پرسش :
معناى روايتى كه مىفرمايد: «وفا از زن محال است»، چيست؟
پاسخ :
در بعضى از روايات آمده است «چند چيز از چند نفر محال است: يكى از موارد اين است كه وفا، از زن محال است.»(1) اين گونه روايات ناظر به تربيتهاى عمومى است نظير روايتى كه مىگويد: خداى سبحان شش گروه را به شش گناه عقاب مىكند، يكى اين است كه:
»الفقهاء بالحسد»(2).
مضمون اين روايات ناظر به اين است كه هر كسى در رشته خود مبتلاست، نه اين كه فقه بد است يا فقيه حسود است، بلكه يعنى بايد مواظب بود كه اين خطر در اين رشته راه پيدا نكند. پيامبران الهى كه مربيان بشرند از يك سو مىگويند:
»الفقهاء أُمناء الرسل»(3).
اينها امين و وارث پيغمبرند، و از سوى ديگر هشدار مىدهند كه مبادا گرفتار حسد بشويد و در اثر گناه حسد بسوزيد، چون شما در مظنّه رَشكيد و زمينه حسد در شما هست. مرحوم صدوق هر دو روايت را در خصال نقل كرده، هم آن روايت خمسه را كه فرمود پنج چيز از پنج كس محال است يكى وفا از زن، و هم اين روايت سته را كه شش گروه به شش چيز معذّب مىشوند يكى فقها به حسد. بنابراين همانطورى كه اين روايت تنقيص فقه يا فقاهت و فقيه نيست، آن روايت خمسه نيز تنقيص زن نيست.
اكثر اين روايات يا نظير قضاياى شخصيه است يا با توجه به شرايط مخصوص آن عصر يا آن موضوع است، نظير آنچه كه درباره خواص اشيا نقل شده است. مثلاً اين كه گفته مىشود فلان ميوه اين همه خاصيت را دارد، آيا براى همه مردم داراى اين خاصيت است يا براى مردم همان منطقه؟ گاهى ميوهاى در منطقهاى رشد مىكند كه خداى سبحان براى تأمين نيازهاى مردم همان منطقه آن ميوه را رويانيده و براى مردم مناطق ديگر آنچنان سودمند نيست. جملات و امثال و حِكم منطقهاى و اقليمى را، نبايد به عنوان قضاياى طبيعى يا حقيقى تلقى كرد همچنان كه گاهى قدح و مدح هم اينچنين است. اگر چنانچه در شرايط خاصى از گروه مخصوصى مدحى يا قدحى به عمل آمده است، نبايد اينها را به عنوان قضاياى طبيعيّه يا حقيقيّه تلقى كرد.
( آیةالله جوادی آملی ،زن در آئينه جلال و جمال، صفحات 384 ـ 385.)
(1) «قال أبى عبد اللَّه (عليه السلام): خمس من خمسة محال: النصيحة من الحاسد محال، والشفقة من العدو محال، والحرمة من الفاسق محال، والوفاء من المرأة محال، والهيبة من الفقير محال»، خصال صدوق، حديث 5.
(2) «قال (عليه السلام): اِنّ اللَّه عزوجل يعذّب ستّة بستّة: العرب بالعصبيّة، والدهاقنة بالكبر، والأُمراء بالجور، والفقهاء بالحسد، والتّجار بالخيانة، وأهل الرّستاق بالجهل»، خصال صدوق، حديث 14.
(3) اصول كافى، ج1، باب 14، ص46.
در بعضى از روايات آمده است «چند چيز از چند نفر محال است: يكى از موارد اين است كه وفا، از زن محال است.»(1) اين گونه روايات ناظر به تربيتهاى عمومى است نظير روايتى كه مىگويد: خداى سبحان شش گروه را به شش گناه عقاب مىكند، يكى اين است كه:
»الفقهاء بالحسد»(2).
مضمون اين روايات ناظر به اين است كه هر كسى در رشته خود مبتلاست، نه اين كه فقه بد است يا فقيه حسود است، بلكه يعنى بايد مواظب بود كه اين خطر در اين رشته راه پيدا نكند. پيامبران الهى كه مربيان بشرند از يك سو مىگويند:
»الفقهاء أُمناء الرسل»(3).
اينها امين و وارث پيغمبرند، و از سوى ديگر هشدار مىدهند كه مبادا گرفتار حسد بشويد و در اثر گناه حسد بسوزيد، چون شما در مظنّه رَشكيد و زمينه حسد در شما هست. مرحوم صدوق هر دو روايت را در خصال نقل كرده، هم آن روايت خمسه را كه فرمود پنج چيز از پنج كس محال است يكى وفا از زن، و هم اين روايت سته را كه شش گروه به شش چيز معذّب مىشوند يكى فقها به حسد. بنابراين همانطورى كه اين روايت تنقيص فقه يا فقاهت و فقيه نيست، آن روايت خمسه نيز تنقيص زن نيست.
اكثر اين روايات يا نظير قضاياى شخصيه است يا با توجه به شرايط مخصوص آن عصر يا آن موضوع است، نظير آنچه كه درباره خواص اشيا نقل شده است. مثلاً اين كه گفته مىشود فلان ميوه اين همه خاصيت را دارد، آيا براى همه مردم داراى اين خاصيت است يا براى مردم همان منطقه؟ گاهى ميوهاى در منطقهاى رشد مىكند كه خداى سبحان براى تأمين نيازهاى مردم همان منطقه آن ميوه را رويانيده و براى مردم مناطق ديگر آنچنان سودمند نيست. جملات و امثال و حِكم منطقهاى و اقليمى را، نبايد به عنوان قضاياى طبيعى يا حقيقى تلقى كرد همچنان كه گاهى قدح و مدح هم اينچنين است. اگر چنانچه در شرايط خاصى از گروه مخصوصى مدحى يا قدحى به عمل آمده است، نبايد اينها را به عنوان قضاياى طبيعيّه يا حقيقيّه تلقى كرد.
( آیةالله جوادی آملی ،زن در آئينه جلال و جمال، صفحات 384 ـ 385.)
(1) «قال أبى عبد اللَّه (عليه السلام): خمس من خمسة محال: النصيحة من الحاسد محال، والشفقة من العدو محال، والحرمة من الفاسق محال، والوفاء من المرأة محال، والهيبة من الفقير محال»، خصال صدوق، حديث 5.
(2) «قال (عليه السلام): اِنّ اللَّه عزوجل يعذّب ستّة بستّة: العرب بالعصبيّة، والدهاقنة بالكبر، والأُمراء بالجور، والفقهاء بالحسد، والتّجار بالخيانة، وأهل الرّستاق بالجهل»، خصال صدوق، حديث 14.
(3) اصول كافى، ج1، باب 14، ص46.