پرسش :
به چه علت حروف مقطعه سورههاي قرآن در اوّل سوره قرار دارند، چرا در وسط سوره قرار نگرفتند؟
پاسخ :
چنانچه بخواهيم جايگاه كلمه يا كلامي را معين كنيم در ابتدا بايد معناي آن را مشخص كرد، معنا و مفهومِ جمله است كه موقعيت و جايگاه آن را معين مينمايد.
حال با توجه به معاني حروف مقطعه، بايد معين كنيم كه چرا اين حروف در تمامي سورههايي كه داراي حروف مقطعهاند (يعني 29 سوره) در ابتداي سوره قرار گرفتهاند.
با مراجعه به كتابهاي تفسير و علوم قرآن به اختلافها و تفاوت نظرهاي بسياري برخورد مينماييم تا جائي كه اين احتمالات به 20 قول ميرسد.
البته بسياري از اين اقوال مورد نقد قرار گرفته و ردّ شدهاند، و تعدادي از اين نظريات در حدّ يك احتمال بيان شده، و بر تعيين هيچ كدام از اين نظريات، برهان عقلي و دليل قطعي وجود ندارد، و روايات هم در اين باب متفاوتند و بر يك معنا، اتّفاق ندارند.
اگر با بررسي اين آراء و نظريات كه در مورد معناي حروف مقطعه بيان شده به دنبال پاسخ از سؤال مطرح شده باشيم ميبينيم كه در تعدادي از اين نظريات به علتِ تصوير سورههاي داراي حروف مقطعه به اين حروف، اشاره شده و در اكثر آنها به اين مسأله توجهي نشده و از آنها پاسخ سؤال خود را نمييابيم، يعني با توجه به بعضي از اين اقوال، حروف مقطعه ميتوانستند در وسط يا در آخر سوره هم بيايند. اكنون بعضي از اين نظريات كه در آنها ميتوان جواب سؤال مطرح شده را يافت، بيان مي شود:
1. اولين نظريهاي كه، اگر نقدهاي وارد شده بر آن را كنار بگذاريم، پاسخي روشن به اين سؤال است، اين است كه حروف مقطعه براي مرزبندي بين سورههاست و نشانة انقضاي سورة قبلي و شروع سورة بعدي است،[1] پس حروف مقطعه بايد در ابتداي سوره باشند تا معلوم شود ابتداي سوره و كلام جديد كجاست.
2. نظرية دومي كه از استحكام نسبي برخوردار است اين است كه: حروف مقطعه براي تنبيه و تنبّه دادن و اسكات كافران بوده؛ چون آنها موقع قرائت قرآن توسط پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ با ايجاد جنجال و سر و صدا مانع ميشدند كه ديگران به آن گوش فرا دهند، لذا در آغاز برخي سورهها اين حروف نازل شده تا مشركان با شنيدن اين حروف كه نه نظم بود و نه نثر، اعجابشان برانگيخته ميشد و ساكت شده و گوش ميدادند، لذا اين حروف، حروفي نظير حروف تنبيه است كه در اوّل كلام ميآيند.[2]
3. نظرية سوّم: حروف مقطعة هر سوره نام همان سوره است مانند سورههاي (طه) و (يس) و... و سورههاي ديگر هم نامهاي متعددي دارند كه يكي از آنها همان حروف مقطعه است اگر چه بسياري از اين نامها نامِ غير مشهور سورههاست،[3] و اگر اينها اسم سوره باشند متناسب با آنها اوّل سوره است نه وسط يا آخر سوره.
4. نظرية چهارم اين است كه اين حروف سرّ و رمزي است بين خدا و پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ [4] و چون ما از معناي آنها مطلع نيستيم لذا جايگاه و موقعيت آنها را هم عالم السرّ ميداند.
نظريات ديگري هم در رابطه با اين سؤال قابل بررسي است، امّا به همين مقدار اكتفا ميكنيم.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. كتاب تفسير نمونه، ج 1، ذيل آية اوّل، سورة بقره.
2. كتاب تفسير احسن الحديث، ج 1، ذيل آية اوّل، سورة بقره.
3. كتاب تسنيم، آية الله جوادي آملي، ج 2، ذيل آية اوّل، سورة بقره.
4. كتاب مجمع البيان، از شيخ طبرسي، ج 1.
5. كتاب تفسير القرآن الكريم، از شهيد سيد مصطفي خميني، ج 2، از ص 285 تا ص 292.
6. كتاب الميزان، علامة طباطبائي (ره)، ج 18، ص 8.
7. كتاب تفسير البرهان، از محمد بن عبد الله زركشي، ج 1، ص 173.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . خميني، سيد مصطفي، كتاب تفسير القرآن الكريم، ص 287؛ جوادي آملي، عبدالله، تسنيم، قم، انتشارات اسراء، چاپ اوّل، 1378، ج 2، ص 94.
[2] . جوادي آملي، عبدالله، كتاب تسنيم، ج 2، صفحة 87؛ طبرسي، مجمع البيان، تهران، انتشارات كتابفروشي اسلاميّه، چاپ پنجم، 1395 ق، ج 1، ص 32.
[3] . جوادي آملي، عبدالله، كتاب تسنيم، ج 2، ص 72؛ و مجمع البيان، ج 1، ص 33؛ و خميني، سيد مصطفي، تفسير القرآن الكريم، ج 2، ص 285.
