پرسش :
دوران امامت امام باقر ـ عليه السّلام ـ چگونه بود؟ اوضاع سياسي تحت چه شرايطي بود؟
پاسخ :
پنجمين امام شيعه، محمّد بن علي بن الحسين ـ عليه السّلام ـ است كه به باقر شهرت يافته است. مادر آن حضرت، فاطمه دختر امام حسن بن علي ـ عليه السّلام ـ است، فلذا امام باقر از دو طرف نسبش به هاشم و امام علي ـ عليه السّلام ـ ميرسد.
امام در سال 57 هجرت در مدينه متولّد شد و در سال 114 در سنّ 57 سالگي در مدينه به شهادت رسيد.[1] شرايط سياسي و اجتماعي كه براي امام محمّد باقر ـ عليه السّلام ـ و امام صادق ـ عليه السّلام ـ به وجود آمد، براي هيچ يك از ائمه به وجود نيامد، زيرا سالهاي امامت امام محمّد باقر ـ عليه السّلام ـ با نشانههايي از خشم و نفرت همگاني عليه سياست امويها و حركتهاي رهايي از ايشان در نقاط مختلف همزمان شده بود و رفتار زشت و ناپسندشان نسبت به علويها، از جمله قويترين سلاحي بود كه دشمنان و رقيبان آنها از آن استفاده ميكردند، كه اين مسئله آنان را واداشته بود تا رفتار معتدلانهتري نسبت به گذشته با ائمة شيعه ـ عليهم السّلام ـ و خود شيعيان، در پيش گيرند، و در هنگامي كه زمان امامت امام صادق ـ عليه السّلام ـ رسيد، حكومت اموي نفسهاي آخر حيات خود را ميكشيد و شاهد پيروزيهاي عباسيها در نقاط مختلف بود و در چنين شرايط ويژهاي بود كه امام محمّد باقر ـ عليه السّلام ـ و امام صادق ـ عليه السّلام ـ به ايفاي رسالت خود پرداختند. اين شرايط ميان دو دورهاي پديد آمد كه سرشار از بدبختي و شكستها (براي امويان) و نويد بخش پيروزي و دستيابي به قدرت براي (عباسيها) بود، دانشگاه اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ به هنگامي تأسيس شد كه حكومت اموي از همه سو، دچار خطر شده بود، اين دانشگاه چهار هزار تن دانشجو را دربر ميگرفت كه در مدّتي محدود، در امن و امان به كار خود مشغول شد.[2]
اقدامات علمي امام باقر ـ عليه السّلام ـ و امام صادق ـ عليه السّلام ـ سبب پيدايش مكتبي با فرهنگي غني گرديد كه بعدها به مكتب جعفري شهرت يافت. چون عملاً در زمان امام صادق ـ عليه السّلام ـ به بار نشست. اين مكتب فكري كه در تمام زمينهها، علوم اهل بيت را به طور منظم ارائه ميدهد نتيجة بيش از نيم قرن (از سال 94 ـ 148) تلاشهاي پيگيرانة اين دو امام شيعه ميباشد.
