تحریف تورات و انجیل از منظر قرآن کریم
پرسش :
آیا قرآن انجیل و تورات را تحریف شده می داند؟
پاسخ :
قرآن کریم از تحریف تورات و انجیل صریحا سخن نگفته است، اما آیاتی در قرآن وجود دارد که می توان از آنها نتیجه گرفت برخی از اهل کتاب قسمت هایی از تورات و انجیل را که باب میلشان نبوده تغییر می دادند که در نهایت منجر به تحریف لفظی و معنوی آن دو کتاب گردیده است. از جمله آیاتی که به تحریف کتاب های مقدس توسط اهل کتاب اشاره دارند عبارت اند از:
در این آیه می خوانیم: «أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»؛ (شما چگونه انتظار دارید که این قوم به دستورات آیین شما ایمان بیاورند با اینکه گروهى از آنان سخنان خدا را مى شنیدند و پس از فهم و درک آن را تحریف مى کردند، در حالى که علم و اطلاع داشتند؟!). این آیه بیشتر به تحریف معنوی دلالت دارد، اما کسی که به تحریف معنوی دست می زند اگر زمینه تحریف لفظی برایش فراهم شود الفاظ را نیز به نفع خود تغییر می دهد؛ چنانکه در مورد سرگذشت بسیاری از پیامبران این تغییر را داده اند و داستان هایی بر خلاف آنچه قرآن بیان می کند نقل کرده اند و حتی گاهی توهین به پیامبران نیز شده است.
اگر یهود به جای تحریف به دنبال واقعیت بودند انتظار مى رفت که در ابتدای ظهور اسلام پیش از دیگران به نداى اسلام لبیک گویند؛ چرا که آنها برخلاف مشرکان، اهل کتاب بودند و علاوه بر آن صفات پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را نیز در کتاب هاى خود خوانده بودند، ولى قرآن مى گوید: با سابقه بدى که آنها دارند انتظار شما مورد ندارد، چرا که گاهى صفات و روحیات انحرافى یک جمعیت، سبب مى شود که با تمام نزدیکى به حق از آن دور گردند. آنها به جای ایمان به پیامبر اسلام صفات او را از کتاب های خود محو می کردند؛ چنان که در شأن نزول آیه نیز آمده است که بزرگان یهود می گفتند: صفات محمد(ص) را که در تورات آمده براى مسلمانان بازگو نکنید تا در پیشگاه خدا دلیلى بر ضد شما نداشته باشند.(1)
در آیه 78 سوره آل عمران نیز آمده است: «و إنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقاً یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»؛ (در میان آنها [یهود] کسانى هستند که به هنگام تلاوت کتاب [خدا]، زبان خود را چنان مى گردانند که گمان کنید [آنچه را مى خوانند،] از کتاب [خدا] است، در حالى که از کتاب [خدا] نیست! [و با صراحت] مى گویند: آن از طرف خداست! با اینکه از طرف خدا نیست، و به خدا دروغ مى بندند در حالى که مى دانند!).
مرحوم طبرسى در «مجمع البیان» از بعضى نقل مى کند که این آیه نیز در باره گروهى از علماء یهود نازل شده که با دست خود چیزهایى بر خلاف آنچه در تورات آمده بود درباره صفات پیامبر اسلام مى نوشتند و آن را به خدا نسبت مى دادند (و با زبان خود حقائق تورات را تحریف مى کردند). به عنوان مثال در تورات نبی اکرم به گندم گون بودن چهره و میانه بالا بودن توصیف شده بود؛ در حالی که اینان او را دراز قد معرفی کردند.(2) در روایت دیگری آمده است که علمای یهود، صفت پیامبر را تغییر می دادند تا مستضعفین یهود دچار شک شوند.(3) ابو الفتوح رازى نام کعب بن اشرف و حى بن اخطب و بعضى دیگر از علماى آنها را در اینجا به خصوص ذکر مى کند که اقدام به تحریف تورات و ذکر اموری می کردند که در تورات واقعی وجود نداشت.(4)
به هر حال در این آیه سخن از بخش دیگرى از خلاف کاری هاى بعضى از علماى اهل کتاب است. «یلون» از ماده «لى» (بر وزن حى) به معنى تابیدن و کج کردن است(5) و این تعبیر در اینجا کنایه جالبى از تحریف سخنان الهى است گویا آنها هنگام تلاوت تورات وقتى به صفات پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) که بشارت ظهورش در آیات تورات آمده بود مى رسیدند در همان حال آن را تغییر مى دادند و چنان ماهرانه این عمل انجام مى گرفت که شنونده گمان مى کرد آنچه را مى شنود متن آیات الهى است. آنها به این کار نیز قناعت نمى کردند بلکه صریحا مى گفتند: «این از سوى خدا نازل شده در حالى که از سوى خدا نبود». سپس قرآن بر این امر تاکید مى کند که این کار به خاطر این نبود که گرفتار اشتباهى شده باشند بلکه «به خدا دروغ مى بندند در حالى که عالم و آگاهند».(6)
