معنای واژه «شحّ» و رابطه آن با «بُخل»
پرسش :
واژه قرآنی «شحّ» به چه معناست و چه رابطه ای با «بُخل» دارد؟
پاسخ :
خداوند در قرآن بعد از دستور به «انفاق» و تأکید بر این که «انفاق» خیر و خوبى براى شما به ارمغان مى آورد، مى فرماید: «...وَ مَنْ یُوقَ شُحَ نَفْسِهِ فَاُولئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(1)؛ (... و آنها که از «بُخل» و حرص خویش مصون بمانند، رستگارند).
به گفته راغب اصفهانى در کتاب «مفردات»، «شُحّ» (بر وزن مُخّ) به معنى بُخلى است که با حرص آمیخته باشد و به صورت عادت در آید. «فلاح» نیز به معنى شکافتن و بریدن است که در هر نوع خوشبختى، رستگارى، پیروزى و رسیدن به مقصد به کار رفته است که آن را به فلاح مادى و فلاح معنوى تقسیم کرده اند.
قبل از آیه فوق، قرآن کریم هشدارى در مورد فتنه بودن اموال و اولاد مى دهد که گویا با این بیان، موانع انفاق را معرّفى مى کند؛ زیرا، گاهى وسوسه هاى فرزندان - که مبادا بخشش هاى پدر و مادرشان خللى در ارث آنها وارد کند - و گاهى نیز وسوسه هاى درونى خود انسان نسبت به آینده فرزندانش که مبادا بعد از او، گرفتار فقر شوند، مانع انفاقشان مى شود که به یقین تمام این وسوسه ها از موانع «فلاح» و رستگارى است و سبب حرص و «بُخل» مى شود.
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که ایشان از سر شب تا به صبح، طواف خانه خدا مى کرد و پیوسته مى فرمودند: «اللّهُمَّ قِنى شُحَّ نَفْسِی»؛ (خداوندا! مرا از «بُخل» و حرص نفسم نگاه دار). راوى مى گوید، عرض کردم: فدایت شوم! امشب دعایى غیر از این نفرمودى؟ فرمود: «وَ اَىُّ شَىءٍ اَشَدُّ مِنْ شُحِّ النَّفْسِ اِنَّ اللّهَ یَقُولُ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَاُولئکَ هُمُ المُفلِحُون»(2)؛ (چه چیزى بدتر از حرص و «بُخل» نفسانى است؛ خداوند مى فرماید: کسانى که از حرص و «بُخلِ» نفس خویش در امان باشند، رستگارند).
بنابراین «بخل» از موانع مهم رستگارى است و اهمّیّت این امر تا جایى است که امام صادق(علیه السلام) از سر شب تا صبح، در خانه خدا و در ضمن طواف خود پیوسته این دعا را مى خواند و به عنوان مهمترین حاجت خویش آن را از خدا مى طلبد. تعبیر «خَیراً لاَِنفُسِکُم» بعد از امر به انفاق، اشاره به این نکته لطیف دارد که سخاوت و انفاق در راه خدا، آثار مفیدش عاید خود انسان مى شود؛ روح را پرورش مى دهد و دل را از تیرگى هاى حرص و «بُخل» پاک ساخته و برکات مادى و معنوى را به خانه انسان سرازیر مى کند.
این بحث را با ذکر حدیثى در تفسیر معنى «شح» به پایان مى بریم: «امام صادق(علیه السلام) از «فضیل بن عیاض» سؤال فرمود: آیا مى دانى «شحیح» چه کسى است؟ او در جواب عرض مى کند: همان بخیل است. امام(علیه السلام) فرمود: «اَلشُّحُ اَشَدُّ مِنَ الْبُخلِ اِنَّ الْبَخیلَ یَبْخَلُ بِمَا فی یَدِهِ وَ الشّحیحُ یَشُحُّ عَلَى مَا فی اَیْدِى النَّاسِ وَ عَلَى مَا فی یَدِهِ حَتَّى لا یَرى فی اَیْدِى النّاسِ شَیْئاً اِلّا تَمَنّى اَنْ یَکُونَ لَهُ بِالْحِلِّ وَ الْحَرَامِ، لا یَشْبَعُ وَ لا یَقْنَعُ بِمَا رَزَقَهُ اللّهُ عَزّوجلّ»؛ (شح از «بُخل» شدیدتر است. «بخیل» کسى است که در آنچه دارد «بُخل» مى ورزد، ولى «شحیح» هم نسبت به آنچه در دست مردم است «بُخل» مى ورزد و هم آنچه خود در اختیار دارد، تا آنجا که هر چه را در دست مردم ببیند، آرزو مى کند که آن را به چنگ آورد، خواه از راه حلال باشد یا حرام و هرگز قانع به آنچه خداوند به او روزى داده، نیست)».(3)
پینوشتها:
(1). سوره تغابن، آیه 16؛ سوره حشر، آیه 9.
(2). تفسیر نور الثقلین، عروسى حویزى، عبد على بن جمعه، تحقیق: رسولى محلاتى، سید هاشم، انتشارات اسماعیلیان، قم، 1415 قمری، چاپ: چهارم، ج 5، ص 346.
(3). تفسیر نور الثقلین، همان، ص 291.
