علت تقدّس کتب «عهد جدید» نزد مسیحیان
پرسش :
مسیحیان به چه علت کتب «عهد جدید» را کتاب مقدس می دانند؟
پاسخ :
شاید این سوال به ذهن برسد که چرا با این اناجیل و نامهها و خوابنامه ها با آن کیفیّتى که خود مسیحیان به آن اعتراف دارند معامله وحى آسمانى مىشود و آن را تا این اندازه مقدّس مىشمرند با اینکه هیچ یک کتاب آسمانى نیست؟ مسیحیان براى این پرسش دو نوع پاسخ مىگویند:
اوّل: گاه مى گویند: «منابع اطّلاعات نویسندگان اناجیل، مطالب و حقایقى بود که به وسیله رسولان، شاگردان و مردم آن عصر ایراد و تکرار مىشد و یک عنوان و شکل متّحدى بعد از قیام مسیح داشت و بدون شک بعضى از این وقایع پیش از نوشته شدن اناجیل به رشته تحریر درآمده».(1)
مطابق این نظریّه، منبع جمع آورى اناجیل اوّلاً برخى شاگردان مسیح و ثانیاً مطالبى بوده که در میان مردم دهان به دهان مىگشته، به اضافه بعضى از نوشتههاى قبلى بوده است که کمّ و کیف آن در دست نیست ولى این سخن از چند جهت قابل ایراد است:
1. شاگردان مسیح همه متّفقاً به نوشتن این اناجیل مبادرت نکردند؛ بلکه در نوشتن هر انجیلى تنها یکى از شاگردان یا یکى از شاگرد شاگردان دست اندر کار بوده و خود این شاگردان نیز (طبق گفته اناجیل) افراد مورد اعتمادى نبوده اند و بعضى از آنها دست به جنایات عجیبى زدند. پس چگونه به چنین کتاب هایى که هر کدام به وسیله یک یا دو نفر نوشته شده مىتوان اعتماد کرد، به خصوص که افراد کاملاً مورد اعتمادى هم نبوده اند.
2. هیچ دلیلى در دست نیست که نویسندگان اناجیل، نوشته هاى قبلى مربوط به زمان مسیح را در دست داشته اند و مطالبى را که از وى شنیده اند در زمان وى نوشته باشند، حتّى مورّخان مسیحى جرأت چنین ادّعایى را ندارند و مدرکى بر آن یافت نمىشود.
3. با توجّه به اینکه غالب مردم آن زمان بىسواد بوده اند و با توجّه به اینکه در نوشتن کتاب اصلى مسیح (مجموعه وحىهایى که بر او نازل شده) در زمان خود مسیح کوتاهى شده و یا اگر نوشته شده از میان رفته است، هرگز به شایعات و مطالبى که در افواه مردم آن زمان مشهور بوده (آن هم سال ها پس از مسیح) نمىتوان به عنوان یک منبع قابل اعتماد تکیه کرد. خوشبختانه در این اناجیل نیز کمتر مطلبى به عنوان تعلیمات آسمانى مسیح دیده مىشود؛ بلکه غالباً شرح حال او و یارانش است.
دوم: گاهى براى اثبات درست بودن اناجیل، پا را از این فراتر نهاده و مىگویند: بعد از درگذشت مسیح، روح القدس مطالب اناجیل را به نویسندگان آنها وحى و الهام کرده؛ زیرا مسیح پس از آنکه از میان مردگان برخاست به میان آنان آمد و به همه آنها رسالت داد و در روز پنجاهم (پنجاه روز پس از شهادت او) همه شاگردانش _ طبق وعده اى که مسیح به آنها داده بود _ از روح القدس پُر شدند.
براى اثبات این مدّعا شواهدى از خود اناجیل اقامه کرده اند که نمونه آن را در اینجا مى آوریم:
در باب بیستم انجیل یوحنّا مىخوانیم: «و در شام همان روز که یکشنبه بود، هنگامى که درها بسته بود، جایى که شاگردان به سبب ترس از یهود جمع بودند، ناگاه عیسى آمده، در میان ایستاد و بدیشان گفت: سلام بر شما باد! و چون این را گفت دست ها و پهلوى خود را به ایشان نشان داد و شاگردان چون خداوند را دیدند شاد گشتند. باز عیسى به ایشان گفت: سلام بر شما باد! چنانکه پدر مرا فرستاد من نیز شما را مىفرستم و چون این را گفت دمید و به ایشان گفت: روح القدس را بیابید».(2)
طبق این بیان، عیسى چند روز پس از کشته شدن، در میان شاگردان خود آمد و براى معرّفى خود، آثار شکنجه را که در دست و پهلویش بود به آنها نشان داد و گفت: شما فرستادگان من هستید و در آینده اى نزدیک روح القدس به سراغ شما خواهد آمد.
