عزاداری عاملی برای تخدیر اجتماعی و مانع عمل گرایی انقلابی!
پرسش :
گریه عامل فروکش کردن خشم انقلابی نسبت به دشمنان حق است و عقدههای متراکم جبهه حق را تخلیه میکند؛ آیا جامعه ای که با عزاداری همه احساسات خود را تخلیه می کند، می تواند اهل اقدام و عمل باشد؟!
پاسخ :
هنگام بررسی عزادرای های شیعیان اهل بیت(علیهم السلام) ممکن است در ظاهر این گونه به نظر بیاید که این مراسم آیینی که هر سال تکرار می شود، با تخلیه عواطف پیروان این مکتب و تحلیل بردن غضب و عقده های شان از دشمنان و ستمکاران در قالب گریه و دیگر نمودهای عزاداری، انگیزه ای درونی برای مبارزه و اقدام و عمل علیه ظالمان باقی نمی گذارد؛ بنابراین برای داشتن یک جامعه شیعی بیدار و بالنده بهتر است عزاداری را به کناری گذاشت.
در پاسخ به چنین دید گاهی می گوییم که:
اولا: این گونه نگاه به موضوع عزاداری برای امام حسین(علیه السلام) – دانسته یا ندانسته – به ریشه های تاریخی موضوع عزاداری و سیر تطور آن و نتایج اجتماعی سیاسی اش توجه نکرده است. در دوران خلفای اموی و عباسی شیعیان و ائمه اهل بیت(علیهم السلام) به شدت تحت انزوا و فشارهای گوناگون حکومت های وقت بودند، چنان که قدرت بر انجام کوچکترین فعالیت و حرکت سیاسى واجتماعى نداشتند و چیزى نمانده بود که به کلى منقرض شوند. در چنین شرایطی که هر گونه تصمیمی برای اقدام انقلابی و مبارزه مسلحانه و همه جانبه شیعه ضد نظام های حاکم سیاسی منجر به سرکوب خونین و تصفیه کامل پیروان مذهب اهل بیت(علیهم السلام) می شد، چه عاملی غیر از مجالس عزاى امام حسین(علیه السلام) توانست شیعیان را نجات دهد؟ این گریه و عزاداری برای آن امام بود که به شیعیان تشکل و انسجام تازه اى بخشید و سبب شد که به صورت قدرتى چشم گیر در صحنه جامعه اسلامى باقى بمانند.(1)
به همین دلیل برپایى این مجالس در روایات به عنوان «احیاى امر اهلبیت علیهم السلام» عنوان گرفته است. امام صادق(علیه السلام) در مورد این گونه مجالس فرمودند: «إِنَّ تِلْکَ الْمَجالِسَ أُحِبُّها فَأَحْیُوا أمْرَنا»(2)؛ (این گونه مجالس [شما] را دوست دارم از این طریق مکتب ما را زنده بدارید).
ثانیا: تربیت و تزکیه آحاد توده جامعه و بسیج کردن آنها حول یک محور وحدت بخش، بر هر حرکت فیزیکی و اقدام انقلابی مقدم است. یعنی تا وقتی هدف مبارزه و اقدامات انقلابی به درستی برای جامعه تبیین نگردد، تا وقتی نیروهای لازم برای چنین حرکت هایی در هر تاریخ و در هر نسلی بر اساس اهداف راستین آن مبارزات اصلاح گرانه به درستی تربیت نشوند و تا وقتی همه این نیروها حول یک ایده مشترک، در بالاترین مقیاس های وفاداری و صمیمیت، یک دل و متحد نشوند، هر اقدام اجتماعی و حرکت عینی اجتماعی محکوم به شکست یا انحراف است. با این وجود ما می پرسیم چه کسی می تواند منکر کارکرد مجالس عزاداری و گریه بر امام حسین(علیه السلام) در پدید آمدن این آثار فردی و اجتماعی گردد؟
