چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

در دعاى ندبه به اين مسأله اشاره شده است كه مى پرسد: نمى دانم كدام سرزمين تو را در بر گرفته است؟ قرارگاهت كجاست؟ در كوه رضوى يا ذى طوى...؟! اين دعا چرا سراغ حضرت مهدى را در ذى طوى و كوه رضوى مى گيرند كه جايگاه محمّد حنفيّه (امام زمان فرقه كيسانيّه) است كه معتقدند در اين كوه از انظار مخفى شده و از آن جا ظهور خواهد نمود و پيروانش با ندبه و زارى در پاى اين كوه و يا از دور رو به اين كوه دعا مى كردند كه خارج شود و قيام نمايد.گذشته از اين كه سرگذشت حضرت مهدى(عليه السلام) - نه در زندگى، نه در غيبت صغرى، نه در غيبت كبرى و نه پس از ظهور - هيچ رابطه اى با اين كوه ندارد، اساساً غيبت او بدين صورت نيست كه در جايى مخصوص پناه گرفته باشد بلكه همه جا حاضر و ناظر است و اين ما هستيم كه او را تشخيص نمى دهيم و بنابر اين، سؤال از اين كه: تو در كدام جايگاه مخفى به سر مى برى، ظاهراً با نوع غيبت حضرت مهدى - موعود(عليه السلام) شيعه دوازده امامى ـ سازگار نيست.مطالعه دقيق متن دعاى ندبه كه از ائمّه ما به تصريح و ترتيب نام نمى برد و پس از حضرت امير(عليه السلام) كه به تفصيل از مناقب و فضايل وى سخن مى گويد ناگهان و بى واسطه به امام غايب خطاب مى كند، باز اين سؤال را بيشتر در ذهن طرح مى كند; به هر حال، اين مطلب را فقط به عنوان يك سؤال علمى مطرح مى كنيم، نه يك قضاوت قطعى.


پاسخ :
دعاى ندبه بحق، يكى از دعاهاى جالب و پرمعنا است. از نظر فصاحت بسيار فصيح و روان و حساب شده و متين است و از نظر محتوا بايد گفت يك دعاى علمى، انقلابى، عقيدتى و سياسى و در عين حال پر احساس و عاطفى است و اگر درست به مفهوم آن آگاهى حاصل گردد مى تواند منبع الهام بخشى براى مبارزات اجتماعى و بر ضدّ ظلم بوده باشد (البتّه به شرط آگاهى، نه به صورت تخدير)
در آغاز دعا نخست اشاره اى به فلسفه بعثت پيامبران و سپس اشاره كوتاهى به تاريخچه آنان و مقامات مختلف هريك و سپس بطور مشروح تر بحثى از قيام پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و مقامات آن بزرگوار و بعد بطور مشروح خلافت بلافصل اميرمؤمنان على(عليه السلام)با دلايل و مدارك زنده و قاطع از آيات و رواياتى كه مورد قبول همه فرق اسلامى است مورد بحث قرار گرفته و به علل قيام جمعى از امّت برخلاف اهل بيت و خاندان پيغمبر و شهادت و كشتار و تبعيد آنان و سپس به دعوت امامان يكى بعد از ديگرى اشاره شده است، بطورى كه قلوب را كاملا متوجّه به قيام مهدى(عج) مى نمايد و از آن پس با لحنى عاشقانه و آميخته با هيجان خاصّ روحى و عميقترين احساسات انسانى، خطاب به ولىّ عصر(عج) مى شود و ضمن ابراز اشتياق شديد به قيام حضرتش، برنامه اصلاحى و انقلابى او تشريح مى گردد و بعد با چند نيايش زنده و مؤثّر دعا پايان مى پذيرد.
