پرسش :
قرآن فقط بر سرزمين عرب ها نازل شده، ولي کتاب مقدس با سه زبان مختلف، براي همه قاره ها و دوره هاي زمانه با انواع فرهنگ ها نوشته شده است؟
پاسخ :
آنچه در مورد قرآن كريم بسيار مهم است، اسلوب آن مي باشد كه محتوا و روح مطالب قرآن را به زمان ها و مكان هاي ديگر گسترش مي دهد؛ هرچند در شرايط زماني و مكاني خاص نازل شده است. براي همين انسان ها را به مطالعه و فهم خود دعوت كرده، و خود را شناخت پذير و قابل فهم مي نمايد؛ و در معرفي خود را به عنوان كتاب راهنما و روشنگر مردمان، ماية بيداري و هوشياري مردم و مايه تفكر و شكوفايي عقل بيان مي كند.[1] چرا كه قرآن هدايت كامل است، و اين نور هدايت بصورت كلمات و آيات زيبا و دلنشين درآمده، و در قرن هاي پي دري پي همانند امواجي بالا گرفته و به پيش مي رود. بنابراين چنين نيست كه خداي متعال كلام خود را به گونه اي نازل كند كه اختصاص به برخي از افراد داشته باشد، و عموم مردم از آن چيزي نفهمند، بلي در جامعه مسيحيت كه كتاب مقدس را نه وحي الهي، بلكه دست نوشته هاي حواريون و پيروان حضرت مسيح مي دانند كه گاهي حتي نويسنده نامشخص است، و تصور مي كنند، كه قرآن نيز نوشته افراد عادي است؛ و مانند خودشان به خدا نسبت داده اند. در حالي كه قرآن كريم در رد اين ديدگاه مي فرمايد:
«و شايسته هيچ انساني نيست كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحي يا از پشت حجاب يا رسولي مي فرستد، و به فرمان او آنچه را بخواهد وحي مي كند، چرا كه او بلند مقام و حكيم است»[2]. اما بر مسيحيان كه بعد از قرن ها از ميان چند انجيل چهار انجيل را به سليقه خود انتخاب كردند، اين سؤال مطرح مي شود كه چرا قرآن فقط عربي است، اما خودشان نيز بهتر مي دانند، گردآورندگان اصلي كتاب مقدس، آن را به سه زبان ننوشته اند. زيرا فهرست بندي امروزي 27 كتاب انجيل توسط آتاناسيوس اسقف اسكندريه تكميل شده است؛ و به يقين وي داراي سه زبان مختلف نبوده، بلكه اصل كتاب به زبان عبري است.[3]
البته جهاني بودن دين اسلام و عدم اختصاص آن به قوم يا منطقه خاصي از ضروريات اين آئين الهي است. و حتي كساني هم كه مسلمان نيستند، مي دانند كه دعوت اسلام، همگاني بود و محدود به منطقه جغرافيايي خاص نمي باشد و وقتي دين اسلام جهاني شد، كتاب آن دين يعني قرآن نيز جهاني خواهد شد، افزون بر اين، شواهد تاريخي فراواني وجود دارد كه پيامبر اسلام _ صلّي الله عليه و آله و سلّم _ به سران كشورها مانند قيصر روم، پادشاه ايران، فرمانروايان مصر، حبشه، شامات و نيز به رؤساي قبائل نامه نوشتند، و پيك ويژه به سوي آنان گسيل داشتند، و همگان را دعوت به پذيرفتن اين دين مقدس اسلام كرده، و از پيامدهاي وخيم كفر و استنكاف از پذيرفتن اسلام، برحذر داشتند. و اگر قرآن براي غير عرب قابل فهم نبود، چنين دعوت هاي عمومي انجام نمي گرفت، و ساير اقوام و امت ها هم عذري براي عدم پذيرش داشتند، و امروزه اين اشكال قابل عرضه نيست كه بگوئيم، چون زبان فلان كشور با ما نمي سازد، پس نمي توانيم با آن رابطه برقرار كنيم، بلكه با تربيت دادن مترجمان زبده با دنياي ديگران مرتبط مي شود؛ و كسي نمي گويد: ما چون زبان عربي نمي دانيم، پس نبايد با كشورهاي عربي رابطه داشته باشيم. پس هم چنانكه كشورها و مردمان غير عرب با كشورهاي عربي مرتبط هستند، با ياد گرفتن زبان عرب و تربيت مترجمان، از طريق همين كار مي توانند قرآن را نيز بفهمند. بهترين و معتبرترين دليل بر جهاني بودن قرآن، خود قرآن كريم است كه همه مردم جهان را مورد خطاب قرار داده و هدايت خود را شامل همه انسان ها دانسته است. و لذا در دعوت خود با «ايها الناس» ، «يا بني آدم» شروع مي كند. و پذيرفتني نيست كه بگوئيم عرب ها فرزند آن آدمند بقيه نه، و قرآن شامل آن ها نمي شود. پس دنيا همه مكلف به تدبر و تفكر در معارف والاي قرآني هستند.[4]