مجالس عزاى امام حسین(علیه السلام) مجالس تحول روحى و مرکز تربیت و تزکیه نفس است. در این مجالس مردمى که با گریه بر مظلومیت امام حسین(علیه السلام) آن حضرت را الگو قرار مى دهند در واقع زمینه تطبیق اعمال و کردار خویش و همرنگى و سنخیت خود را با سیره عملى آن حضرت فراهم مى سازند. تأثیر عمیق این مجالس به قدرى است که افراد زیادى در این مجالس دگرگونى عمیقى یافته و تصمیم بر ترک گناه و معصیت مى گیرند و چه بسا اشخاص گمراهى که با شرکت در این مجالس تنبه حاصل کرده و راه نجات را پیدا مى کنند. این مجالس به آدمى درس عزت، آزادگى، ایثار، فداکارى و درس تقوى و اخلاق مى آموزد.(3)
مرحوم فیض کاشانى در کتاب «محجّه البیضاء» در توضیح این حدیث نبوی که: «عِنْدَ ذِکْرِ الصّالِحینَ تَنْزِلُ الرَّحْمَهُ»(4)؛ (به هنگام یاد صالحان رحمت الهى نازل مى شود)، با اشاره به مسئله تاثیرپذیرى انسان از محیط اجتماعى و الگوهاى شایسته، در بیان علّت نزول رحمت به هنگام یاد صالحان، مى نویسد: «چون ذکر صالحان و طرح صلاحیّت هاى اخلاقى آنان باعث مى شود که انسان از آنها الگو بگیرد و با تحت تاثیر واقع شدن، به آنها تاسّى و اقتدا کند و زمینه صلاحیّت و برخوردارى از رحمت پروردگار را براى خود فراهم سازد.(5) آیا مجالس عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین، مصداق ام چنین نزول رحمتی نیست؟ بی گمان این چنین است.
در طول تاریخ، مجالس حضرت اباعبدالله به مثابه کلاس هاى درس براى توده هاى مردم بوده است و آنان را با معارف و حقایق دینى، تاریخ، رجال، احکام و موضوعات گوناگون دیگر آشنا مى کرده است و یکى از مؤثرترین پایگاه هاى خودسازى و تهذیب نفوس و تربیت اخلاق بوده است.(6) صاحب جواهر در «کتاب طهارت» در بیان حکمت و فلسفه وصیت امام باقر(علیه السلام) مبنی بر انعقاد مجالس عزاداری برای ائمه اهل بیت(علیههم السلام) بیانى دارد که مفادش چنین است: «برپایى مجالس عزادارى و سوگوارى ائمّه(علیهم السلام) باعث شناخت فضایل اخلاقى آنان و در نتیجه اقتداء و تأسى مردم به آن بزرگان است».(7)
ائمّه اطهار(علیهم السلام) نیز با تأکید بر همین وجهه های تربیتی و آموزشی، مجالس عزاداری برای امام حسین(علیه السلام) را محورى براى وحدت مردم قرار دادند. هر ملتى براى بقا و موفقیت خویش در همه عرصه های اجتماعی و سیاسی و برای پیشبرد هر حرکت اصلاحی، محتاج به عامل وحدت و اجتماع است و مطالعه تاریخ تطور شیعه نشان می دهد که بدون شک بهترین عامل وحدت پیروان اهل بیت(علیهم السلام) که با کمترین زحمت و کمترین هزینه مى تواند توده هاى میلیونى را حول یک محور جمع کند همین مراسم عزادارى حسینى است. به یقین اگر ملتى از چنین قدرتى برخوردار باشد که بتواند در کوتاه ترین فرصت و با کمترین تبلیغات، نیروهاى متفرق خویش را گردآورى کرده و سازماندهى کند مى تواند هر مانعى را از سر راه پیشرفت خود بردارد.(8) آیا این ویژگی وحدت بخش و شورآفرین خود یکی از مراحل هر اقدام مبارزاتی و انقلابی علیه ظلم و ستم نیست؟
بر اساس این توضیحات می گوییم که نقد موضوع عزاداری و گریه بر امام حسین(علیه السلام) بر اساس سؤال مطرح شده در صدر بحث، از سر نگاهی ساده انگارانه به موضوع برمی آید.