اين از نظر محتويات دعا، امّا اين كه بعضى پنداشته اند كه اين دعا شباهتى با عقايد كيسانيّه دارد كاملا مردود است و قبلا لازم است چند جمله كوتاه در معرّفى مذهب كيسانيّه ذكر كرده و سپس شواهد ردِّ پندار بالا را از خود دعا استخراج كنيم:
«كيسانيّه» آن چنان كه در كتب عقايد و مذاهب آمده است، يك فرقه شيعه چهار امامى بودند كه پس از حضرت على و امام حسن و امام حسين(عليهم السلام) به امامت «محمّد حنفيّه» عقيده دارند و گفته مى شود علّت اين كه آنها را كيسانيّه مى نامند اين است كه يكى از هواخواهان سرسخت اين مذهب شخصى به نام «كيسان» بود كه خود را علاقه مندان على(عليه السلام) معرّفى مى كرد و بعضى هم «كيسان» را از القاب «مختار بن ابى عبيده» مى دانند و او را از پيروان اين مذهب ذكر كرده اند.
گرچه كيسانيّه خود منشعب به شعبه هايى شده اند ولى شعبه مشهور آنها عقيده دارند كه «محمّد حنفيّه» هم اكنون زنده است و در كوه «رضوى» در اطراف مدينه در نقطه دور افتاده اى زندگى مى كند و خداوند آب آشاميدنى و عسل هاى كوهى در اختيار او قرار داده و «مهدى منتظر» اوست.
گفته مى شود «كثير» شاعر معروف عرب از پيروان اين فرقه است و در اشعارش چنين مى گويد:
الا ان الائمّة من قريش *** ولاة الحق اربعة سواء
على و الثّلاثة من بنيه *** هم الاسباط ليس بهم خفاء
و سبط لا يذوق الموت حتّى *** يقودالخيل يقدمها الولاء
يغيب لايرى فيهم زمانا *** برضوى عند عسل و ماء
شاعر در اين اشعار عدد ائمّه را چهار نفر - على(عليه السلام) و سه فرزندش - ذكر مى كند و سپس به غيبت محمّد بن حنفيّه در كوه رضوى اشاره مى نمايد. امروز اين فرقه كمتر پيروان شناخته شده اى دارد و غالباً نام آنها را در كتب تاريخ اديان مى يابيم. اكنون به اصل سخن بازگرديم:
دعاى ندبه به صراحت تمام مذهب كيسانيّه را نفى مى كند و با عقايد شيعه اثنى عشرى كاملا منطبق است زيرا:
1- در سه جمله از دعاى ندبه درباره نسبت حضرت مهدى(عج) مى خوانيم «و ابن خديجة الغرّاء» و «ابن فاطمة الكبرى» و «جدّته الصّدّيقة الكبرى فاطمة بنت محمّد(صلى الله عليه وآله)» يعنى او از فرزندان خديجه و فاطمه(عليها السلام) با اين حال جاى تعجّب است كه كسى براى دعاى ندبه شباهتى به عقايد كيسانيّه قائل گردد، اگر فرضاً كلمه «رضوى» ايجاد شبهه اى كند (كه خواهيم ديد نمى كند) اين سه جمله صريح، هرگونه شبهه اى را مى تواند برطرف سازد.
2- در اين دعا بعد از جمله «اين ابناء الحسين» مى خوانيم «صالح بعد صالح و صادق بعد صادق اين السّبيل بعد السّبيل، اين الخيرة بعد الخيرة، اين الشّموس الطّالعة، اين الاقمار المنيرة، اين الانجم الزّاهرة، اين اعلام الدّين و قواعد العلم اين بقيّة الله; كجا هستند فرزندان امام حسين(عليه السلام)صالحى پس از صالح ديگر و راستگويى پس از راستگوى ديگر، كجا هست راه به سوى خدا پس از ديگرى، انتخاب شده اى (از سوى خدا) پس از ديگرى، كجا هستند خورشيدهاى درخشان و ماه هاى تابان و ستارگان فروزان و پرچم هاى آيين حق و پايه هاى علم و دانش» سپس جمله را به صورت مفرد آورده و مى گويد: «كجاست آن كسى كه خدا او را ذخيره كرده است...؟»
اين جمله هاى مكرّر به روشنى مى گويد بعد از امام حسين(عليه السلام) امامان متعدّدى بودند كه يكى پس از ديگرى براى اصلاح امّت و دعوت به سوى خدا و بسط علم و دانش قيام كردند تا مى رسيد به آخرين ذخيره الهى و او را به صورت مفرد بيان كرده است.