سپس در کتاب اعمال رسولان مىخوانیم: «چون روز پنجاهم رسید همگى به اتّفاق یکجا بودند. ناگاه صدایى چون صداى باد شدید که مىوزید از آسمان آمد و همه آن خانه را که در آنجا نشسته بودند پر کرد... و همگى ایشان به روح القدس مملو شدند».(3)
این ادّعا نیز از جهات مختلفى مردود است زیرا:
اوّلاً هیچ گونه دلیلى بر رسالت شاگردان دوازده گانه مسیح به معنى نبوّت از جانب خدا و نزول وحى در دست نیست و جملههایى که در بالا از اناجیل و سایر کتاب هاى عهد جدید نقل شد _ و جملات مشابه آنها _ کمترین دلالتى بر این موضوع ندارد. امّا عبارتى که از انجیل یوحنّا نقل شد کاملاً بر خلاف دلالت دارد، زیرا این عبارت مىرسانَد که شاگردان مسیح، رسول و فرستاده او بودند نه رسول و فرستاده خدا، مانند مبلّغانى که پیامبر اسلام(صلى الله علیه و آله) براى دعوت اقوام دیگر به نقاط مختلف مى فرستاد.
امّا پر شدن حواریّون از روح القدس، که از کتاب اعمال رسولان نقل کردیم، به هیچ وجه به معنى نزول وحى نیست بلکه کلمه روح القدس در انجیل گاهى به معنى کمک هاى غیبى و معنوى یا فطرت توحید و ایمان به خدا که شامل همه افراد مؤمن مىشود استعمال مىگردد. شاهد گویاى این مدّعا، جمله پنجم از باب پنجم رساله پولس بردیسان است آنجا که مىگوید: «زیرا که محبّت خدا در دل هاى ما به روح القدس که به ما عطا شد ریخته شده است» واضح است که در این عبارت، اعطاى روح القدس به معنى نبوّت و رسالت نیست؛ بلکه به معنى روح ایمان و مددهاى معنوى نسبت به همگان است.
از همه گذشته چگونه مىتوانیم با انجیل هایى که وضعیّت آن مشکوک و فعلاً مورد بحث ماست، صدق و درستى خود آنها را ثابت کنیم؟ آیا با تمسک به گفته یوحنّا یا پولس و امثال آنها، موقعیّت و مقام خود و همردیفان شان را مىتوان اثبات کرد؟ آیا مىتوان خود اناجیل را شاهد صدق اناجیل گرفت؟ بنابراین باید اعتراف کرد که مسأله نبوّت حواریّون، افسانه اى بیش نیست که براى سر و سامان دادن به اوضاع بى سر و سامان اناجیل فعلى اختراع شده است؛ وگرنه هیچ گونه مدرکى براى این ادّعا در دست نیست.
ثانیاً معلوم نیست چرا روح القدس که زحمت کشید و انجیل عیسى را _ که احتمالاً پس از عیسى در جریان مبارزه شدید یهود با مسیحیان از بین رفته بود _ مجدّداً براى مسیحیان آورد، تنها یک انجیل درستِ مطابق تعلیمات اصلى مسیح در اختیار آنها قرار نداد؟ چرا چهار انجیل بر چهار تن از شاگردان با عبارات گوناگون و گاهى با مطالب مختلف و احیاناً متناقض و بر ضدّ هم نازل گردانید؟! بنابراین باید پذیرفت که این روح القدس در این کار خود گرفتار بىسلیقگى یا اشتباهى بزرگ شده است!
ثالثاً بسیارى از مندرجات اناجیل، شرح مشاهدات شخصى حواریّون و حوادثى است که خود شاهد و ناظر آن بوده یا از دیگران شنیده اند و جنبه وحیانى ندارد و اگر فرضاً وحى آسمانى به وسیله روح القدس باشد تشخیص آن از استنباطات و مسموعات نویسندگان اناجیل ممکن نیست.
رابعاً از پاره اى از مندرجات اناجیل برمى آید که شاگردان مسیح چنان افراد مورد اعتمادى نبودند که شایستگى مقام رسالت را داشته باشند.
پی نوشت:
(1). قاموس کتاب مقدس، جیمز هاکس، اساطیر، تهران، 1377 شمسی، چاپ اول، ص 112.
(2). کتاب مقدس، انتشارات ایلام، انگلستان، 2002 میلادی، چاپ سوم، ص 1249، (انجیل یوحنّا، جملههاى 19 _ 22).
(3). همان، ص 1253، (اعمال رسولان، باب 2، جملههاى 1 _ 4).