چرا که علاقه شیعیان به امام حسین(علیه السلام) علاقه ای شخصی یا از سر قرابت خانوادگی با ایشان نیست که تا گریه کردن بر ایشان موجب سرد شدن آتش انتقام خواهی از دشمنانش باشد. گریه های ما بر امام حسین(علیه السلام) دلایل و انگیزه های متفاوتی دارد و همه آن ها از جنس تأثر از ذلت یا از جنس گریه به خاطر فقدان یکی از بستگان خانوادگی نیست. این گریه ها گاهی به خاطر به شوق آمدن از صحنه های سراسر حماسه و فداکاری و شجاعت و آزادمردی جریانات عاشوراست و گاهی به خاطر تأثر عاطفی از شنیدن یا تصور اتفاقات دردآوری است که در کربلا بر خاندان اهل بیت(علیهم السلام) گذشت و گاهی وقت ها برای اعلام همبستگی و وفاداری با امام حسین(علیه السلام) و تبری از دشمنان ایشان است(9) و روشن است هیچ کدام از این گریه ها نه تنها موجب تحلیل رفتن توان شیعیان آزادی خواه نمی شود، بلکه نشانه شناخت کامل اهداف پاک آن حضرت از سوی آن شیعیان و اعلام آمدگی برای قدم زدن در مسیر عدالت خواهانه ای است که با ریخته شدن خون پاک ایشان و اصحاب شان در صحرای کربلا به روی بشریت گشوده شد.
ما هم قبول داریم که گاهی وقت ها و در طول برخی دوره های تاریخی این روح متعالی و این فلسفه سازنده عزاداری فراموش شده و مسأله بدون اینکه از نظر اجتماعی عمل معناداری به شمار برود و صرفا برای کسب ثواب، شکل یک عادت به خود گرفته است. این مطلب صحیح است و بارها از سوی علمای بیدار مورد نقد و سرزنش قرار گرفته است اما با این حال ما سؤال می کنیم که آیا فرهنگ کهن تشیع که علما و فقها و مراجع شیعه در طول تاریخ رهبری آن را به عهده داشتند، پاسدار چنین عزاداری های کم فایده است؟!(10)
ثالثا: آیا به نتیجه رسیدن انفلاب شکوهمند اسلامی به رهبری امام خمینی(رحمه الله) – به عنوان یکی از عظیم ترین و مهم ترین تحولات سیاسی اجتماعی قرن بیستم – از دامان همین مجالس و دسته جات و هیئات عزاداری نبود؟ آیا فداکاری های رزمندگان در جبهه نبرد با تجاوز رژیم بعث عراق با تکیه بر عزاداری برای شهدای دشت کربلا نبود؟ آیا مبارزات آزادی خواهانه و جنگ ها و پیروزی های دلیرانه شیعیان در لبنان و دیگر کشورهای اسلامی با تأسی از قیام امام حسین(علیه السلام) و گریه کردن بر ایشان به نتیجه نرسید؟
اصولا در مسئله سوگوارى بر شهیدان کربلا و ابراز تنفّر از مخالفان آنها، تنها شخص امام حسین(علیه السلام) و شخص یزید مطرح نیست بلکه بحث از دو مکتب فکرى و عقیدتى و عملى است که امام حسین(علیه السلام) از یک سو و یزید از سوى دیگر مظهر و سمبل آن بودند. مکتبى در مسیر توحید، آزادگى، عدالت و حمایت از انسانها و در مقابل مکتبى وارث میراث جاهلیّت، تبعیض، ستم، ناپاکى و تزویر.
به همین خاطر می گوییم نگاهی که عزاداری آن را صرفا به گریه و تخلیه عاطفی فرو می کاهد، از نقش سازنده و الگوساز آیین های بزرگداشت شخصیت های برجسته و جریان ساز تاریخی غفلت کرده است. یکی از مهم ترین کارکردهای سوگواری برای مردان الهی، تجلیل از راه و رسم و مجاهدت ها و تلاش های آنان است. بدیهی است وقتی ما برای شخصیت آزاده و حق طلب و ظلم ستیزی چون امام حسین(علیه السلام) سوگواری می کنیم، داریم بر منش ها و رفتارهای الگوساز آن حضرت تاکید می کنیم و همین موضوع روح حق طلبی و فداکاری و ایثار و اقدام و عمل علیه انحرافات و بی عدالتی های اجتماعی و مقاومت در برابر مشکلات و حوادث سخت(11) را در کالبد جامعه می دمد.
به هر حال، فقط مشاهده تحولات اجتماعی متاثر از حماسه عاشورا در سده اخیر، سِرّ ترغیب شدن مردم را توسط ائمه اطهار(علیهم السلام) به اقامه مجالس حسینى روشن تر می سازد. آن حضرات(علیهم السلام) می خواستند با این کار از پراکندگى نیروها جلوگیرى به عمل آورند و توده هاى متفرق را بسیج کنند و با ایجاد وحدت و یکپارچگى در میان آنها، بنای قدرت عظیمى را پی ریزی کنند. تدبیر هوشمندانه ای که که هیچ تحلیل گر بی طرف و منصفی نمی تواند در مقابلش بی تفاوت باشد.
