پرسش :
با آنكه مقام پيامبر خاتم ـ صلّي الله عليه و آله ـ از جميع جهات برتر و بالاتر است چرا خداوند متعال به هنگام نزول وحي و آيات قرآني، آن حضرت را همچون موسي ـ عليه السلام ـ، مورد خطاب مستقيم قرار نداده و جبرئيل را مأمور ابلاغ فرموده است؟
پاسخ :
پديدة «وحي» از مباحث مهم علوم قرآني ميباشد و اهميت آن از اين جهت است كه قرآن كريم كه سخن خداي متعال و كتاب هدايت انسانها به شمار ميرود از طريق «وحي» نازل شده است.
در اينجا مناسب است ابتدا واژة «وحي» را معنا كنيم و سپس به چگونگي نزول آن نسبت به پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ بپردازيم:
مرحوم علامه طباطبائي (ره) دربارة «وحي» مينويسد: «وحي يك نوع تكليم آسماني (غيرمادي) است كه از راه حس و تفكر عقلي درك نميشود؛ بلكه با درك و شعور ديگري است كه گاهي در برخي از افراد ـ به حسب خواست خدائي ـ پيدا ميشود و دستورات غيبي يعني نهان از حس و عقل را از وحي دريافت ميكند، عهدهدار اين امر نيز، نبوت ناميده ميشود.»[1]
چگونگي نزول وحي بر پيامبر اسلام
«وحي» نسبت به پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ به سه صورت انجام ميگرفت: گاهي در خواب به او وحي ميشد كه اين بيشتر در اوايل رسالت حضرتش بود و زماني بدون وساطت فرشتهاي، مستقيماً از جانب خداوند مورد وحي قرار ميگرفت. وگاهي هم جبرئيل واسطه وحي بود. قرآن كريم از دو طريق اخير، يعني مستقيماً و يا به وسيلة جبرئيل به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ وحي شده است. اينك تفصيل اين سه مورد:
1. رؤياي صادقانه: اولين وحي به پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ از طريق رؤياي صادقانه بود، رؤيايي كه چون صبح روشن، براي او نوراني و واضح بود و مقدمهاي براي وحي از طريق جبرئيل به شمار ميآمد، آنگاه حضرتش، خلوت را پسنديد و در «غار حرا» خلوت ميكرد و به عبادت مشغول ميشد تا آنكه در همين غار، ناگهان فرشتهاي بر وي وارد شد و گفت: بخوان...[2]
علي بن ابراهيم قمي نقل كرده است كه: محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ 37 ساله بود كه در خواب ديد كسي به طرف او ميآيد و خطاب به او ميگويد: اي رسول خدا! محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ اين حادثه را چندي پوشيده نگه داشت، گاهي نيز كه در درهها، به چوپاني گوسفندان ابوطالب مشغول بود، كسي را ميديد كه او را به عنوان پيامبر خدا خطاب ميكرد، حضرت از او پرسيد تو كيستي؟ او در جواب گفت: من جبرئيل هستم و مرا خداوند فرستاده است تا تو را به پيامبري برگزيند.[3]
امام باقر ـ عليه السلام ـ در اين رابطه ميفرمايد: «نبي» كسي است كه به نبوت خود از طريق رؤيا آگاه شود و مانند رؤياي ابراهيم ـ عليه السلام ـ و رؤياي محمّد ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه مقدمات نبوت خود را قبل از وحي در خواب ديد اينكه جبرئيل با پيام رسالت از جانب خداوند بر وي نازل شد.[4]
منظور از قبل از «وحي» در روايت، آن است كه هنوز به محمّد ـ صلّي الله عليه و آله ـ براستي رسالتي كه مأمور به تبليغ آن باشد، وحي نشده بود و اين بيان، تفسيري است براي مفهوم «نبي» پيش از آنكه رسول باشد، زيرا نبي بشري است كه به وي وحي ميشود و قبل از آنكه به تبليغ آن مأمور باشد؛ يعني او با عالم بالا رابطة روحي دارد و ملكوت عالم براي مشهود است ولي مأمور به تبليغ نيست؛ چنانكه پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ قبل از بعثتش چنين بود.