منبع: اخلاق در قرآن، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، مدرسه امام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، 1377 شمسی، چاپ: اول، ج 2، ص 369.
خداوند در قرآن بعد از دستور به «انفاق» و تأکید بر این که «انفاق» خیر و خوبى براى شما به ارمغان مى آورد، مى فرماید: «...وَ مَنْ یُوقَ شُحَ نَفْسِهِ فَاُولئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(1)؛ (... و آنها که از «بُخل» و حرص خویش مصون بمانند، رستگارند).
به گفته راغب اصفهانى در کتاب «مفردات»، «شُحّ» (بر وزن مُخّ) به معنى بُخلى است که با حرص آمیخته باشد و به صورت عادت در آید. «فلاح» نیز به معنى شکافتن و بریدن است که در هر نوع خوشبختى، رستگارى، پیروزى و رسیدن به مقصد به کار رفته است که آن را به فلاح مادى و فلاح معنوى تقسیم کرده اند.
قبل از آیه فوق، قرآن کریم هشدارى در مورد فتنه بودن اموال و اولاد مى دهد که گویا با این بیان، موانع انفاق را معرّفى مى کند؛ زیرا، گاهى وسوسه هاى فرزندان - که مبادا بخشش هاى پدر و مادرشان خللى در ارث آنها وارد کند - و گاهى نیز وسوسه هاى درونى خود انسان نسبت به آینده فرزندانش که مبادا بعد از او، گرفتار فقر شوند، مانع انفاقشان مى شود که به یقین تمام این وسوسه ها از موانع «فلاح» و رستگارى است و سبب حرص و «بُخل» مى شود.
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که ایشان از سر شب تا به صبح، طواف خانه خدا مى کرد و پیوسته مى فرمودند: «اللّهُمَّ قِنى شُحَّ نَفْسِی»؛ (خداوندا! مرا از «بُخل» و حرص نفسم نگاه دار). راوى مى گوید، عرض کردم: فدایت شوم! امشب دعایى غیر از این نفرمودى؟ فرمود: «وَ اَىُّ شَىءٍ اَشَدُّ مِنْ شُحِّ النَّفْسِ اِنَّ اللّهَ یَقُولُ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَاُولئکَ هُمُ المُفلِحُون»(2)؛ (چه چیزى بدتر از حرص و «بُخل» نفسانى است؛ خداوند مى فرماید: کسانى که از حرص و «بُخلِ» نفس خویش در امان باشند، رستگارند).
بنابراین «بخل» از موانع مهم رستگارى است و اهمّیّت این امر تا جایى است که امام صادق(علیه السلام) از سر شب تا صبح، در خانه خدا و در ضمن طواف خود پیوسته این دعا را مى خواند و به عنوان مهمترین حاجت خویش آن را از خدا مى طلبد. تعبیر «خَیراً لاَِنفُسِکُم» بعد از امر به انفاق، اشاره به این نکته لطیف دارد که سخاوت و انفاق در راه خدا، آثار مفیدش عاید خود انسان مى شود؛ روح را پرورش مى دهد و دل را از تیرگى هاى حرص و «بُخل» پاک ساخته و برکات مادى و معنوى را به خانه انسان سرازیر مى کند.
این بحث را با ذکر حدیثى در تفسیر معنى «شح» به پایان مى بریم: «امام صادق(علیه السلام) از «فضیل بن عیاض» سؤال فرمود: آیا مى دانى «شحیح» چه کسى است؟ او در جواب عرض مى کند: همان بخیل است. امام(علیه السلام) فرمود: «اَلشُّحُ اَشَدُّ مِنَ الْبُخلِ اِنَّ الْبَخیلَ یَبْخَلُ بِمَا فی یَدِهِ وَ الشّحیحُ یَشُحُّ عَلَى مَا فی اَیْدِى النَّاسِ وَ عَلَى مَا فی یَدِهِ حَتَّى لا یَرى فی اَیْدِى النّاسِ شَیْئاً اِلّا تَمَنّى اَنْ یَکُونَ لَهُ بِالْحِلِّ وَ الْحَرَامِ، لا یَشْبَعُ وَ لا یَقْنَعُ بِمَا رَزَقَهُ اللّهُ عَزّوجلّ»؛ (شح از «بُخل» شدیدتر است. «بخیل» کسى است که در آنچه دارد «بُخل» مى ورزد، ولى «شحیح» هم نسبت به آنچه در دست مردم است «بُخل» مى ورزد و هم آنچه خود در اختیار دارد، تا آنجا که هر چه را در دست مردم ببیند، آرزو مى کند که آن را به چنگ آورد، خواه از راه حلال باشد یا حرام و هرگز قانع به آنچه خداوند به او روزى داده، نیست)».(3)
پینوشتها:
(1). سوره تغابن، آیه 16؛ سوره حشر، آیه 9.
(2). تفسیر نور الثقلین، عروسى حویزى، عبد على بن جمعه، تحقیق: رسولى محلاتى، سید هاشم، انتشارات اسماعیلیان، قم، 1415 قمری، چاپ: چهارم، ج 5، ص 346.
(3). تفسیر نور الثقلین، همان، ص 291.
منبع: اخلاق در قرآن، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، مدرسه امام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، 1377 شمسی، چاپ: اول، ج 2، ص 369.