ماربین دانشمند آلمانى در این زمینه مى گوید: «مادامى که این روش و خصلت (برپایى مجالس سوگوارى) در میان مسلمانان وجود دارد هرگز تن به خوارى نمى دهند و تحت اسارت کسى نمى روند... شیعیان در حقیقت از این راه به همدیگر درس جوانمردى و شجاعت تعلیم مى دهند».(12)
چه بسا اگر ما شاهد آزادسازى چنین انرژى هاى ذخیره شده در این مجالس در این نمونه ها نبودیم، شاید ما هم راز تأکید ائمّه اطهار(علیهم السلام) بر اقامه این مجالس را کمتر درک مى کردیم.(13)
پینوشتها:
(1). ر.ک: عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه امیرالمؤمنین(علیه السلام)، قم، بی تا، چاپ اول، ص 70 و 71.
(2). وسائل الشیعة، حر عاملى، محمد بن حسن، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم، 1409 هـ.ق، چاپ اول، ج 14، ص 501.
(3). عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، همان، ص 76 و 77.
(4). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، سال چاپ: 1403هـ.ق، چاپ دوم، ج 90، ص 349.
(5). محجة البیضاء، فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى، جماعة المدرسین بقم، موسسه النشر الاسلامی ، قم، 1417هـ.ق، چاپ چهارم، ج 4، ص 17.
(6). ر.ک:عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، همان، ص 76 و 77.
(7). جواهر الکلام، النجفی، محمد حسن، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا، ج 4، ص 366.
(8). عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، همان، ص 74 و 75.
(9). فلسفه شهادت، مکارم شیرازی، ناصر، قم، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب(علیه السلام)، 1384هـ.ش، چاپ اول، ص 17 تا 19.
(10). مجموعه آثار شهید مطهرى، مطهرى، مرتضى، قم/تهران، انتشارات صدرا، 1377هـ.ش، چاپ هشتم، ج 24(نهضت هاى اسلامى درصد ساله اخیر)، ج 24، ص 79.
(11). ر.ک: عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، همان، ص 49.
(12). فلسفه شهادت و عزادارى، ص 109؛ به نقل از عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، همان، ص 75.
(13). عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، همان، ص 74 و 75.
هنگام بررسی عزادرای های شیعیان اهل بیت(علیهم السلام) ممکن است در ظاهر این گونه به نظر بیاید که این مراسم آیینی که هر سال تکرار می شود، با تخلیه عواطف پیروان این مکتب و تحلیل بردن غضب و عقده های شان از دشمنان و ستمکاران در قالب گریه و دیگر نمودهای عزاداری، انگیزه ای درونی برای مبارزه و اقدام و عمل علیه ظالمان باقی نمی گذارد؛ بنابراین برای داشتن یک جامعه شیعی بیدار و بالنده بهتر است عزاداری را به کناری گذاشت.
در پاسخ به چنین دید گاهی می گوییم که:
اولا: این گونه نگاه به موضوع عزاداری برای امام حسین(علیه السلام) – دانسته یا ندانسته – به ریشه های تاریخی موضوع عزاداری و سیر تطور آن و نتایج اجتماعی سیاسی اش توجه نکرده است. در دوران خلفای اموی و عباسی شیعیان و ائمه اهل بیت(علیهم السلام) به شدت تحت انزوا و فشارهای گوناگون حکومت های وقت بودند، چنان که قدرت بر انجام کوچکترین فعالیت و حرکت سیاسى واجتماعى نداشتند و چیزى نمانده بود که به کلى منقرض شوند. در چنین شرایطی که هر گونه تصمیمی برای اقدام انقلابی و مبارزه مسلحانه و همه جانبه شیعه ضد نظام های حاکم سیاسی منجر به سرکوب خونین و تصفیه کامل پیروان مذهب اهل بیت(علیهم السلام) می شد، چه عاملی غیر از مجالس عزاى امام حسین(علیه السلام) توانست شیعیان را نجات دهد؟ این گریه و عزاداری برای آن امام بود که به شیعیان تشکل و انسجام تازه اى بخشید و سبب شد که به صورت قدرتى چشم گیر در صحنه جامعه اسلامى باقى بمانند.(1)
به همین دلیل برپایى این مجالس در روایات به عنوان «احیاى امر اهلبیت علیهم السلام» عنوان گرفته است. امام صادق(علیه السلام) در مورد این گونه مجالس فرمودند: «إِنَّ تِلْکَ الْمَجالِسَ أُحِبُّها فَأَحْیُوا أمْرَنا»(2)؛ (این گونه مجالس [شما] را دوست دارم از این طریق مکتب ما را زنده بدارید).