انتخاب چنين موضعي در جامعة سياسي آن روز، كه امويها بعد از آن عباسيها براي بقاي حكومت خويش هر مخالف و مخالفتي را به شدّت سركوب ميكردند، طبعاً نميتوانست همراه با شركت در اقدامات سياسي مهم باشد، موضع اصلي امام در اين برهه بيان معارف اسلام و تدوين فرهنگ مذهبي بود، و در عين امام خلافت را حق خود و پدرانش ميدانست كه قريش آن را به زور غصب كرده بودند و مخالفت با حكّام جور و دعوت به عدم همكاري و مبارزة منفي با آنها از مواضع، روشن و مشخص امام بود.[3]
و امام در اين برهه از زمان از تقيه به عنوان سپري براي حفاظت تشيع استفاده مينمودند، چنانكه از پدر بزرگوارشان نقل فرمودهاند: «تقيه دين من و دين پدران من است، كسي كه تقيه ندارد دين ندارد.»[4] در دوران امام باقر ـ عليه السّلام ـ حكّام اموي نسبت به اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ سختگيري ميكردند و اين سختگيري به جهت ادّعاي امامت و زعامت ديني آنها بود كه در دوران اموي بيشترين فشارها از ناحية هشام بن عبدالملك به اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ وارد ميشد، و بنا به گزارش تاريخ كه صحت و سقم آن روشن نيست، از خلفاي اموي تنها عمر بن عبد العزيز رفتار نسبتاً ملايمي با اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ داشت.[5]
در دوران امامت خود حضرت مجبور به رعايت تقيه بود و بسياري از شيعيان عراق در اثر فشار و اختناق موجود، انتظار داشتند كه امام به عراق آمده و بر عليه حاكم جور دست به شمشير ببرد، امام نسبت به استواري و ايمان آنها چندان اعتمادي نداشت. اگر چه آنان در برخي موارد به شدت اظهار علاقه مي كردند اما اين اظهار وفاداري نمي توانست قطعي تلقي شود به دلايلي كه پاره اي از آنها مسبوق به سوابق تاريخي مردم كوفه و عراق بود.
گروهي از شيعيان كه اطلاعات كافي به آنها نمي رسيد، در ميان امام و برادرش زيد مردد شدند و اين امر موجب پيدايش انشعاباتي در شيعه گشت و در زمان امام ريشه هاي گرايش به زيد بوجود آمد. [6]
در اين دوره شيعيان تحت فشار بودند و امام آنها را بخ خويشتن داري فرا مي خواند روايت مفصلي از امام باقر ـ عليه السّلام ـ دربارة تحليل اوضاع سياسي شيعه و فشار خلفا از آغاز تا زمان آن حضرت نقل شده كه ديدگاههاي امام در اين زمينه را تبيين مي كند آن حضرت مي فرمايند: «ما اهل بيت ، از سقم قريش و صف بندي آنان در مقابلمان چه ها كشيديم و شيعيان و دوستان ما از مردم چه ها كشيدند... و پس از آن، ما بطور مداوم مورد تحقير و قهر و ستم قرار گرفتيم و از شهر و خانه مان رانده و از حقوقمان محروم شديم و مورد قتل و تهديد قرار گرفتيم، ... عرصه بر پيروان ما چنان تنگ شد و كار به جايي رسيد كه اگر كسي را با صفت زنديق يا كافر وصف مي كردند برايش بهتر از آن بود كه او را شيعه «اميرالمؤمنين» ـ عليه السّلام ـ بخوانند....»[7]
در زمان امام محمّد باقر ـ عليه السّلام ـ از جمله گروههاي خطرناكي كه در جامعه آنروز حضور داشتند، يهوديان بودند كه شماري از احبار يهود به ظاهر مسلمان شده بودند و گروهي از آنها مرجعيّت علمي قشري از سادهلوحان را به عهده داشتند. تأثيري كه آنها برجاي گذاشتند به صورت احاديث جعلي به نام اسرائيليات پديدار گشت، و يكي از افرادي كه بيشترين روايات را از يهود در تأليفات خود وارد كرده است، طبري است. مبارزة با يهود القائات سوء آنها در فرهنگ اسلامي، بخش مهمّي از برنامة ائمه طاهرين ـ عليهم السّلام ـ بود.
