلی،[۶] به برپایی عزاداری در شهرهای بزرگ دنیای اسلام در حکومت های شیعی سده های چهارم و پنجم، اشاره کرده اند.
عزاداری در بغداد
پس از فرمان معزّ الدوله، عزاداری در بغداد، به صورت آیینی رسمی در آمد که همه ساله، در هر کوی و برزن، با حضور شیعیان، انجام می گرفت.[۷] جامعه اهل سنّت ساکن در مرکز خلافت، این جریان را خوش نمی داشتند. از این رو، گاه درگیری هایی به وجود می آمد.[۸]
با ضعفِ دولت بویه ای، مخالفت ها بیشتر و درگیری ها فزون تر شد، بدان سان که گاه در ایجاد آرامش، از دولت، کاری ساخته نبود. دولت آل بویه، در د هه های آخر ـ که وزیران آنها بر بغداد، حکم می راندند ـ برای جلوگیری از اغتشاش و خونریزی، گاه از شیعیان می خواستند که برای عزاداری روز عاشورا، بیرون نیایند و گاه، خود، عزاداری را تعطیل می کردند.[۹]
گزارش تفصیلی این کشمکش ها، در منابع تاریخی از جمله در المنتظم ابن جوزی آمده است؛ امّا شیعیان، با همه مشکلات، تا سقوط آل بویه و روی کار آمدن دولت سلجوقی به سال ۴۴۷ ق، عزاداری را ادامه دادند. سلجوقیان، فراز آوردن هر گونه شعار شیعی، از جمله عزاداری را به جد، منع کردند. با این همه، گزارشی، نشانگر آن است که شیعیان بغداد، به بهانه ای، روز عاشورای سال ۴۵۸ ق را عزا گرفته اند.[۱۰] این همه، نمایانگر آن است که شیعه، با آموزه های ارجمند پیشوایانش، از جریان عزاداری عاشورا و یادکرد حادثه کربلا، چونان حرکتی فکری، انقلابی و دینی، حراست کرده و از هر فرصتی برای برپایی آن، بهره جُسته است.
اکنون شایسته است در پایان این بخش، سخن بلند و ارجمند معلّم امّت، شیخ مفید، عالم بزرگ شیعی این دوران را ـ که در تدوین و شکل گیری باور شیعی در دوره غیبت، سهم بزرگی دارد ـ در باره روز عاشورا بیاوریم:
روز دهم محرّم، روز شهادت آقایمان ابا عبد اللّه، امام حسین علیه السلام به سال ۶۱ ق، روز تجدید اندوه آل محمّد صلی الله علیه و آله و پیروانشان است. از امام صادق علیه السلام و امام باقر علیه السلام روایت شده که در این روز از کامجویی و لذّت، خودداری شود و مراسم عزا برپا گردد و از خوردن و آشامیدن تا ظهر، خودداری شود و بعد از ظهر، غذایی به مقدار غذای مصیبت دیده، مانند شیر، خورده شود و از غذا و نوشیدنی گوارا و لذیذ استفاده نشود.[۱۱]
عزاداری در مصر
با استقرار دولت فاطمیان ـ چنان که گذشت ـ گروهی از شیعیان، در روز عاشورا بر مزار دو امام زاده آن دیار، یعنی امّ کلثوم و نفیسه، اقامه عزا می کردند که پس از مدّتی در داخل شهر قاهره و در مشهد الحسین علیه السلام، این جریان را ادامه دادند و در این حکومت، عزاداری، شکل حکومتی یافت و با تشریفات، انجام می شد[۱۲] که چگونگی آن، در منابع تاریخی آمده است.[۱۳] در این دولت، همچنین گاه بنا به دلایلی، عزاداری به تعطیلی کشانده می شد ؛ امّا برپایی عزاداری ها تا سقوط فاطمیان[۱۴] ادامه یافت.
با آمدن ایوبیان که تلاشی گسترده برای زدودن فرهنگ تشیع به کار بستند،[۱۵] طبیعی بود که از اقامه عزا نیز جلوگیری شود. با این همه، در مناطق دور از مرکز (مانند: شام، حلب و شمال عراق)، شیعیان، حضور داشتند و از هر فرصتی برای فراز آوردن شعائر خود، از جمله برگزاری مجالس عزا، بهره می گرفتند. برای نمونه، هنگامی که سلطان ایوبی، برای سرکوبی حاکم حلب، به آن دیار لشکر کشید و حاکم، از مردمان یاری خواست، شیعیان، حضورشان را مشروط به اظهار شعائر، از جمله بانگ «حی علی خیر العمل» در مسجد جامع کردند، که حاکم پذیرفت.[۱۶]
پینوشتها:
[۱]. زادگاه دولتْ مردانِ آل بویه، منطقه دیلم ایران (در گیلان امروز) بود. این منطقه و مناطق پیرامونى آن، چون طبرستان، از گذشته جزو مناطق شیعه نشین به شمار مى آمدند، بویژه که مدّتى نیز حکومت علویان را تجربه کرده بودند. از این روست که آنان به «دیلمى» نیز مشهورند، همان گونه که به داشتن مذهب تشیّع، شهره اند.
