افسردگی در پی غم در مراسم دینی
پرسش :
آیا غم و اندوه زیاد در مراسم دینی ما سبب نمی شود که افرادی افسرده باشیم؟
پاسخ :
اولا غم به خودی خود بد نیست. همان طور که درد به خودی خود بد نیست. چرا که بدترین بیماری ها، بیماریهایی هستند که درد ندارند. چون درد سبب فهم بیماری و اقدام برای درمان می شود. و اگر درد نباشد، بیماری پیشرفت می کند بدون آنکه متوجه آن شویم. مثل سرطان ها که به خاطر درد نداشتن عموما بسیار دیر تشخیص داده می شوند . و سبب هلاکت می شوند. پس باید بنگریم که اگر ریشه و عامل غم وجود دارد، آیا رها کردن آن مناسب است؟ مثلا آیا سزاوار است کسی در مراسم تدفین پدرش شادی کند؟ با این حال باید توجه کرد که ما در بعضی مواقع بین غم و انسانیت تلازم داریم و اگر غم نداشته باشیم، انسانیت در ما مرده است.
ثانیا غم با افسردگی فرق می کند. افسردگی حالت افراطی غم یا نوعی یأس است که انسان را از کارهای عادی باز می دارد. و هیچ نشانه ای از رواج افسردگی بین افراد مذهبی و آنان که بیشترین مشارکت در مراسم عزاداری دارند، دیده نمی شود. بلکه اصولا افراد مذهبی با توکل و تکیه بر خدا، حتی در سخت ترین موقعیت ها، امیدوارند و نشاط لازم برای عمل کردن را دارند. کما اینکه مراسم عزاداری محرم و ... نوعی روحیه حماسی در افراد ایجاد می کند که نوع سینه زنی ها، استفاده از طبل و ... نشانه های واضح آن هستند. و در سطح عمومی جامعه نیز شوری بر پا می شود که همه را به بیرون آمدن از خانه می کشاند.
ثالثا بعضی از امور رایج، از سنت های خود ماست و نمی توان آن را اصلی دینی دانست. همان طور که در دین، ایامی برای عزاداری وجود دارد، ایامی برای جشن و سرور وجود دارد. مثل نیمه شعبان، عید غدیر و ... حتی از منظر دینی هر جمعه عید است. و در ماهی چون شعبان، عموم مناسبت ها، مناسب برپایی جشن است. حال اگر ما عزاداری ها را پر رنگ تر کردیم و در بر پایی جشن و سرور کوتاهی کردیم و حتی نوع مداحی جشن ها، تفاوت چندانی با مداحی عزاداری نداشت، اینها ربطی به اصل دین ندارد. و ما خودمان در مسیر ناصحیح رفته ایم. و نباید سلیقه عده ای در ساختن دهه های عزاداری مثل دهه مسلمیه، دهه محسنیه و ... را ایام عزای دینی بدانیم.
رابعا تفکر دینی ما را از غم های بی خود و به خاطر امور پوچ دنیوی رهایی می دهد و از این جهت، مومنان با نشاط و امید بیشتری زندگی می کنند.
خامسا در معارف دینی شادمانی آفرینی برای دیگران، توصیه شده است. مثلا احادیث فراوانی درباره ثواب شاد کردن برادر مومن وجود و زدودن غم از دل او وجود دارد.
البته در کنار همه اینها باید توجه کرد، شادی های تولید شده در جامعه غربی، نباید الگوی ما برای شادی آفرینی باشد. شادی اصیل، شادی پایدار و عاقلانه است. نه آنچه با بی اعتنایی به عقل و بدون توجه به عواقب، و صرفا برای چند لحظه تولید می شود. و در آن فرق انسان و حیوان به فراموشی سپرده می شود. انسان به شادی نشاط آفرین برای زندگی نیاز دارد و مومنان نیز توصیه شده اند که بخشی از روز خود را صرف لذتهای حلال کنند تا نشاط لازم را کسب کنند. اما چگونگی این شادی باید با توجه به ضوابط باشد.