زراره نقل ميكند: در خدمت امام باقر ـ عليه السّلام ـ نشسته بودم و امام در حالي كه در مقابل كعبه نشسته بود فرمود: نگاه كردن به خانة خدا عبادت است. در همان عاصم بن عمر از قبيلة بجيله نزد امام آمد و گفت: كعب الاحبار ميگويد: كعبه هر صبحگاهان برابر بيت المقدس سجده ميكند، امام فرمود: نظر تو در مورد گفتة كعب الاحبار چيست؟ آن مرد گفت: كعب صحيح است، امام فرمودند: تو و كعب الاحبار هر دو دروغ ميگوييد. آنگاه در حالي كه به شدّت ناراحت بود، فرمود: خداوند بقعهاي محبوبتر از كعبه روي زمين نيافريده است، ميبينيم يهود ميكوشيدند بيت المقدس را با جعل حديث بر مسلمانان بقبولانند و امامان شيعه با تعابيري نظير لا تشبيهوا باليهود ميكوشيدند اين رابطة فرهنگي نامطلوب را كه ميان مسلمانان و يهود به وجود آمده بود قطع كنند و اين در حالي بود كه راويان ديگر فرق اسلامي از اين احاديث استقبال ميكردند و آنها را در كتب خودشان نقل نموده و فرهنگ خود را با آن آلوده كردند.[8]
مسئلهاي كه در اين زمان براي امام و شيعيان وي پيدا شده بود، مشكل غلات بود كه شمار آنها در آن روزگار رو به فزوني گذاشته بود، آنها با سوء استفاده از روايات امام و نسبت دادن احاديث جعلي به آن حضرت ميكوشيدند از حيثيت امامان و شيعيان برخوردار شده و با كشاندن شيعة سادهلوح به دنبال خود، به اهداف خود برسند. زماني كه امام در مدينه بود اين فرصت طلبيها هر چه بيشتر شدّت گرفت. وقتي كه امام آنها را از خود طرد كردند، اصحاب آن حضرت نيز غلات را از جمع خود بيرون راندند، مغيرة بن سعيد و بيان بن سمعان كه از رهبران غاليان بودند، توسط اصحاب امام باقر ـ عليه السّلام ـ تكفير شدند. غلات با توسّل به اطاعت امام ـ عليه السّلام ـ خود را از عمل به وظايف اسلامي معاف دانسته و شناخت و معرفت امام را براي فلاح و رسيدن به اهداف عاليه اسلامي كافي ميشمردند و در برابر امام باقر ـ عليه السّلام ـ مكرّر به لزوم تكيه بر عمل صالح تأكيد ميفرمودند و تأكيد امام بر عمگرايي شيعيان، به طور غير مستقيم در برابر تمامي فرقههايي بود كه به عمل صالح اعتنايي نداشتند.
بنابراين اين گونه ميتوان نتيجه گرفت: كه در دوران امامت امام باقر ـ عليه السّلام ـ شرايط سياسي و اجتماعي خاصّي به وجود آمد كه اين فرصت را در اختيار امام قرار گرفت كه دانشگاه اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ را پايهگذاري و تأسيس كند و با برنامهريزي علمي و فرهنگي با حكّام جور و فرقههاي انحرافي و غلات به مبارزه بپردازند.
منابع جهت كسب اطلاعات بيشتر:
1. زندگي معصومان ـ عليهم السّلام ـ ، نوشتة محمود استعلامي.
2. امام باقر ـ عليه السّلام ـ، نوشتة احمد ترابي.
3. زندگاني دوازده امام، نوشتة هاشم معروف الحسيني.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . شيخ مفيد، الارشاد، ترجمة هاشم رسولي محلاتي، چاپ دوم، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، بيتا، ص 155 و 156.
[2] . الحسين، هاشم المعروف، سيرة الائمه اثني عشر، ترجمة محمّد رخشنده، ج2، چاپ دوم، تهران، انتشارات اميركبير، سال 1373، ص 208.
[3] . جعفريان، رسول، حيات فكري و سياسي امامان شيعه، چاپ ششم، قم، انصاريان، 1381، ص 317 ـ 316.
[4] . شيخ مفيد، الاختصاص، قم، انتشارات اسلامي، بيتا، ص 261.
[5] . جعفريان، همان، ص 320.
[6] . جعفريان،رسول، حيات فكري و سياسي امامان شيعه، چاپ ششم، قم، انصاريان، 1381، ص 310.
