چگونگی شکل گیری گروهک منافقین و مخالفت با انقلاب اسلامی
پرسش :
گروهک منافقین چگونه تشکیل شد و چرا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به مخالفت با انقلاب پرداختند؟
پاسخ :
ابتدا به تاریخچه ساختار اجمالی سازمان مجاهدین خلق گروهک منافقین اشاره میشود و پس از آشنایی با اندیشهها و عملکرد آنها به علل مخالفت آنها با انقلاب اسلامی خواهیم پرداخت.
1. کسانی که به سازمان پیوستند غالباً آشنایی آنان با مذهب از طریق آثار مهندس بازرگان بود؛ محمد حنیف نژاد در این باره مینویسد: «ابتدا قرآن و گاهی هم نهجالبلاغه میخواندیم و برای بالا بردن سطح اعتقادات افراد از کتابهای آقای مهندس بازرگان و طالقانی استفاده میکردیم... ما برای وارد شدن به نظریات مارکسیست ها کتابهای آنها را هم مطالعه میکردیم.»[2] و این آشنایی با آثار مارکسیستی سبب شیفتگی سران مجاهدین نسبت به این تفکر شده بود به طوری که شهرت داشت که حنیفنژاد در سال 50 در زندان گفته بود: یک مارکسیست خوب نمیتواند مسلمان خوبی نباشد.[3]
2. از اواسط سال 1352 برخی از رهبران و کادرها به بحث و گفتگو در زمینه ترکیب ایدئولوژی مارکسیسم و تعالیم اسلامی پرداختند. سرانجام در مهرماه 1354 ناگهان، بیانیهای از سوی گروهی از مجاهدین مبنی بر تغییر مواضع ایدئولوژیک سازمان انتشار یافت، در این بیانیه گفته شده بود؛ پس از چهار سال مبارزه مسلحانه دو سال بحث و گفتگوی ایدئولوژیکی بدین نتیجه رسیدهایم که مارکسیسم تنها فلسفه واقعی انقلاب است نیز در بخش دیگر بیانیه آمده بود: در آغاز گمان میکردیم میتوانیم مارکسیسم و اسلام را ترکیب دهیم و فلسفه سیر تاریخ را بدون ماتریالیسم و دیالکتیک بپذیریم اینک دریافتیم که چنین پنداری ناممکن است ما مارکسیسم را انتخاب کردیم، زیرا راه درست و واقعی برای رها ساختن طبقه کارگر زیر سلطه است. از آنجا که اسلام به دلیل اعتقاد به خدا و نبوت و قیامت نمیتواند در ردیف نیروهای بالنده اجتماعی، مبشر پیروزی نهایی زحمت کشان و مستضعفان (کارگر ـ دهقان) بر نظامات طبقاتی استثماری بوده و جامعه تولیدی بیظلم و ستم و بیطبقات برپا سازد، پس اجتماع تولیدی و نفی کامل هر گونه بهرهکشی، ظلم، ستم، اعتقاد و باور عینی قابل حصول اسلام نیست.[4]
همانگونه که ملاحظه میکنید سازمان مجاهدین به مارکسیسم گرایش پیدا کرد و دیگر مکتب اسلام را مناسب برای اجتماع و رهاییبخشی ندانستند و این گرایش مایه شکاف در سازمان مجاهدین شد و دو سازمان پدید آمد یکی همان مجاهدین مسلمان با همان نام و عنوان اصلی و یکی دیگر بنام «مجاهدین مارکسیست» با نام «سازمان مجاهدین خلق ایران»[5] که در جریان انقلاب و پس از آن علیه انقلاب اسلامی و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران، اقدامات متعددی انجام دادند و به طور علنی مبارزه مسلحانه نظام اسلام را اعلان نمودند.
یکی از نویسندگان دربارة تلاش مستمر سازمان برای جلب نظر امام مینویسد:
«برخی از چهرههای سرشناس منافقین قبل از انقلاب، در جلسات متعددی ـ که خود میگویند ده جلسه ـ در نجف اشرف به حضور امام رسیدند و اعتقادات خود را برای امام بازگو کردند، ولی حضرت امام، نظریه آنان را مادی دانسته و فرمودند اینها در کتاب «راه انبیاء، راه بشر» میخواهند بگویند که معادی وجود ندارد و معاد سیر تکاملی همین جهان است... و نیز به صراحت میفرمودند: من با جنگ مسلحانه مخالفم.»[6]
به هر حال مهمترین عامل مخالفت سازمان منافقین با نظام اسلامی و انقلاب اسلامی ایران مبتنی بودن آن بر اسلام و دوری از ایدئولوژی مارکسیسم است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. بررسی مستندی از مواضع گروهها در مقابل انقلاب اسلامی، وزارت ارشاد اسلامی.
