پرسش :
راه شناخت و اثبات وجود امام زمان (عج) در آخرالزمان چيست؟
پاسخ :
ما برای شناخت حضرت ولی عصر علیه السلام چهار راه معرفی می كنیم: قرآن، سنّت، عرفان و حكمت
قبل از توضیح این اصول چهارگانه در شناخت امام زمان علیه السلام ذكر یك مقدمه ضروری است، مسأله مهدویت علاوه بر اینكه یك امر مسلّم دینی و اسلامی است، تقریباً به عنوان یك موضوع عمومی در میان بسیاری از مجامع و امتهای گذشته مطرح بوده و مورد انتظار بشری قرار گرفته است.[1]
بعد از ذكر این مقدمه كوتاه به معرفی چند راه برای شناخت حضرت امام زمان علیه السلام می پردازیم.
الف. قرآن كریم:
قرآن كریم تجلّی ذات باری تعالی بر نبی مكرّم اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم است. برخی از آیات قرآن ظهور در مسأله مهدویت داشته و مباحث پایان و آینده جهان را بررسی می كنند و برخی دیگر از آیات با عنایت به روایات به تأویل برده شده است.
به عنوان نمونه دو آیه را ذكر می كنیم:
1. «ما در «زبور» بعد از ذكر «تورات» نوشتیم، سرانجام، بندگان شایسته من، وارث و حاكم زمین خواهد شد»[2] امام باقر علیه السلام در تأویل و تغییر این آیه شریفه فرموده است: «این بندگان شایسته كه وارثان زمین گردند، حضرت مهدی علیه السلام و اصحاب او در آخر الزمان هستند.»[3]
2. «خداوند برای آنهایی كه ایمان آورده وعمل صالح انجام داده است، وعده داده اند كه آنان را خلیفه روی زمین نموده، همانگونه كه پیش از آنها را خلیفه ساخته بود...».[4] امام سجاد علیه السلام بعد از تلاوت این آیه شریفه فرموده است: «اینان از شیعیان ما هستند. خداوند این كار را در حق آنان به دست مردی از ما خاندان خواهد كرد. آن مرد مهدی این امت است».[5]
ب. سنت:
روایات گسترده ای از منابع حدیثی امامیه همانند كمال الدین و تاج النعمه (شیخ صدوق)، الغیبه (طوسی)، الغیبه (نعمانی)، اصول كافی (كلینی) و... به مسأله مهدویت پرداخته و مباحث آن را شناسانده اند، و در كتابهای حدیثی اهل سنت نیز روایات نبوی متعددی در مورد مسأله مهدویت ذكر شده است كه در ذیل به عنوان نمونه چند روایت ذكر می شود:
1. حضرت مهدی علیه السلام در صحیفه فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ ، جابر می گوید: روزی بر فاطمه سلام الله علیها وارد شدم، صحیفه ای را در دست مبارك او دیدم كه اسم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم و تمامی اسامی ائمه دوازده گانه لیهم السلام در آن ثبت شده بود. و جابر همه آن اسامی را ذكر كرده كه از جمله اسم مبارك حضرت مهدی علیه السلام در این روایت این چنین آمده است: «ابا القاسم، م، ح، د بن الحسن و هو حجه الله تعالی علی خلقه و امّه جاریه و اسمها «نرجس».[6]
2. طبرسی از امام محمدباقر علیه السلام آورده است كه آن حضرت خطبه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلّم در روز غدیر را در یك حدیث طولانی آورده است كه در بخشی از آن درباره وجود مبارك امام مهدی علیه السلام این چنین فرموده است: «بدانید كه او (امام مهدی) باقی مانده حجّت هایی است كه حجّتی بعد از او نخواهد بود. او ولی خدا در زمین و حاكم در میان خلق و امین در نهان و آشكار است.»[7]
3. ابن سعید خدری از رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلّم: «در امتی من مهدی است كه پس از خارج شدن از غیبت، زمین را پر ازعدل نموده، چنان كه از جور و ستم پر شده باشد.»[8]
4. از رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلّم: به مهدی بشارت می دهم، مردی از قریش و از عشرت من می باشد.»[9] و هم چنین روایت زیادی از فریقین در این مورد رسیده است كه زمینه بیان آن نمی باشد.