[۲]. تلاش هاى داعیان اسماعیلى، در سال ۲۹۶ ق، به ثمر رسید و عبید اللّه مهدى، توانست دولت معروف به «فاطمیان» را با گرایش شیعه اسماعیلى، در مغرب، پایه ریزى و تأسیس کند. خلأ دولتى مقتدر در مصر، زمینه استیلاى فاطمیان را بر این دیار، در سال ۳۶۲ ق، فراهم کرد و آنان مرکز خلافت خود را به فُسطاط مصر منتقل کردند. این دولت به مرور، بر قلمرو خود افزود و شام و حجاز را نیز تصرّف کرد. دوران حکومت فاطمیان، بیش از دو قرن طول کشید و با مرگ العاضد، آخرین خلیفه فاطمى، در سال ۵۶۸ ق، به پایان رسید.
[۳]. مورّخان در رخدادهاى سال ۳۵۲ ق، آورده اند که در دهم محرّم این سال، معزّ الدوله دستور داد که مردم مغازه هایشان را ببندند و بازارها و داد و ستد را تعطیل کنند، نوحه سر دهند و لباس هاى پشمین بپوشند و زنان، با موى پریشان و صورت سیاه و گریبان چاک زده، نوحه کنان در شهر بچرخند و براى مصیبت امام حسین علیه السلام، بر صورتشان بزنند. مردم نیز چنین کردند و از آن جا که حاکم با آنان بود و جمعیت شیعه بسیار بود، اهل سنّت نتوانستند از آن جلوگیرى کنند (الکامل فى التاریخ: ج ۵ ص ۳۳۱، المنتظم: ج ۱۴ ص ۱۵۰، النجوم الزاهرة: ج ۲ ص ۳۳۴، البدایة و النهایة: ج ۱۱ ص ۲۷۶).
[۴]. به گفته مَقریزى، ابن زولاق در کتاب سیرة المعزّ لدین اللّه آورده است: در روز عاشوراى سال ۳۶۳، جمعیتى از شیعیان و هوادارانشان، به کنار مزارهاى کلثوم و نفیسه رفتند. گروهى از سوارگان و پیادگان مغربی {منظور وی لشکریان خلیفه است که از اهالی مغرب بودند} نیز با آنان بودند و همگى به نوحه سرایى و گریه براى امام حسین علیه السلام پرداختند (الخطط المقریزیّة: ج ۲ ص ۲۸۹ ).
[۵]. روز دهم محرّم که عاشورا نامیده مى شود،... شیعیان نوحه سر مى دهند و براى اندوه بر کشته شدن سیّد الشهدا مى گِریند. شهرهایى همانند دارالسلام (بغداد) تظاهر به آن مى کنند. در این روز، به زیارت تربت سعادت قرین، حسین علیه السلام، در کربلا مى روند (الآثار الباقیة: ص ۴۲۰).
[۶]. قاضى عبد الجبّار (م ۴۱۵ ق) مى گوید: پادشاهان این سرزمین، از حدود یکصد سال از: دیلمیان، بنى حمدان و پادشاه بحرین و عمران در بطیحه (میان واسط و بصره) و پادشاهان یمن و شام و آذربایجان، همگى، و هر حاکم دیگرى که هست، امامى مذهب و شیعه اند و از دولت بنى عبّاس، در برخى جاها هستند و در جاهایى که حکمرانى و دولت و پادشاهى و اقتدار داشتند، از آنها جز نامى نمانده است.
اکنون و در این زمان، از جمله آنها ابو جبله ابراهیم بن عنسان... و ابو عبد اللّه محمّد بن نعمان در مصر، رمله، عکا، عسقلان، دمشق، بغداد و جبل البسماق، همه اینان ادّعاى تشیّع و دوستى با پیامبر خدا و خاندانش را دارند و براى فاطمه و پسرش محسن مى گِریند و مى گویند که عمر، او را کشته، و به سرودن اشعار و نوحه سرایى در این باره مى پردازند (تثبیت دلائل النبوّة: ص ۴۴۳).
از رواج عزادارى در مناطقِ یاد شده براى فاطمه علیها سلام، مى توان استنباط کرد که به طریق اُولى، عزادارى به اشکالِ یاد شده، یعنى نوحه گرى و مرثیه سرایى و گریه، براى حادثه جان گداز عاشورا نیز رایج بوده است.
[۷]. در المنتظم (ج ۱۴ ص ۲۱۰) در یادکرد رویداد سال ۳۶۱ ق، آمده است: مراسمى که در هر عاشورا برپا مى شداز قبیل: بستن بازارها و تعطیلى داد و ستد و آویختن پارچه سیاه، در بغداد اجرا مى شد.