این آیات گرچه صراحت در تحریف متن تورات و انجیل از طرف اهل کتاب آن زمان ندارد اما به این نکته تصریح شده است که آنها الفاظ کتاب هایی که در اختیارشان بود را تغییر می دادند و حقایق را کتمان می کردند و کتمان حقایق و تغییر در آنچه کتب آسمانی بیان کرده، نتیجه اش تحریف در زمان های آینده می باشد؛ چنانکه امروز هیچ اثری از تورات و انجیلی که صفات و ویژگی های حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) در آنها باشد یا احکام و داستان های پیامبران قبلی را به درستی بیان کرده باشد، وجود ندارد.
یکی دیگر از آیاتی که تحریف تورات را می توان از آن برداشت کرد، این آیه است که: «مِنَ الَّذِینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَیْنا...»؛ (جمعى از یهودیان سخنان را از محل خود تحریف مى نمایند و می گویند: ما شنیدیم و مخالفت کردیم). این تحریف ممکن است جنبه لفظى داشته باشد و یا جنبه معنوى و عملى؛ اما جمله «وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَیْنا» مى رساند که منظور از تحریف در اینجا همان تحریف لفظى و تغییر عبارت است؛ زیرا می گفتند: «ما شنیدیم و مخالفت کردیم!» بجاى اینکه بگویند «سمعنا و اطعنا»؛ (شنیدیم و فرمان برداریم)، و این درست به سخن کسانى مى ماند که گاهى از روى مسخره و استهزاء مى گویند: «از شما گفتن و از ما گوش نکردن»! جمله هاى دیگر آیه نیز شاهد این گفتار است.(7) بسیاری از مفسرین از جمله فخر رازی و میبدی و... در مورد عبارت «یُحَرّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ» تحریف لفظی را احتمال داده اند.(8)
در این آیه به تغییر الفاظ آیات الهی توسط یهودیان تصریح شده و وقتی الفاظ با بیان دیگری بیان شود به مرور در کتابت هم تغییر داده خواهد شد؛ زیرا در آن زمان صنعت چاپ وجود نداشت و آیات الهی آن گونه که شنیده می شد گاهی مکتوب شده و به نسل های بعدی منتقل می گردید. حال وقتی برخی از یهودیان الفاظ کتب آسمانی که مورد پسندشان نبود را تغییر می دادند شکی در این نیست که آنها را تحریف می کردند.
بعید نیست قسمتى را که آنها به دست فراموشى سپردند همان نشانه ها و آثار پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) باشد که در آیات دیگر قرآن به آن اشاره شده است و نیز ممکن است این جمله اشاره به آن باشد که می دانیم تورات در طول تاریخ مفقود شده، سپس جمعى از دانشمندان یهود به نوشتن آن مبادرت کردند و طبعا قسمتهاى فراوانى از میان رفت و قسمتى تحریف یا به دست فراموشى سپرده شد و آنچه به دست آنها آمد بخشى از کتاب واقعى موسى(ع) بود که با خرافات زیادى آمیخته شده بود و آنها همین بخش را نیز گاهى بدست فراموشى سپردند.(9)
همین امر سبب شده که جمعى از مبلغان یهود و مسیحى، این آیات را سندى بر عدم تحریف تورات و انجیل بگیرند در حالی که این آیات چیزى جز «تصدیق کردن عملى» قرآن و پیامبر(صلی الله علیه وآله) نسبت به نشانه هاى حقانیت او که در کتب گذشته بوده است نیست و دلالتى بر تصدیق تمام مندرجات تورات و انجیل ندارد. به علاوه چنانکه بیان شد آیات متعددى از قرآن حکایت از این مى کند که آنها آیات تورات و انجیل را تحریف نمودند.(10)
نتیجه اینکه: در تورات موجود، و دائر در بین یهود امروز، مقدارى از تورات اصلى که بر موسى(علیه السلام) نازل شده وجود دارد و مقدارى هم از مطالب تحریفى وجود دارد. خلاصه در تورات اصلى دستبرد شده که یا چیزهایى به آن اضافه کرده اند و یا از آن انداخته اند و یا لفظ آن را و یا جاى آن را تغییر داده اند و یا تصرفاتى دیگر کرده اند(12)، این آن نظریه اى است که از قرآن کریم در باره تورات استفاده مى شود و بحث دقیق و مفصل هم به همین نتیجه مى رسد.
