ادعای نفی شفاعت در بعضی از آیات قرآن
پرسش :
اگر مسئله «شفاعت» درست است چرا برخی از آیات قرآن آن را به طور کلی نفی می کند؟
پاسخ :
در «قرآن مجید»، آیاتى وجود دارند که شفاعت را به کلى نفى مى کنند. به عنوان نمونه خداوند در سوره مدّثّر، آیه 48 بعد از ذکر قسمتى از حالات مجرمانِ بى ایمان در دوزخ و گفتگوى بهشتیان با آنان مى فرماید: (شفاعتِ شفاعت کنندگان به حال آنها سودى نمى بخشد)؛ «فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ».
این آیه گرچه هرگونه شفاعت را در مورد این گروه به طور کلى نفى مى کند (اعم از شفاعت انبیاء، اوصیاء، فرشتگان، صدّیقین، شهداء و صالحین) ولى تعبیر به «شافعین» که ظهور در فعلیت دارد نشان مى دهد در آن روز شفاعت کنندگان و شفاعت شوندگانى هستند؛ ولى شفاعت آنها شامل حال این گروه که پیوسته روز قیامت را تکذیب مى کردند و نماز و اطعام مسکین را به کلى ترک کرده بودند، نمى شود.
تعبیر به «فَمَا تَنْفَعُهُمْ»؛ (بنابراین، شفاعت سودى به حال آنها ندارد) نیز نشان مى دهد که وضع حال و اعمال و عقائد آنها چنین محرومیتى را به دنبال آورده است.
روى این حساب اگرچه این آیه، جزء آیاتِ نفى شفاعت است؛ ولى در متن آن و به طور ضمنى اثبات شفاعت به صورت سربسته آمده است.
علاوه بر این در سوره «بقره»، آیه 48 نیز شفاعت نفى شده، مى فرماید: (از آن روز بترسید که هیچ کس مجازات دیگرى را نمى پذیرد و شفاعت نیز از او پذیرفته نخواهد شد و غرامتى [براى آزاد کردن از عذاب] از او نمى گیرند و کسى به یاریش بر نمى خیزد)؛ «وَ اتَّقُوا یَوْماً لَا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لَا یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَ لَا یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَ لَا هُمْ یُنْصَرُونَ».
گرچه مخاطب در این آیه - به قرینه آیه سابقِ بر آن - قوم یهودند؛ ولى حکم آیه جنبه عمومیت دارد و تمام راه هاى نجات را به روى خلافکاران مى بندد و از میان آنها به چهار طریق مهم که در این دنیا وسیله نجات بسیارى از مجرمان مى گردد اشاره شده است:
نخست اینکه کسى جریمه دیگرى را بر عهده گیرد، دوّم شخص آبرومندى براى او شفاعت کند، سوّم با پرداخت غرامت از مجازات عفوّ شود، چهارم گروهى به یاریش برخیزند و او را از چنگال مجازات رهایى بخشند، در قیامت هیچ یکى از اینها مفهومى نخواهد داشت.
سخن در این است که در اینجا شفاعت به طور کلّى نفى شده است؛ ولی آیا این مخصوص به قوم یهود است که راه کفر و عِناد و دشمنى با حقّ را پیش گرفته بودند و حتّى انبیاء الهى را به قتل مى رساندند، بنابراین منافاتى با آیات شفاعت و روایات متواترى که مى گوید: پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و سایر معصومین براى گنهکارانِ این امّت شفاعت مى کنند ندارد.
و یا اینکه آیه ناظر به پندار یهود است که گمان می کردند پدرانشان در قیامت برای آنها شفاعت می کنند، آیه خطّ بطلان بر این پندار می کشد و آنها را مأیوس می سازد یا اینکه ظاهر آیه، اطلاق دارد و هر نوع شفاعتی را درباره هر کسی نفی می کند.
با توجه به آیات دیگری که در مورد شفاعت آمده است به ضمیمه روایات متواتره و اجماع امّت، آیه مخصوص کفّار و افرادى است که بر اثر گناهان سنگین از شفاعت محرومند. بنابراین آیه فوق به منزله عموم است و آیات دیگر جنبه خصوصى دارند و آن را تخصیص مى زنند و هرگونه ابهامى را در این زمینه برطرف مى سازند.