منبع: مسیحیت در دنیای کنونی، مکارم شیرازی، ناصر، مدرسه امام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، قم، 1390 شمسی، چاپ اول، ص 28.
شاید این سوال به ذهن برسد که چرا با این اناجیل و نامهها و خوابنامه ها با آن کیفیّتى که خود مسیحیان به آن اعتراف دارند معامله وحى آسمانى مىشود و آن را تا این اندازه مقدّس مىشمرند با اینکه هیچ یک کتاب آسمانى نیست؟ مسیحیان براى این پرسش دو نوع پاسخ مىگویند:
اوّل: گاه مى گویند: «منابع اطّلاعات نویسندگان اناجیل، مطالب و حقایقى بود که به وسیله رسولان، شاگردان و مردم آن عصر ایراد و تکرار مىشد و یک عنوان و شکل متّحدى بعد از قیام مسیح داشت و بدون شک بعضى از این وقایع پیش از نوشته شدن اناجیل به رشته تحریر درآمده».(1)
مطابق این نظریّه، منبع جمع آورى اناجیل اوّلاً برخى شاگردان مسیح و ثانیاً مطالبى بوده که در میان مردم دهان به دهان مىگشته، به اضافه بعضى از نوشتههاى قبلى بوده است که کمّ و کیف آن در دست نیست ولى این سخن از چند جهت قابل ایراد است:
1. شاگردان مسیح همه متّفقاً به نوشتن این اناجیل مبادرت نکردند؛ بلکه در نوشتن هر انجیلى تنها یکى از شاگردان یا یکى از شاگرد شاگردان دست اندر کار بوده و خود این شاگردان نیز (طبق گفته اناجیل) افراد مورد اعتمادى نبوده اند و بعضى از آنها دست به جنایات عجیبى زدند. پس چگونه به چنین کتاب هایى که هر کدام به وسیله یک یا دو نفر نوشته شده مىتوان اعتماد کرد، به خصوص که افراد کاملاً مورد اعتمادى هم نبوده اند.
2. هیچ دلیلى در دست نیست که نویسندگان اناجیل، نوشته هاى قبلى مربوط به زمان مسیح را در دست داشته اند و مطالبى را که از وى شنیده اند در زمان وى نوشته باشند، حتّى مورّخان مسیحى جرأت چنین ادّعایى را ندارند و مدرکى بر آن یافت نمىشود.
3. با توجّه به اینکه غالب مردم آن زمان بىسواد بوده اند و با توجّه به اینکه در نوشتن کتاب اصلى مسیح (مجموعه وحىهایى که بر او نازل شده) در زمان خود مسیح کوتاهى شده و یا اگر نوشته شده از میان رفته است، هرگز به شایعات و مطالبى که در افواه مردم آن زمان مشهور بوده (آن هم سال ها پس از مسیح) نمىتوان به عنوان یک منبع قابل اعتماد تکیه کرد. خوشبختانه در این اناجیل نیز کمتر مطلبى به عنوان تعلیمات آسمانى مسیح دیده مىشود؛ بلکه غالباً شرح حال او و یارانش است.
دوم: گاهى براى اثبات درست بودن اناجیل، پا را از این فراتر نهاده و مىگویند: بعد از درگذشت مسیح، روح القدس مطالب اناجیل را به نویسندگان آنها وحى و الهام کرده؛ زیرا مسیح پس از آنکه از میان مردگان برخاست به میان آنان آمد و به همه آنها رسالت داد و در روز پنجاهم (پنجاه روز پس از شهادت او) همه شاگردانش _ طبق وعده اى که مسیح به آنها داده بود _ از روح القدس پُر شدند.
براى اثبات این مدّعا شواهدى از خود اناجیل اقامه کرده اند که نمونه آن را در اینجا مى آوریم:
در باب بیستم انجیل یوحنّا مىخوانیم: «و در شام همان روز که یکشنبه بود، هنگامى که درها بسته بود، جایى که شاگردان به سبب ترس از یهود جمع بودند، ناگاه عیسى آمده، در میان ایستاد و بدیشان گفت: سلام بر شما باد! و چون این را گفت دست ها و پهلوى خود را به ایشان نشان داد و شاگردان چون خداوند را دیدند شاد گشتند. باز عیسى به ایشان گفت: سلام بر شما باد! چنانکه پدر مرا فرستاد من نیز شما را مىفرستم و چون این را گفت دمید و به ایشان گفت: روح القدس را بیابید».(2)
طبق این بیان، عیسى چند روز پس از کشته شدن، در میان شاگردان خود آمد و براى معرّفى خود، آثار شکنجه را که در دست و پهلویش بود به آنها نشان داد و گفت: شما فرستادگان من هستید و در آینده اى نزدیک روح القدس به سراغ شما خواهد آمد.