پینوشتها:
(1). تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1374 هـ ش، چاپ سى و دوم، ج 1، ص 313.
(2). مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، فضل بن حسن، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، 1415 هـ ق، ج 1، ص 191 و 233.
(3). التبیان فی تفسیر القرآن، طوسی، ابی جعفر محمد بن حسن، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا، چاپ اول، ج 1، ص 322.
(4). روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ابوالفتوح رازى، حسین بن على، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، 1408 هـ ق، چاپ اول، ج 5، ص 189.
(5). قاموس قرآن، قرشى، سید على اکبر، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1371 هـ ش، چاپ ششم، ج 6، ص 221.
(6). تفسیر نمونه، همان، ج 2، ص 630.
(7). تفسیر نمونه، همان، ج 3، ص 404.
(8). ر.ک: مفاتیح الغیب، فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1420 هـ ق، چاپ سوم، ج 10، ص 93؛ کشف الأسرار و عدة الأبرار، رشیدالدین میبدى، احمد بن ابى سعد، انتشارات امیر کبیر، تهران، 1371 هـ ش، چاپ پنجم، ج 3، ص 621.
(9). تفسیر نمونه، همان، ج 4، ص 312.
(10). تفسیر نمونه، همان، ج 1، ص 210.
(11). ترجمه تفسیر المیزان، موسوى همدانى، سید محمد باقر، دفتر انتشارات اسلامى جامعه ى مدرسین حوزه علمیه قم، 1374 هـ ش، چاپ پنجم، ج 5، ص 560.
(12). همان.
قرآن کریم از تحریف تورات و انجیل صریحا سخن نگفته است، اما آیاتی در قرآن وجود دارد که می توان از آنها نتیجه گرفت برخی از اهل کتاب قسمت هایی از تورات و انجیل را که باب میلشان نبوده تغییر می دادند که در نهایت منجر به تحریف لفظی و معنوی آن دو کتاب گردیده است. از جمله آیاتی که به تحریف کتاب های مقدس توسط اهل کتاب اشاره دارند عبارت اند از:
1. آیه 75 سوره بقره
در این آیه می خوانیم: «أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»؛ (شما چگونه انتظار دارید که این قوم به دستورات آیین شما ایمان بیاورند با اینکه گروهى از آنان سخنان خدا را مى شنیدند و پس از فهم و درک آن را تحریف مى کردند، در حالى که علم و اطلاع داشتند؟!). این آیه بیشتر به تحریف معنوی دلالت دارد، اما کسی که به تحریف معنوی دست می زند اگر زمینه تحریف لفظی برایش فراهم شود الفاظ را نیز به نفع خود تغییر می دهد؛ چنانکه در مورد سرگذشت بسیاری از پیامبران این تغییر را داده اند و داستان هایی بر خلاف آنچه قرآن بیان می کند نقل کرده اند و حتی گاهی توهین به پیامبران نیز شده است.اگر یهود به جای تحریف به دنبال واقعیت بودند انتظار مى رفت که در ابتدای ظهور اسلام پیش از دیگران به نداى اسلام لبیک گویند؛ چرا که آنها برخلاف مشرکان، اهل کتاب بودند و علاوه بر آن صفات پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را نیز در کتاب هاى خود خوانده بودند، ولى قرآن مى گوید: با سابقه بدى که آنها دارند انتظار شما مورد ندارد، چرا که گاهى صفات و روحیات انحرافى یک جمعیت، سبب مى شود که با تمام نزدیکى به حق از آن دور گردند. آنها به جای ایمان به پیامبر اسلام صفات او را از کتاب های خود محو می کردند؛ چنان که در شأن نزول آیه نیز آمده است که بزرگان یهود می گفتند: صفات محمد(ص) را که در تورات آمده براى مسلمانان بازگو نکنید تا در پیشگاه خدا دلیلى بر ضد شما نداشته باشند.(1)
