پرسش :
چرا اسلام تمايل دارد كه قضية روح سربسته بماند؟
پاسخ :
از موضوعاتي كه در قرآن وارد شد. مسأله«روح» است و اين لفظ در قرآن 21 بار به صورتهاي گوناگون وارد شده و البته به طور مسلّم«روح» در اين آيات مصاديق مختلف و يا مفاهيم گوناگوني دارد.
آنچه كه از ظاهر سؤال شما پرسشگر محترم به نظر مي رسد اين است كه مراد و منظورتان از«روح» روح انسان است وما در ضمن پاسخ به ديگر مصاديق اشاره نمي كنيم.
احتمالاً اين سؤال شما از اين آية شريفة قرآن كريم«و يسئلونك عَن الرُّوحِ قُل الرُّوحُ من أَمر رَبّي»[1] و«اي رسول ما تو را از حقيقت روح پرسش كنند، جواب ده كه روح از سنخ امر پروردگار من است» ناشي شده باشد.
آنچه مسلّم و متيقن است، روح در قرآن دو مورد استعمال حقيقي دارد:
1. در مورد روح انسان
2. در مورد موجودي كه از سنخ فرشتگان است.
و در اين آية شريفه مشخص نيست كه منظور روح انسان است يا فرشته؛
ممكن است روحي كه از سوي اهل كتاب مورد سؤال واقع شده است همان روحي باشد كه به عنوان نازل كنندة قرآن، مطرح شده بود و نيز ممكن است روح انسان باشد و وجه اول ظاهرتر است. چون پيامبرـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: روح الامين يا روح القدس، قرآن را بر من نازل كرده است به همين جهت اهل كتاب از ايشان پرسيدند كه: اين روح چيست؟ و فرمود كه اين روح از امر پروردگار است.[2]
بعضي[3] ديگر گفته اند: مراد از روح، روح انسان است. چون متبادر از آن هر جا كه اطلاق شود همين معناست و پاسخ«قل الروح من امر ربي» در حقيقت نهي از غور در فهم حقيقت روح است. چون روح از امر خداست كه خدا علم به آن را به خود اختصاص داده و احدي را به حقيقت آن راه نداده است.[4]و خواسته كه قضية روح سربسته باقي بماند.
البته اقوال و آراء ديگري نيز نقل شده است كه در صورت تمايل به منابعي كه معرّفي خواهد شد مراجعه شود. ولي علاّمه طباطبايي ـ رحمة الله عليه ـ در تفسير شريف الميزان بيان ديگري دارند كه به طرح آن مي پردازيم.
ايشان مي فرمايند: جواب«قل الروح من امر ربي» منظور اين نيست كه اين امر مربوط به خداست و شما درنمي يابيد. به تعبير عاميانه يعني: فضولي موقوف! بلكه اين پاسخ يك پاسخ كامل است. يعني در جواب سؤال كنندگان مي گويد: روح حقيقتي است كه تنها از طريق امر خدا بوجود مي آيد. يعني وجودي است كه متوقف بر مادّه و مادّيات نيست و از سنخ ديگري است كه فقط با امر الهي موجود مي گردد.
خداي سبحان براي روشن كردن و واضح نمودن حقيقت روح فرموده:«قل الروح من امر ربي» و ظاهر از كلمة«من» اين است كه حقيقت جنس را معني مي كند، كه روح از جنس و سنخ امر است و امر خداوند همان ايجاد اوست و ايجاد او همان فعل مخصوص به اوست. بدون اين كه اسباب مادّي در آن دخالت داشته باشند. و اين همان وجود مافوق نشأه مادّي و ظرف زمان است و روح به حب وجودش از همين باب است يعني از سنخ امر و ملكوت است. و خداي سبحان امر روح را به اوصاف مختلفي توصيف فرموده يكي اين كه آن را به تنهايي ذكر كرده مانند آية«يوم يقوم الروح و الملائكة صَفَاً»[5]روزي كه آن فرشتة بزرگ روح القدس با همة فرشتگان صف زند.
از كلام خداي سبحان چنين برمي آيد كه اين روح گاهي با ملائكه است مثل آيات زير كه بر آن دلالت دارد كه مي فرمايد:«نزل به الروح الامين علي قلبك»[6]جبرئيل نازل گردانيد و آن را بر قلب تو فرود آورد.
«قل نزّله روح القدس»[7]تو بگو اين آيات را روح القدس از جانب پروردگار من به حقيقت و راستي نازل كرد.
و گاهي آن حقيقتي است كه در عموم آدميان نفخ و دميده مي شود و در اين باره فرموده است:«ثم سَوّيهُ و نَفخ فيه من روحه»[8] سپس تمام كرد او را و دميد در او از روح خود و نيز فرمود:«فاذا سوّيتُهُ و نفخت فيه من روحي»[9] پس هنگامي كه تمام كرد او را دميدم در او از روح خودم.
وگاهي به آن حقيقتي اطلاق شده كه در حيوانات و نباتات زنده وجود دارد و پاره اي از آيات اشعار به اين معني دارد. يعني زندگي حيوانات و نباتات را هم روح ناميده. چون حيات متفرع برداشتن روح است.