[7] . همان، ص 212 و 213.
[8] . همان، ص 300 الي 302.
پنجمين امام شيعه، محمّد بن علي بن الحسين ـ عليه السّلام ـ است كه به باقر شهرت يافته است. مادر آن حضرت، فاطمه دختر امام حسن بن علي ـ عليه السّلام ـ است، فلذا امام باقر از دو طرف نسبش به هاشم و امام علي ـ عليه السّلام ـ ميرسد.
امام در سال 57 هجرت در مدينه متولّد شد و در سال 114 در سنّ 57 سالگي در مدينه به شهادت رسيد.[1] شرايط سياسي و اجتماعي كه براي امام محمّد باقر ـ عليه السّلام ـ و امام صادق ـ عليه السّلام ـ به وجود آمد، براي هيچ يك از ائمه به وجود نيامد، زيرا سالهاي امامت امام محمّد باقر ـ عليه السّلام ـ با نشانههايي از خشم و نفرت همگاني عليه سياست امويها و حركتهاي رهايي از ايشان در نقاط مختلف همزمان شده بود و رفتار زشت و ناپسندشان نسبت به علويها، از جمله قويترين سلاحي بود كه دشمنان و رقيبان آنها از آن استفاده ميكردند، كه اين مسئله آنان را واداشته بود تا رفتار معتدلانهتري نسبت به گذشته با ائمة شيعه ـ عليهم السّلام ـ و خود شيعيان، در پيش گيرند، و در هنگامي كه زمان امامت امام صادق ـ عليه السّلام ـ رسيد، حكومت اموي نفسهاي آخر حيات خود را ميكشيد و شاهد پيروزيهاي عباسيها در نقاط مختلف بود و در چنين شرايط ويژهاي بود كه امام محمّد باقر ـ عليه السّلام ـ و امام صادق ـ عليه السّلام ـ به ايفاي رسالت خود پرداختند. اين شرايط ميان دو دورهاي پديد آمد كه سرشار از بدبختي و شكستها (براي امويان) و نويد بخش پيروزي و دستيابي به قدرت براي (عباسيها) بود، دانشگاه اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ به هنگامي تأسيس شد كه حكومت اموي از همه سو، دچار خطر شده بود، اين دانشگاه چهار هزار تن دانشجو را دربر ميگرفت كه در مدّتي محدود، در امن و امان به كار خود مشغول شد.[2]
اقدامات علمي امام باقر ـ عليه السّلام ـ و امام صادق ـ عليه السّلام ـ سبب پيدايش مكتبي با فرهنگي غني گرديد كه بعدها به مكتب جعفري شهرت يافت. چون عملاً در زمان امام صادق ـ عليه السّلام ـ به بار نشست. اين مكتب فكري كه در تمام زمينهها، علوم اهل بيت را به طور منظم ارائه ميدهد نتيجة بيش از نيم قرن (از سال 94 ـ 148) تلاشهاي پيگيرانة اين دو امام شيعه ميباشد.