2. آیه 78 سوره آل عمران
در آیه 78 سوره آل عمران نیز آمده است: «و إنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقاً یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ»؛ (در میان آنها [یهود] کسانى هستند که به هنگام تلاوت کتاب [خدا]، زبان خود را چنان مى گردانند که گمان کنید [آنچه را مى خوانند،] از کتاب [خدا] است، در حالى که از کتاب [خدا] نیست! [و با صراحت] مى گویند: آن از طرف خداست! با اینکه از طرف خدا نیست، و به خدا دروغ مى بندند در حالى که مى دانند!).مرحوم طبرسى در «مجمع البیان» از بعضى نقل مى کند که این آیه نیز در باره گروهى از علماء یهود نازل شده که با دست خود چیزهایى بر خلاف آنچه در تورات آمده بود درباره صفات پیامبر اسلام مى نوشتند و آن را به خدا نسبت مى دادند (و با زبان خود حقائق تورات را تحریف مى کردند). به عنوان مثال در تورات نبی اکرم به گندم گون بودن چهره و میانه بالا بودن توصیف شده بود؛ در حالی که اینان او را دراز قد معرفی کردند.(2) در روایت دیگری آمده است که علمای یهود، صفت پیامبر را تغییر می دادند تا مستضعفین یهود دچار شک شوند.(3) ابو الفتوح رازى نام کعب بن اشرف و حى بن اخطب و بعضى دیگر از علماى آنها را در اینجا به خصوص ذکر مى کند که اقدام به تحریف تورات و ذکر اموری می کردند که در تورات واقعی وجود نداشت.(4)
به هر حال در این آیه سخن از بخش دیگرى از خلاف کاری هاى بعضى از علماى اهل کتاب است. «یلون» از ماده «لى» (بر وزن حى) به معنى تابیدن و کج کردن است(5) و این تعبیر در اینجا کنایه جالبى از تحریف سخنان الهى است گویا آنها هنگام تلاوت تورات وقتى به صفات پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) که بشارت ظهورش در آیات تورات آمده بود مى رسیدند در همان حال آن را تغییر مى دادند و چنان ماهرانه این عمل انجام مى گرفت که شنونده گمان مى کرد آنچه را مى شنود متن آیات الهى است. آنها به این کار نیز قناعت نمى کردند بلکه صریحا مى گفتند: «این از سوى خدا نازل شده در حالى که از سوى خدا نبود». سپس قرآن بر این امر تاکید مى کند که این کار به خاطر این نبود که گرفتار اشتباهى شده باشند بلکه «به خدا دروغ مى بندند در حالى که عالم و آگاهند».(6)
این آیات گرچه صراحت در تحریف متن تورات و انجیل از طرف اهل کتاب آن زمان ندارد اما به این نکته تصریح شده است که آنها الفاظ کتاب هایی که در اختیارشان بود را تغییر می دادند و حقایق را کتمان می کردند و کتمان حقایق و تغییر در آنچه کتب آسمانی بیان کرده، نتیجه اش تحریف در زمان های آینده می باشد؛ چنانکه امروز هیچ اثری از تورات و انجیلی که صفات و ویژگی های حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) در آنها باشد یا احکام و داستان های پیامبران قبلی را به درستی بیان کرده باشد، وجود ندارد.