به هر حال، رؤياي صادق، راهي براي نزول وحي بر پيامبر است و چه بسا در خواب دانستنيها به وي القاء ميشد. علي ـ عليه السلام ـ در اين زمينه ميگويد: «رؤيا الانبياء وحيٌ؛[5] يعني: خواب پيامبران وحي است».
لازم به ذكر است كه اگر چه يكي از طريق وحي پيامبر، خواب بود ولي قرآن كريم از اين طريق بر پيامبر نازل نشده است، بلك از دو طريق وحي مستقيم يا به وسيلة فرشته وحي به حضرت داده شده است.
2. نزول وحي به وسيله جبرئيل: فرشتهاي كه بر پيامبر نازل ميشد و وحي را به وي ابلاغ ميكرد جبرئيل بود، جبرئيل كلام خدا را از راه گوش به پيامبر القاء ميكرد و پيامبر گاهي او را ميديد و گاه هم او را نميديد ولي جبرئيل وحي را بر قلب او نازل ميكرد چنانكه ميفرمايد: « نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى قَلْبِكَ »[6] در قرآن كريم، در آيات متعدّدي نسبت به نزول قرآن از طريق جبرئيل تصريح شده است.
3. وحي مستقيم و بدون واسطه: قسمتي از وحي به طور مستقيم و بدون وساطت فرشته انجام ميگرفت، اصحاب پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل كردهاند كه: هنگام وحي، درد شديدي به پيامبر دست ميداد، حالت بيهوشي بر وي عارض ميشد، سر او به زير ميافتاد، رنگ صورتش تغيير ميكرد و عرق از روي او جاري ميشد، حاضران در جلسه نيز تحت تأثير اين وضع قرار ميگرفتند و بر اثر اين منظرة ترسناك سرهاي آنان نيز به زير ميافتاد، خداوند متعال ميفرمايد: «إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً» يعني: ما گفتار سنگيني را به تو القاء كرديم.[7]
در توحيد صدوق از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل شده كه از حضرتش پرسيدند: «آن حالت مدهوش شدن كه به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به هنگام وحي دست ميداد چه بود؟ فرمود: اين در هنگامي بود كه در ميان او و خداوند هيچ كس واسطه نبود و خداوند مستقيماً بر او تجلي ميكرد».[8]
گاهي نيز هنگام وحي مستقيم خداوند بر پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ چنين حالتي به ايشان دست نميداد كه به عنوان نمونه به گفتگوي خداوند با پيامبر در شب معراج ميتوان اشاره نمود. بنابراين پيامبر اسلام(ص) انواع گوناگون وحي را دارا بوده است و در بعضي موارد كه وحي مستقيم بود آن حالت فشار روحي هم براي او ايجاد نميشد و شايد اين حالت روحي بخاطر ماهيت وحي بوده است كه موجب فشار روح نميشد با آنكه مستقيم اسم بوده است. چنانكه قبلاً خواند[9] قرآن ميفرمايد: «قَوْلاً ثَقِيلاً» گفتار سنگيني را بر تو وحي كرديم كه بخشي از وحي چنين بود كه موجب فشار روحي نميشد با آنكه مستقيم هم بوده است.
لازم به ذكر است آنچه به حضرت موسي خطاب كرد؛ درخت بوده نه خداوند بصورت مستقيم. يعني خداوند در درخت ايجاد سخن كرده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. درسهايي از علوم قرآن، دكتر حبيب الله طاهري، ج 1، ص 258 ـ 251.
2. پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازي، ج 7، ص 326.
3. قرآن در اسلام، علامه طباطبايي، ص 85.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . طباطبائي، سيد محمّد حسين، قرآن در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ هشتم، 1375، ص 85.
[2] . صحيح بخاري، با شرح كافي، ج 1، ص 31، ح 3، صحيح مسلم، ج 1، ص 85.
[3] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 18، ص 184 و 194.
[4] . كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، ج 1، ص 176، بحارالانوار، ج 18، ص 266.
[5] . طوسي، امالي، ص 215، بحارالانوار، ج 11، ص 64.
[6] . شعرا/193.
[7] . شوري/51.
