پرسش :
جايگاه عرفان در قرآن چيست؟
پاسخ :
در عرفان چند مطلب اساسي داريم. اول اينكه عرفان علم حصولي (كه از راه تحصيل به دست آيد) نيست بلكه قسمت عمده آن از راه تهذيب و تزكيه نفس به دست ميآيد. آنجا كه ذات اقدس اله فرمود ”يُعَلّمُهُمُ الكِتابَ والْحِكْمَةَ ويُزكّيهِمْ“(١) بخش اول مربوط به فقه، اصول، حكمت و امثال اينها است و بخش دوم يعني يُزكّيهمْ مربوط به عرفان است. اگر كسي آينه جان را شفاف كند و بفهمد اين آينه را به كدام سمت بچرخاند، اسرار عالم در آينه وجودش ميتابد و به آنها پيميبرد.
حارثه بن مالك كه درسي نخوانده بود آمد حضور پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) و عرض كرد: من شب را صبح كردهام در حالي كه به مقام يقين رسيدهام. حضرت فرمود: هر چيز نشانهاي دارد، علامت يقين تو چيست؟ گفت گويا عرش خدا را ميبينم، بهشت را ميبينم، جهنم و زوزه اهل جهنم را ميبينم و ميشنوم، حضرت فرمود: «عَبْدٌ نَوّرَ اللّه قَلْبَهُ» بندهاي است كه خداوند قلب او را نوراني كرده است.
بحثهاي قرآني نشان ميدهد كه اگر كسي جان خود را شفاف كرد، يعني اهل دغل و شبهه و خيانت نبود، سليم الفطره بود و فهميد آينه جان را به كدام سمت بچرخاند، اسرار عالم را مييابد. گاه انسان آينه جانش را به طرف مار و گرگ و عقرب نگه ميدارد. خوب، اين آينه به جز گرگ و عقرب چيز ديگري نشان نميدهد. اينكه تقصير آينه نيست بالاخره بايد كسي باشد تا به انسان بگويد آينه را درست نگهدار.
خداوند در قرآن فرمود: ”كلاّ لَوْ تَعْلَمُون عِلْمَ اليَقينِ لَتَرَوُنّ الجَحيم“(٢) اگر اهل علم اليقين باشيد و صفاي ضمير داشته باشيد هم اكنون جهنم را ميبينيد. والاّ بعد از مرگ، كافر هم جهنم را ميبيند و ميگويد: ”رَبّنا اَبْصَرْنا وَسَمِعْنا“(٣).
زماني در عمره مفرده در حرم مطهر پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) روبروي حرم نشسته بوديم، جواني نزد من آمد و گفت حاجآقا قصهاي دارم ميخواهم با شما در ميان بگذارم، اجازه ميدهيد اين قصه را بگويم. گفتم: بفرماييد. گفت: من اهل فلان شهر ايران و آبميوهفروش هستم.براي اينكه آب ميوه خنك و گوارا باشد ما يك تكه يخ داخل ليوان مياندازيم، بعد آبميوه روي آن ميريزيم تا ليوان پر شود و به قيمت معمول ميفروشيم. آن تكه يخ كه قيمتي ندارد، ما تعهد كردهايم يك ليوان آب ميوه بدهيم صد ريال، مقداري از اين ليوان را آن تكه يخ اشغال ميكند و قاعدتاً از حجم آبميوه كاسته ميشود.
بعد گفت: من يك روز صبح كه آمدم مغازه در را باز كنم، ديدم قالبهاي يخي كه معمولاً صبح قبل از آفتاب ميآورند جلوي در ميگذارند شعلهور شده و آتش از اين يخها بلند است. فهميدم كه مشكل كجاست. و اين ناشي از غلّ و غش ما در فروش آب ميوههاست. بعد از آن رفتم ليوانهاي بزرگتري تهيه كردم و يخ داخل آن مياندازم و يك ليوان آب ميوه كامل را داخل ليوان بزرگتر ميريزم و به مشتري ميدهم. اين جوان در كنار قبر مطهر پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از اين جريان همين آيه را قرائت كرد: ”كلاّ لَوْ تَعْلَمُون عِلْمَ اليَقينِ لَتَروُنَّ الجَحْيم“(٤).خلاصه لقمه حرام آتش است. در سوره نساء فرمود: ”إنّ الذينَ يأكْلُونَ اَمْوالَ اليَتامي ظُلْماً إنّما يَأكْلُونَ في بُطُونِهِم ناراً“(٥)كساني كه اموال يتيمان را به ظلم ميخورند، همانا در حال خوردن آتشند.