اما جملة«و ما أوتيتم من العلم الاّ قليلاً» معنايش اين است كه آن علم به روح كه خداوند به شما داده اندكي از بسيار است، زيرا روح موقعيّتي در عالم وجود دارد و آثار و خواصي در اين عالم بروز مي دهد كه بسيار بديع و عجيب است و شما از آن بي خبريد»[10]
پس از آنچه كه گفته شد نتيجه مي گيريم كه اين كه خداي متعال به نبي مكرم اسلام مي فرمايند«قل الرّوح من امر ربي» بگو كه روح از امر پروردگار من است. به اين معنا نيست كه مي خواهد قضية روح سربسته بماند. بلكه در مقام بيان حقيقت روح آمده است.
نكته ديگري كه بايد گفت اين است كه دو انديشه اسلامي و حكماي الهي مباحث روح و علم النفس در جاي خود بحث شده است در صورت تماس مي توانيد واجع فرمايند.
منابع براي مطالعة بيشتر:
1. ترجمة تفسير الميزان، ج3، سيد محمد باقر موسوي همداني، ذيل آية 85 سورة اسراء دفتر انتشارات اسلامي.
2. اصلات روح از نظر قرآن، استاد جعفر سبحاني، نشر مؤسسه تحقيقاتي امام صادق ـ عليه السّلام ـ
3. معارف قرآن، (3 ـ 1) درسهاي حضرت استاد مصباح يزدي، انتشارات مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني.
4. شرح منظومه، ج 5، با تقليد تعليقه علامه حسن زاده آملي.
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ :
«من ساءَتهُ تسّيئتهُ و سَرَّتهُ حَسَنتُهُ فَهُوَ مؤمن!»
«هر كه گناهش او را ناراحت، و كار نيكش شادش كند، مؤمن است.»
«الخصالي، ص 47»
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . اسراء،آيه 85.
[2] . معارف قرآن، 3 ـ 1، آيت الله مصباح يزدي، انتشارات مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني
[3] . مجمع البيان، ج 6، ص 437.
[4] . ترجمة تفسير الميزان، ص 277، ج 13، ترجمة موسي همداني، دفتر انتشارات اسلامي.
[5] . سورة نبأ، آية 38.
[6] . سورة شعراء، آية 193.
[7] . سورة نحل، آيه 102.
[8] . سورة سجده، آية 9.
[9] . سورة حجر، آية 29، ص آية 72.
[10] . ترجمة تفسير الميزان، ج 13، ص 276 ـ 272، سيد محمد باقر موسوي همداني، دفتر انتشارات اسلامي.
از موضوعاتي كه در قرآن وارد شد. مسأله«روح» است و اين لفظ در قرآن 21 بار به صورتهاي گوناگون وارد شده و البته به طور مسلّم«روح» در اين آيات مصاديق مختلف و يا مفاهيم گوناگوني دارد.
آنچه كه از ظاهر سؤال شما پرسشگر محترم به نظر مي رسد اين است كه مراد و منظورتان از«روح» روح انسان است وما در ضمن پاسخ به ديگر مصاديق اشاره نمي كنيم.
احتمالاً اين سؤال شما از اين آية شريفة قرآن كريم«و يسئلونك عَن الرُّوحِ قُل الرُّوحُ من أَمر رَبّي»[1] و«اي رسول ما تو را از حقيقت روح پرسش كنند، جواب ده كه روح از سنخ امر پروردگار من است» ناشي شده باشد.
آنچه مسلّم و متيقن است، روح در قرآن دو مورد استعمال حقيقي دارد:
1. در مورد روح انسان
2. در مورد موجودي كه از سنخ فرشتگان است.
و در اين آية شريفه مشخص نيست كه منظور روح انسان است يا فرشته؛
ممكن است روحي كه از سوي اهل كتاب مورد سؤال واقع شده است همان روحي باشد كه به عنوان نازل كنندة قرآن، مطرح شده بود و نيز ممكن است روح انسان باشد و وجه اول ظاهرتر است. چون پيامبرـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: روح الامين يا روح القدس، قرآن را بر من نازل كرده است به همين جهت اهل كتاب از ايشان پرسيدند كه: اين روح چيست؟ و فرمود كه اين روح از امر پروردگار است.[2]
بعضي[3] ديگر گفته اند: مراد از روح، روح انسان است. چون متبادر از آن هر جا كه اطلاق شود همين معناست و پاسخ«قل الروح من امر ربي» در حقيقت نهي از غور در فهم حقيقت روح است. چون روح از امر خداست كه خدا علم به آن را به خود اختصاص داده و احدي را به حقيقت آن راه نداده است.[4]و خواسته كه قضية روح سربسته باقي بماند.
البته اقوال و آراء ديگري نيز نقل شده است كه در صورت تمايل به منابعي كه معرّفي خواهد شد مراجعه شود. ولي علاّمه طباطبايي ـ رحمة الله عليه ـ در تفسير شريف الميزان بيان ديگري دارند كه به طرح آن مي پردازيم.