در البدایة و النهایة (ج ۸ ص ۲۰۲) نیز آمده است: رافضى ها در دولت آل بویه، زیاده روى کردند و در حدود سال چهارصد در روز عاشورا در شهرهایى مانند بغداد، طبل ها به صدا در مى آمد و در کوچه و بازار، خاکستر و کاه مى پاشیدند و بر درِ مغازه ها پارچه سیاه مى آویختند و مردم، اندوهناک و گریان، ظاهر مى شدند و بسیارى از مردم براى همراهى و همدلى با حسین ـ که تشنه کشته شد ـ، آب نمى نوشیدند و زن ها صورت هایشان را باز مى کردند و نوحه سرایى مى نمودند و به سینه و صورت مى کوبیدند و پابرهنه در کوچه و بازار راه مى افتادند.
[۸]. در الکامل فى التاریخ (ج ۵ ص ۳۳۶) و البدایة و النهایة (ج ۱۱ ص ۲۸۶) در یادکرد رویداداهاى سال ۳۵۰ ق، آمده است: دهم عاشوراى این سال، بازارهاى بغداد، تعطیل شدند و مردم، آنچه را که پیش تر گفته شد، کردند. آشوب بزرگى میان شیعیان و اهل سنّت برپا شد. تعداد زیادى زخمى شدند و اموال به یغما رفت.
[۹]. در المنتظم (ج ۱۵ ص ۳۷) در یادکرد رویدادهاى سال ۳۹۳ ق، آمده است: فرمانده سپاه، مردم کرخ و باب الطاق را در روز عاشورا ازنوحه سرایى در زیارتگاه ها و آویختن پارچه مشکى در بازارها، منع کرد و آنها هم نکردند. او مردم باب البصره و باب الشعیر را هم در آنچه به قتل مصعب بن زبیر بن عوام نسبت داده شده است، از چنین کارى منع کرد.
[۱۰]. سال ۴۵۸ رسید و از جمله رویدادهاى آن: مردم کرخ، مغازه هایشان رادر روز عاشورا بستند و زنان را آوردند و براى حسین علیه السلام بر اساس رسم پیش ترها، نوحه سرایى کردند. این اتّفاق هم رخ داد که جنازه مردى را از باب المحول تا کرخ با نوحه و مرثیه سرایى آوردند و مردان بر همان شیوه مرثیه سرایى بر حسین علیه السلام، نوحه سرایى کردند. خلیفه این را بر طاهر ابو غنائم معمّر بن عبید اللّه، رئیس و بزرگ سادات علوى، ایراد گرفت و وى یادآورى کرد که خبر نداشته، و بعد از آن که اتّفاق افتاده، خبردار شده، و زمانى که متوجّه آن شده، برخورد کرده و جلو آن را گرفته است (المنتظم: ج ۱۶ ص ۹۴، البدایة و النهایة: ج ۱۲ ص ۹۳).
[۱۱]. مَسارّ الشیعة: ص ۶۰.
[۱۲]. ابن طویر گفته: روز دهم محرّم، خلیفه از مردم، کناره مى گرفت و وقتى ساعاتى از روز مى گذشت، رئیس دیوان قضا (قاضى القضات) و شهود، لباس رسمى شان را عوض مى کردند ـ همان گونه که امروز هستند ـ و به مزار حسین علیه السلام مى رفتند. پیش ترها هم در جامع الأزهر به این رسم، عمل مى شد، و زمانى که با همراهانشان از خوانندگان حاضر و صدرنشینان در مجالس، در مزار مى نشستند، وزیر مى آمد و در صدر مجلس مى نشست و قاضى و میزبان در دو طرفش مى نشستند و خوانندگان به نوبت مى خواندند و گروهى از شاعران ـ غیر از شاعران خلیفه ـ در مصیبت اهل بیت، مرثیه مى سرودند. اگر وزیر رافضى بود، غلو مى کردند و اگر سنّى بود، اعتدال را رعایت مى کردند و این مراسم، تا سه ساعت ادامه داشت. آن گاه با رؤساى نمایندگان و سفیران، به کاخ دعوت مى شدند و نیز وزیر بر مرکب، سوار مى شد و در حالى که دستمالى کوچک [بر گردن] داشت، به خانه اش مى رفت و قاضى القضات و میزبان و همراهان آن دو هم وارد باب الذهب مى شدند. سکّوهاى تالارها به جاى قالى، با حصیر فرش شده و جایى که سکّو نداشت، نیمکت در کنار سکّوها قرار داده شده بود تا فرش سکّوها تکمیل شود. صاحب خانه در آن جا مى نشست و قاضى و داعى هم در کنارش مى نشستند و مردم بر حسب جایگاه اجتماعى شان به ترتیب مى نشستند و خوانندگان و شاعران مى خواندند و مى سرودند و خوان اندوه، پهن مى شد و در حدود هزار ظرف عدس، نمکسودها، ترشیجات، پنیر و شیر و عسل و کلوچه و نان که رنگش با شاخه درخت خار دگرگون شده بود، بر آن مى گذاشتند.