ج. عرفان
عرفان راه دیگری برای شناخت امام زمان علیه السلام است. عرفای اسلامی كه اصحاب كشف و شهودند مسأله مهدی موعود را مطرح كرده و برعظمت مقام آن تأكید نموده اند. آنان این مطلب را در قالبهای شعر و نثر به دیگران رسانده اند. و در عرفان این موضوع را در حقایق مسلم دین و وقایع حتمی جهان می دانند. از آن حضرت به قطب زمان، ولی دوران و خاتم اولیاء یاد كرده اند. و به چند نمونه از دیدگاه عرفانی اشاره می شود:
1. شیخ عطار نیشابوری، عطار كه مطالب عرفانی فراوانی در بعد شخصیتی حضرت مهدی علیه السلام گفته است، به نمونه ای از اشعار او درباره آن حضرت اشاره می گردد:
اوست باب اولیاء عین الیقین
اوست اسرار معانی را معین
اوست دانا در همه روی زمین
اوست بنیاد و همه اسرار دین
اوست عالم بر علوم اولین
اوست ظاهر بر ظهور آخرین...
نام او، نام محمد (ص) آمده
خلق او، خلق احمد آمده...
صد هزاران اولیا روی زمین
از خدا خواهند مهدی را یقین
یا الهی، مهدی را از غیب آر
تا جهان عدل گردد آشكار...[10]
2. محمود شبستری، ایشان تحت عنوان «قاعده ختم ولایت» می گوید: «غرض از ختم ولایت وجود مبارك حضرت مهدی علیه السلام است كه سلسله ولایت به او ختم می گردد. حقیقت كمال به نقطه دائره اخیر به ظهور می رسد كه خاتم اولیاء باشد. یعنی دائره وجود ولایت مطلقه حضرت مهدی علیه السلام كه نقطه ختم ولایت است، در حقیقت مظهر همه ولایتهاست كه در وجود انبیاء و اولیاء گذشته فرد فرد وجود داشته اند، و در این نشئه به وجود خاتم اولیا حضرت مهدی ظهور یافته است.[11]
ح. حكمت:
حكماء و فلاسفه اسلامی نیز به مسأله ولی كامل و خلیفه خدا در زمین توجه داشته و بر مبنای اندیشه خود از آن سخن گفته و آن را شناسانده اند كه به چند نمونه از نظریه بزرگان اهل حكمت اشاره می شود:
1. معلم ثانی ابونصر فارابی، حكیم فارابی، در تحلیلی كه دارد، زندگی صحیح اجتماعی را در مدیریت كامل و آگاه به زمان و مكان می داند. و آن مدیر كامل را به زمان حضور و غیبت پیش بینی كرده می گوید: رئیس مدینه فاضله، نمی تواند هر كسی باشد. و كسی می تواند كه دارای ملكه كامل باشد، چنین انسانی، انسان كامل است. كه بالفعل هم عقل است و هم معقول، هم مدیر است و هم مدبّر، هم معلم است و هم مرشد. او اشراف كامل بر همه دارد. زیرا بقای مدینه فاضله، به امام و رهبر است. و اینگونه رهبر متصل به عقل الهی است و از بركت علم تأویل برخوردار می باشد. و به همه معارف حسی و غیرحسی آشنائی كامل دارد. و چنین انسانی شایسته ی خلافت الهی در زمین است. و ارتباط با عالم غیب داشته، در بیان معارف اشتباه نمی كند... و بعد می گوید: اگر زمانی چنین انسانی در جامعه حضور نداشت و از منظرها پنهان و در حال غیبت به سر می برد، باید شرائع و احكامی را كه این رئیس و یا امثال آن در حال حضور وضع كرده اند، بگیرند و همانها را قوانین قطعی جامعه قرار دهند و جامعه را به آن اداره كنند.[12]
2. شیخ اشراق، شهاب الدین سهروردی می گوید: هیچ گاه عالم از حكمت و از وجود كسی كه قائم به حكمت است و حجّت های روشن خدا در نزد او می باشد، خالی نخواهد بود. و این كس همان خلیفه خدا در زمین است. پس، در هر زمانی چنین شخصی بهم رسد كه نمونه كامل علم و عمل بوده و رهبری امت به او بوده و خلافت الهی در زمین نیز به عهده او می باشد. و زمین هرگز از چنین انسانی تهی نخواهد ماند. امّا این چنین رهبر و پیشوای جامعه، گاهی در ظاهر بوده و حكومت تشكیل می دهد. و گامی در نهایت پنهانی بوده و در غیبت به سر می برد. و آن كه در غیبت به سر می برد مردم او را «قطب زمان» می نامند. او در جای بی نشانی زندگی كرده و از او نشانی در دست نمی باشد. هر گاه این امام و رهبر ظاهر گردد و در رأس حكومت قرار گیرد، زمان، زمانی نورانی خواهد شد.[13]
گفتنی است كتابهای ذیل از اتقان خاصی برخوردار بوده و با اطمینان می توانید برای شناخت آن حضرت از آنها بهره برید.