براي همين است كه خداوند فرمود: زوال ناپذير و پر بركت است كسي كه قرآن را بر بنده اش نازل كرد، تا بيم دهنده جهانيان باشد. و در جاي ديگر فرمود: ما تو را جز براي رحمت جهانيان نفرستاديم.[5]
از سوي ديگر قرآن كريم، پيروان ساير اديان را مورد خطاب قرار داده، و رسالت حضرت محمد بن عبدالله _ صلّي الله عليه و آله و سلّم _ را در مورد آنان تثبيت نموده است.[6]
و اساساً هدف از نزول قرآن كريم بر پيامبر اسلام _ صلّي الله عليه و آله و سلّم _ را، پيروزي اسلام بر ساير اديان و ملل شمرده است؛ و با تعبير «ليظهره علي الدين كله»[7] هيچ شك و شبهه اي باقي نگذاشته است كه قرآن براي همه جهان است نه عرب ها، و همه مي توانند معارف والاي آن را درك كنند.
با اين حال، اشكال جهاني نبودن برخورد جامعه مسيحيت وارد است. چرا كه بايد بپذيرند كتاب مقدس امروزي با سه زبان، همان نيست كه در قرن 4 ميلادي نوشته شده است، بلكه زبان آن عبري بوده؛ و امروزه در حد انگشت شماري مي توانند اين زبان را بفهمند. و حداقل اينكه، اين ها ترجمه اي است از آن كتاب اصلي، پس اگر ترجمه كردن يك كتابي باعث مي شود كه همه زبان ها آن را بهتر بفهمند، چرا اين مطلب در مورد قرآن كريم كه نه به سه زبان، بلكه به چندين زبان مختلف دنيا ترجمه شده است را قبول ندارند؟ اضافه بر اين، اصل قرآن نازل شده بر پيامبر اسلام _ صلّي الله عليه و آله و سلّم _ نيز محفوظ است، و انسان هاي باسواد مي توانند با فراگيري دستور زبان عربي و فرهنگ و اصطلاحات عرب بخصوص قرآن كريم كه عبارتند از:
سنت شناسي، شأن نزول و ... از قرآن فهم بيشتري بدست آورند، بخلاف جامعه مسيحيت كه كتاب مقدس اوليه شان در دسترس نيست، و افرادي سودجو به راحتي مي توانند به بهانه ترجمه، مطامع شخصي خود را بياورند، و همين امر باعث شده كه امروزه به جاي يك انجيل چهار انجيل مورد توافق جامعه مسيحيت با اناجيل ديگري به وجود آيد و آن هم با تناقضاتي مانند:
عيسي پسر داوود، پسر خدا، پسر يوسف، از زن باكره و بي پدر و ...[8] اما قرآن كريم از آنجايي كه وحي الهي است و هيچ انحرافي در او به وجود نيامده: و لذا مي فرمايد كساني كه به اين قرآن كافر شدند (بدانند) اين كتابي است قطعاً شكست ناپذير، كه هيچ گونه باطلي نه از پيش رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمي آيد، چرا كه از سوي خداوند حكيم و شايسته ستايش است.[9]
اين قرآن در بين همه مسلمانان بيش از يك كتاب نيست، و هيچ اختلافي هم بين مسلمانان وجود ندارد، و از اين جا روشن مي گردد، كه كتابي كه بر پايه وحي بوده، و حتي يك حرف از آن نيز حذف يا اضافه نشده است، و در دسترس همه است، خيلي از نظر عقلي و منطقي مورد قبول و جامعه پذيرتر است، از كتابي كه از سوي خداوند متعال نيست، بلكه دست نوشته هاي افرادي است كه هر كدام با هدف خاصي آن را تنظيم كرده است. و ديگر اينكه اصل آن هم امروزه موجود نيست، و آنچه امروز به عنوان كتاب مقدس ديده مي شود، ترجمه ها و برداشت هاي شخصي مسيحيان است. به همين جهت بديهي است كه بر اثر تمايلات سياسي و مذهبي و ... انجيل هاي مختلفي بوجود آيد. و جامعه مسيحيت پذيرفته اند كه عهد جديد در طول دو قرن اول نهضت هاي مسيحي به عنوان راهنما و تفسير كتاب مقدس عهد عتيق، و بعدها كتابي با اعتبار ديني، و سرانجام الهام و سخن خدا تلقي شد. و معيار پذيرش اين بود كه نويسنده اش وابسته به حواريون باشد، اما اينكه چه كسي بايد تشخيص بدهد، اين كتاب و نوشته وابسته به حواري است، مشخص نيست.[10]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. شناخت قرآن، شهيد مرتضي مطهري.