ظهر که نزدیک مى شد، صاحب خانه و میزبان، بر آستانه در مى ایستاد و مردم براى خوردن، وارد مى شدند. قاضى و داعى هم مى آمدند و صاحب خانه به نیابت از وزیر مى نشست و آنها هم در کنار او مى نشستند. کسانى هم بودند که براى خوردن حضور پیدا نمى کردند و کسى هم آنها را وادار به این کار نمى کرد. وقتى مردم از خوردن غذا فارغ مى شدند، به همان صورتى که براى عزا آمده بودند، سواره به منزلشان باز مى گشتند و نوحه سرایان در آن روز در شهر قاهره مى چرخیدند، و فروشندگان، مغازه هایشان را تا عصر مى بستند، و مردم، عصرگاهان، آنها را باز مى کردند و فروشندگان به داد و ستد مى پرداختند (الخطط المقریزیة: ج۲ ص۲۹۱). ابن تغرى نیز در ادامه این گزارش افزوده است: این، رسم خلفاى فاطمى در مصر از نفر اوّل آنها المعزّ لدین اللّه، تا نفر آخرینشان العاضد لدین اللّه بود (النجوم الزاهرة: ج ۳ ص ۱۵۳ حوادث سال ۴۸۸ ق).
[۱۳]در الخطط المقریزیّة (ج ۲ ص ۲۸۴) در باره محلّ دفن سر شریف، آمده است: در کنار قبّة الدیلم در باب«دهلیز الخدمة (تالار خادمان)» به خاک سپرده شد و هر کس وارد بر خادمان مى شد، در برابر قبر، بوسه ادب بر زمین مى زد. در روز عاشورا در کنار قبر، شتر و گاو و گوسفند مى کشتند و بسیار مرثیه سرایى مى کردند و مى گریستند و به کشندگان حسین علیه السلام، ناسزا مى گفتند. این رسم، همچنان ادامه داشت تا این که عمر دولتشان سر آمد. نیز، ر. ک: الخطط المقریزیّة: ج ۲ ص ۲۹۰ ـ ۲۹۱.
[۱۴]. العاضد در روز عاشوراى سال ۵۶۷ در گذشت و با مرگ او، دولت فاطمى ها درمصر منقرض شد (النجوم الزاهرة: ج ۵ ص ۳۵۶).
[۱۵]. خلفاى فاطمى در طول سال، عیدها و مراسمى داشتند. این مراسم ها، عبارت بودند از: آیین آغازِ عام (عام به یک دوره زمانى گفته مى شود که تابستان و زمستان کامل داشته باشد) و سنه (به سالى که بر اساس قرار، از روزى خاص شروع مى شود و در همان روز به پایان مى رسد، هر چند از نیمه تابستان و زمستان باشد)، روز عاشورا، تولّد پیامبر صل الله علیه وآله و....
مردم، روز عاشورا را روز اندوه مى دانستند و در آن، بازارها را تعطیل مى کردند و بسا خوان بزرگى به نام سفره اندوه، پهن مى کردند که تفصیلش در بخش مشهد حسینى گفته شد. از این روز، بسیار به مردم، صِله عطا مى شد. تا زمانى که دولت هاى ایّوبى حاکم بودند، روز عاشورا روز شادى بود و در آن، مردم به خانواده خود، بیشتر رسیدگى مى کردند و غذاهاى زیادى تهیّه مى کردند و شیرینى جات مى پختند و از ظرف هاى نو استفاده مى کردند، آرایش مى کردند و به عادت شامیان ـ که حَجّاج در ایّام عبد الملک بن مروان برایشان عید مقرّر کرد ـ، حمام مى رفتند، تا با این کار، شیعیان على بن ابى طالب ـ کرّم اللّه وجهه ـ را که روز عاشورا را ـ که حسین بن على در آن کشته شده ـ روز اندوه و عزا مى دانستند، تحقیر و خوار کنند. ما آثار کارهاى دولت هاى ایّوبى را که عاشورا را روز شادى و دست و دلبازى مى دانستند، دیده بودیم (الخطط المقریزیّة: ج ۲ ص ۳۸۹).
[۱۶]. متن این نقل تاریخى، در پاورقى بخش بعد (قرن ششم هجرى) آمده است.