3. آیه 46 سوره نساء
یکی دیگر از آیاتی که تحریف تورات را می توان از آن برداشت کرد، این آیه است که: «مِنَ الَّذِینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَیْنا...»؛ (جمعى از یهودیان سخنان را از محل خود تحریف مى نمایند و می گویند: ما شنیدیم و مخالفت کردیم). این تحریف ممکن است جنبه لفظى داشته باشد و یا جنبه معنوى و عملى؛ اما جمله «وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَیْنا» مى رساند که منظور از تحریف در اینجا همان تحریف لفظى و تغییر عبارت است؛ زیرا می گفتند: «ما شنیدیم و مخالفت کردیم!» بجاى اینکه بگویند «سمعنا و اطعنا»؛ (شنیدیم و فرمان برداریم)، و این درست به سخن کسانى مى ماند که گاهى از روى مسخره و استهزاء مى گویند: «از شما گفتن و از ما گوش نکردن»! جمله هاى دیگر آیه نیز شاهد این گفتار است.(7) بسیاری از مفسرین از جمله فخر رازی و میبدی و... در مورد عبارت «یُحَرّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ» تحریف لفظی را احتمال داده اند.(8)در این آیه به تغییر الفاظ آیات الهی توسط یهودیان تصریح شده و وقتی الفاظ با بیان دیگری بیان شود به مرور در کتابت هم تغییر داده خواهد شد؛ زیرا در آن زمان صنعت چاپ وجود نداشت و آیات الهی آن گونه که شنیده می شد گاهی مکتوب شده و به نسل های بعدی منتقل می گردید. حال وقتی برخی از یهودیان الفاظ کتب آسمانی که مورد پسندشان نبود را تغییر می دادند شکی در این نیست که آنها را تحریف می کردند.
4. آیات 13 و 41 سوره مائده
یکی دیگر از آیاتی که نشان می دهد اهل کتاب بعد از مخالفت با پیامبر(ص) به دنبال محو آثار و صفات آن حضرت از کتابهای خود بودند، عبارتی است که در آیات 13 و 41 سوره مائده تکرار شده است: «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ»؛ (آنها کلمات را تحریف می کنند و از محل و مسیر آن بیرون مى برند و قسمتهاى قابل ملاحظه اى از آنچه به آنها گفته شده بود به دست فراموشى مى سپارند).بعید نیست قسمتى را که آنها به دست فراموشى سپردند همان نشانه ها و آثار پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) باشد که در آیات دیگر قرآن به آن اشاره شده است و نیز ممکن است این جمله اشاره به آن باشد که می دانیم تورات در طول تاریخ مفقود شده، سپس جمعى از دانشمندان یهود به نوشتن آن مبادرت کردند و طبعا قسمتهاى فراوانى از میان رفت و قسمتى تحریف یا به دست فراموشى سپرده شد و آنچه به دست آنها آمد بخشى از کتاب واقعى موسى(ع) بود که با خرافات زیادى آمیخته شده بود و آنها همین بخش را نیز گاهى بدست فراموشى سپردند.(9)
اختلاف قرآن و کتاب های آسمانی ذیگر در نقل داستان برخی انبیاء الهی
موضوع دیگری که هنگام بحث از تحریف آمیز بودن کتاب های مقدس، سخن از آن به میان می آید، چگونگی روایت داستان برخی از انبیای الهی در قرآن است. در قرآن تاریخ انبیاء گذشته بیان شده و شکی نیست که آنچه در این کتاب آمده از ناحیه خداست و مطابق با واقع می باشد. از طرفی برخی از این داستان ها در تورات و انجیل طور دیگری بیان شده که با آنچه در قرآن آمده تفاوت بسیار دارد لذا با توجه به اینکه دو گزارش متفاوت و نقیض از یک جریان هر دو صحیح نمی باشد می توان نتیجه گرفت که قرآن برخی از مطالب تورات و انجیل را تحریف شده و ناصحیح می داند. با وجود این آیات و شواهد و قرائنی که وجود دارد به این نتیجه می رسیم که تورات و انجیلی که در اختیار اهل کتاب می باشد همان چیزی نیست که بر حضرت موسی(علیه السلام) و حضرت عیسی(ع) نازل شده و حتی خود علمای یهود و مسیحیت نیز گاهی به این نکته اعتراف کرده اند.معنای تصدیق شدن برخی از مفاد کتاب های مقدس در قرآن