[8] . طاهري، حبيبالله، درسهايي از علوم قرآن، تهران، چاپ اول، 1377، ج 1، ص 251ـ258.
[9] . مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، قم، مطبوعاتي هدف، چاپ اول، 1371، ج7، ص326.
پديدة «وحي» از مباحث مهم علوم قرآني ميباشد و اهميت آن از اين جهت است كه قرآن كريم كه سخن خداي متعال و كتاب هدايت انسانها به شمار ميرود از طريق «وحي» نازل شده است.
در اينجا مناسب است ابتدا واژة «وحي» را معنا كنيم و سپس به چگونگي نزول آن نسبت به پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ بپردازيم:
مرحوم علامه طباطبائي (ره) دربارة «وحي» مينويسد: «وحي يك نوع تكليم آسماني (غيرمادي) است كه از راه حس و تفكر عقلي درك نميشود؛ بلكه با درك و شعور ديگري است كه گاهي در برخي از افراد ـ به حسب خواست خدائي ـ پيدا ميشود و دستورات غيبي يعني نهان از حس و عقل را از وحي دريافت ميكند، عهدهدار اين امر نيز، نبوت ناميده ميشود.»[1]
چگونگي نزول وحي بر پيامبر اسلام
«وحي» نسبت به پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ به سه صورت انجام ميگرفت: گاهي در خواب به او وحي ميشد كه اين بيشتر در اوايل رسالت حضرتش بود و زماني بدون وساطت فرشتهاي، مستقيماً از جانب خداوند مورد وحي قرار ميگرفت. وگاهي هم جبرئيل واسطه وحي بود. قرآن كريم از دو طريق اخير، يعني مستقيماً و يا به وسيلة جبرئيل به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ وحي شده است. اينك تفصيل اين سه مورد:
1. رؤياي صادقانه: اولين وحي به پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ از طريق رؤياي صادقانه بود، رؤيايي كه چون صبح روشن، براي او نوراني و واضح بود و مقدمهاي براي وحي از طريق جبرئيل به شمار ميآمد، آنگاه حضرتش، خلوت را پسنديد و در «غار حرا» خلوت ميكرد و به عبادت مشغول ميشد تا آنكه در همين غار، ناگهان فرشتهاي بر وي وارد شد و گفت: بخوان...[2]
علي بن ابراهيم قمي نقل كرده است كه: محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ 37 ساله بود كه در خواب ديد كسي به طرف او ميآيد و خطاب به او ميگويد: اي رسول خدا! محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ اين حادثه را چندي پوشيده نگه داشت، گاهي نيز كه در درهها، به چوپاني گوسفندان ابوطالب مشغول بود، كسي را ميديد كه او را به عنوان پيامبر خدا خطاب ميكرد، حضرت از او پرسيد تو كيستي؟ او در جواب گفت: من جبرئيل هستم و مرا خداوند فرستاده است تا تو را به پيامبري برگزيند.[3]
امام باقر ـ عليه السلام ـ در اين رابطه ميفرمايد: «نبي» كسي است كه به نبوت خود از طريق رؤيا آگاه شود و مانند رؤياي ابراهيم ـ عليه السلام ـ و رؤياي محمّد ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه مقدمات نبوت خود را قبل از وحي در خواب ديد اينكه جبرئيل با پيام رسالت از جانب خداوند بر وي نازل شد.[4]
منظور از قبل از «وحي» در روايت، آن است كه هنوز به محمّد ـ صلّي الله عليه و آله ـ براستي رسالتي كه مأمور به تبليغ آن باشد، وحي نشده بود و اين بيان، تفسيري است براي مفهوم «نبي» پيش از آنكه رسول باشد، زيرا نبي بشري است كه به وي وحي ميشود و قبل از آنكه به تبليغ آن مأمور باشد؛ يعني او با عالم بالا رابطة روحي دارد و ملكوت عالم براي مشهود است ولي مأمور به تبليغ نيست؛ چنانكه پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ قبل از بعثتش چنين بود.
به هر حال، رؤياي صادق، راهي براي نزول وحي بر پيامبر است و چه بسا در خواب دانستنيها به وي القاء ميشد. علي ـ عليه السلام ـ در اين زمينه ميگويد: «رؤيا الانبياء وحيٌ؛[5] يعني: خواب پيامبران وحي است».
