پرسش :
آيا قناعت موجب بيتحرّكي است؟
پاسخ :
قبل از پرداختن به پاسخ لازم است توضيح مختصري دربارة مفهوم قناعت و اينكه مراد از قناعت چيست، با استفاده از آيات و روايات خدمت شما ارايه دهم.
«قناعت» مترادف با «اقتصاد» و «ميانهروي» است. يعني انسان در مصرف كردن مال و خرج كردن آن براي خود و خانوادهاش حالت اعتدال را مراعات نموده و به مقدار ناچيزي از وسايل زندگي كه در حدّ ضرورت و نياز او است، اكتفا نمايد.
قناعت داراي دو مرتبة عالي و اعلي است، مرتبة نخست، راضي بودن به حد ضرورت و كفاف و مرتبة دوّم، رضايت به كمتر از آن است. راغب اصفهاني ميگويد: قناعت عبارتست از اكتفا نمودن به مقدار ناچيزي از وسايل زندگي در حدّ ضرورت و نياز.[1] و در جايي ديگر آمده است: قناعت راضي بودن به كمتر از مقدار كفاف است.[2] پس از آنكه معناي قناعت روشن گرديد، پاسخ سؤال شما اين است كه: قناعت هيچ منافاتي با كار و كوشش انسان ندارد چون «قناعت»، معنايش اين نيست كه انسان وقتي مقداري از وسايل زندگي در حدّ نياز ابتدايياش را بدست آورد، ديگر هيچ تلاش وكوششي براي بدست آوردن مال حلال نكند بلكه «قناعت» به معناي روحية ايثار و فداكاري يعني اگر در اثر تلاش و فعاليّت مال و مكنت بيش از حد ضرورت و نياز خود را بدست آورد، اين روحيه را داشته باشد كه مقداري از آن را به نيازمندان و برادران دينياش و يا براي مصالح عمومي، مصرف نموده خود به مقدار ناچيزي از آن اكتفا و قناعت كند. خداوند اينگونه افراد را چنين شايستة ستايش نموده است: «يُؤْثِرُونَ عَلي أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ»[3] يعني ديگران را بر خود ترجيح ميدهند هر چند خود نهايت احتياج را دارند.
صفت ارزشمند قناعت همانگونه كه انسان را از دلبستگي افراطي به مال دنيا باز داشته و روحيه ايثار و تعاون را در انسان زنده ميكند، در مواردي نيز از دريوزگي و دست دراز كردن پيش ديگران باز ميدارد. شما ميدانيد كه انسان در زندگياش حالات مختلف را تجربه ميكند گاه در اثر كار و تلاش وضع اقتصادياش بهبود مييابد و در زمان ديگر ممكن است تحولي رخ دهد كه در بعُد اقتصادي دچار شكست شود، روحية قناعت به انسان ميگويد به همين مقدار مال و ثروت وسايل زندگي كه خود در اثر تلاش و كوشش و با كار شبانهروزي است، بدست آوردهاي، اكتفا كن. كسي كه به آنچه در اثر كار و تلاش بدست آورده، راضي نباشد، خواه ناخواه چشم طمع به مال ديگران خواهد داشت و در نتيجه دست نياز به سوي آنان دراز خواهد كرد. و اين خود موجب ذلّت و خواري او خواهد شد امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: «ما اقبح بالمؤمن ان تكون له رغبةٌ تذلّه» چه زشت است براي مؤمن كه ميل و رغبتي در او باشد كه او را خوار و ذليل كند» مرحوم مجلسي در توضيح اين روايت ميگويد: «مقصود از ميل و رغبتي كه نكوهش شده و سبب ذلّت و خواري انسان ميگردد، آن است كه انسان هر آنچه خود دارد و در اثر كار و تلاش بدست آورده است، اكتفا نكرده، دست به سوي مردم دراز كند.»[4] در اشعار فارسي كه الهام گرفته از آيات و رواياتاند، نيز به اين نكته اشاره شده است.