منبع: دانشنامه امام حسین(ع)، ج ۱۰، صص ۱84-۱۳۶
در آغاز سده چهارم هجری، حکومت آل بویه[۱] در ایران و حکومت فاطمیان[۲] در شمال افریقا شکل گرفتند و اندک اندک، بر قلمرو خود افزودند. در نیمه دوم سده چهارم، ایران (بجز مناطق شرقی آن) و مرکز عراق، در اختیار دولت آل بویه بود و شمالِ شرق افریقا، مصر، شام و فلسطین نیز در اختیار فاطمیان قرار داشت. در سال ۳۵۲ ق، معزّ الدوله دیلمی، حاکم بویه ای بغداد، با فرمانی، مردم را به اقامه عزاداری در روز عاشورا و در معابر، فرا خواند[۳] و بدین سان، عزاداری رسمیت یافت. یک دهه بعد، فاطمیان نیز در مصر چنین کردند.[۴] افزون بر این دو دولت ـ که بخش بزرگی از جهان اسلام را در اختیار داشتند ـ، طبعا دولت های دیگری نیز با گرایش های شیعی، به این موضوع پرداخته اند. در این باره، متون صریحی در اختیار نداریم ؛ امّا کسانی چون: ابو ریحان بیرونی[۵] و عبد الجبّار معتزلی،[۶] به برپایی عزاداری در شهرهای بزرگ دنیای اسلام در حکومت های شیعی سده های چهارم و پنجم، اشاره کرده اند.
عزاداری در بغداد
پس از فرمان معزّ الدوله، عزاداری در بغداد، به صورت آیینی رسمی در آمد که همه ساله، در هر کوی و برزن، با حضور شیعیان، انجام می گرفت.[۷] جامعه اهل سنّت ساکن در مرکز خلافت، این جریان را خوش نمی داشتند. از این رو، گاه درگیری هایی به وجود می آمد.[۸]
با ضعفِ دولت بویه ای، مخالفت ها بیشتر و درگیری ها فزون تر شد، بدان سان که گاه در ایجاد آرامش، از دولت، کاری ساخته نبود. دولت آل بویه، در د هه های آخر ـ که وزیران آنها بر بغداد، حکم می راندند ـ برای جلوگیری از اغتشاش و خونریزی، گاه از شیعیان می خواستند که برای عزاداری روز عاشورا، بیرون نیایند و گاه، خود، عزاداری را تعطیل می کردند.[۹]
گزارش تفصیلی این کشمکش ها، در منابع تاریخی از جمله در المنتظم ابن جوزی آمده است؛ امّا شیعیان، با همه مشکلات، تا سقوط آل بویه و روی کار آمدن دولت سلجوقی به سال ۴۴۷ ق، عزاداری را ادامه دادند. سلجوقیان، فراز آوردن هر گونه شعار شیعی، از جمله عزاداری را به جد، منع کردند. با این همه، گزارشی، نشانگر آن است که شیعیان بغداد، به بهانه ای، روز عاشورای سال ۴۵۸ ق را عزا گرفته اند.[۱۰] این همه، نمایانگر آن است که شیعه، با آموزه های ارجمند پیشوایانش، از جریان عزاداری عاشورا و یادکرد حادثه کربلا، چونان حرکتی فکری، انقلابی و دینی، حراست کرده و از هر فرصتی برای برپایی آن، بهره جُسته است.
اکنون شایسته است در پایان این بخش، سخن بلند و ارجمند معلّم امّت، شیخ مفید، عالم بزرگ شیعی این دوران را ـ که در تدوین و شکل گیری باور شیعی در دوره غیبت، سهم بزرگی دارد ـ در باره روز عاشورا بیاوریم:
روز دهم محرّم، روز شهادت آقایمان ابا عبد اللّه، امام حسین علیه السلام به سال ۶۱ ق، روز تجدید اندوه آل محمّد صلی الله علیه و آله و پیروانشان است. از امام صادق علیه السلام و امام باقر علیه السلام روایت شده که در این روز از کامجویی و لذّت، خودداری شود و مراسم عزا برپا گردد و از خوردن و آشامیدن تا ظهر، خودداری شود و بعد از ظهر، غذایی به مقدار غذای مصیبت دیده، مانند شیر، خورده شود و از غذا و نوشیدنی گوارا و لذیذ استفاده نشود.[۱۱]
عزاداری در مصر
با استقرار دولت فاطمیان ـ چنان که گذشت ـ گروهی از شیعیان، در روز عاشورا بر مزار دو امام زاده آن دیار، یعنی امّ کلثوم و نفیسه، اقامه عزا می کردند که پس از مدّتی در داخل شهر قاهره و در مشهد الحسین علیه السلام، این جریان را ادامه دادند و در این حکومت، عزاداری، شکل حکومتی یافت و با تشریفات، انجام می شد[۱۲] که چگونگی آن، در منابع تاریخی آمده است.[۱۳] در این دولت، همچنین گاه بنا به دلایلی، عزاداری به تعطیلی کشانده می شد ؛ امّا برپایی عزاداری ها تا سقوط فاطمیان[۱۴] ادامه یافت.
