احکام پزشکی | مرگ مغزی: سوال هشتاد و هفت
پرسش :
مستدعى است پاسخ چند سؤال فقهى زیر که در پزشکى مبتلا به مى باشد مرقوم فرمایید. امواجى که بر روى نوار ثبت مى شود دال بر فعالیت مغز یا قلب مى باشند با توجه به این که مى تواند امواج مغزى وجود نداشته باشد و قلب انسان با کمک دستگاه هاى مصنوعى فعالیت داشته باشد. 1ـ سؤال این است که آیا نداشتن امواج مغزى دال بر مرگ است یا نداشتن امواج قلبى؟ 2ـ در حالت اغماى بدون برگشت که مغز به طور کلى مرده است و حرکات قلبى، عروقى و تنفسى به کمک دستگاه ها و داروها نگه دارى مى شود، بنابراین که پیوند اعضاى بدن مباح باشد، آیا جدا کردن عضوى مثل قلب از بدن شخص در این حالت، براى پیوند به شخص دیگر جایز است؟ 3ـ آیا جدا کردن عضو در این حالت، جدا کردن عضو از انسان زنده محسوب مى شود یا از بدن مرده؟ 4ـ چه زمانى احکام میّت مانند ارث، وصیت، عده وفات در مورد زوجه و … بر او جارى مى شود؟ از زمان مرگ مغزى یا از زمان جداکردن دستگاه هاى مذکور و توقف قلب؟
پاسخ :
پاسخ آیت الله العظمی نوری همدانی (دام ظله):
در قرآن مجید و احادیث اهل بیت{ که مبنا و اساس استنباط احکام الهى است (موت شخص) به معناى مرگ به عنوان موضوع و محور ذکر شده است. شأن فقیه هم این است که احکام خداوند را از منابع و مآخذ خود استنباط کرده در اختیار مسلمانان قرار بدهد، امّا تشخیص موضوع به عهده فقیه نیست و تشخیص آن اغلب با نظر اهل عرف و گاهى با نظر متخصّص است؛ مثلاً شارع مقدس اسلام (آب) را پاک کننده معرفى مى کند، امّا این که (آب) چیست و حدّ و مرز آن تا کجا است؟ اگر با یک مقدار کم از خاک مخلوط شد نیز مسلّما آب صدق مى کند، ولى اگر با مقدار بیش تر و بیش تر مخلوط باشد، آیا باز هم آب صدق مى کند؟ این بستگى به نظر و تشخیص اهل عرف دارد.
و نیز مثلاً به ما امر فرموده اند که در حال نماز استقبال قبله نمایید، آیا در استقبال این اندازه دقّت معتبر است که اگر یک خط از وسط پیشانى نمازگزار خارج شود به وسط خانه کعبه بخورد یا این که همین قدر که عرفاً بگویند مقابل خانه کعبه ایستاده است کافى است؟ در این مورد تشخیص و قضاوت با اهل عرف است. در موارد مذکور در فوق نیز نظر عرف و نظر متخصّص ملاک و میزان است و به نظر مى رسد تا خون در رگ هاى بدن جریان دارد و نبض مى زند شخص نمرده است و در صورتى که موردى پیش بیاید که اهل عُرف متحیّر و مردّد باشند و متخصّص هم نتواند تشخیص قاطع بدهد، باید به قواعد دیگرى که در اصول فقه مدوّن است مراجعه کنیم و مقتضاى قواعد در موارد مزبور احتیاط است و ما احکام ارث و وصیت و عدّه وفات … را از زمانى در نظر مى گیریم که یقین به تحقّق مرگ داشته باشیم.
منبع: کتابخانه دیجیتال امام علی علیه السلام
پاسخ آیت الله العظمی نوری همدانی (دام ظله):
در قرآن مجید و احادیث اهل بیت{ که مبنا و اساس استنباط احکام الهى است (موت شخص) به معناى مرگ به عنوان موضوع و محور ذکر شده است. شأن فقیه هم این است که احکام خداوند را از منابع و مآخذ خود استنباط کرده در اختیار مسلمانان قرار بدهد، امّا تشخیص موضوع به عهده فقیه نیست و تشخیص آن اغلب با نظر اهل عرف و گاهى با نظر متخصّص است؛ مثلاً شارع مقدس اسلام (آب) را پاک کننده معرفى مى کند، امّا این که (آب) چیست و حدّ و مرز آن تا کجا است؟ اگر با یک مقدار کم از خاک مخلوط شد نیز مسلّما آب صدق مى کند، ولى اگر با مقدار بیش تر و بیش تر مخلوط باشد، آیا باز هم آب صدق مى کند؟ این بستگى به نظر و تشخیص اهل عرف دارد.
و نیز مثلاً به ما امر فرموده اند که در حال نماز استقبال قبله نمایید، آیا در استقبال این اندازه دقّت معتبر است که اگر یک خط از وسط پیشانى نمازگزار خارج شود به وسط خانه کعبه بخورد یا این که همین قدر که عرفاً بگویند مقابل خانه کعبه ایستاده است کافى است؟ در این مورد تشخیص و قضاوت با اهل عرف است. در موارد مذکور در فوق نیز نظر عرف و نظر متخصّص ملاک و میزان است و به نظر مى رسد تا خون در رگ هاى بدن جریان دارد و نبض مى زند شخص نمرده است و در صورتى که موردى پیش بیاید که اهل عُرف متحیّر و مردّد باشند و متخصّص هم نتواند تشخیص قاطع بدهد، باید به قواعد دیگرى که در اصول فقه مدوّن است مراجعه کنیم و مقتضاى قواعد در موارد مزبور احتیاط است و ما احکام ارث و وصیت و عدّه وفات … را از زمانى در نظر مى گیریم که یقین به تحقّق مرگ داشته باشیم.
منبع: کتابخانه دیجیتال امام علی علیه السلام