پرسش :
ولادت، كودكي، دوران نوجواني و جواني آقا امام رضا ـ عليه السّلام ـ را بيان کنيد.
پاسخ :
هشتمين خورشيد فروزان آسمان امامت، حضرت «علي بن موسي الرضا ـ عليه السّلام ـ » طبق قول مشهور در يازدهم ذي القعده سال 148 هـ ق. در شهر مدينه ديده به جهان گشود.[1] مادر بزرگوار ايشان به اسامي متعددي خوانده مي شدند. از جمله تكتم، خيزران[2] نجمه خاتون،طاهره و ام البنين.[3]
دوران پيش از امامت ايشان نيز چون ساير ائمه ـ عليهم السلام ـ به واسطه اختناق و فشار حکومت خيلي روشن نيست، لکن دوره ولادت، كودكي، نوجواني و جواني امام رضا ـ عليه السّلام ـ در شهر مدينه سپري شد. در خصوص ولادت اين امام بزرگوار روايتي از نجمه مادر آن حضرت در كتب تاريخي بيان شده است. ايشان مي فرمايد: «بعد از اين كه فرزندم علي متولد شد، دو دست خويش را به زمين گذارده بود و در حالي كه سرش را به سوي آسمان بلند كرده بود لبهاي مباركش را تكان مي داد. گويي با خداي خويش سخني داشت. پدرش امام موسي كاظم ـ عليه السّلام ـ نوزاد را در آغوش گرفت و به من گفت: اي نجمه اين كرامت الهي بر تو مبارك باشد. سپس حضرت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفتند. و با آب فرات كام آن حضرت را برداشته و سپس فرزند را به من برگرداندند.[4]
علي بن موسي الرضا ـ عليه السّلام ـ همانند ساير ائمه طاهرين از همان دوران كودكي رشد و كمال عقلي و اخلاقي فوق العاده اي داشت. پدرش از خود علاقه و اشتياق فراواني نسبت به او نشان مي داد و علوم و معارف و اسرار امامت را به وي تعليم مي داد و در تربيت فرزند خويش مي كوشيد.
امام موسي كاظم ـ عليه السّلام ـ براي آنكه شيعيان پس از شهادتش سرگردان و حيران نگردند، مقام شامخ امامت فرزندش علي را به اصحاب نزديك و شيعيان خاص و مورد اعتماد گوشزد مي فرمود. مفضل بن عمر مي گويد: «خدمت امام موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ مشرف شدم در حالي كه فرزندش علي بن موسي الرضا ـ عليه السّلام ـ را در دامنش نشانده بود و مي بوسيد عرض كردم: فدايت گردم با مشاهده سيماي اين كودك علاقه و ارادتي برايش در قلبم ريشه دوانيد، كه نظير آن براي احدي جز شما در دلم قرار نگرفته است. حضرت فرمود: نسبت او به من همچون نسبت من به پدرم مي باشد. عرض كردم. آيا پس از شما او صاحب امر و حجت خدا بر روي زمين است؟ فرمود: آري هر كسي از او پيروي كند رستگار گردد و هر كسي از فرمانش سرپيچي نمايد كافر مي گردد.»[5]
آري حضرت امام رضا ـ عليه السّلام ـ در پرتو تعاليم سازنده و رشد دهنده پدر بزرگوارش نشو و نما نمود. و علوم و فضائل و مكارمي كه آن حضرت از پدران ارجمندش به ارث برده بود، از او دريافت نمود و به همين جهت شايستگي مقام امامت را به دست آورد. دوران كودكي و نوجواني و جواني امام رضا ـ عليه السّلام ـ مصادف بود با خلافت تعدادي از خلفاي عباسي.