لازم به ذكر است كه اگر چه يكي از طريق وحي پيامبر، خواب بود ولي قرآن كريم از اين طريق بر پيامبر نازل نشده است، بلك از دو طريق وحي مستقيم يا به وسيلة فرشته وحي به حضرت داده شده است.
2. نزول وحي به وسيله جبرئيل: فرشتهاي كه بر پيامبر نازل ميشد و وحي را به وي ابلاغ ميكرد جبرئيل بود، جبرئيل كلام خدا را از راه گوش به پيامبر القاء ميكرد و پيامبر گاهي او را ميديد و گاه هم او را نميديد ولي جبرئيل وحي را بر قلب او نازل ميكرد چنانكه ميفرمايد: « نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى قَلْبِكَ »[6] در قرآن كريم، در آيات متعدّدي نسبت به نزول قرآن از طريق جبرئيل تصريح شده است.
3. وحي مستقيم و بدون واسطه: قسمتي از وحي به طور مستقيم و بدون وساطت فرشته انجام ميگرفت، اصحاب پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل كردهاند كه: هنگام وحي، درد شديدي به پيامبر دست ميداد، حالت بيهوشي بر وي عارض ميشد، سر او به زير ميافتاد، رنگ صورتش تغيير ميكرد و عرق از روي او جاري ميشد، حاضران در جلسه نيز تحت تأثير اين وضع قرار ميگرفتند و بر اثر اين منظرة ترسناك سرهاي آنان نيز به زير ميافتاد، خداوند متعال ميفرمايد: «إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً» يعني: ما گفتار سنگيني را به تو القاء كرديم.[7]
در توحيد صدوق از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل شده كه از حضرتش پرسيدند: «آن حالت مدهوش شدن كه به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به هنگام وحي دست ميداد چه بود؟ فرمود: اين در هنگامي بود كه در ميان او و خداوند هيچ كس واسطه نبود و خداوند مستقيماً بر او تجلي ميكرد».[8]
گاهي نيز هنگام وحي مستقيم خداوند بر پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ چنين حالتي به ايشان دست نميداد كه به عنوان نمونه به گفتگوي خداوند با پيامبر در شب معراج ميتوان اشاره نمود. بنابراين پيامبر اسلام(ص) انواع گوناگون وحي را دارا بوده است و در بعضي موارد كه وحي مستقيم بود آن حالت فشار روحي هم براي او ايجاد نميشد و شايد اين حالت روحي بخاطر ماهيت وحي بوده است كه موجب فشار روح نميشد با آنكه مستقيم اسم بوده است. چنانكه قبلاً خواند[9] قرآن ميفرمايد: «قَوْلاً ثَقِيلاً» گفتار سنگيني را بر تو وحي كرديم كه بخشي از وحي چنين بود كه موجب فشار روحي نميشد با آنكه مستقيم هم بوده است.
لازم به ذكر است آنچه به حضرت موسي خطاب كرد؛ درخت بوده نه خداوند بصورت مستقيم. يعني خداوند در درخت ايجاد سخن كرده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. درسهايي از علوم قرآن، دكتر حبيب الله طاهري، ج 1، ص 258 ـ 251.
2. پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازي، ج 7، ص 326.
3. قرآن در اسلام، علامه طباطبايي، ص 85.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . طباطبائي، سيد محمّد حسين، قرآن در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ هشتم، 1375، ص 85.
[2] . صحيح بخاري، با شرح كافي، ج 1، ص 31، ح 3، صحيح مسلم، ج 1، ص 85.
[3] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 18، ص 184 و 194.
[4] . كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، ج 1، ص 176، بحارالانوار، ج 18، ص 266.
[5] . طوسي، امالي، ص 215، بحارالانوار، ج 11، ص 64.
[6] . شعرا/193.
[7] . شوري/51.
[8] . طاهري، حبيبالله، درسهايي از علوم قرآن، تهران، چاپ اول، 1377، ج 1، ص 251ـ258.
[9] . مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، قم، مطبوعاتي هدف، چاپ اول، 1371، ج7، ص326.