با آمدن ایوبیان که تلاشی گسترده برای زدودن فرهنگ تشیع به کار بستند،[۱۵] طبیعی بود که از اقامه عزا نیز جلوگیری شود. با این همه، در مناطق دور از مرکز (مانند: شام، حلب و شمال عراق)، شیعیان، حضور داشتند و از هر فرصتی برای فراز آوردن شعائر خود، از جمله برگزاری مجالس عزا، بهره می گرفتند. برای نمونه، هنگامی که سلطان ایوبی، برای سرکوبی حاکم حلب، به آن دیار لشکر کشید و حاکم، از مردمان یاری خواست، شیعیان، حضورشان را مشروط به اظهار شعائر، از جمله بانگ «حی علی خیر العمل» در مسجد جامع کردند، که حاکم پذیرفت.[۱۶]
پینوشتها:
[۱]. زادگاه دولتْ مردانِ آل بویه، منطقه دیلم ایران (در گیلان امروز) بود. این منطقه و مناطق پیرامونى آن، چون طبرستان، از گذشته جزو مناطق شیعه نشین به شمار مى آمدند، بویژه که مدّتى نیز حکومت علویان را تجربه کرده بودند. از این روست که آنان به «دیلمى» نیز مشهورند، همان گونه که به داشتن مذهب تشیّع، شهره اند.
[۲]. تلاش هاى داعیان اسماعیلى، در سال ۲۹۶ ق، به ثمر رسید و عبید اللّه مهدى، توانست دولت معروف به «فاطمیان» را با گرایش شیعه اسماعیلى، در مغرب، پایه ریزى و تأسیس کند. خلأ دولتى مقتدر در مصر، زمینه استیلاى فاطمیان را بر این دیار، در سال ۳۶۲ ق، فراهم کرد و آنان مرکز خلافت خود را به فُسطاط مصر منتقل کردند. این دولت به مرور، بر قلمرو خود افزود و شام و حجاز را نیز تصرّف کرد. دوران حکومت فاطمیان، بیش از دو قرن طول کشید و با مرگ العاضد، آخرین خلیفه فاطمى، در سال ۵۶۸ ق، به پایان رسید.
[۳]. مورّخان در رخدادهاى سال ۳۵۲ ق، آورده اند که در دهم محرّم این سال، معزّ الدوله دستور داد که مردم مغازه هایشان را ببندند و بازارها و داد و ستد را تعطیل کنند، نوحه سر دهند و لباس هاى پشمین بپوشند و زنان، با موى پریشان و صورت سیاه و گریبان چاک زده، نوحه کنان در شهر بچرخند و براى مصیبت امام حسین علیه السلام، بر صورتشان بزنند. مردم نیز چنین کردند و از آن جا که حاکم با آنان بود و جمعیت شیعه بسیار بود، اهل سنّت نتوانستند از آن جلوگیرى کنند (الکامل فى التاریخ: ج ۵ ص ۳۳۱، المنتظم: ج ۱۴ ص ۱۵۰، النجوم الزاهرة: ج ۲ ص ۳۳۴، البدایة و النهایة: ج ۱۱ ص ۲۷۶).
[۴]. به گفته مَقریزى، ابن زولاق در کتاب سیرة المعزّ لدین اللّه آورده است: در روز عاشوراى سال ۳۶۳، جمعیتى از شیعیان و هوادارانشان، به کنار مزارهاى کلثوم و نفیسه رفتند. گروهى از سوارگان و پیادگان مغربی {منظور وی لشکریان خلیفه است که از اهالی مغرب بودند} نیز با آنان بودند و همگى به نوحه سرایى و گریه براى امام حسین علیه السلام پرداختند (الخطط المقریزیّة: ج ۲ ص ۲۸۹ ).
[۵]. روز دهم محرّم که عاشورا نامیده مى شود،... شیعیان نوحه سر مى دهند و براى اندوه بر کشته شدن سیّد الشهدا مى گِریند. شهرهایى همانند دارالسلام (بغداد) تظاهر به آن مى کنند. در این روز، به زیارت تربت سعادت قرین، حسین علیه السلام، در کربلا مى روند (الآثار الباقیة: ص ۴۲۰).
[۶]. قاضى عبد الجبّار (م ۴۱۵ ق) مى گوید: پادشاهان این سرزمین، از حدود یکصد سال از: دیلمیان، بنى حمدان و پادشاه بحرین و عمران در بطیحه (میان واسط و بصره) و پادشاهان یمن و شام و آذربایجان، همگى، و هر حاکم دیگرى که هست، امامى مذهب و شیعه اند و از دولت بنى عبّاس، در برخى جاها هستند و در جاهایى که حکمرانى و دولت و پادشاهى و اقتدار داشتند، از آنها جز نامى نمانده است.
اکنون و در این زمان، از جمله آنها ابو جبله ابراهیم بن عنسان... و ابو عبد اللّه محمّد بن نعمان در مصر، رمله، عکا، عسقلان، دمشق، بغداد و جبل البسماق، همه اینان ادّعاى تشیّع و دوستى با پیامبر خدا و خاندانش را دارند و براى فاطمه و پسرش محسن مى گِریند و مى گویند که عمر، او را کشته، و به سرودن اشعار و نوحه سرایى در این باره مى پردازند (تثبیت دلائل النبوّة: ص ۴۴۳).