ما درسي ميخواهيم كه فارغ التحصيلي نداشته باشد چون دشمن اصلي ما شيطان، فارغ التحصيل نميشود. تا زندهايم ما را رها نميكند ما هم تا زندهايم بايد درس بخوانيم. درسهاي حوزه و دانشگاه هم كه بالاخره بعد از ٢٠ ـ ٣٠ سال ملال آور است. درسي بايد خواند كه ملال را از بين ببرد و اين همان راه تهذيب نفس يا عرفان حقيقي است. پالايش كردن درون و مراقبت دائم داشتن راه عرفان است.
مرحوم كليني روايتي نقل ميكند به اين مضمون كه انسانهاي اولي خواب نميديدند. انبيا به آنها ميگفتند: حساب و كتابي هست و هركسي در برابر اعمالش مسؤول است ولي مردم باور نميكردند. كم كم رؤيا نصيب افراد بشر شد، پس از آن افرادي كه خواب ميديدند، بامداد حضور پيامبرشان ميرسيدند و ميگفتند: اينها چيست كه ما در خواب ميبينيم؟ پيامبرشان فرمود: اينها نمونههايي از آن چيزهايي است كه ما درباره بعد از مرگ ميگوييم. به هر حال راه تهذيب نفس بهترين راه عرفان حقيقي است و اختصاصي هم به درس خواندهها يا حوزه يا دانشگاه ندارد و ملالآور هم نيست.
( آیة الله جوادی آملی )
(١) سوره بقره، آيه ١٢٩.
(٢) سوره تكاثر، آيات ٥ ـ ٦.
(٣) سوره نساء، آيه ١٠.
(٤) سوره تكاثر، آيات ٥ ـ ٦.
(٥) سوره نساء، آيه ١٠.
در عرفان چند مطلب اساسي داريم. اول اينكه عرفان علم حصولي (كه از راه تحصيل به دست آيد) نيست بلكه قسمت عمده آن از راه تهذيب و تزكيه نفس به دست ميآيد. آنجا كه ذات اقدس اله فرمود ”يُعَلّمُهُمُ الكِتابَ والْحِكْمَةَ ويُزكّيهِمْ“(١) بخش اول مربوط به فقه، اصول، حكمت و امثال اينها است و بخش دوم يعني يُزكّيهمْ مربوط به عرفان است. اگر كسي آينه جان را شفاف كند و بفهمد اين آينه را به كدام سمت بچرخاند، اسرار عالم در آينه وجودش ميتابد و به آنها پيميبرد.
حارثه بن مالك كه درسي نخوانده بود آمد حضور پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) و عرض كرد: من شب را صبح كردهام در حالي كه به مقام يقين رسيدهام. حضرت فرمود: هر چيز نشانهاي دارد، علامت يقين تو چيست؟ گفت گويا عرش خدا را ميبينم، بهشت را ميبينم، جهنم و زوزه اهل جهنم را ميبينم و ميشنوم، حضرت فرمود: «عَبْدٌ نَوّرَ اللّه قَلْبَهُ» بندهاي است كه خداوند قلب او را نوراني كرده است.
بحثهاي قرآني نشان ميدهد كه اگر كسي جان خود را شفاف كرد، يعني اهل دغل و شبهه و خيانت نبود، سليم الفطره بود و فهميد آينه جان را به كدام سمت بچرخاند، اسرار عالم را مييابد. گاه انسان آينه جانش را به طرف مار و گرگ و عقرب نگه ميدارد. خوب، اين آينه به جز گرگ و عقرب چيز ديگري نشان نميدهد. اينكه تقصير آينه نيست بالاخره بايد كسي باشد تا به انسان بگويد آينه را درست نگهدار.