حضرت امام رضا (علیه السلام) فرموده اند: از لذایذ دنیوی نصیبی برای کامیابی خویش قرار دهید وتمنیات دل را از راههای مشروع برآورید، مراقبت کنید در این کار بمردانگی وشرافتتان آسیب نرسد ودچار اسراف وتندروی نشوید . تفریح وسرگرمیهای لذت بخش شما را در اداره زندگی یاری میکند وبا کمک آن بهتر به امور دنیای خویش موفق خواهید شد. (بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۲۰۸)
منبع: www.soalcity.ir
اولا غم به خودی خود بد نیست. همان طور که درد به خودی خود بد نیست. چرا که بدترین بیماری ها، بیماریهایی هستند که درد ندارند. چون درد سبب فهم بیماری و اقدام برای درمان می شود. و اگر درد نباشد، بیماری پیشرفت می کند بدون آنکه متوجه آن شویم. مثل سرطان ها که به خاطر درد نداشتن عموما بسیار دیر تشخیص داده می شوند . و سبب هلاکت می شوند. پس باید بنگریم که اگر ریشه و عامل غم وجود دارد، آیا رها کردن آن مناسب است؟ مثلا آیا سزاوار است کسی در مراسم تدفین پدرش شادی کند؟ با این حال باید توجه کرد که ما در بعضی مواقع بین غم و انسانیت تلازم داریم و اگر غم نداشته باشیم، انسانیت در ما مرده است.
ثانیا غم با افسردگی فرق می کند. افسردگی حالت افراطی غم یا نوعی یأس است که انسان را از کارهای عادی باز می دارد. و هیچ نشانه ای از رواج افسردگی بین افراد مذهبی و آنان که بیشترین مشارکت در مراسم عزاداری دارند، دیده نمی شود. بلکه اصولا افراد مذهبی با توکل و تکیه بر خدا، حتی در سخت ترین موقعیت ها، امیدوارند و نشاط لازم برای عمل کردن را دارند. کما اینکه مراسم عزاداری محرم و ... نوعی روحیه حماسی در افراد ایجاد می کند که نوع سینه زنی ها، استفاده از طبل و ... نشانه های واضح آن هستند. و در سطح عمومی جامعه نیز شوری بر پا می شود که همه را به بیرون آمدن از خانه می کشاند.
ثالثا بعضی از امور رایج، از سنت های خود ماست و نمی توان آن را اصلی دینی دانست. همان طور که در دین، ایامی برای عزاداری وجود دارد، ایامی برای جشن و سرور وجود دارد. مثل نیمه شعبان، عید غدیر و ... حتی از منظر دینی هر جمعه عید است. و در ماهی چون شعبان، عموم مناسبت ها، مناسب برپایی جشن است. حال اگر ما عزاداری ها را پر رنگ تر کردیم و در بر پایی جشن و سرور کوتاهی کردیم و حتی نوع مداحی جشن ها، تفاوت چندانی با مداحی عزاداری نداشت، اینها ربطی به اصل دین ندارد. و ما خودمان در مسیر ناصحیح رفته ایم. و نباید سلیقه عده ای در ساختن دهه های عزاداری مثل دهه مسلمیه، دهه محسنیه و ... را ایام عزای دینی بدانیم.
رابعا تفکر دینی ما را از غم های بی خود و به خاطر امور پوچ دنیوی رهایی می دهد و از این جهت، مومنان با نشاط و امید بیشتری زندگی می کنند.
خامسا در معارف دینی شادمانی آفرینی برای دیگران، توصیه شده است. مثلا احادیث فراوانی درباره ثواب شاد کردن برادر مومن وجود و زدودن غم از دل او وجود دارد.
البته در کنار همه اینها باید توجه کرد، شادی های تولید شده در جامعه غربی، نباید الگوی ما برای شادی آفرینی باشد. شادی اصیل، شادی پایدار و عاقلانه است. نه آنچه با بی اعتنایی به عقل و بدون توجه به عواقب، و صرفا برای چند لحظه تولید می شود. و در آن فرق انسان و حیوان به فراموشی سپرده می شود. انسان به شادی نشاط آفرین برای زندگی نیاز دارد و مومنان نیز توصیه شده اند که بخشی از روز خود را صرف لذتهای حلال کنند تا نشاط لازم را کسب کنند. اما چگونگی این شادی باید با توجه به ضوابط باشد.
حضرت امام رضا (علیه السلام) فرموده اند: از لذایذ دنیوی نصیبی برای کامیابی خویش قرار دهید وتمنیات دل را از راههای مشروع برآورید، مراقبت کنید در این کار بمردانگی وشرافتتان آسیب نرسد ودچار اسراف وتندروی نشوید . تفریح وسرگرمیهای لذت بخش شما را در اداره زندگی یاری میکند وبا کمک آن بهتر به امور دنیای خویش موفق خواهید شد. (بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۲۰۸)
منبع: www.soalcity.ir