از رواج عزادارى در مناطقِ یاد شده براى فاطمه علیها سلام، مى توان استنباط کرد که به طریق اُولى، عزادارى به اشکالِ یاد شده، یعنى نوحه گرى و مرثیه سرایى و گریه، براى حادثه جان گداز عاشورا نیز رایج بوده است.
[۷]. در المنتظم (ج ۱۴ ص ۲۱۰) در یادکرد رویداد سال ۳۶۱ ق، آمده است: مراسمى که در هر عاشورا برپا مى شداز قبیل: بستن بازارها و تعطیلى داد و ستد و آویختن پارچه سیاه، در بغداد اجرا مى شد.
در البدایة و النهایة (ج ۸ ص ۲۰۲) نیز آمده است: رافضى ها در دولت آل بویه، زیاده روى کردند و در حدود سال چهارصد در روز عاشورا در شهرهایى مانند بغداد، طبل ها به صدا در مى آمد و در کوچه و بازار، خاکستر و کاه مى پاشیدند و بر درِ مغازه ها پارچه سیاه مى آویختند و مردم، اندوهناک و گریان، ظاهر مى شدند و بسیارى از مردم براى همراهى و همدلى با حسین ـ که تشنه کشته شد ـ، آب نمى نوشیدند و زن ها صورت هایشان را باز مى کردند و نوحه سرایى مى نمودند و به سینه و صورت مى کوبیدند و پابرهنه در کوچه و بازار راه مى افتادند.
[۸]. در الکامل فى التاریخ (ج ۵ ص ۳۳۶) و البدایة و النهایة (ج ۱۱ ص ۲۸۶) در یادکرد رویداداهاى سال ۳۵۰ ق، آمده است: دهم عاشوراى این سال، بازارهاى بغداد، تعطیل شدند و مردم، آنچه را که پیش تر گفته شد، کردند. آشوب بزرگى میان شیعیان و اهل سنّت برپا شد. تعداد زیادى زخمى شدند و اموال به یغما رفت.
[۹]. در المنتظم (ج ۱۵ ص ۳۷) در یادکرد رویدادهاى سال ۳۹۳ ق، آمده است: فرمانده سپاه، مردم کرخ و باب الطاق را در روز عاشورا ازنوحه سرایى در زیارتگاه ها و آویختن پارچه مشکى در بازارها، منع کرد و آنها هم نکردند. او مردم باب البصره و باب الشعیر را هم در آنچه به قتل مصعب بن زبیر بن عوام نسبت داده شده است، از چنین کارى منع کرد.
[۱۰]. سال ۴۵۸ رسید و از جمله رویدادهاى آن: مردم کرخ، مغازه هایشان رادر روز عاشورا بستند و زنان را آوردند و براى حسین علیه السلام بر اساس رسم پیش ترها، نوحه سرایى کردند. این اتّفاق هم رخ داد که جنازه مردى را از باب المحول تا کرخ با نوحه و مرثیه سرایى آوردند و مردان بر همان شیوه مرثیه سرایى بر حسین علیه السلام، نوحه سرایى کردند. خلیفه این را بر طاهر ابو غنائم معمّر بن عبید اللّه، رئیس و بزرگ سادات علوى، ایراد گرفت و وى یادآورى کرد که خبر نداشته، و بعد از آن که اتّفاق افتاده، خبردار شده، و زمانى که متوجّه آن شده، برخورد کرده و جلو آن را گرفته است (المنتظم: ج ۱۶ ص ۹۴، البدایة و النهایة: ج ۱۲ ص ۹۳).
[۱۱]. مَسارّ الشیعة: ص ۶۰.
[۱۲]. ابن طویر گفته: روز دهم محرّم، خلیفه از مردم، کناره مى گرفت و وقتى ساعاتى از روز مى گذشت، رئیس دیوان قضا (قاضى القضات) و شهود، لباس رسمى شان را عوض مى کردند ـ همان گونه که امروز هستند ـ و به مزار حسین علیه السلام مى رفتند. پیش ترها هم در جامع الأزهر به این رسم، عمل مى شد، و زمانى که با همراهانشان از خوانندگان حاضر و صدرنشینان در مجالس، در مزار مى نشستند، وزیر مى آمد و در صدر مجلس مى نشست و قاضى و میزبان در دو طرفش مى نشستند و خوانندگان به نوبت مى خواندند و گروهى از شاعران ـ غیر از شاعران خلیفه ـ در مصیبت اهل بیت، مرثیه مى سرودند. اگر وزیر رافضى بود، غلو مى کردند و اگر سنّى بود، اعتدال را رعایت مى کردند و این مراسم، تا سه ساعت ادامه داشت. آن گاه با رؤساى نمایندگان و سفیران، به کاخ دعوت مى شدند و نیز وزیر بر مرکب، سوار مى شد و در حالى که دستمالى کوچک [بر گردن] داشت، به خانه اش مى رفت و قاضى القضات و میزبان و همراهان آن دو هم وارد باب الذهب مى شدند. سکّوهاى تالارها به جاى قالى، با حصیر فرش شده و جایى که سکّو نداشت، نیمکت در کنار سکّوها قرار داده شده بود تا فرش سکّوها تکمیل شود. صاحب خانه در آن جا مى نشست و قاضى و داعى هم در کنارش مى نشستند و مردم بر حسب جایگاه اجتماعى شان به ترتیب مى نشستند و خوانندگان و شاعران مى خواندند و مى سرودند و خوان اندوه، پهن مى شد و در حدود هزار ظرف عدس، نمکسودها، ترشیجات، پنیر و شیر و عسل و کلوچه و نان که رنگش با شاخه درخت خار دگرگون شده بود، بر آن مى گذاشتند.