1. كمال الدین، شیخ صدوق؛ 2. الغیبه، طوسی؛ 3. الغیبه، نعمانی؛ 4. امامت و مهدویت، آیت الله صافی گلپایگانی؛ 5. منتخب الاثر، آیت الله گلپایگانی؛ 6. مهدی موعود، علامه مجلسی؛ 7. تاریخ عصر غیبت و عصر ظهور، محمد صدر و... .
پینوشتها:
[1]. دائره المعارف فارسی، ج 1، ص 1373.
[2]. انبیا، 105.
[3]. طبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن، مجمع البیان، ج 7، ص 66، دار احیاء التراث، بیروت، 1406.
[4]. نور، 56.
[5]. طبرسی، همان، ص 152؛ مجمع البیان، همان.
[6]. شیخ صدوق، ابی جعفر محمد بن بابویه قمی، كمال الدین تمام النعمه، ج 1، ص 420، ترجمه كمره نشر دار الحدیث، قم، 1370.
[7]. طبرسی، ابی منصور احمد، احتجاج طبرسی، ج 1، ص 80، مؤسسه الاعلمی، بیروت، 1983 م.
[8]. ترمذی، ابی عیسی محمد، صحیح ترمذی، ص 270، چ قدیم، مصر.
[9]. ابن حجر هیثمی، شهاب الدین احمد شافعی، صواعق المحرقه، ص 99، مكتبه القاهره، 1385 ق.
[10]. نیشابوری، شیخ عطار، فرید الدین، مظهر العجائب، ص 44، چ سنگی.
[11]. لاهیجی، شیخ محمد، مفتاح الاعجاز شرح گلشن راز، ص 313، مركز نشر، انتشارات سعدی، 1371ش.
[12]. ابونصر فارابی، آراء اهل المدینه الفاضله، ص 89، طبع مصر، 1368 ق.
[13]. شیخ اشراق، شهاب الدین سهروردی، حكمه الاشراق، ج 2، ص 11، انتشارات بیدار، قم.
ما برای شناخت حضرت ولی عصر علیه السلام چهار راه معرفی می كنیم: قرآن، سنّت، عرفان و حكمت
قبل از توضیح این اصول چهارگانه در شناخت امام زمان علیه السلام ذكر یك مقدمه ضروری است، مسأله مهدویت علاوه بر اینكه یك امر مسلّم دینی و اسلامی است، تقریباً به عنوان یك موضوع عمومی در میان بسیاری از مجامع و امتهای گذشته مطرح بوده و مورد انتظار بشری قرار گرفته است.[1]
بعد از ذكر این مقدمه كوتاه به معرفی چند راه برای شناخت حضرت امام زمان علیه السلام می پردازیم.
الف. قرآن كریم:
قرآن كریم تجلّی ذات باری تعالی بر نبی مكرّم اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم است. برخی از آیات قرآن ظهور در مسأله مهدویت داشته و مباحث پایان و آینده جهان را بررسی می كنند و برخی دیگر از آیات با عنایت به روایات به تأویل برده شده است.