خداوند در قرآن فرمود: ”كلاّ لَوْ تَعْلَمُون عِلْمَ اليَقينِ لَتَرَوُنّ الجَحيم“(٢) اگر اهل علم اليقين باشيد و صفاي ضمير داشته باشيد هم اكنون جهنم را ميبينيد. والاّ بعد از مرگ، كافر هم جهنم را ميبيند و ميگويد: ”رَبّنا اَبْصَرْنا وَسَمِعْنا“(٣).
زماني در عمره مفرده در حرم مطهر پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) روبروي حرم نشسته بوديم، جواني نزد من آمد و گفت حاجآقا قصهاي دارم ميخواهم با شما در ميان بگذارم، اجازه ميدهيد اين قصه را بگويم. گفتم: بفرماييد. گفت: من اهل فلان شهر ايران و آبميوهفروش هستم.براي اينكه آب ميوه خنك و گوارا باشد ما يك تكه يخ داخل ليوان مياندازيم، بعد آبميوه روي آن ميريزيم تا ليوان پر شود و به قيمت معمول ميفروشيم. آن تكه يخ كه قيمتي ندارد، ما تعهد كردهايم يك ليوان آب ميوه بدهيم صد ريال، مقداري از اين ليوان را آن تكه يخ اشغال ميكند و قاعدتاً از حجم آبميوه كاسته ميشود.
بعد گفت: من يك روز صبح كه آمدم مغازه در را باز كنم، ديدم قالبهاي يخي كه معمولاً صبح قبل از آفتاب ميآورند جلوي در ميگذارند شعلهور شده و آتش از اين يخها بلند است. فهميدم كه مشكل كجاست. و اين ناشي از غلّ و غش ما در فروش آب ميوههاست. بعد از آن رفتم ليوانهاي بزرگتري تهيه كردم و يخ داخل آن مياندازم و يك ليوان آب ميوه كامل را داخل ليوان بزرگتر ميريزم و به مشتري ميدهم. اين جوان در كنار قبر مطهر پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از اين جريان همين آيه را قرائت كرد: ”كلاّ لَوْ تَعْلَمُون عِلْمَ اليَقينِ لَتَروُنَّ الجَحْيم“(٤).خلاصه لقمه حرام آتش است. در سوره نساء فرمود: ”إنّ الذينَ يأكْلُونَ اَمْوالَ اليَتامي ظُلْماً إنّما يَأكْلُونَ في بُطُونِهِم ناراً“(٥)كساني كه اموال يتيمان را به ظلم ميخورند، همانا در حال خوردن آتشند.
ما درسي ميخواهيم كه فارغ التحصيلي نداشته باشد چون دشمن اصلي ما شيطان، فارغ التحصيل نميشود. تا زندهايم ما را رها نميكند ما هم تا زندهايم بايد درس بخوانيم. درسهاي حوزه و دانشگاه هم كه بالاخره بعد از ٢٠ ـ ٣٠ سال ملال آور است. درسي بايد خواند كه ملال را از بين ببرد و اين همان راه تهذيب نفس يا عرفان حقيقي است. پالايش كردن درون و مراقبت دائم داشتن راه عرفان است.
مرحوم كليني روايتي نقل ميكند به اين مضمون كه انسانهاي اولي خواب نميديدند. انبيا به آنها ميگفتند: حساب و كتابي هست و هركسي در برابر اعمالش مسؤول است ولي مردم باور نميكردند. كم كم رؤيا نصيب افراد بشر شد، پس از آن افرادي كه خواب ميديدند، بامداد حضور پيامبرشان ميرسيدند و ميگفتند: اينها چيست كه ما در خواب ميبينيم؟ پيامبرشان فرمود: اينها نمونههايي از آن چيزهايي است كه ما درباره بعد از مرگ ميگوييم. به هر حال راه تهذيب نفس بهترين راه عرفان حقيقي است و اختصاصي هم به درس خواندهها يا حوزه يا دانشگاه ندارد و ملالآور هم نيست.
( آیة الله جوادی آملی )
(١) سوره بقره، آيه ١٢٩.
(٢) سوره تكاثر، آيات ٥ ـ ٦.
(٣) سوره نساء، آيه ١٠.
(٤) سوره تكاثر، آيات ٥ ـ ٦.
(٥) سوره نساء، آيه ١٠.