2. روش برداشت از قرآن، شهيد محمدحسين بهشتي.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . بقره/ 185 ، 219 و 221 ؛ نحل/ 44 و 64.
[2] . شوري/ 51.
[3] . ويور، مري جو؛ درآمدي به مسيحيت، ترجمة حسن قنبري، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1381 هـ.ش، ص 74.
[4] . ر.ك: بقره/ 21 ؛ فاطر/ 15 ؛ اعراف/ 26، 27، 28، 31، 35؛ آل عمران/ 138 ؛ ابراهيم/ 52 ؛ انعام/ 90 و ... .
[5] . ر.ك: فرقان/ 1 ؛ انبياء/ 107.
[6] . ر.ك: آل عمران/ 65، 70، 71، 98، 99، 110؛ مائده/ 15، 19.
[7] . ر.ك: توبه/ 33 ؛ فتح/ 38 ؛ صف/ 9.
[8] . ويليام گلن، هنري مرتن، كتاب مقدس (عهد عتيق و عهد جديد)، ترجمة فاضل خان همداني، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول،1380، انجيل متي، باب1، و انجيل لوقا، باب 2، ش 48.
[9] . فصلت/ 41- 42.
[10] . ر.ك: ويور، مري جو؛ درآمدي به مسيحيت، ترجمة حسن قنبري، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1381 هـ.ش، ص 98؛ و مريل سي، تني، معرفي عهد جديد، ترجمة ميكائيليان، بي جا، حيات ابدي، چاپ اول، 1362 هـ.ش، ص 146؛ و نوذري، عزت الله؛ مسيحيت از آغاز تا عصر روشنگري، بيجا، چاپ اول، بي تا، ص23.
آنچه در مورد قرآن كريم بسيار مهم است، اسلوب آن مي باشد كه محتوا و روح مطالب قرآن را به زمان ها و مكان هاي ديگر گسترش مي دهد؛ هرچند در شرايط زماني و مكاني خاص نازل شده است. براي همين انسان ها را به مطالعه و فهم خود دعوت كرده، و خود را شناخت پذير و قابل فهم مي نمايد؛ و در معرفي خود را به عنوان كتاب راهنما و روشنگر مردمان، ماية بيداري و هوشياري مردم و مايه تفكر و شكوفايي عقل بيان مي كند.[1] چرا كه قرآن هدايت كامل است، و اين نور هدايت بصورت كلمات و آيات زيبا و دلنشين درآمده، و در قرن هاي پي دري پي همانند امواجي بالا گرفته و به پيش مي رود. بنابراين چنين نيست كه خداي متعال كلام خود را به گونه اي نازل كند كه اختصاص به برخي از افراد داشته باشد، و عموم مردم از آن چيزي نفهمند، بلي در جامعه مسيحيت كه كتاب مقدس را نه وحي الهي، بلكه دست نوشته هاي حواريون و پيروان حضرت مسيح مي دانند كه گاهي حتي نويسنده نامشخص است، و تصور مي كنند، كه قرآن نيز نوشته افراد عادي است؛ و مانند خودشان به خدا نسبت داده اند. در حالي كه قرآن كريم در رد اين ديدگاه مي فرمايد:
«و شايسته هيچ انساني نيست كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحي يا از پشت حجاب يا رسولي مي فرستد، و به فرمان او آنچه را بخواهد وحي مي كند، چرا كه او بلند مقام و حكيم است»[2]. اما بر مسيحيان كه بعد از قرن ها از ميان چند انجيل چهار انجيل را به سليقه خود انتخاب كردند، اين سؤال مطرح مي شود كه چرا قرآن فقط عربي است، اما خودشان نيز بهتر مي دانند، گردآورندگان اصلي كتاب مقدس، آن را به سه زبان ننوشته اند. زيرا فهرست بندي امروزي 27 كتاب انجيل توسط آتاناسيوس اسقف اسكندريه تكميل شده است؛ و به يقين وي داراي سه زبان مختلف نبوده، بلكه اصل كتاب به زبان عبري است.[3]