هنگام ولادت امام رضا ـ عليه السّلام ـ منصور دوانيقي، خليفة عباسي، در اوج قدرت و سلطه بود، منصور براي تثبيت پايه هاي حكومت خويش عدة زيادي را به قتل رساند. پس از حكومت ظالمانه منصور پسرش مهدي عباسي روي كار آمد هر چند او در ابتدا به قتل و آزار و شكنجه دست نزد، اما پس از مدتي برنامه هاي ضد اسلامي خويش را همانند پدرش آغاز كرد.[6]
حضرت امام رضا ـ عليه السّلام ـ در اين زمان دوران نوجواني خويش را سپري مي كرد. حاكم عباسي به فرماندار خويش در مدينه دستور داد امام موسي كاظم ـ عليه السّلام ـ را به بغداد (مركز حكومت) اعزام نمايد.[7] اين مسئله قطعاً باعث حزن و اندوه امام رضا ـ عليه السّلام ـ شد. امام موسي كاظم ـ عليه السّلام ـ به فرزندش اطمينان داد كه در اين سفر هيچ گونه خطري ايشان را تهديد نمي كند و به زودي به مدينه باز خواهند گشت.[8]
مهدي عباسي پس از مدتي امام را به مدينه بازگرداند. طولي نكشيد كه مهدي عباسي به هلاكت رسيد.[9]
سپس هادي عباسي به حكومت رسيد (سال 169 هـ) در همين زمان بود كه حسين بن علي صاحب فخ قيام كرد. در اين قيام كه در حوالي مدينه اتفاق افتاد رهبر قيام به شهادت رسيد و عدة كثيري از علويان به اسارت در آمدند و سپس به شهادت رسيدند.[10] با مرگ هادي عباسي برادرش هارون به حكومت رسيد. هارون پس از مدتي امام هفتم را به مركز خلافت جلب نمود و آن حضرت را بعد از چندين سال كه زنداني كرد به شهادت رساند.[11] حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ با اندوه و تالم اين رويدادهاي دردناك را كه بسياري از افراد خانواده و بني اعمام او را به كام خود كشيده بود، مشاهده كرد. تا اين كه در 25 رجب سال 183 هـ پدرش در سن 55 سالگي به شهادت رسيد.[12] در اين زمان امام رضا ـ عليه السّلام ـ 35 ساله بود. و امامت آن حضرت از همين زمان آغاز گشت.
مسعودي مي نويسد: وقتي امام كاظم ـ عليه السّلام ـ را از مدينه به عراق بردند آن حضرت به فرزند بزرگوارش فرمود: تا وقتي من زنده ام بايد در دهليز خانه بخوابي خادم حضرت مي گويد: هر شب بستر امام رضا ـ عليه السّلام ـ را در دهليز خانه مي گستردم. در يكي از شبها ديدم حضرت نيامدند تا صبح فردا فرا رسيد. (گويي آنحضرت خبردار شدند كه پدر بزرگوارشان در عراق به شهادت رسيده اند) از اين زمان امامت امام رضا ـ عليه السّلام ـ آغاز گرديد.»[13]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ : فضل الله كمپاني.
2ـ تاريخ ارشاد، شيخ مفيد.
3ـ حيات فكري و سياسي امامان شيعه، رسول جعفريان.
------------------------------------
[1] . شيخ مفيد، الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، تهران، دارالمفيد، بي تا، ج 2، ص 247.
[2] . علي بن عيسي اربلي، كشف الغمه، بي جا، مجمع العالمي لاهل البيت ـ عليهم السّلام ـ 1426 هـ ق. ج 3، ص 336.
[3] . فضل الله كمپاني، حضرت رضا(ع)، تهران نشر مفيد، چاپ پنجم، 1372، ص 11.
[4] . شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1404ق، ج1، ص 30 ـ 29.
[5] . محمد بن حسن حر عاملي اثبات الهداة، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1366، ج 6، ص 21.
[6] . باقر شريف القرشي، حياة الامام موسي بن جعفر(ع)، بيروت، دارالبلاغه، چاپ اول، 1413ق، ج 1، ص 443.
[7] . علي بن حسين مسعودي، اثبات الوصيه، قم، مؤسسة انصاريان، 1417ق، ص196.
[8] . همان.
[9] . همان، ص 197.
[10] . رضوي اردكاني، سيد ابوالفضل، ماهيت قيام شهيد فخ، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اسلامي، 1370، ص 169.
[11] . علي بن حسين مسعودي، همان، ص200.
[12] . علي بن عيسي اربلي، همان، ج 3، ص 262.