2. تروریسم ضد مردمی، دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چ سپاه، سال 1361.
3. تاریخ سیاسی معاصر ایران، چ 2، سید جلال الدین مدنی.
4. سازمان مجاهدین خلق از درون، محمد مهدی جعفری، نشر نگاه امروز.
پی نوشت ها:
[1]. نوذری، عزت الله، تاریخ احزاب سیاسی در ایران، انتشارات نوید شیراز، چاپ اول، 1380، صص 173 ـ 170.
[2]. روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، 1374، ص 557.
[3]. جعفریان، رسول، جریانها و جنبشهای مذهبی ـ سیاسی ایران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، چاپ دوم، 1381، ص 225.
[4]. نوذری، عزت الله، تاریخ احزاب سیاسی در ایران، ص 184.
[5]. ر.ک: همان، صص 185 ـ 184.
[6]. رسایی، حمید، حجازی، کریم، ناقوس انحطاط، مقاله هجمه به دین و مقدسات و شگردهای آن، سید احمد خاتمی، ناشر، پرتو ولایت، چاپ دوم، 1382، ص 47.
منبع: اندیشه قم
ابتدا به تاریخچه ساختار اجمالی سازمان مجاهدین خلق گروهک منافقین اشاره میشود و پس از آشنایی با اندیشهها و عملکرد آنها به علل مخالفت آنها با انقلاب اسلامی خواهیم پرداخت.
محور اول: تاریخچه و ساختار سازمان مجاهدین خلق (گروهک منافقین)
سازمان مجاهدین خلق ایران، در شهریور ماه سال 1344 به وسیله سه تن از اعضای نهضت آزادی ایران به نامهای 1 . محمد حنیف نژاد 2 . سعید محسن 3 . علی اصغر بدیعزادگان پایهگذاری شده اگرچه چریک های فدایی خلق، بیشتر سابقه همکاری با حزب توده یا جناح رادیکال جبهة ملی را داشتند، ولی مجاهدین عموماً از جناح مذهبی جبهة ملی و نهضت آزادی ایران بودند که فعالیت جبهه ملی و نهضت آزادی این سه دانشجو را قانع نکرده بود. هنگامی که سران نهضت آزادی، پس از محاکمه در دادگاههای نظامی دوران پهلوی، محکومیت خود را در زندان طی میکردند بنیان گذاران سازمان مجاهدین خبر تشکیل سازمان را به سران نهضت دادند. پس از دو سال بحث و شنود در سال 1347 با تشکیل کمیته مرکزی تصمیمات ذیل اتخاذ شد الف) تشکیل گروه ایدئولوژی برای تهیه متون ب) تشکیل گروه روستایی برای شناسایی وضع روستاها ج) تنظیم برنامه آموزشی و اجرای آن د)تشکیل خانههای تیمی برای تسهیل ارتباطات.[1]
محور دوم: آراء و اندیشههای سازمان
1. کسانی که به سازمان پیوستند غالباً آشنایی آنان با مذهب از طریق آثار مهندس بازرگان بود؛ محمد حنیف نژاد در این باره مینویسد: «ابتدا قرآن و گاهی هم نهجالبلاغه میخواندیم و برای بالا بردن سطح اعتقادات افراد از کتابهای آقای مهندس بازرگان و طالقانی استفاده میکردیم... ما برای وارد شدن به نظریات مارکسیست ها کتابهای آنها را هم مطالعه میکردیم.»[2] و این آشنایی با آثار مارکسیستی سبب شیفتگی سران مجاهدین نسبت به این تفکر شده بود به طوری که شهرت داشت که حنیفنژاد در سال 50 در زندان گفته بود: یک مارکسیست خوب نمیتواند مسلمان خوبی نباشد.[3]2. از اواسط سال 1352 برخی از رهبران و کادرها به بحث و گفتگو در زمینه ترکیب ایدئولوژی مارکسیسم و تعالیم اسلامی پرداختند. سرانجام در مهرماه 1354 ناگهان، بیانیهای از سوی گروهی از مجاهدین مبنی بر تغییر مواضع ایدئولوژیک سازمان انتشار یافت، در این بیانیه گفته شده بود؛ پس از چهار سال مبارزه مسلحانه دو سال بحث و گفتگوی ایدئولوژیکی بدین نتیجه رسیدهایم که مارکسیسم تنها فلسفه واقعی انقلاب است نیز در بخش دیگر بیانیه آمده بود: در آغاز گمان میکردیم میتوانیم مارکسیسم و اسلام را ترکیب دهیم و فلسفه سیر تاریخ را بدون ماتریالیسم و دیالکتیک بپذیریم اینک دریافتیم که چنین پنداری ناممکن است ما مارکسیسم را انتخاب کردیم، زیرا راه درست و واقعی برای رها ساختن طبقه کارگر زیر سلطه است. از آنجا که اسلام به دلیل اعتقاد به خدا و نبوت و قیامت نمیتواند در ردیف نیروهای بالنده اجتماعی، مبشر پیروزی نهایی زحمت کشان و مستضعفان (کارگر ـ دهقان) بر نظامات طبقاتی استثماری بوده و جامعه تولیدی بیظلم و ستم و بیطبقات برپا سازد، پس اجتماع تولیدی و نفی کامل هر گونه بهرهکشی، ظلم، ستم، اعتقاد و باور عینی قابل حصول اسلام نیست.[4]