ثانیا: تربیت و تزکیه آحاد توده جامعه و بسیج کردن آنها حول یک محور وحدت بخش، بر هر حرکت فیزیکی و اقدام انقلابی مقدم است. یعنی تا وقتی هدف مبارزه و اقدامات انقلابی به درستی برای جامعه تبیین نگردد، تا وقتی نیروهای لازم برای چنین حرکت هایی در هر تاریخ و در هر نسلی بر اساس اهداف راستین آن مبارزات اصلاح گرانه به درستی تربیت نشوند و تا وقتی همه این نیروها حول یک ایده مشترک، در بالاترین مقیاس های وفاداری و صمیمیت، یک دل و متحد نشوند، هر اقدام اجتماعی و حرکت عینی اجتماعی محکوم به شکست یا انحراف است. با این وجود ما می پرسیم چه کسی می تواند منکر کارکرد مجالس عزاداری و گریه بر امام حسین(علیه السلام) در پدید آمدن این آثار فردی و اجتماعی گردد؟
مجالس عزاى امام حسین(علیه السلام) مجالس تحول روحى و مرکز تربیت و تزکیه نفس است. در این مجالس مردمى که با گریه بر مظلومیت امام حسین(علیه السلام) آن حضرت را الگو قرار مى دهند در واقع زمینه تطبیق اعمال و کردار خویش و همرنگى و سنخیت خود را با سیره عملى آن حضرت فراهم مى سازند. تأثیر عمیق این مجالس به قدرى است که افراد زیادى در این مجالس دگرگونى عمیقى یافته و تصمیم بر ترک گناه و معصیت مى گیرند و چه بسا اشخاص گمراهى که با شرکت در این مجالس تنبه حاصل کرده و راه نجات را پیدا مى کنند. این مجالس به آدمى درس عزت، آزادگى، ایثار، فداکارى و درس تقوى و اخلاق مى آموزد.(3)
مرحوم فیض کاشانى در کتاب «محجّه البیضاء» در توضیح این حدیث نبوی که: «عِنْدَ ذِکْرِ الصّالِحینَ تَنْزِلُ الرَّحْمَهُ»(4)؛ (به هنگام یاد صالحان رحمت الهى نازل مى شود)، با اشاره به مسئله تاثیرپذیرى انسان از محیط اجتماعى و الگوهاى شایسته، در بیان علّت نزول رحمت به هنگام یاد صالحان، مى نویسد: «چون ذکر صالحان و طرح صلاحیّت هاى اخلاقى آنان باعث مى شود که انسان از آنها الگو بگیرد و با تحت تاثیر واقع شدن، به آنها تاسّى و اقتدا کند و زمینه صلاحیّت و برخوردارى از رحمت پروردگار را براى خود فراهم سازد.(5) آیا مجالس عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین، مصداق ام چنین نزول رحمتی نیست؟ بی گمان این چنین است.