به عنوان نمونه دو آیه را ذكر می كنیم:
1. «ما در «زبور» بعد از ذكر «تورات» نوشتیم، سرانجام، بندگان شایسته من، وارث و حاكم زمین خواهد شد»[2] امام باقر علیه السلام در تأویل و تغییر این آیه شریفه فرموده است: «این بندگان شایسته كه وارثان زمین گردند، حضرت مهدی علیه السلام و اصحاب او در آخر الزمان هستند.»[3]
2. «خداوند برای آنهایی كه ایمان آورده وعمل صالح انجام داده است، وعده داده اند كه آنان را خلیفه روی زمین نموده، همانگونه كه پیش از آنها را خلیفه ساخته بود...».[4] امام سجاد علیه السلام بعد از تلاوت این آیه شریفه فرموده است: «اینان از شیعیان ما هستند. خداوند این كار را در حق آنان به دست مردی از ما خاندان خواهد كرد. آن مرد مهدی این امت است».[5]
ب. سنت:
روایات گسترده ای از منابع حدیثی امامیه همانند كمال الدین و تاج النعمه (شیخ صدوق)، الغیبه (طوسی)، الغیبه (نعمانی)، اصول كافی (كلینی) و... به مسأله مهدویت پرداخته و مباحث آن را شناسانده اند، و در كتابهای حدیثی اهل سنت نیز روایات نبوی متعددی در مورد مسأله مهدویت ذكر شده است كه در ذیل به عنوان نمونه چند روایت ذكر می شود:
1. حضرت مهدی علیه السلام در صحیفه فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ ، جابر می گوید: روزی بر فاطمه سلام الله علیها وارد شدم، صحیفه ای را در دست مبارك او دیدم كه اسم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم و تمامی اسامی ائمه دوازده گانه لیهم السلام در آن ثبت شده بود. و جابر همه آن اسامی را ذكر كرده كه از جمله اسم مبارك حضرت مهدی علیه السلام در این روایت این چنین آمده است: «ابا القاسم، م، ح، د بن الحسن و هو حجه الله تعالی علی خلقه و امّه جاریه و اسمها «نرجس».[6]
2. طبرسی از امام محمدباقر علیه السلام آورده است كه آن حضرت خطبه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلّم در روز غدیر را در یك حدیث طولانی آورده است كه در بخشی از آن درباره وجود مبارك امام مهدی علیه السلام این چنین فرموده است: «بدانید كه او (امام مهدی) باقی مانده حجّت هایی است كه حجّتی بعد از او نخواهد بود. او ولی خدا در زمین و حاكم در میان خلق و امین در نهان و آشكار است.»[7]
3. ابن سعید خدری از رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلّم: «در امتی من مهدی است كه پس از خارج شدن از غیبت، زمین را پر ازعدل نموده، چنان كه از جور و ستم پر شده باشد.»[8]
4. از رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلّم: به مهدی بشارت می دهم، مردی از قریش و از عشرت من می باشد.»[9] و هم چنین روایت زیادی از فریقین در این مورد رسیده است كه زمینه بیان آن نمی باشد.
ج. عرفان
عرفان راه دیگری برای شناخت امام زمان علیه السلام است. عرفای اسلامی كه اصحاب كشف و شهودند مسأله مهدی موعود را مطرح كرده و برعظمت مقام آن تأكید نموده اند. آنان این مطلب را در قالبهای شعر و نثر به دیگران رسانده اند. و در عرفان این موضوع را در حقایق مسلم دین و وقایع حتمی جهان می دانند. از آن حضرت به قطب زمان، ولی دوران و خاتم اولیاء یاد كرده اند. و به چند نمونه از دیدگاه عرفانی اشاره می شود:
1. شیخ عطار نیشابوری، عطار كه مطالب عرفانی فراوانی در بعد شخصیتی حضرت مهدی علیه السلام گفته است، به نمونه ای از اشعار او درباره آن حضرت اشاره می گردد:
اوست باب اولیاء عین الیقین
اوست اسرار معانی را معین
اوست دانا در همه روی زمین
اوست بنیاد و همه اسرار دین
اوست عالم بر علوم اولین
اوست ظاهر بر ظهور آخرین...
نام او، نام محمد (ص) آمده
خلق او، خلق احمد آمده...
صد هزاران اولیا روی زمین
از خدا خواهند مهدی را یقین
یا الهی، مهدی را از غیب آر
تا جهان عدل گردد آشكار...[10]