سپس در کتاب اعمال رسولان مىخوانیم: «چون روز پنجاهم رسید همگى به اتّفاق یکجا بودند. ناگاه صدایى چون صداى باد شدید که مىوزید از آسمان آمد و همه آن خانه را که در آنجا نشسته بودند پر کرد... و همگى ایشان به روح القدس مملو شدند».(3)
این ادّعا نیز از جهات مختلفى مردود است زیرا:
اوّلاً هیچ گونه دلیلى بر رسالت شاگردان دوازده گانه مسیح به معنى نبوّت از جانب خدا و نزول وحى در دست نیست و جملههایى که در بالا از اناجیل و سایر کتاب هاى عهد جدید نقل شد _ و جملات مشابه آنها _ کمترین دلالتى بر این موضوع ندارد. امّا عبارتى که از انجیل یوحنّا نقل شد کاملاً بر خلاف دلالت دارد، زیرا این عبارت مىرسانَد که شاگردان مسیح، رسول و فرستاده او بودند نه رسول و فرستاده خدا، مانند مبلّغانى که پیامبر اسلام(صلى الله علیه و آله) براى دعوت اقوام دیگر به نقاط مختلف مى فرستاد.
امّا پر شدن حواریّون از روح القدس، که از کتاب اعمال رسولان نقل کردیم، به هیچ وجه به معنى نزول وحى نیست بلکه کلمه روح القدس در انجیل گاهى به معنى کمک هاى غیبى و معنوى یا فطرت توحید و ایمان به خدا که شامل همه افراد مؤمن مىشود استعمال مىگردد. شاهد گویاى این مدّعا، جمله پنجم از باب پنجم رساله پولس بردیسان است آنجا که مىگوید: «زیرا که محبّت خدا در دل هاى ما به روح القدس که به ما عطا شد ریخته شده است» واضح است که در این عبارت، اعطاى روح القدس به معنى نبوّت و رسالت نیست؛ بلکه به معنى روح ایمان و مددهاى معنوى نسبت به همگان است.
از همه گذشته چگونه مىتوانیم با انجیل هایى که وضعیّت آن مشکوک و فعلاً مورد بحث ماست، صدق و درستى خود آنها را ثابت کنیم؟ آیا با تمسک به گفته یوحنّا یا پولس و امثال آنها، موقعیّت و مقام خود و همردیفان شان را مىتوان اثبات کرد؟ آیا مىتوان خود اناجیل را شاهد صدق اناجیل گرفت؟ بنابراین باید اعتراف کرد که مسأله نبوّت حواریّون، افسانه اى بیش نیست که براى سر و سامان دادن به اوضاع بى سر و سامان اناجیل فعلى اختراع شده است؛ وگرنه هیچ گونه مدرکى براى این ادّعا در دست نیست.
ثانیاً معلوم نیست چرا روح القدس که زحمت کشید و انجیل عیسى را _ که احتمالاً پس از عیسى در جریان مبارزه شدید یهود با مسیحیان از بین رفته بود _ مجدّداً براى مسیحیان آورد، تنها یک انجیل درستِ مطابق تعلیمات اصلى مسیح در اختیار آنها قرار نداد؟ چرا چهار انجیل بر چهار تن از شاگردان با عبارات گوناگون و گاهى با مطالب مختلف و احیاناً متناقض و بر ضدّ هم نازل گردانید؟! بنابراین باید پذیرفت که این روح القدس در این کار خود گرفتار بىسلیقگى یا اشتباهى بزرگ شده است!
ثالثاً بسیارى از مندرجات اناجیل، شرح مشاهدات شخصى حواریّون و حوادثى است که خود شاهد و ناظر آن بوده یا از دیگران شنیده اند و جنبه وحیانى ندارد و اگر فرضاً وحى آسمانى به وسیله روح القدس باشد تشخیص آن از استنباطات و مسموعات نویسندگان اناجیل ممکن نیست.
رابعاً از پاره اى از مندرجات اناجیل برمى آید که شاگردان مسیح چنان افراد مورد اعتمادى نبودند که شایستگى مقام رسالت را داشته باشند.
پی نوشت:
(1). قاموس کتاب مقدس، جیمز هاکس، اساطیر، تهران، 1377 شمسی، چاپ اول، ص 112.
(2). کتاب مقدس، انتشارات ایلام، انگلستان، 2002 میلادی، چاپ سوم، ص 1249، (انجیل یوحنّا، جملههاى 19 _ 22).
(3). همان، ص 1253، (اعمال رسولان، باب 2، جملههاى 1 _ 4).
منبع: مسیحیت در دنیای کنونی، مکارم شیرازی، ناصر، مدرسه امام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، قم، 1390 شمسی، چاپ اول، ص 28.