البته جهاني بودن دين اسلام و عدم اختصاص آن به قوم يا منطقه خاصي از ضروريات اين آئين الهي است. و حتي كساني هم كه مسلمان نيستند، مي دانند كه دعوت اسلام، همگاني بود و محدود به منطقه جغرافيايي خاص نمي باشد و وقتي دين اسلام جهاني شد، كتاب آن دين يعني قرآن نيز جهاني خواهد شد، افزون بر اين، شواهد تاريخي فراواني وجود دارد كه پيامبر اسلام _ صلّي الله عليه و آله و سلّم _ به سران كشورها مانند قيصر روم، پادشاه ايران، فرمانروايان مصر، حبشه، شامات و نيز به رؤساي قبائل نامه نوشتند، و پيك ويژه به سوي آنان گسيل داشتند، و همگان را دعوت به پذيرفتن اين دين مقدس اسلام كرده، و از پيامدهاي وخيم كفر و استنكاف از پذيرفتن اسلام، برحذر داشتند. و اگر قرآن براي غير عرب قابل فهم نبود، چنين دعوت هاي عمومي انجام نمي گرفت، و ساير اقوام و امت ها هم عذري براي عدم پذيرش داشتند، و امروزه اين اشكال قابل عرضه نيست كه بگوئيم، چون زبان فلان كشور با ما نمي سازد، پس نمي توانيم با آن رابطه برقرار كنيم، بلكه با تربيت دادن مترجمان زبده با دنياي ديگران مرتبط مي شود؛ و كسي نمي گويد: ما چون زبان عربي نمي دانيم، پس نبايد با كشورهاي عربي رابطه داشته باشيم. پس هم چنانكه كشورها و مردمان غير عرب با كشورهاي عربي مرتبط هستند، با ياد گرفتن زبان عرب و تربيت مترجمان، از طريق همين كار مي توانند قرآن را نيز بفهمند. بهترين و معتبرترين دليل بر جهاني بودن قرآن، خود قرآن كريم است كه همه مردم جهان را مورد خطاب قرار داده و هدايت خود را شامل همه انسان ها دانسته است. و لذا در دعوت خود با «ايها الناس» ، «يا بني آدم» شروع مي كند. و پذيرفتني نيست كه بگوئيم عرب ها فرزند آن آدمند بقيه نه، و قرآن شامل آن ها نمي شود. پس دنيا همه مكلف به تدبر و تفكر در معارف والاي قرآني هستند.[4]
براي همين است كه خداوند فرمود: زوال ناپذير و پر بركت است كسي كه قرآن را بر بنده اش نازل كرد، تا بيم دهنده جهانيان باشد. و در جاي ديگر فرمود: ما تو را جز براي رحمت جهانيان نفرستاديم.[5]
از سوي ديگر قرآن كريم، پيروان ساير اديان را مورد خطاب قرار داده، و رسالت حضرت محمد بن عبدالله _ صلّي الله عليه و آله و سلّم _ را در مورد آنان تثبيت نموده است.[6]
و اساساً هدف از نزول قرآن كريم بر پيامبر اسلام _ صلّي الله عليه و آله و سلّم _ را، پيروزي اسلام بر ساير اديان و ملل شمرده است؛ و با تعبير «ليظهره علي الدين كله»[7] هيچ شك و شبهه اي باقي نگذاشته است كه قرآن براي همه جهان است نه عرب ها، و همه مي توانند معارف والاي آن را درك كنند.