آنچه مسلم است در زمان نزول قرآن، تورات و انجیل به صورت کامل تحریف نشده بود و بسیاری از حقایق از جمله نبوت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و صفات و ویژگی های آن حضرت و حتی برخی از احکامی که حضرت بیان می کردند در اختیار اهل کتاب بود و آنها با وجود علم به حقانیت حضرت با ایشان مخالفت کردند چنانچه در آیات متعددى از قرآن مجید، این تعبیر به چشم مى خورد که: «قرآن مفاد کتب پیشین را تصدیق مى کند». به عنوان مثال در آیات 89 و 101 سوره بقره مى خوانیم: «مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ» و در آیه 48 سوره مائده مى فرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ»؛ (ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم در حالى این کتاب کتب آسمانى پیشین را تصدیق مى کند).همین امر سبب شده که جمعى از مبلغان یهود و مسیحى، این آیات را سندى بر عدم تحریف تورات و انجیل بگیرند در حالی که این آیات چیزى جز «تصدیق کردن عملى» قرآن و پیامبر(صلی الله علیه وآله) نسبت به نشانه هاى حقانیت او که در کتب گذشته بوده است نیست و دلالتى بر تصدیق تمام مندرجات تورات و انجیل ندارد. به علاوه چنانکه بیان شد آیات متعددى از قرآن حکایت از این مى کند که آنها آیات تورات و انجیل را تحریف نمودند.(10)
گریزان بودن یهود از احکام تورات
قرآن در آیه 43 سوره مائده در تعبیر دیگری به گریزان بودن یهود از احکام تورات که از زمینه های مهم تحریف است، اشاره شده: «و کَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فِیها حُکْمُ اللَّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ»؛ (آنها چگونه تو را به داورى مى طلبند در حالى که تورات نزد ایشان است و در آن حکم خدا هست [وانگهى] پس از داورى خواستن از حکم تو روى مى گردانند، و آنها مؤمن نیستند). در این جمله مى خواهد شنونده را از رفتار یهودیان به شگفت وادار نماید که مى فرماید یهود امتى است صاحب کتاب و شریعت و منکر نبوت و کتاب و شریعت تو. فعلا به واقعه اى بر خورده اند (حکم سنگسار کردن زن و مردى که زناى محصنه کرده اند) که حکمش در کتاب خودشان نیز هست (در تورات کنونى در فصل بیست و دوم از سفر تثنیه آمده است) ولى نمى خواهند آن حکم را که حکم خدا است جارى سازند. با این حال چگونه به حکم تو که آن نیز همان حکم خدا است تن در مى دهند؟ معلوم است که تن در نمى دهند اینان از کتاب خدا و حکم آن گریزانند هرگز به آن ایمان نخواهند آورد.(11)نتیجه اینکه: در تورات موجود، و دائر در بین یهود امروز، مقدارى از تورات اصلى که بر موسى(علیه السلام) نازل شده وجود دارد و مقدارى هم از مطالب تحریفى وجود دارد. خلاصه در تورات اصلى دستبرد شده که یا چیزهایى به آن اضافه کرده اند و یا از آن انداخته اند و یا لفظ آن را و یا جاى آن را تغییر داده اند و یا تصرفاتى دیگر کرده اند(12)، این آن نظریه اى است که از قرآن کریم در باره تورات استفاده مى شود و بحث دقیق و مفصل هم به همین نتیجه مى رسد.
پینوشتها:
(1). تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1374 هـ ش، چاپ سى و دوم، ج 1، ص 313.
(2). مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، فضل بن حسن، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، 1415 هـ ق، ج 1، ص 191 و 233.
(3). التبیان فی تفسیر القرآن، طوسی، ابی جعفر محمد بن حسن، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا، چاپ اول، ج 1، ص 322.
(4). روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ابوالفتوح رازى، حسین بن على، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، 1408 هـ ق، چاپ اول، ج 5، ص 189.
(5). قاموس قرآن، قرشى، سید على اکبر، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1371 هـ ش، چاپ ششم، ج 6، ص 221.
(6). تفسیر نمونه، همان، ج 2، ص 630.
(7). تفسیر نمونه، همان، ج 3، ص 404.
(8). ر.ک: مفاتیح الغیب، فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمد بن عمر، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1420 هـ ق، چاپ سوم، ج 10، ص 93؛ کشف الأسرار و عدة الأبرار، رشیدالدین میبدى، احمد بن ابى سعد، انتشارات امیر کبیر، تهران، 1371 هـ ش، چاپ پنجم، ج 3، ص 621.
(9). تفسیر نمونه، همان، ج 4، ص 312.
(10). تفسیر نمونه، همان، ج 1، ص 210.
(11). ترجمه تفسیر المیزان، موسوى همدانى، سید محمد باقر، دفتر انتشارات اسلامى جامعه ى مدرسین حوزه علمیه قم، 1374 هـ ش، چاپ پنجم، ج 5، ص 560.
(12). همان.