انتخاب چنين موضعي در جامعة سياسي آن روز، كه امويها بعد از آن عباسيها براي بقاي حكومت خويش هر مخالف و مخالفتي را به شدّت سركوب ميكردند، طبعاً نميتوانست همراه با شركت در اقدامات سياسي مهم باشد، موضع اصلي امام در اين برهه بيان معارف اسلام و تدوين فرهنگ مذهبي بود، و در عين امام خلافت را حق خود و پدرانش ميدانست كه قريش آن را به زور غصب كرده بودند و مخالفت با حكّام جور و دعوت به عدم همكاري و مبارزة منفي با آنها از مواضع، روشن و مشخص امام بود.[3]
و امام در اين برهه از زمان از تقيه به عنوان سپري براي حفاظت تشيع استفاده مينمودند، چنانكه از پدر بزرگوارشان نقل فرمودهاند: «تقيه دين من و دين پدران من است، كسي كه تقيه ندارد دين ندارد.»[4] در دوران امام باقر ـ عليه السّلام ـ حكّام اموي نسبت به اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ سختگيري ميكردند و اين سختگيري به جهت ادّعاي امامت و زعامت ديني آنها بود كه در دوران اموي بيشترين فشارها از ناحية هشام بن عبدالملك به اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ وارد ميشد، و بنا به گزارش تاريخ كه صحت و سقم آن روشن نيست، از خلفاي اموي تنها عمر بن عبد العزيز رفتار نسبتاً ملايمي با اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ داشت.[5]
در دوران امامت خود حضرت مجبور به رعايت تقيه بود و بسياري از شيعيان عراق در اثر فشار و اختناق موجود، انتظار داشتند كه امام به عراق آمده و بر عليه حاكم جور دست به شمشير ببرد، امام نسبت به استواري و ايمان آنها چندان اعتمادي نداشت. اگر چه آنان در برخي موارد به شدت اظهار علاقه مي كردند اما اين اظهار وفاداري نمي توانست قطعي تلقي شود به دلايلي كه پاره اي از آنها مسبوق به سوابق تاريخي مردم كوفه و عراق بود.
گروهي از شيعيان كه اطلاعات كافي به آنها نمي رسيد، در ميان امام و برادرش زيد مردد شدند و اين امر موجب پيدايش انشعاباتي در شيعه گشت و در زمان امام ريشه هاي گرايش به زيد بوجود آمد. [6]
در اين دوره شيعيان تحت فشار بودند و امام آنها را بخ خويشتن داري فرا مي خواند روايت مفصلي از امام باقر ـ عليه السّلام ـ دربارة تحليل اوضاع سياسي شيعه و فشار خلفا از آغاز تا زمان آن حضرت نقل شده كه ديدگاههاي امام در اين زمينه را تبيين مي كند آن حضرت مي فرمايند: «ما اهل بيت ، از سقم قريش و صف بندي آنان در مقابلمان چه ها كشيديم و شيعيان و دوستان ما از مردم چه ها كشيدند... و پس از آن، ما بطور مداوم مورد تحقير و قهر و ستم قرار گرفتيم و از شهر و خانه مان رانده و از حقوقمان محروم شديم و مورد قتل و تهديد قرار گرفتيم، ... عرصه بر پيروان ما چنان تنگ شد و كار به جايي رسيد كه اگر كسي را با صفت زنديق يا كافر وصف مي كردند برايش بهتر از آن بود كه او را شيعه «اميرالمؤمنين» ـ عليه السّلام ـ بخوانند....»[7]
در زمان امام محمّد باقر ـ عليه السّلام ـ از جمله گروههاي خطرناكي كه در جامعه آنروز حضور داشتند، يهوديان بودند كه شماري از احبار يهود به ظاهر مسلمان شده بودند و گروهي از آنها مرجعيّت علمي قشري از سادهلوحان را به عهده داشتند. تأثيري كه آنها برجاي گذاشتند به صورت احاديث جعلي به نام اسرائيليات پديدار گشت، و يكي از افرادي كه بيشترين روايات را از يهود در تأليفات خود وارد كرده است، طبري است. مبارزة با يهود القائات سوء آنها در فرهنگ اسلامي، بخش مهمّي از برنامة ائمه طاهرين ـ عليهم السّلام ـ بود.