همانگونه که ملاحظه میکنید سازمان مجاهدین به مارکسیسم گرایش پیدا کرد و دیگر مکتب اسلام را مناسب برای اجتماع و رهاییبخشی ندانستند و این گرایش مایه شکاف در سازمان مجاهدین شد و دو سازمان پدید آمد یکی همان مجاهدین مسلمان با همان نام و عنوان اصلی و یکی دیگر بنام «مجاهدین مارکسیست» با نام «سازمان مجاهدین خلق ایران»[5] که در جریان انقلاب و پس از آن علیه انقلاب اسلامی و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران، اقدامات متعددی انجام دادند و به طور علنی مبارزه مسلحانه نظام اسلام را اعلان نمودند.
محور سوم: علل مخالفت گروهک منافقین با نظام اسلامی
با توجه به آنچه دربارة ساختار اعضاء و اندیشههای گروهک منافقین یا سازمان مجاهدین خلق گفته شد به خوبی روشن است که علت اصلی مخالفت آنان با نظام جمهوری اسلامی این است که آنها ایدئولوژی درست و رهاییبخش را ایدئولوژی مارکسیستی میدانند و معتقد به کنار زدن ایدئولوژی اسلامی از صحنه اجتماعی هستند. یعنی سازمان مجاهدین از بنیان با انقلاب اسلامی ایران مخالفت دارد و البته تأیید نشدن این سازمان توسط امام خمینی(ره) و جلوگیری از آنان برای سوقدهی انقلاب اسلامی به یک انقلاب مارکسیستی از عوامل دیگر خشم آنان و مبارزه مسلحانه آنان با نظام جمهوری اسلامی به شمار میرود.یکی از نویسندگان دربارة تلاش مستمر سازمان برای جلب نظر امام مینویسد:
«برخی از چهرههای سرشناس منافقین قبل از انقلاب، در جلسات متعددی ـ که خود میگویند ده جلسه ـ در نجف اشرف به حضور امام رسیدند و اعتقادات خود را برای امام بازگو کردند، ولی حضرت امام، نظریه آنان را مادی دانسته و فرمودند اینها در کتاب «راه انبیاء، راه بشر» میخواهند بگویند که معادی وجود ندارد و معاد سیر تکاملی همین جهان است... و نیز به صراحت میفرمودند: من با جنگ مسلحانه مخالفم.»[6]
به هر حال مهمترین عامل مخالفت سازمان منافقین با نظام اسلامی و انقلاب اسلامی ایران مبتنی بودن آن بر اسلام و دوری از ایدئولوژی مارکسیسم است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. بررسی مستندی از مواضع گروهها در مقابل انقلاب اسلامی، وزارت ارشاد اسلامی.
2. تروریسم ضد مردمی، دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چ سپاه، سال 1361.
3. تاریخ سیاسی معاصر ایران، چ 2، سید جلال الدین مدنی.
4. سازمان مجاهدین خلق از درون، محمد مهدی جعفری، نشر نگاه امروز.
پی نوشت ها:
[1]. نوذری، عزت الله، تاریخ احزاب سیاسی در ایران، انتشارات نوید شیراز، چاپ اول، 1380، صص 173 ـ 170.
[2]. روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ سوم، 1374، ص 557.
[3]. جعفریان، رسول، جریانها و جنبشهای مذهبی ـ سیاسی ایران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، چاپ دوم، 1381، ص 225.
[4]. نوذری، عزت الله، تاریخ احزاب سیاسی در ایران، ص 184.
[5]. ر.ک: همان، صص 185 ـ 184.
[6]. رسایی، حمید، حجازی، کریم، ناقوس انحطاط، مقاله هجمه به دین و مقدسات و شگردهای آن، سید احمد خاتمی، ناشر، پرتو ولایت، چاپ دوم، 1382، ص 47.
منبع: اندیشه قم