با اين حال، اشكال جهاني نبودن برخورد جامعه مسيحيت وارد است. چرا كه بايد بپذيرند كتاب مقدس امروزي با سه زبان، همان نيست كه در قرن 4 ميلادي نوشته شده است، بلكه زبان آن عبري بوده؛ و امروزه در حد انگشت شماري مي توانند اين زبان را بفهمند. و حداقل اينكه، اين ها ترجمه اي است از آن كتاب اصلي، پس اگر ترجمه كردن يك كتابي باعث مي شود كه همه زبان ها آن را بهتر بفهمند، چرا اين مطلب در مورد قرآن كريم كه نه به سه زبان، بلكه به چندين زبان مختلف دنيا ترجمه شده است را قبول ندارند؟ اضافه بر اين، اصل قرآن نازل شده بر پيامبر اسلام _ صلّي الله عليه و آله و سلّم _ نيز محفوظ است، و انسان هاي باسواد مي توانند با فراگيري دستور زبان عربي و فرهنگ و اصطلاحات عرب بخصوص قرآن كريم كه عبارتند از:
سنت شناسي، شأن نزول و ... از قرآن فهم بيشتري بدست آورند، بخلاف جامعه مسيحيت كه كتاب مقدس اوليه شان در دسترس نيست، و افرادي سودجو به راحتي مي توانند به بهانه ترجمه، مطامع شخصي خود را بياورند، و همين امر باعث شده كه امروزه به جاي يك انجيل چهار انجيل مورد توافق جامعه مسيحيت با اناجيل ديگري به وجود آيد و آن هم با تناقضاتي مانند:
عيسي پسر داوود، پسر خدا، پسر يوسف، از زن باكره و بي پدر و ...[8] اما قرآن كريم از آنجايي كه وحي الهي است و هيچ انحرافي در او به وجود نيامده: و لذا مي فرمايد كساني كه به اين قرآن كافر شدند (بدانند) اين كتابي است قطعاً شكست ناپذير، كه هيچ گونه باطلي نه از پيش رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمي آيد، چرا كه از سوي خداوند حكيم و شايسته ستايش است.[9]
اين قرآن در بين همه مسلمانان بيش از يك كتاب نيست، و هيچ اختلافي هم بين مسلمانان وجود ندارد، و از اين جا روشن مي گردد، كه كتابي كه بر پايه وحي بوده، و حتي يك حرف از آن نيز حذف يا اضافه نشده است، و در دسترس همه است، خيلي از نظر عقلي و منطقي مورد قبول و جامعه پذيرتر است، از كتابي كه از سوي خداوند متعال نيست، بلكه دست نوشته هاي افرادي است كه هر كدام با هدف خاصي آن را تنظيم كرده است. و ديگر اينكه اصل آن هم امروزه موجود نيست، و آنچه امروز به عنوان كتاب مقدس ديده مي شود، ترجمه ها و برداشت هاي شخصي مسيحيان است. به همين جهت بديهي است كه بر اثر تمايلات سياسي و مذهبي و ... انجيل هاي مختلفي بوجود آيد. و جامعه مسيحيت پذيرفته اند كه عهد جديد در طول دو قرن اول نهضت هاي مسيحي به عنوان راهنما و تفسير كتاب مقدس عهد عتيق، و بعدها كتابي با اعتبار ديني، و سرانجام الهام و سخن خدا تلقي شد. و معيار پذيرش اين بود كه نويسنده اش وابسته به حواريون باشد، اما اينكه چه كسي بايد تشخيص بدهد، اين كتاب و نوشته وابسته به حواري است، مشخص نيست.[10]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. شناخت قرآن، شهيد مرتضي مطهري.
2. روش برداشت از قرآن، شهيد محمدحسين بهشتي.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . بقره/ 185 ، 219 و 221 ؛ نحل/ 44 و 64.
[2] . شوري/ 51.
[3] . ويور، مري جو؛ درآمدي به مسيحيت، ترجمة حسن قنبري، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1381 هـ.ش، ص 74.
[4] . ر.ك: بقره/ 21 ؛ فاطر/ 15 ؛ اعراف/ 26، 27، 28، 31، 35؛ آل عمران/ 138 ؛ ابراهيم/ 52 ؛ انعام/ 90 و ... .
[5] . ر.ك: فرقان/ 1 ؛ انبياء/ 107.
[6] . ر.ك: آل عمران/ 65، 70، 71، 98، 99، 110؛ مائده/ 15، 19.
[7] . ر.ك: توبه/ 33 ؛ فتح/ 38 ؛ صف/ 9.
[8] . ويليام گلن، هنري مرتن، كتاب مقدس (عهد عتيق و عهد جديد)، ترجمة فاضل خان همداني، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول،1380، انجيل متي، باب1، و انجيل لوقا، باب 2، ش 48.
[9] . فصلت/ 41- 42.
[10] . ر.ك: ويور، مري جو؛ درآمدي به مسيحيت، ترجمة حسن قنبري، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، 1381 هـ.ش، ص 98؛ و مريل سي، تني، معرفي عهد جديد، ترجمة ميكائيليان، بي جا، حيات ابدي، چاپ اول، 1362 هـ.ش، ص 146؛ و نوذري، عزت الله؛ مسيحيت از آغاز تا عصر روشنگري، بيجا، چاپ اول، بي تا، ص23.