[4] . جوادي آملي، عبدالله، كتاب تسنيم، ج 2، ص 98.
چنانچه بخواهيم جايگاه كلمه يا كلامي را معين كنيم در ابتدا بايد معناي آن را مشخص كرد، معنا و مفهومِ جمله است كه موقعيت و جايگاه آن را معين مينمايد.
حال با توجه به معاني حروف مقطعه، بايد معين كنيم كه چرا اين حروف در تمامي سورههايي كه داراي حروف مقطعهاند (يعني 29 سوره) در ابتداي سوره قرار گرفتهاند.
با مراجعه به كتابهاي تفسير و علوم قرآن به اختلافها و تفاوت نظرهاي بسياري برخورد مينماييم تا جائي كه اين احتمالات به 20 قول ميرسد.
البته بسياري از اين اقوال مورد نقد قرار گرفته و ردّ شدهاند، و تعدادي از اين نظريات در حدّ يك احتمال بيان شده، و بر تعيين هيچ كدام از اين نظريات، برهان عقلي و دليل قطعي وجود ندارد، و روايات هم در اين باب متفاوتند و بر يك معنا، اتّفاق ندارند.
اگر با بررسي اين آراء و نظريات كه در مورد معناي حروف مقطعه بيان شده به دنبال پاسخ از سؤال مطرح شده باشيم ميبينيم كه در تعدادي از اين نظريات به علتِ تصوير سورههاي داراي حروف مقطعه به اين حروف، اشاره شده و در اكثر آنها به اين مسأله توجهي نشده و از آنها پاسخ سؤال خود را نمييابيم، يعني با توجه به بعضي از اين اقوال، حروف مقطعه ميتوانستند در وسط يا در آخر سوره هم بيايند. اكنون بعضي از اين نظريات كه در آنها ميتوان جواب سؤال مطرح شده را يافت، بيان مي شود:
1. اولين نظريهاي كه، اگر نقدهاي وارد شده بر آن را كنار بگذاريم، پاسخي روشن به اين سؤال است، اين است كه حروف مقطعه براي مرزبندي بين سورههاست و نشانة انقضاي سورة قبلي و شروع سورة بعدي است،[1] پس حروف مقطعه بايد در ابتداي سوره باشند تا معلوم شود ابتداي سوره و كلام جديد كجاست.
2. نظرية دومي كه از استحكام نسبي برخوردار است اين است كه: حروف مقطعه براي تنبيه و تنبّه دادن و اسكات كافران بوده؛ چون آنها موقع قرائت قرآن توسط پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ با ايجاد جنجال و سر و صدا مانع ميشدند كه ديگران به آن گوش فرا دهند، لذا در آغاز برخي سورهها اين حروف نازل شده تا مشركان با شنيدن اين حروف كه نه نظم بود و نه نثر، اعجابشان برانگيخته ميشد و ساكت شده و گوش ميدادند، لذا اين حروف، حروفي نظير حروف تنبيه است كه در اوّل كلام ميآيند.[2]
3. نظرية سوّم: حروف مقطعة هر سوره نام همان سوره است مانند سورههاي (طه) و (يس) و... و سورههاي ديگر هم نامهاي متعددي دارند كه يكي از آنها همان حروف مقطعه است اگر چه بسياري از اين نامها نامِ غير مشهور سورههاست،[3] و اگر اينها اسم سوره باشند متناسب با آنها اوّل سوره است نه وسط يا آخر سوره.
4. نظرية چهارم اين است كه اين حروف سرّ و رمزي است بين خدا و پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ [4] و چون ما از معناي آنها مطلع نيستيم لذا جايگاه و موقعيت آنها را هم عالم السرّ ميداند.
نظريات ديگري هم در رابطه با اين سؤال قابل بررسي است، امّا به همين مقدار اكتفا ميكنيم.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. كتاب تفسير نمونه، ج 1، ذيل آية اوّل، سورة بقره.
2. كتاب تفسير احسن الحديث، ج 1، ذيل آية اوّل، سورة بقره.
3. كتاب تسنيم، آية الله جوادي آملي، ج 2، ذيل آية اوّل، سورة بقره.
4. كتاب مجمع البيان، از شيخ طبرسي، ج 1.
5. كتاب تفسير القرآن الكريم، از شهيد سيد مصطفي خميني، ج 2، از ص 285 تا ص 292.
6. كتاب الميزان، علامة طباطبائي (ره)، ج 18، ص 8.
7. كتاب تفسير البرهان، از محمد بن عبد الله زركشي، ج 1، ص 173.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . خميني، سيد مصطفي، كتاب تفسير القرآن الكريم، ص 287؛ جوادي آملي، عبدالله، تسنيم، قم، انتشارات اسراء، چاپ اوّل، 1378، ج 2، ص 94.
[2] . جوادي آملي، عبدالله، كتاب تسنيم، ج 2، صفحة 87؛ طبرسي، مجمع البيان، تهران، انتشارات كتابفروشي اسلاميّه، چاپ پنجم، 1395 ق، ج 1، ص 32.
[3] . جوادي آملي، عبدالله، كتاب تسنيم، ج 2، ص 72؛ و مجمع البيان، ج 1، ص 33؛ و خميني، سيد مصطفي، تفسير القرآن الكريم، ج 2، ص 285.
[4] . جوادي آملي، عبدالله، كتاب تسنيم، ج 2، ص 98.