چگونه با طوفان عشق، زندگی سالم داشته باشم؟
پرسش :
پسری هستم ۱۹ ساله.دو سال هست با دختری آشنا شدم و برایم از همون اول خاص بود.متاسفانه من توی تابستون امسال خیلی اذیتش کردم، خلاصه خیلی تحملش کم شد تا اینکه برای انتقام گیری از من طرف یه پسر دیگه رفت و به اون پسر ابراز علاقه کرد.اولش از کارش خیلی پشیمون بود اما به رابطش ادامه داد،حسش به من کم شد و به جایی کشید که دیگه منو پس زد. بدجوری ضربه خوردم از خیانتش.البته خب اشتباه از من هم بود و کارایی رو کردم که باعث تنفرش نسبت به من بشه.آخر تابستون با پسره بعد از رابطه تلفنی به هم زد.سه ماه ازم دوری کرد تا اینکه دوباره اومد.اما دیگه دو دل بود و مثل قبل نبود.ازش هم دلیل رفتارهاشو می پرسیدم میگفت نمی دونم. دوباره ترکم کرد برای حدود دو سه هفته.بعد برگشت و من زیاد بهش سخت نگرفتم. بهش فرصت دوباره دادم. باز مثل قبل شده بود. دیگه کنترلی که قبلا روش داشتم کاملا از بین رفته بود. بعد بهم گفت من فقط میتونم به رابطه دوستی خیلی عادی ادامه بدم. الان دوباره ترکم کرده. خواهش می کنم کمک کنید چطور از این عشقی که میدونم بی نتیجه هس، خلاص شم؟
پاسخ :
معمولا سن ۱۹ سالگی، سن طوفان عشق نامیده می شود و این اقیانوس نا آرام و مواج باعث سرمایه گذاری های احساسی، نامطمئن و بی هدف ذهنی و روانی می شود.
به هر حال این رابطه نتیجه و هدف منطقی وعاقلانه نداشته است و شما هم به دلیل نبود مهارت و مدیریت هیجان نتوانستید هیجان خود را مدیریت کنید. اما آنچه بسیار مهم است این است که شما چرا اینقدر محتاج محبت و توجه و نیاز به دیده شدن از طرف این دختر خانم را دارید، که این باعث به هم ریختگی وضعیت روانی شما شده است. در این صورت حتی اگر با این انگیزه ازدواجی هم صورت می گرفت شما چون نیاز زیادی به محبت و دوستی و روی آوردن این خانم داشتید با اندک احساس بی توجهی البته نه بی توجهی واقعی فقط احساس بی توجهی، باعث به هم ریختگی اوضاع روحی شما می شد. البته این تنها یک مشکل شما بعد از ازدواج بود موضوع روابط ایشان با فرد دیگر و آگاهی شما نسبت به این عدم تعهد و وفاداری قطعا باعث تنفر شما و بدبینی و سوءظن شما، همیشه در زندگی می شد. لذا همیشه عشق و علاقه باعث آرامش و خوشبختی نمی شود و حتی روانشناسان عشق و علاقه بدون منطق عاقلانه و معقول را نوعی بیماری روانی می دانند چون فرد عاشق آرام و قرار ندارد و ممکن است خود و طرف مقابل را به دردسر و مشکلاتی بیاندازد، پس اینکه می فرمایید عاشقشم چیز مثبت و معقولی نیست چون عشق منطقی و هدفمند باید در شما امید، آرامش، خوشبختی و احساس مثبت ایجاد کند نه بدبینی، اضطراب و عدم آرامش.
به هر حال در هر صورتی شما باید با قطع رابطه با این فرد ترک این وابستگی بیمار گونه را تجربه کنید و همانطور که می دانید ترک یک وابستگی بسیار دردناک خواهد بود که شما با به جان خریدن دردها به آینده شیرینی که هیچ وابستگی و نیاز و گدایی نباشد و به جای آن یک زندگی معقول و منطقی البته با احساس و علاقه که هدفمند است را شروع خواهید کرد.
سعی کنید موارد زیر را انجام دهید تا برای ترک کردن بهتر به شما کمک کند:
۱- ابتدا با نوشتن دلایل ترک سعی کنید شناختی نسبت به اینکه چرا من ترک کنم داشته باشید.
۲- آسیب هایی که تا کنون داشته اید و در آینده خواهید داشت را بنویسید.
۳- به خودتان لحظه ای فکر کنید و بگویید چرا من باید گدای محبت یک فرد باشم.