با اين حال آيا مى توان شباهتى براى دعاى ندبه با عقايد كيسانيّه - آنها كه نه براى فرزندان امام حسين(عليه السلام) منصبى قائل هستند و نه غير از محمّد بن حنفيّه امامان ديگرى را به رسميّت مى شناسند - پيدا كرد؟
آيا جاى تعجّب نيست كه گفته شود پس از ذكر ولايت على(عليه السلام) مطلب بريده شده و امامان وسط ناديده گرفته شده اند و تنها سخن از مهدى به ميان آمده و اين مناسب عقيده فرقه كيسانيّه است! آيا اين ده جمله پى در پى درباره امامان ديگر به خاطر اين كه اسمشان صريحاً برده نشده، كافى به نظر نمى رسد؟! آيا براى نفى عقايد كيسانيّه ده جمله كم است؟!
3ـ در جمله هاى «بنفسى انت من مغيّب لم يخل منّا بنفسى انت من نازح ما نزح عنّا» خطاب به ولى عصر(عج) مى گوييم: «جانم به فدايت كه پنهانى ولى از ما خالى نيستى و دورى هستى كه از ما جدا نيستى...».
در اين دو جمله مهدى(عج) را در ميان خود و نزديك به خود معرّفى مى كنيم و اين خود مى رساند كه غيبت او به اين معنى نيست كه همچون يك موجود نامريى و در مكان خاصّى از چشم ها پنهان باشد، بلكه به صورت ناشناس در اجتماعات رفت و آمد دارد و محلّ ثابتى براى او وجود ندارد.
4- از آنچه در بالا گفتيم روشن شد كه فقرات اين دعا يكى پس از ديگرى عقيده فرقه خرافى كيسانيّه را نفى مى كند و با عقيده شيعه اثنى عشرى كاملا منطبق است.
تنها چيزى كه باقى مى ماند وجود كلمه «رضوى» در يكى از جمله هاى اين دعاست كه نكته آن با مراجعه به مدارك و منابع اسلامى روشن مى گردد. (دقّت كنيد)
توضيح اين كه: «ياقوت حوى بغدادى» نويسنده معروف در كتاب «معجم البلدان» درباره «رضوى» چنين مى نويسد:
«رضوى... كوهى است در اطراف مدينه و رضوى (بر وزن رجبى) منسوب به آن را گويند، پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) درباره اين كوه فرمود: رضوى كوهى است كه خدا از آن راضى و خشنود است. سپس بعد از نام بردن از كوه هاى مقدّس ديگر در ذيل كلام خود مى گويد:
«عرام بن اصبع سلمى گفته است: رضوى كوهى است كه از ينبع يك روز فاصله دارد و در هفت منزلى مدينه است و يكى از كسانى كه اين كوه را سير كرده به من اطّلاع داد كه آب فراوان و درختان بسيار دارد و اين همان كوهى است كه طايفه كيسانيّه مى پندارند محمّد بن حنفيّه در آن اقامت دارد و زنده است».
و امّا «ذى طوى» كه بعد از كوه «رضوى» در دعاى ندبه آمده، يكى از كوه هاى اطراف مكّه است كه در راه «تنعيم» قرار دارد و يك فرسخ از مكّه فاصله دارد و از آن جا خانه هاى مكّه ديده مى شود.
در روايتى از امام باقر(عليه السلام) وارد شده كه: حضرت قائم از طريق ذى طوى وارد سرزمين مكّه مى شود و نخست با مجاهدانى به تعداد مجاهدان بدر (نخستين برخورد اساسى اسلام و كفر) به كنار خانه كعبه مى آيد و پرچم انقلاب و پيروزى را در آن جا بر مى افرازد.
از آنچه در بالا گفته شد، نتيجه مى گيريم كه رضوى از كوه هاى مقدّس بوده و در روايات پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمده است(مقدّس بودن يك سرزمين يا يك كوه يا مثلا حجر الاسود به خاطر جبهه هاى تاريخى و حوادث مهمّى است كه در طول تاريخ بشر بر آنها گذشته و مربوط به صحنه هاى فداكارى مردان خداست كه به خود ديده است).