ظهر که نزدیک مى شد، صاحب خانه و میزبان، بر آستانه در مى ایستاد و مردم براى خوردن، وارد مى شدند. قاضى و داعى هم مى آمدند و صاحب خانه به نیابت از وزیر مى نشست و آنها هم در کنار او مى نشستند. کسانى هم بودند که براى خوردن حضور پیدا نمى کردند و کسى هم آنها را وادار به این کار نمى کرد. وقتى مردم از خوردن غذا فارغ مى شدند، به همان صورتى که براى عزا آمده بودند، سواره به منزلشان باز مى گشتند و نوحه سرایان در آن روز در شهر قاهره مى چرخیدند، و فروشندگان، مغازه هایشان را تا عصر مى بستند، و مردم، عصرگاهان، آنها را باز مى کردند و فروشندگان به داد و ستد مى پرداختند (الخطط المقریزیة: ج۲ ص۲۹۱). ابن تغرى نیز در ادامه این گزارش افزوده است: این، رسم خلفاى فاطمى در مصر از نفر اوّل آنها المعزّ لدین اللّه، تا نفر آخرینشان العاضد لدین اللّه بود (النجوم الزاهرة: ج ۳ ص ۱۵۳ حوادث سال ۴۸۸ ق).
[۱۳]در الخطط المقریزیّة (ج ۲ ص ۲۸۴) در باره محلّ دفن سر شریف، آمده است: در کنار قبّة الدیلم در باب«دهلیز الخدمة (تالار خادمان)» به خاک سپرده شد و هر کس وارد بر خادمان مى شد، در برابر قبر، بوسه ادب بر زمین مى زد. در روز عاشورا در کنار قبر، شتر و گاو و گوسفند مى کشتند و بسیار مرثیه سرایى مى کردند و مى گریستند و به کشندگان حسین علیه السلام، ناسزا مى گفتند. این رسم، همچنان ادامه داشت تا این که عمر دولتشان سر آمد. نیز، ر. ک: الخطط المقریزیّة: ج ۲ ص ۲۹۰ ـ ۲۹۱.
[۱۴]. العاضد در روز عاشوراى سال ۵۶۷ در گذشت و با مرگ او، دولت فاطمى ها درمصر منقرض شد (النجوم الزاهرة: ج ۵ ص ۳۵۶).
[۱۵]. خلفاى فاطمى در طول سال، عیدها و مراسمى داشتند. این مراسم ها، عبارت بودند از: آیین آغازِ عام (عام به یک دوره زمانى گفته مى شود که تابستان و زمستان کامل داشته باشد) و سنه (به سالى که بر اساس قرار، از روزى خاص شروع مى شود و در همان روز به پایان مى رسد، هر چند از نیمه تابستان و زمستان باشد)، روز عاشورا، تولّد پیامبر صل الله علیه وآله و....
مردم، روز عاشورا را روز اندوه مى دانستند و در آن، بازارها را تعطیل مى کردند و بسا خوان بزرگى به نام سفره اندوه، پهن مى کردند که تفصیلش در بخش مشهد حسینى گفته شد. از این روز، بسیار به مردم، صِله عطا مى شد. تا زمانى که دولت هاى ایّوبى حاکم بودند، روز عاشورا روز شادى بود و در آن، مردم به خانواده خود، بیشتر رسیدگى مى کردند و غذاهاى زیادى تهیّه مى کردند و شیرینى جات مى پختند و از ظرف هاى نو استفاده مى کردند، آرایش مى کردند و به عادت شامیان ـ که حَجّاج در ایّام عبد الملک بن مروان برایشان عید مقرّر کرد ـ، حمام مى رفتند، تا با این کار، شیعیان على بن ابى طالب ـ کرّم اللّه وجهه ـ را که روز عاشورا را ـ که حسین بن على در آن کشته شده ـ روز اندوه و عزا مى دانستند، تحقیر و خوار کنند. ما آثار کارهاى دولت هاى ایّوبى را که عاشورا را روز شادى و دست و دلبازى مى دانستند، دیده بودیم (الخطط المقریزیّة: ج ۲ ص ۳۸۹).
[۱۶]. متن این نقل تاریخى، در پاورقى بخش بعد (قرن ششم هجرى) آمده است.
منبع: دانشنامه امام حسین(ع)، ج ۱۰، صص ۱84-۱۳۶