منبع: پیام قرآن، آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازى (دام ظله)، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1386 شمسی، چاپ: نهم، ج 6، ص 509.
در «قرآن مجید»، آیاتى وجود دارند که شفاعت را به کلى نفى مى کنند. به عنوان نمونه خداوند در سوره مدّثّر، آیه 48 بعد از ذکر قسمتى از حالات مجرمانِ بى ایمان در دوزخ و گفتگوى بهشتیان با آنان مى فرماید: (شفاعتِ شفاعت کنندگان به حال آنها سودى نمى بخشد)؛ «فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ».
این آیه گرچه هرگونه شفاعت را در مورد این گروه به طور کلى نفى مى کند (اعم از شفاعت انبیاء، اوصیاء، فرشتگان، صدّیقین، شهداء و صالحین) ولى تعبیر به «شافعین» که ظهور در فعلیت دارد نشان مى دهد در آن روز شفاعت کنندگان و شفاعت شوندگانى هستند؛ ولى شفاعت آنها شامل حال این گروه که پیوسته روز قیامت را تکذیب مى کردند و نماز و اطعام مسکین را به کلى ترک کرده بودند، نمى شود.
تعبیر به «فَمَا تَنْفَعُهُمْ»؛ (بنابراین، شفاعت سودى به حال آنها ندارد) نیز نشان مى دهد که وضع حال و اعمال و عقائد آنها چنین محرومیتى را به دنبال آورده است.
روى این حساب اگرچه این آیه، جزء آیاتِ نفى شفاعت است؛ ولى در متن آن و به طور ضمنى اثبات شفاعت به صورت سربسته آمده است.
علاوه بر این در سوره «بقره»، آیه 48 نیز شفاعت نفى شده، مى فرماید: (از آن روز بترسید که هیچ کس مجازات دیگرى را نمى پذیرد و شفاعت نیز از او پذیرفته نخواهد شد و غرامتى [براى آزاد کردن از عذاب] از او نمى گیرند و کسى به یاریش بر نمى خیزد)؛ «وَ اتَّقُوا یَوْماً لَا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لَا یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَ لَا یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَ لَا هُمْ یُنْصَرُونَ».
گرچه مخاطب در این آیه - به قرینه آیه سابقِ بر آن - قوم یهودند؛ ولى حکم آیه جنبه عمومیت دارد و تمام راه هاى نجات را به روى خلافکاران مى بندد و از میان آنها به چهار طریق مهم که در این دنیا وسیله نجات بسیارى از مجرمان مى گردد اشاره شده است:
نخست اینکه کسى جریمه دیگرى را بر عهده گیرد، دوّم شخص آبرومندى براى او شفاعت کند، سوّم با پرداخت غرامت از مجازات عفوّ شود، چهارم گروهى به یاریش برخیزند و او را از چنگال مجازات رهایى بخشند، در قیامت هیچ یکى از اینها مفهومى نخواهد داشت.
سخن در این است که در اینجا شفاعت به طور کلّى نفى شده است؛ ولی آیا این مخصوص به قوم یهود است که راه کفر و عِناد و دشمنى با حقّ را پیش گرفته بودند و حتّى انبیاء الهى را به قتل مى رساندند، بنابراین منافاتى با آیات شفاعت و روایات متواترى که مى گوید: پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و سایر معصومین براى گنهکارانِ این امّت شفاعت مى کنند ندارد.
و یا اینکه آیه ناظر به پندار یهود است که گمان می کردند پدرانشان در قیامت برای آنها شفاعت می کنند، آیه خطّ بطلان بر این پندار می کشد و آنها را مأیوس می سازد یا اینکه ظاهر آیه، اطلاق دارد و هر نوع شفاعتی را درباره هر کسی نفی می کند.
با توجه به آیات دیگری که در مورد شفاعت آمده است به ضمیمه روایات متواتره و اجماع امّت، آیه مخصوص کفّار و افرادى است که بر اثر گناهان سنگین از شفاعت محرومند. بنابراین آیه فوق به منزله عموم است و آیات دیگر جنبه خصوصى دارند و آن را تخصیص مى زنند و هرگونه ابهامى را در این زمینه برطرف مى سازند.
منبع: پیام قرآن، آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازى (دام ظله)، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1386 شمسی، چاپ: نهم، ج 6، ص 509.