بنابر اين كوه رضوى پيش از آن كه در عقايد كيسانيّه نقشى پيدا كند در سخنان پيامبر وارد شده است، بلكه شايد انتخاب اين كوه از طرف كيسانيّه براى عقايد خود به خاطر همان «قداست» آن بوده تا رنگ قداست به معتقدات باطل خود بدهند.
با اين حال اگر رضوى در دعاى ندبه آمده، آن را بايد به ريشه اصلى كه در گفتار پيامبر(صلى الله عليه وآله) است برگردانيم نه به عقيده كيسانيّه كه جنبه فرعى دارد.
شاهد ديگر اين سخن ذكر كوه «ذى طوى» كه در نزديكى مكّه است مى باشد; زيرا ذى طوى به هيچ وجه دخالتى در عقايد كيسانيّه ندارد و از همه گذشته كلمه «ام غيرها» است - يعنى يا غير اينها - كه در دعاى ندبه آمده و اين خود دليل بر اين است كه حضرت مهدى(عج) برخلاف پندار كيسانيّه محلّ خاصّى ندارد و در شهرها و كوه ها و نقاط مختلف جهان ممكن است رفت و آمد داشته باشد و همچون جدّش پيامبر(صلى الله عليه وآله) كه گاهى در جبل النّور و غار حرا و زمانى در كنار خانه كعبه و زمانى در ميان مردم مكّه يا مدينه بود، حضرت مهدى(عج) نيز در نقاط مختلفى ممكن است به سر برد و گاهى نيز در ميان ما بوده باشد.
ما اميدواريم در آينده كسانى كه مى خواهند به اين گونه مسائل خرده گيرى كنند براى اثبات حسن نيّت خود قبلا آن را با جمعى از متخصّصان و اهل دفن كه عمرى در مباحث اسلامى زحمت كشيده اند در ميان بگذارند، اگر پاسخى دريافت نكردند كاملا آزادند آن را نشر دهند ولى اگر پاسخ آن را شنيدند افكار عمومى را مشوّب نسازند.
ذكر اين نكته نيز لازم است كه كتابچه مختصرى درباره دعاى ندبه و حمله به سند و متن آن انتشار يافته كه در نوع خود عجيب است. نويسنده اين كتابچه ايراداتى با لحنى زننده بر دعاى ندبه گرفته است كه هيچ كدام آن درست نيست و چون نياز زيادى به بحث علمى ندارد، يكى دو مورد آن را به عنوان نمونه مطرح مى كنيم و وضع بقيّه را مى توان از آن به دست آورد.
نخستين اشكالى كه بر متن دعا مى گيرد اين است: چرا راجع به حضرت ابراهيم(عليه السلام) در دعا چنين آمده است «و سألك لسان صدق فى الآخرين فاجبته و جعلت ذلك علياً» سپس ايراد كرده كه جمله جعلت ذلك علياً اصلا تناسبى با جمله قبلى ندارد (مثل اين كه ايراد كننده خيال كرده كلمه علياً را به معناى على(عليه السلام) مى گيريم!).
ولى با مراجعه به قرآن معناى دو جمله كاملا از هر جهت روشن است; زيرا قرآن از قول ابراهيم نقل مى كند كه از خداوند تقاضا كرد: «وَ اجْعَلْ لى لِسانَ صِدْق فِى الآخِرينَ; و براى من در ميان امتّ هاى آينده، زبان صدق (و ذكر خيرى) قرار ده!»(1) و در آيه ديگرى درباره ابراهيم و اسحق و يعقوب مى گويد: «وَجَعَلنا لَهُمْ لِسانَ صِدْق عَلِيّاً; و براى آنها نام نيك و مقام برجسته اى (در ميان همه امّت ها) قرار داديم!»(2) از تركيب اين دو آيه با هم جمله اى كه در متن دعاست اقتباس شده است.
اين اقتباس زيبا از دو آيه قرآن عيبش كجاست؟ آيا سر سوزنى اشكال دارد؟
معناى مجموع دو جمله اين است: «ابراهيم از تو خواست كه آيندگان از او به راستى ياد كنند و تو دعاى او را اجابت كردى و آن را به طور عالى و كامل قرار دادى».


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.