[13] . علي بن حسين مسعودي، همان، ص 200 ـ 199.
( اندیشه قم )
هشتمين خورشيد فروزان آسمان امامت، حضرت «علي بن موسي الرضا ـ عليه السّلام ـ » طبق قول مشهور در يازدهم ذي القعده سال 148 هـ ق. در شهر مدينه ديده به جهان گشود.[1] مادر بزرگوار ايشان به اسامي متعددي خوانده مي شدند. از جمله تكتم، خيزران[2] نجمه خاتون،طاهره و ام البنين.[3]
دوران پيش از امامت ايشان نيز چون ساير ائمه ـ عليهم السلام ـ به واسطه اختناق و فشار حکومت خيلي روشن نيست، لکن دوره ولادت، كودكي، نوجواني و جواني امام رضا ـ عليه السّلام ـ در شهر مدينه سپري شد. در خصوص ولادت اين امام بزرگوار روايتي از نجمه مادر آن حضرت در كتب تاريخي بيان شده است. ايشان مي فرمايد: «بعد از اين كه فرزندم علي متولد شد، دو دست خويش را به زمين گذارده بود و در حالي كه سرش را به سوي آسمان بلند كرده بود لبهاي مباركش را تكان مي داد. گويي با خداي خويش سخني داشت. پدرش امام موسي كاظم ـ عليه السّلام ـ نوزاد را در آغوش گرفت و به من گفت: اي نجمه اين كرامت الهي بر تو مبارك باشد. سپس حضرت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفتند. و با آب فرات كام آن حضرت را برداشته و سپس فرزند را به من برگرداندند.[4]
علي بن موسي الرضا ـ عليه السّلام ـ همانند ساير ائمه طاهرين از همان دوران كودكي رشد و كمال عقلي و اخلاقي فوق العاده اي داشت. پدرش از خود علاقه و اشتياق فراواني نسبت به او نشان مي داد و علوم و معارف و اسرار امامت را به وي تعليم مي داد و در تربيت فرزند خويش مي كوشيد.
امام موسي كاظم ـ عليه السّلام ـ براي آنكه شيعيان پس از شهادتش سرگردان و حيران نگردند، مقام شامخ امامت فرزندش علي را به اصحاب نزديك و شيعيان خاص و مورد اعتماد گوشزد مي فرمود. مفضل بن عمر مي گويد: «خدمت امام موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ مشرف شدم در حالي كه فرزندش علي بن موسي الرضا ـ عليه السّلام ـ را در دامنش نشانده بود و مي بوسيد عرض كردم: فدايت گردم با مشاهده سيماي اين كودك علاقه و ارادتي برايش در قلبم ريشه دوانيد، كه نظير آن براي احدي جز شما در دلم قرار نگرفته است. حضرت فرمود: نسبت او به من همچون نسبت من به پدرم مي باشد. عرض كردم. آيا پس از شما او صاحب امر و حجت خدا بر روي زمين است؟ فرمود: آري هر كسي از او پيروي كند رستگار گردد و هر كسي از فرمانش سرپيچي نمايد كافر مي گردد.»[5]
آري حضرت امام رضا ـ عليه السّلام ـ در پرتو تعاليم سازنده و رشد دهنده پدر بزرگوارش نشو و نما نمود. و علوم و فضائل و مكارمي كه آن حضرت از پدران ارجمندش به ارث برده بود، از او دريافت نمود و به همين جهت شايستگي مقام امامت را به دست آورد. دوران كودكي و نوجواني و جواني امام رضا ـ عليه السّلام ـ مصادف بود با خلافت تعدادي از خلفاي عباسي.