در طول تاریخ، مجالس حضرت اباعبدالله به مثابه کلاس هاى درس براى توده هاى مردم بوده است و آنان را با معارف و حقایق دینى، تاریخ، رجال، احکام و موضوعات گوناگون دیگر آشنا مى کرده است و یکى از مؤثرترین پایگاه هاى خودسازى و تهذیب نفوس و تربیت اخلاق بوده است.(6) صاحب جواهر در «کتاب طهارت» در بیان حکمت و فلسفه وصیت امام باقر(علیه السلام) مبنی بر انعقاد مجالس عزاداری برای ائمه اهل بیت(علیههم السلام) بیانى دارد که مفادش چنین است: «برپایى مجالس عزادارى و سوگوارى ائمّه(علیهم السلام) باعث شناخت فضایل اخلاقى آنان و در نتیجه اقتداء و تأسى مردم به آن بزرگان است».(7)
ائمّه اطهار(علیهم السلام) نیز با تأکید بر همین وجهه های تربیتی و آموزشی، مجالس عزاداری برای امام حسین(علیه السلام) را محورى براى وحدت مردم قرار دادند. هر ملتى براى بقا و موفقیت خویش در همه عرصه های اجتماعی و سیاسی و برای پیشبرد هر حرکت اصلاحی، محتاج به عامل وحدت و اجتماع است و مطالعه تاریخ تطور شیعه نشان می دهد که بدون شک بهترین عامل وحدت پیروان اهل بیت(علیهم السلام) که با کمترین زحمت و کمترین هزینه مى تواند توده هاى میلیونى را حول یک محور جمع کند همین مراسم عزادارى حسینى است. به یقین اگر ملتى از چنین قدرتى برخوردار باشد که بتواند در کوتاه ترین فرصت و با کمترین تبلیغات، نیروهاى متفرق خویش را گردآورى کرده و سازماندهى کند مى تواند هر مانعى را از سر راه پیشرفت خود بردارد.(8) آیا این ویژگی وحدت بخش و شورآفرین خود یکی از مراحل هر اقدام مبارزاتی و انقلابی علیه ظلم و ستم نیست؟
بر اساس این توضیحات می گوییم که نقد موضوع عزاداری و گریه بر امام حسین(علیه السلام) بر اساس سؤال مطرح شده در صدر بحث، از سر نگاهی ساده انگارانه به موضوع برمی آید.
چرا که علاقه شیعیان به امام حسین(علیه السلام) علاقه ای شخصی یا از سر قرابت خانوادگی با ایشان نیست که تا گریه کردن بر ایشان موجب سرد شدن آتش انتقام خواهی از دشمنانش باشد. گریه های ما بر امام حسین(علیه السلام) دلایل و انگیزه های متفاوتی دارد و همه آن ها از جنس تأثر از ذلت یا از جنس گریه به خاطر فقدان یکی از بستگان خانوادگی نیست. این گریه ها گاهی به خاطر به شوق آمدن از صحنه های سراسر حماسه و فداکاری و شجاعت و آزادمردی جریانات عاشوراست و گاهی به خاطر تأثر عاطفی از شنیدن یا تصور اتفاقات دردآوری است که در کربلا بر خاندان اهل بیت(علیهم السلام) گذشت و گاهی وقت ها برای اعلام همبستگی و وفاداری با امام حسین(علیه السلام) و تبری از دشمنان ایشان است(9) و روشن است هیچ کدام از این گریه ها نه تنها موجب تحلیل رفتن توان شیعیان آزادی خواه نمی شود، بلکه نشانه شناخت کامل اهداف پاک آن حضرت از سوی آن شیعیان و اعلام آمدگی برای قدم زدن در مسیر عدالت خواهانه ای است که با ریخته شدن خون پاک ایشان و اصحاب شان در صحرای کربلا به روی بشریت گشوده شد.
ما هم قبول داریم که گاهی وقت ها و در طول برخی دوره های تاریخی این روح متعالی و این فلسفه سازنده عزاداری فراموش شده و مسأله بدون اینکه از نظر اجتماعی عمل معناداری به شمار برود و صرفا برای کسب ثواب، شکل یک عادت به خود گرفته است. این مطلب صحیح است و بارها از سوی علمای بیدار مورد نقد و سرزنش قرار گرفته است اما با این حال ما سؤال می کنیم که آیا فرهنگ کهن تشیع که علما و فقها و مراجع شیعه در طول تاریخ رهبری آن را به عهده داشتند، پاسدار چنین عزاداری های کم فایده است؟!(10)
ثالثا: آیا به نتیجه رسیدن انفلاب شکوهمند اسلامی به رهبری امام خمینی(رحمه الله) – به عنوان یکی از عظیم ترین و مهم ترین تحولات سیاسی اجتماعی قرن بیستم – از دامان همین مجالس و دسته جات و هیئات عزاداری نبود؟ آیا فداکاری های رزمندگان در جبهه نبرد با تجاوز رژیم بعث عراق با تکیه بر عزاداری برای شهدای دشت کربلا نبود؟ آیا مبارزات آزادی خواهانه و جنگ ها و پیروزی های دلیرانه شیعیان در لبنان و دیگر کشورهای اسلامی با تأسی از قیام امام حسین(علیه السلام) و گریه کردن بر ایشان به نتیجه نرسید؟
اصولا در مسئله سوگوارى بر شهیدان کربلا و ابراز تنفّر از مخالفان آنها، تنها شخص امام حسین(علیه السلام) و شخص یزید مطرح نیست بلکه بحث از دو مکتب فکرى و عقیدتى و عملى است که امام حسین(علیه السلام) از یک سو و یزید از سوى دیگر مظهر و سمبل آن بودند. مکتبى در مسیر توحید، آزادگى، عدالت و حمایت از انسانها و در مقابل مکتبى وارث میراث جاهلیّت، تبعیض، ستم، ناپاکى و تزویر.