2. محمود شبستری، ایشان تحت عنوان «قاعده ختم ولایت» می گوید: «غرض از ختم ولایت وجود مبارك حضرت مهدی علیه السلام است كه سلسله ولایت به او ختم می گردد. حقیقت كمال به نقطه دائره اخیر به ظهور می رسد كه خاتم اولیاء باشد. یعنی دائره وجود ولایت مطلقه حضرت مهدی علیه السلام كه نقطه ختم ولایت است، در حقیقت مظهر همه ولایتهاست كه در وجود انبیاء و اولیاء گذشته فرد فرد وجود داشته اند، و در این نشئه به وجود خاتم اولیا حضرت مهدی ظهور یافته است.[11]
ح. حكمت:
حكماء و فلاسفه اسلامی نیز به مسأله ولی كامل و خلیفه خدا در زمین توجه داشته و بر مبنای اندیشه خود از آن سخن گفته و آن را شناسانده اند كه به چند نمونه از نظریه بزرگان اهل حكمت اشاره می شود:
1. معلم ثانی ابونصر فارابی، حكیم فارابی، در تحلیلی كه دارد، زندگی صحیح اجتماعی را در مدیریت كامل و آگاه به زمان و مكان می داند. و آن مدیر كامل را به زمان حضور و غیبت پیش بینی كرده می گوید: رئیس مدینه فاضله، نمی تواند هر كسی باشد. و كسی می تواند كه دارای ملكه كامل باشد، چنین انسانی، انسان كامل است. كه بالفعل هم عقل است و هم معقول، هم مدیر است و هم مدبّر، هم معلم است و هم مرشد. او اشراف كامل بر همه دارد. زیرا بقای مدینه فاضله، به امام و رهبر است. و اینگونه رهبر متصل به عقل الهی است و از بركت علم تأویل برخوردار می باشد. و به همه معارف حسی و غیرحسی آشنائی كامل دارد. و چنین انسانی شایسته ی خلافت الهی در زمین است. و ارتباط با عالم غیب داشته، در بیان معارف اشتباه نمی كند... و بعد می گوید: اگر زمانی چنین انسانی در جامعه حضور نداشت و از منظرها پنهان و در حال غیبت به سر می برد، باید شرائع و احكامی را كه این رئیس و یا امثال آن در حال حضور وضع كرده اند، بگیرند و همانها را قوانین قطعی جامعه قرار دهند و جامعه را به آن اداره كنند.[12]
2. شیخ اشراق، شهاب الدین سهروردی می گوید: هیچ گاه عالم از حكمت و از وجود كسی كه قائم به حكمت است و حجّت های روشن خدا در نزد او می باشد، خالی نخواهد بود. و این كس همان خلیفه خدا در زمین است. پس، در هر زمانی چنین شخصی بهم رسد كه نمونه كامل علم و عمل بوده و رهبری امت به او بوده و خلافت الهی در زمین نیز به عهده او می باشد. و زمین هرگز از چنین انسانی تهی نخواهد ماند. امّا این چنین رهبر و پیشوای جامعه، گاهی در ظاهر بوده و حكومت تشكیل می دهد. و گامی در نهایت پنهانی بوده و در غیبت به سر می برد. و آن كه در غیبت به سر می برد مردم او را «قطب زمان» می نامند. او در جای بی نشانی زندگی كرده و از او نشانی در دست نمی باشد. هر گاه این امام و رهبر ظاهر گردد و در رأس حكومت قرار گیرد، زمان، زمانی نورانی خواهد شد.[13]
گفتنی است كتابهای ذیل از اتقان خاصی برخوردار بوده و با اطمینان می توانید برای شناخت آن حضرت از آنها بهره برید.
1. كمال الدین، شیخ صدوق؛ 2. الغیبه، طوسی؛ 3. الغیبه، نعمانی؛ 4. امامت و مهدویت، آیت الله صافی گلپایگانی؛ 5. منتخب الاثر، آیت الله گلپایگانی؛ 6. مهدی موعود، علامه مجلسی؛ 7. تاریخ عصر غیبت و عصر ظهور، محمد صدر و... .
پینوشتها:
[1]. دائره المعارف فارسی، ج 1، ص 1373.
[2]. انبیا، 105.
[3]. طبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن، مجمع البیان، ج 7، ص 66، دار احیاء التراث، بیروت، 1406.
[4]. نور، 56.
[5]. طبرسی، همان، ص 152؛ مجمع البیان، همان.
[6]. شیخ صدوق، ابی جعفر محمد بن بابویه قمی، كمال الدین تمام النعمه، ج 1، ص 420، ترجمه كمره نشر دار الحدیث، قم، 1370.
[7]. طبرسی، ابی منصور احمد، احتجاج طبرسی، ج 1، ص 80، مؤسسه الاعلمی، بیروت، 1983 م.
[8]. ترمذی، ابی عیسی محمد، صحیح ترمذی، ص 270، چ قدیم، مصر.
[9]. ابن حجر هیثمی، شهاب الدین احمد شافعی، صواعق المحرقه، ص 99، مكتبه القاهره، 1385 ق.
[10]. نیشابوری، شیخ عطار، فرید الدین، مظهر العجائب، ص 44، چ سنگی.
[11]. لاهیجی، شیخ محمد، مفتاح الاعجاز شرح گلشن راز، ص 313، مركز نشر، انتشارات سعدی، 1371ش.
[12]. ابونصر فارابی، آراء اهل المدینه الفاضله، ص 89، طبع مصر، 1368 ق.
[13]. شیخ اشراق، شهاب الدین سهروردی، حكمه الاشراق، ج 2، ص 11، انتشارات بیدار، قم.