ايشان مي فرمايند: جواب«قل الروح من امر ربي» منظور اين نيست كه اين امر مربوط به خداست و شما درنمي يابيد. به تعبير عاميانه يعني: فضولي موقوف! بلكه اين پاسخ يك پاسخ كامل است. يعني در جواب سؤال كنندگان مي گويد: روح حقيقتي است كه تنها از طريق امر خدا بوجود مي آيد. يعني وجودي است كه متوقف بر مادّه و مادّيات نيست و از سنخ ديگري است كه فقط با امر الهي موجود مي گردد.
خداي سبحان براي روشن كردن و واضح نمودن حقيقت روح فرموده:«قل الروح من امر ربي» و ظاهر از كلمة«من» اين است كه حقيقت جنس را معني مي كند، كه روح از جنس و سنخ امر است و امر خداوند همان ايجاد اوست و ايجاد او همان فعل مخصوص به اوست. بدون اين كه اسباب مادّي در آن دخالت داشته باشند. و اين همان وجود مافوق نشأه مادّي و ظرف زمان است و روح به حب وجودش از همين باب است يعني از سنخ امر و ملكوت است. و خداي سبحان امر روح را به اوصاف مختلفي توصيف فرموده يكي اين كه آن را به تنهايي ذكر كرده مانند آية«يوم يقوم الروح و الملائكة صَفَاً»[5]روزي كه آن فرشتة بزرگ روح القدس با همة فرشتگان صف زند.
از كلام خداي سبحان چنين برمي آيد كه اين روح گاهي با ملائكه است مثل آيات زير كه بر آن دلالت دارد كه مي فرمايد:«نزل به الروح الامين علي قلبك»[6]جبرئيل نازل گردانيد و آن را بر قلب تو فرود آورد.
«قل نزّله روح القدس»[7]تو بگو اين آيات را روح القدس از جانب پروردگار من به حقيقت و راستي نازل كرد.
و گاهي آن حقيقتي است كه در عموم آدميان نفخ و دميده مي شود و در اين باره فرموده است:«ثم سَوّيهُ و نَفخ فيه من روحه»[8] سپس تمام كرد او را و دميد در او از روح خود و نيز فرمود:«فاذا سوّيتُهُ و نفخت فيه من روحي»[9] پس هنگامي كه تمام كرد او را دميدم در او از روح خودم.
وگاهي به آن حقيقتي اطلاق شده كه در حيوانات و نباتات زنده وجود دارد و پاره اي از آيات اشعار به اين معني دارد. يعني زندگي حيوانات و نباتات را هم روح ناميده. چون حيات متفرع برداشتن روح است.
اما جملة«و ما أوتيتم من العلم الاّ قليلاً» معنايش اين است كه آن علم به روح كه خداوند به شما داده اندكي از بسيار است، زيرا روح موقعيّتي در عالم وجود دارد و آثار و خواصي در اين عالم بروز مي دهد كه بسيار بديع و عجيب است و شما از آن بي خبريد»[10]
پس از آنچه كه گفته شد نتيجه مي گيريم كه اين كه خداي متعال به نبي مكرم اسلام مي فرمايند«قل الرّوح من امر ربي» بگو كه روح از امر پروردگار من است. به اين معنا نيست كه مي خواهد قضية روح سربسته بماند. بلكه در مقام بيان حقيقت روح آمده است.
نكته ديگري كه بايد گفت اين است كه دو انديشه اسلامي و حكماي الهي مباحث روح و علم النفس در جاي خود بحث شده است در صورت تماس مي توانيد واجع فرمايند.
منابع براي مطالعة بيشتر:
1. ترجمة تفسير الميزان، ج3، سيد محمد باقر موسوي همداني، ذيل آية 85 سورة اسراء دفتر انتشارات اسلامي.
2. اصلات روح از نظر قرآن، استاد جعفر سبحاني، نشر مؤسسه تحقيقاتي امام صادق ـ عليه السّلام ـ
3. معارف قرآن، (3 ـ 1) درسهاي حضرت استاد مصباح يزدي، انتشارات مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني.
4. شرح منظومه، ج 5، با تقليد تعليقه علامه حسن زاده آملي.
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ :
«من ساءَتهُ تسّيئتهُ و سَرَّتهُ حَسَنتُهُ فَهُوَ مؤمن!»
«هر كه گناهش او را ناراحت، و كار نيكش شادش كند، مؤمن است.»
«الخصالي، ص 47»
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . اسراء،آيه 85.
[2] . معارف قرآن، 3 ـ 1، آيت الله مصباح يزدي، انتشارات مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني
[3] . مجمع البيان، ج 6، ص 437.
[4] . ترجمة تفسير الميزان، ص 277، ج 13، ترجمة موسي همداني، دفتر انتشارات اسلامي.
[5] . سورة نبأ، آية 38.
[6] . سورة شعراء، آية 193.
[7] . سورة نحل، آيه 102.
[8] . سورة سجده، آية 9.
[9] . سورة حجر، آية 29، ص آية 72.
[10] . ترجمة تفسير الميزان، ج 13، ص 276 ـ 272، سيد محمد باقر موسوي همداني، دفتر انتشارات اسلامي.