به همین خاطر می گوییم نگاهی که عزاداری آن را صرفا به گریه و تخلیه عاطفی فرو می کاهد، از نقش سازنده و الگوساز آیین های بزرگداشت شخصیت های برجسته و جریان ساز تاریخی غفلت کرده است. یکی از مهم ترین کارکردهای سوگواری برای مردان الهی، تجلیل از راه و رسم و مجاهدت ها و تلاش های آنان است. بدیهی است وقتی ما برای شخصیت آزاده و حق طلب و ظلم ستیزی چون امام حسین(علیه السلام) سوگواری می کنیم، داریم بر منش ها و رفتارهای الگوساز آن حضرت تاکید می کنیم و همین موضوع روح حق طلبی و فداکاری و ایثار و اقدام و عمل علیه انحرافات و بی عدالتی های اجتماعی و مقاومت در برابر مشکلات و حوادث سخت(11) را در کالبد جامعه می دمد.
به هر حال، فقط مشاهده تحولات اجتماعی متاثر از حماسه عاشورا در سده اخیر، سِرّ ترغیب شدن مردم را توسط ائمه اطهار(علیهم السلام) به اقامه مجالس حسینى روشن تر می سازد. آن حضرات(علیهم السلام) می خواستند با این کار از پراکندگى نیروها جلوگیرى به عمل آورند و توده هاى متفرق را بسیج کنند و با ایجاد وحدت و یکپارچگى در میان آنها، بنای قدرت عظیمى را پی ریزی کنند. تدبیر هوشمندانه ای که که هیچ تحلیل گر بی طرف و منصفی نمی تواند در مقابلش بی تفاوت باشد.
ماربین دانشمند آلمانى در این زمینه مى گوید: «مادامى که این روش و خصلت (برپایى مجالس سوگوارى) در میان مسلمانان وجود دارد هرگز تن به خوارى نمى دهند و تحت اسارت کسى نمى روند... شیعیان در حقیقت از این راه به همدیگر درس جوانمردى و شجاعت تعلیم مى دهند».(12)
چه بسا اگر ما شاهد آزادسازى چنین انرژى هاى ذخیره شده در این مجالس در این نمونه ها نبودیم، شاید ما هم راز تأکید ائمّه اطهار(علیهم السلام) بر اقامه این مجالس را کمتر درک مى کردیم.(13)
پینوشتها:
(1). ر.ک: عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه امیرالمؤمنین(علیه السلام)، قم، بی تا، چاپ اول، ص 70 و 71.
(2). وسائل الشیعة، حر عاملى، محمد بن حسن، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم، 1409 هـ.ق، چاپ اول، ج 14، ص 501.
(3). عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، همان، ص 76 و 77.
(4). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، سال چاپ: 1403هـ.ق، چاپ دوم، ج 90، ص 349.
(5). محجة البیضاء، فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى، جماعة المدرسین بقم، موسسه النشر الاسلامی ، قم، 1417هـ.ق، چاپ چهارم، ج 4، ص 17.
(6). ر.ک:عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، همان، ص 76 و 77.
(7). جواهر الکلام، النجفی، محمد حسن، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا، ج 4، ص 366.
(8). عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، همان، ص 74 و 75.
(9). فلسفه شهادت، مکارم شیرازی، ناصر، قم، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب(علیه السلام)، 1384هـ.ش، چاپ اول، ص 17 تا 19.
(10). مجموعه آثار شهید مطهرى، مطهرى، مرتضى، قم/تهران، انتشارات صدرا، 1377هـ.ش، چاپ هشتم، ج 24(نهضت هاى اسلامى درصد ساله اخیر)، ج 24، ص 79.
(11). ر.ک: عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، همان، ص 49.
(12). فلسفه شهادت و عزادارى، ص 109؛ به نقل از عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، همان، ص 75.
(13). عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، همان، ص 74 و 75.