پرسش :
ولايت از امور «اعتباري و قراردادي» است و لذا سخن از «كشفِ نصب و ولايت الهي» درست نيست.
پاسخ :
امور اعتباري، دو گونهاند؛ برخي ريشه تكويني دارند و برخي صِرف اعتبارند و از عادات و آداب و رسوم و فرهنگ عادي مردم ميباشند كه در اثر يك سلسله تناسبها يا ارتجالها نشأت ميگيرند؛ مثلا، رنگها يا شكلهايي كه به عنوان علائم و نشانههاي راهنمايي و رانندگي، وضع و قرارداد ميشوند يا اينكه مثلا ً گفته ميشود كه هر رانندهاي در خيابان، از سمت راست خود (در برخي از كشورها) يا از سمت چپ (در بعضي كشورهاي ديگر) حركت كند و مانند اينها، همگي اعتباريِ صرف هستند؛ ولي امور اعتباري ديني و اخلاقي و حقوقي، چنين نيستند؛ زيرا تمام آنها از نظر مبدأ، ريشه تكويني دارند و از نظر معاد، ظهور تكويني خواهند داشت. مثلا ً همانگونه كه «سمّ» يك امر تكويني است و اثر تكويني دارد، «دروغ» نيز سم روح است و اثر تكويني دارد؛ يكي سمِّ جسم است و ديگري سمّ روح است و در قيامت، سمّ بودن دروغ براي روح انسان آشكار ميشود و اگر كسي در همين دنيا چشم جان او باز شود، سمّ بودن آن را ميبيند و بزرگان در كتابهايشان نوشتهاند و يا به خواص خود گفتهاند كه برخي را ميديدهاند كه در حال سخن گفتن، آتش از دهانشان بيرون ميآمده و يا برخي را ميديدهاند كه گناهان، آنان را به صورت حيوان در آورده است. انسان گناهكار، واقعاً مريض است: ”في قلوبهم مرض“(1)؛ نه اينكه اعتباراً مريض باشد و بر اساس قرارداد و جعل، مريض محسوب شود. قوانين ديني كه مطابق با فطرت الهي انسان است،نميتواند قراردادي صرف باشد، بلكه اموري ضروري و واقعي براي تكامل انسان است كه به زبان اعتبار بيان شده است و لذا در قيامت، آثار تكويني آن ظهور ميكند؛ مانند اينكه برخي رو سفيد محشور ميشوند و برخي رو سياه: ”يوم تبيضّ وجوه وتسودّ وجوه“(2) و اين نيست مگر از اثر تكويني عمل كردن يا عمل نكردن به قوانين ديني. تذكر: آنچه تا كنون گفته شد، راجع به ولايت اعتباري بود كه ريشه تكويني دارد؛ لذا آن ريشه، هم قابل برهان فلسفي و كلامي است و هم قابل شهود عرفاني؛ چه اينكه قابل كشف اصولي (اصول فقه) نيز هست. اما ولايت تكويني كه پشتوانه ولايت اعتباري امامان معصوم (عليهمالسلام) است، حيثيتي دارد كه به استناد آن، چنين ولايت تكوينياي، نه قابل نصب اعتباري است و نه مورد غصب قرار ميگيرد؛ مثلا ً ولايت تكويني حضرت علي بن ابي طالب (عليهالسلام)، نه در واقعه غدير نصب شد و نه در قصّه سقيفه غصب شد، بلكه آن مقام عيني، جزء مواهب غيبي الهي است كه بيرون از دسترس افراد عادي است؛ چه اينكه قلمرو بحث آن نيز از مدار سخن كنوني خارج است.
(1) سوره بقره، آيه 10.
(2) سوره آل عمران، آيه 106.
مأخذ: ( آیةالله جوادی آملی ، ولايت فقيه، ص 414 ، 415)
امور اعتباري، دو گونهاند؛ برخي ريشه تكويني دارند و برخي صِرف اعتبارند و از عادات و آداب و رسوم و فرهنگ عادي مردم ميباشند كه در اثر يك سلسله تناسبها يا ارتجالها نشأت ميگيرند؛ مثلا، رنگها يا شكلهايي كه به عنوان علائم و نشانههاي راهنمايي و رانندگي، وضع و قرارداد ميشوند يا اينكه مثلا ً گفته ميشود كه هر رانندهاي در خيابان، از سمت راست خود (در برخي از كشورها) يا از سمت چپ (در بعضي كشورهاي ديگر) حركت كند و مانند اينها، همگي اعتباريِ صرف هستند؛ ولي امور اعتباري ديني و اخلاقي و حقوقي، چنين نيستند؛ زيرا تمام آنها از نظر مبدأ، ريشه تكويني دارند و از نظر معاد، ظهور تكويني خواهند داشت. مثلا ً همانگونه كه «سمّ» يك امر تكويني است و اثر تكويني دارد، «دروغ» نيز سم روح است و اثر تكويني دارد؛ يكي سمِّ جسم است و ديگري سمّ روح است و در قيامت، سمّ بودن دروغ براي روح انسان آشكار ميشود و اگر كسي در همين دنيا چشم جان او باز شود، سمّ بودن آن را ميبيند و بزرگان در كتابهايشان نوشتهاند و يا به خواص خود گفتهاند كه برخي را ميديدهاند كه در حال سخن گفتن، آتش از دهانشان بيرون ميآمده و يا برخي را ميديدهاند كه گناهان، آنان را به صورت حيوان در آورده است. انسان گناهكار، واقعاً مريض است: ”في قلوبهم مرض“(1)؛ نه اينكه اعتباراً مريض باشد و بر اساس قرارداد و جعل، مريض محسوب شود. قوانين ديني كه مطابق با فطرت الهي انسان است،نميتواند قراردادي صرف باشد، بلكه اموري ضروري و واقعي براي تكامل انسان است كه به زبان اعتبار بيان شده است و لذا در قيامت، آثار تكويني آن ظهور ميكند؛ مانند اينكه برخي رو سفيد محشور ميشوند و برخي رو سياه: ”يوم تبيضّ وجوه وتسودّ وجوه“(2) و اين نيست مگر از اثر تكويني عمل كردن يا عمل نكردن به قوانين ديني. تذكر: آنچه تا كنون گفته شد، راجع به ولايت اعتباري بود كه ريشه تكويني دارد؛ لذا آن ريشه، هم قابل برهان فلسفي و كلامي است و هم قابل شهود عرفاني؛ چه اينكه قابل كشف اصولي (اصول فقه) نيز هست. اما ولايت تكويني كه پشتوانه ولايت اعتباري امامان معصوم (عليهمالسلام) است، حيثيتي دارد كه به استناد آن، چنين ولايت تكوينياي، نه قابل نصب اعتباري است و نه مورد غصب قرار ميگيرد؛ مثلا ً ولايت تكويني حضرت علي بن ابي طالب (عليهالسلام)، نه در واقعه غدير نصب شد و نه در قصّه سقيفه غصب شد، بلكه آن مقام عيني، جزء مواهب غيبي الهي است كه بيرون از دسترس افراد عادي است؛ چه اينكه قلمرو بحث آن نيز از مدار سخن كنوني خارج است.
(1) سوره بقره، آيه 10.
(2) سوره آل عمران، آيه 106.
مأخذ: ( آیةالله جوادی آملی ، ولايت فقيه، ص 414 ، 415)