ادعای ابن تیمیه بر عدم رضایت یزید به قتل امام حسین(ع)
پرسش :
آیا طبق گفته ابن تیمیه یزید راضی به قتل امام حسین(علیه السلام) نبود؟
پاسخ :
ابن تیمیه مى گوید: «یزید اظهار رضایت به قتل حسین نکرد، بلکه اعلان ناراحتى و دردمندى بر قتل او نمود»(1).
در پاسخ باید گفت: اوّلا: از تاریخ به طور وضوح استفاده مى شود که یزید راضى به کشته شدن امام حسین (علیه السلام) بوده و لذا از این امر خشنود بوده است.
یعقوبى مى نویسد: «زمانى که خبر کشته شدن امام حسین(علیه السلام) به یزید رسید او در باغ خضراى خود بود، در آن هنگام تکبیر بلندى گفت...(2)»
و چون اسیران به شام رسیدند، یزید بزرگان اهل شام را دعوت کرد تا بر او وارد شده و به او به جهت این پیروزى تبریک بگویند.(3)
همچنین مقریزى و دیگران نقل کرده اند که چون سر امام حسین(علیه السلام) را نزد یزید گذاردند، شروع به کوبیدن با چوب دستی به دندان هاى حضرت نمود و شعر خواند... آن گاه دستور داد تا سر شریف آن حضرت را بر در قصر تا سه روز به دار آویختند.(4)
و مطابق نصّ دیگر تا سه روز در دمشق سر را بر دار زد و سپس آن را در خزینه اسلحه خود قرار داد.(5)
ذهبى مى گوید: «یزید مردى ناصبى و غلیظ القلب بود. مسکر مى آشامید و منکرات انجام مى داد. دولتش را با کشتن حسین(علیه السلام) شروع کرد و با واقعه حرّه ختم نمود»(6).
ابن اعثم نقل کرده که یزید به ابن زیاد به خاطر قتل امام حسین(علیه السلام) یک ملیون درهم جایزه داد.(7)
همچنین از تاریخ استفاده مى شود که یزید بعد از آن که ابن زیاد امام حسین(علیه السلام) را به شهادت رسانید ـ جوایز بسیارى براى او فرستاد و نزد او اجر و قرب خاصّى پیدا کرد.
ابن اثیر مى نویسد: «چون سر حسین(علیه السلام) به یزید رسید، مقام و درجه ابن زیاد نزد یزید بالا رفته، هدایایى به او عطا نمود و به جهت آنچه انجام داده بود او را مسرور ساخت»(8).
و نیز طبرى نقل مى کند: «چون عبیدالله بن زیاد، حسین بن على و فرزندان پدرش را به قتل رسانید سرهاى آنان را به سوى یزیدبن معاویه فرستاد. در ابتدا یزید از این عمل خشنود شد و عبیدالله منزلت و مقامى نزد یزید پیدا کرد»(9)
پینوشتها:
(1). رأس الحسین، ص 207.
(2). تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 222.
(3). البدایة و النهایة، ج 8، ص 197; سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 309.
(4). الخطط، مقریزی، ج 2، ص 289؛ سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 319.
(5). البدایة و النهایة، ج 8، ص 222.
(6). شذرات الذهب، ج 1، ص 69.
(7). کتاب الفتوح ج 5 ص 252
(8). کامل ابن اثیر، ج 3، ص300 تاریخ طبرى، ج 4، ص 388؛ تاریخ الخلفاء، ص 208 ؛ البدایة و النهایة، ج 8، ص 254؛ کتاب الفتوح، ج 5، ص 252.
(9). تاریخ طبرى، ج 4، ص 288.
منبع: سلفی گری و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ پنجم، ص 155.
ابن تیمیه مى گوید: «یزید اظهار رضایت به قتل حسین نکرد، بلکه اعلان ناراحتى و دردمندى بر قتل او نمود»(1).
در پاسخ باید گفت: اوّلا: از تاریخ به طور وضوح استفاده مى شود که یزید راضى به کشته شدن امام حسین (علیه السلام) بوده و لذا از این امر خشنود بوده است.
یعقوبى مى نویسد: «زمانى که خبر کشته شدن امام حسین(علیه السلام) به یزید رسید او در باغ خضراى خود بود، در آن هنگام تکبیر بلندى گفت...(2)»
و چون اسیران به شام رسیدند، یزید بزرگان اهل شام را دعوت کرد تا بر او وارد شده و به او به جهت این پیروزى تبریک بگویند.(3)
همچنین مقریزى و دیگران نقل کرده اند که چون سر امام حسین(علیه السلام) را نزد یزید گذاردند، شروع به کوبیدن با چوب دستی به دندان هاى حضرت نمود و شعر خواند... آن گاه دستور داد تا سر شریف آن حضرت را بر در قصر تا سه روز به دار آویختند.(4)
و مطابق نصّ دیگر تا سه روز در دمشق سر را بر دار زد و سپس آن را در خزینه اسلحه خود قرار داد.(5)
ذهبى مى گوید: «یزید مردى ناصبى و غلیظ القلب بود. مسکر مى آشامید و منکرات انجام مى داد. دولتش را با کشتن حسین(علیه السلام) شروع کرد و با واقعه حرّه ختم نمود»(6).
ابن اعثم نقل کرده که یزید به ابن زیاد به خاطر قتل امام حسین(علیه السلام) یک ملیون درهم جایزه داد.(7)
همچنین از تاریخ استفاده مى شود که یزید بعد از آن که ابن زیاد امام حسین(علیه السلام) را به شهادت رسانید ـ جوایز بسیارى براى او فرستاد و نزد او اجر و قرب خاصّى پیدا کرد.
ابن اثیر مى نویسد: «چون سر حسین(علیه السلام) به یزید رسید، مقام و درجه ابن زیاد نزد یزید بالا رفته، هدایایى به او عطا نمود و به جهت آنچه انجام داده بود او را مسرور ساخت»(8).
و نیز طبرى نقل مى کند: «چون عبیدالله بن زیاد، حسین بن على و فرزندان پدرش را به قتل رسانید سرهاى آنان را به سوى یزیدبن معاویه فرستاد. در ابتدا یزید از این عمل خشنود شد و عبیدالله منزلت و مقامى نزد یزید پیدا کرد»(9)
پینوشتها:
(1). رأس الحسین، ص 207.
(2). تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 222.
(3). البدایة و النهایة، ج 8، ص 197; سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 309.
(4). الخطط، مقریزی، ج 2، ص 289؛ سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 319.
(5). البدایة و النهایة، ج 8، ص 222.
(6). شذرات الذهب، ج 1، ص 69.
(7). کتاب الفتوح ج 5 ص 252
(8). کامل ابن اثیر، ج 3، ص300 تاریخ طبرى، ج 4، ص 388؛ تاریخ الخلفاء، ص 208 ؛ البدایة و النهایة، ج 8، ص 254؛ کتاب الفتوح، ج 5، ص 252.
(9). تاریخ طبرى، ج 4، ص 288.
منبع: سلفی گری و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ پنجم، ص 155.