۴- سعی کنید با ریشه یابی وضعیت خودتان ترجیحا با کمک یک متخصص علت این احساس و کمبود محبت تان را کشف و درمان کنید.
۵- سعی کنید برای زندگیتان هدف های دراز مدت و کوتاه مدت ترسیم کنید و منطقی و عاقلانه زندگی کنید. (درس، شغل، ازدواج)
۶- به دورویی و خیانت ایشان به شما و عدم تعهد ایشان فکر کرده و به نوسان شخصیتی ایشان که یکبار علاقه مند و یک بار متنفر می شوند فکر کنید.
۷ - تمام محرک های بیرونی و آثاری که ایشان را در ذهن شما زنده می کند و تداعی می کند حذف کنید.(شماره ،تصویر ، اس ام اس ، مکان و زمان رفت و آمد)
منبع: www.soalcity.ir
معمولا سن ۱۹ سالگی، سن طوفان عشق نامیده می شود و این اقیانوس نا آرام و مواج باعث سرمایه گذاری های احساسی، نامطمئن و بی هدف ذهنی و روانی می شود.
به هر حال این رابطه نتیجه و هدف منطقی وعاقلانه نداشته است و شما هم به دلیل نبود مهارت و مدیریت هیجان نتوانستید هیجان خود را مدیریت کنید. اما آنچه بسیار مهم است این است که شما چرا اینقدر محتاج محبت و توجه و نیاز به دیده شدن از طرف این دختر خانم را دارید، که این باعث به هم ریختگی وضعیت روانی شما شده است. در این صورت حتی اگر با این انگیزه ازدواجی هم صورت می گرفت شما چون نیاز زیادی به محبت و دوستی و روی آوردن این خانم داشتید با اندک احساس بی توجهی البته نه بی توجهی واقعی فقط احساس بی توجهی، باعث به هم ریختگی اوضاع روحی شما می شد. البته این تنها یک مشکل شما بعد از ازدواج بود موضوع روابط ایشان با فرد دیگر و آگاهی شما نسبت به این عدم تعهد و وفاداری قطعا باعث تنفر شما و بدبینی و سوءظن شما، همیشه در زندگی می شد. لذا همیشه عشق و علاقه باعث آرامش و خوشبختی نمی شود و حتی روانشناسان عشق و علاقه بدون منطق عاقلانه و معقول را نوعی بیماری روانی می دانند چون فرد عاشق آرام و قرار ندارد و ممکن است خود و طرف مقابل را به دردسر و مشکلاتی بیاندازد، پس اینکه می فرمایید عاشقشم چیز مثبت و معقولی نیست چون عشق منطقی و هدفمند باید در شما امید، آرامش، خوشبختی و احساس مثبت ایجاد کند نه بدبینی، اضطراب و عدم آرامش.
به هر حال در هر صورتی شما باید با قطع رابطه با این فرد ترک این وابستگی بیمار گونه را تجربه کنید و همانطور که می دانید ترک یک وابستگی بسیار دردناک خواهد بود که شما با به جان خریدن دردها به آینده شیرینی که هیچ وابستگی و نیاز و گدایی نباشد و به جای آن یک زندگی معقول و منطقی البته با احساس و علاقه که هدفمند است را شروع خواهید کرد.
سعی کنید موارد زیر را انجام دهید تا برای ترک کردن بهتر به شما کمک کند:
۱- ابتدا با نوشتن دلایل ترک سعی کنید شناختی نسبت به اینکه چرا من ترک کنم داشته باشید.
۲- آسیب هایی که تا کنون داشته اید و در آینده خواهید داشت را بنویسید.
۳- به خودتان لحظه ای فکر کنید و بگویید چرا من باید گدای محبت یک فرد باشم.
۴- سعی کنید با ریشه یابی وضعیت خودتان ترجیحا با کمک یک متخصص علت این احساس و کمبود محبت تان را کشف و درمان کنید.
۵- سعی کنید برای زندگیتان هدف های دراز مدت و کوتاه مدت ترسیم کنید و منطقی و عاقلانه زندگی کنید. (درس، شغل، ازدواج)
۶- به دورویی و خیانت ایشان به شما و عدم تعهد ایشان فکر کرده و به نوسان شخصیتی ایشان که یکبار علاقه مند و یک بار متنفر می شوند فکر کنید.
۷ - تمام محرک های بیرونی و آثاری که ایشان را در ذهن شما زنده می کند و تداعی می کند حذف کنید.(شماره ،تصویر ، اس ام اس ، مکان و زمان رفت و آمد)
منبع: www.soalcity.ir