زراره نقل ميكند: در خدمت امام باقر ـ عليه السّلام ـ نشسته بودم و امام در حالي كه در مقابل كعبه نشسته بود فرمود: نگاه كردن به خانة خدا عبادت است. در همان عاصم بن عمر از قبيلة بجيله نزد امام آمد و گفت: كعب الاحبار ميگويد: كعبه هر صبحگاهان برابر بيت المقدس سجده ميكند، امام فرمود: نظر تو در مورد گفتة كعب الاحبار چيست؟ آن مرد گفت: كعب صحيح است، امام فرمودند: تو و كعب الاحبار هر دو دروغ ميگوييد. آنگاه در حالي كه به شدّت ناراحت بود، فرمود: خداوند بقعهاي محبوبتر از كعبه روي زمين نيافريده است، ميبينيم يهود ميكوشيدند بيت المقدس را با جعل حديث بر مسلمانان بقبولانند و امامان شيعه با تعابيري نظير لا تشبيهوا باليهود ميكوشيدند اين رابطة فرهنگي نامطلوب را كه ميان مسلمانان و يهود به وجود آمده بود قطع كنند و اين در حالي بود كه راويان ديگر فرق اسلامي از اين احاديث استقبال ميكردند و آنها را در كتب خودشان نقل نموده و فرهنگ خود را با آن آلوده كردند.[8]
مسئلهاي كه در اين زمان براي امام و شيعيان وي پيدا شده بود، مشكل غلات بود كه شمار آنها در آن روزگار رو به فزوني گذاشته بود، آنها با سوء استفاده از روايات امام و نسبت دادن احاديث جعلي به آن حضرت ميكوشيدند از حيثيت امامان و شيعيان برخوردار شده و با كشاندن شيعة سادهلوح به دنبال خود، به اهداف خود برسند. زماني كه امام در مدينه بود اين فرصت طلبيها هر چه بيشتر شدّت گرفت. وقتي كه امام آنها را از خود طرد كردند، اصحاب آن حضرت نيز غلات را از جمع خود بيرون راندند، مغيرة بن سعيد و بيان بن سمعان كه از رهبران غاليان بودند، توسط اصحاب امام باقر ـ عليه السّلام ـ تكفير شدند. غلات با توسّل به اطاعت امام ـ عليه السّلام ـ خود را از عمل به وظايف اسلامي معاف دانسته و شناخت و معرفت امام را براي فلاح و رسيدن به اهداف عاليه اسلامي كافي ميشمردند و در برابر امام باقر ـ عليه السّلام ـ مكرّر به لزوم تكيه بر عمل صالح تأكيد ميفرمودند و تأكيد امام بر عمگرايي شيعيان، به طور غير مستقيم در برابر تمامي فرقههايي بود كه به عمل صالح اعتنايي نداشتند.
بنابراين اين گونه ميتوان نتيجه گرفت: كه در دوران امامت امام باقر ـ عليه السّلام ـ شرايط سياسي و اجتماعي خاصّي به وجود آمد كه اين فرصت را در اختيار امام قرار گرفت كه دانشگاه اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ را پايهگذاري و تأسيس كند و با برنامهريزي علمي و فرهنگي با حكّام جور و فرقههاي انحرافي و غلات به مبارزه بپردازند.
منابع جهت كسب اطلاعات بيشتر:
1. زندگي معصومان ـ عليهم السّلام ـ ، نوشتة محمود استعلامي.
2. امام باقر ـ عليه السّلام ـ، نوشتة احمد ترابي.
3. زندگاني دوازده امام، نوشتة هاشم معروف الحسيني.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . شيخ مفيد، الارشاد، ترجمة هاشم رسولي محلاتي، چاپ دوم، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، بيتا، ص 155 و 156.
[2] . الحسين، هاشم المعروف، سيرة الائمه اثني عشر، ترجمة محمّد رخشنده، ج2، چاپ دوم، تهران، انتشارات اميركبير، سال 1373، ص 208.
[3] . جعفريان، رسول، حيات فكري و سياسي امامان شيعه، چاپ ششم، قم، انصاريان، 1381، ص 317 ـ 316.
[4] . شيخ مفيد، الاختصاص، قم، انتشارات اسلامي، بيتا، ص 261.
[5] . جعفريان، همان، ص 320.
[6] . جعفريان،رسول، حيات فكري و سياسي امامان شيعه، چاپ ششم، قم، انصاريان، 1381، ص 310.
[7] . همان، ص 212 و 213.
[8] . همان، ص 300 الي 302.