هنگام ولادت امام رضا ـ عليه السّلام ـ منصور دوانيقي، خليفة عباسي، در اوج قدرت و سلطه بود، منصور براي تثبيت پايه هاي حكومت خويش عدة زيادي را به قتل رساند. پس از حكومت ظالمانه منصور پسرش مهدي عباسي روي كار آمد هر چند او در ابتدا به قتل و آزار و شكنجه دست نزد، اما پس از مدتي برنامه هاي ضد اسلامي خويش را همانند پدرش آغاز كرد.[6]
حضرت امام رضا ـ عليه السّلام ـ در اين زمان دوران نوجواني خويش را سپري مي كرد. حاكم عباسي به فرماندار خويش در مدينه دستور داد امام موسي كاظم ـ عليه السّلام ـ را به بغداد (مركز حكومت) اعزام نمايد.[7] اين مسئله قطعاً باعث حزن و اندوه امام رضا ـ عليه السّلام ـ شد. امام موسي كاظم ـ عليه السّلام ـ به فرزندش اطمينان داد كه در اين سفر هيچ گونه خطري ايشان را تهديد نمي كند و به زودي به مدينه باز خواهند گشت.[8]
مهدي عباسي پس از مدتي امام را به مدينه بازگرداند. طولي نكشيد كه مهدي عباسي به هلاكت رسيد.[9]
سپس هادي عباسي به حكومت رسيد (سال 169 هـ) در همين زمان بود كه حسين بن علي صاحب فخ قيام كرد. در اين قيام كه در حوالي مدينه اتفاق افتاد رهبر قيام به شهادت رسيد و عدة كثيري از علويان به اسارت در آمدند و سپس به شهادت رسيدند.[10] با مرگ هادي عباسي برادرش هارون به حكومت رسيد. هارون پس از مدتي امام هفتم را به مركز خلافت جلب نمود و آن حضرت را بعد از چندين سال كه زنداني كرد به شهادت رساند.[11] حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ با اندوه و تالم اين رويدادهاي دردناك را كه بسياري از افراد خانواده و بني اعمام او را به كام خود كشيده بود، مشاهده كرد. تا اين كه در 25 رجب سال 183 هـ پدرش در سن 55 سالگي به شهادت رسيد.[12] در اين زمان امام رضا ـ عليه السّلام ـ 35 ساله بود. و امامت آن حضرت از همين زمان آغاز گشت.
مسعودي مي نويسد: وقتي امام كاظم ـ عليه السّلام ـ را از مدينه به عراق بردند آن حضرت به فرزند بزرگوارش فرمود: تا وقتي من زنده ام بايد در دهليز خانه بخوابي خادم حضرت مي گويد: هر شب بستر امام رضا ـ عليه السّلام ـ را در دهليز خانه مي گستردم. در يكي از شبها ديدم حضرت نيامدند تا صبح فردا فرا رسيد. (گويي آنحضرت خبردار شدند كه پدر بزرگوارشان در عراق به شهادت رسيده اند) از اين زمان امامت امام رضا ـ عليه السّلام ـ آغاز گرديد.»[13]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ : فضل الله كمپاني.
2ـ تاريخ ارشاد، شيخ مفيد.
3ـ حيات فكري و سياسي امامان شيعه، رسول جعفريان.
------------------------------------
[1] . شيخ مفيد، الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، تهران، دارالمفيد، بي تا، ج 2، ص 247.
[2] . علي بن عيسي اربلي، كشف الغمه، بي جا، مجمع العالمي لاهل البيت ـ عليهم السّلام ـ 1426 هـ ق. ج 3، ص 336.
[3] . فضل الله كمپاني، حضرت رضا(ع)، تهران نشر مفيد، چاپ پنجم، 1372، ص 11.
[4] . شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1404ق، ج1، ص 30 ـ 29.
[5] . محمد بن حسن حر عاملي اثبات الهداة، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1366، ج 6، ص 21.
[6] . باقر شريف القرشي، حياة الامام موسي بن جعفر(ع)، بيروت، دارالبلاغه، چاپ اول، 1413ق، ج 1، ص 443.
[7] . علي بن حسين مسعودي، اثبات الوصيه، قم، مؤسسة انصاريان، 1417ق، ص196.
[8] . همان.
[9] . همان، ص 197.
[10] . رضوي اردكاني، سيد ابوالفضل، ماهيت قيام شهيد فخ، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اسلامي، 1370، ص 169.
[11] . علي بن حسين مسعودي، همان، ص200.
[12] . علي بن عيسي اربلي، همان، ج 3، ص 262.
[13] . علي بن حسين مسعودي، همان، ص 200 ـ 199.
( اندیشه قم )