تشنه جوي كريمان نشوي كه قناعت همه دريا باشد
مرد را پاي قناعت به زمين سر همّت به ثريّا باشد[5]
بهترين دليل براي اينكه «قناعت» موجب بيتحرّكي نيست اين است كه در اسلام به كار و كوشش نيز تأكيد فراوان شده و اساساً با بيكاري و تنبلي مخالف است. در قرآن آمده است: «وَ أنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»[6] براي انسان بهرهاي جز سعي و كوشش او نيست. امام باقر ـ عليه السّلام ـ فرمود: «من دوست ندارم كسي را كه دنبال كسب و كار نميرود و بر پُشت ميخوابد (در خانه بيكار مينشيند) و ميگويد خدايا روزي مرا برسان...»[7]
شاهد ديگر براي اينكه «قناعت» پيشه كردن به معناي بيتحرّكي و تنبلي نيست، سيرة پيشوايان ديني ما است. حضرات ايشان براي تحصيل روزي و امرار معاش كار و فعاليت ميكردند و در وصف اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ آمده است كه صبح تا شب در نخلستانها مشغول كار بودند.
معرفي كتاب:
1. محمدرضا مهدوي كني، نقطههاي آغاز در اخلاق عملي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
2. محمدحسن حايري يزدي، جلوههاي تقوا، ج 2.
3. آيتالله مشكيني، درسهاي اخلاق، پارسايان.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مفردات راغب، واژة «قنع».
[2] . الذريعة الي احكام الشريعة، ص 170.
[3] . سورة حشر، آية 9.
[4] . مرأة العقول، ج 10، ص 258.
[5] . كليات ديوان مرحوم شهريار، ج 5، ص 331.
[6] . سورة نجم، آية 39.
[7] . وسايل الشيعه، ج 12، ص 15، حديث 8.
قبل از پرداختن به پاسخ لازم است توضيح مختصري دربارة مفهوم قناعت و اينكه مراد از قناعت چيست، با استفاده از آيات و روايات خدمت شما ارايه دهم.
«قناعت» مترادف با «اقتصاد» و «ميانهروي» است. يعني انسان در مصرف كردن مال و خرج كردن آن براي خود و خانوادهاش حالت اعتدال را مراعات نموده و به مقدار ناچيزي از وسايل زندگي كه در حدّ ضرورت و نياز او است، اكتفا نمايد.
قناعت داراي دو مرتبة عالي و اعلي است، مرتبة نخست، راضي بودن به حد ضرورت و كفاف و مرتبة دوّم، رضايت به كمتر از آن است. راغب اصفهاني ميگويد: قناعت عبارتست از اكتفا نمودن به مقدار ناچيزي از وسايل زندگي در حدّ ضرورت و نياز.[1] و در جايي ديگر آمده است: قناعت راضي بودن به كمتر از مقدار كفاف است.[2] پس از آنكه معناي قناعت روشن گرديد، پاسخ سؤال شما اين است كه: قناعت هيچ منافاتي با كار و كوشش انسان ندارد چون «قناعت»، معنايش اين نيست كه انسان وقتي مقداري از وسايل زندگي در حدّ نياز ابتدايياش را بدست آورد، ديگر هيچ تلاش وكوششي براي بدست آوردن مال حلال نكند بلكه «قناعت» به معناي روحية ايثار و فداكاري يعني اگر در اثر تلاش و فعاليّت مال و مكنت بيش از حد ضرورت و نياز خود را بدست آورد، اين روحيه را داشته باشد كه مقداري از آن را به نيازمندان و برادران دينياش و يا براي مصالح عمومي، مصرف نموده خود به مقدار ناچيزي از آن اكتفا و قناعت كند. خداوند اينگونه افراد را چنين شايستة ستايش نموده است: «يُؤْثِرُونَ عَلي أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ»[3] يعني ديگران را بر خود ترجيح ميدهند هر چند خود نهايت احتياج را دارند.
صفت ارزشمند قناعت همانگونه كه انسان را از دلبستگي افراطي به مال دنيا باز داشته و روحيه ايثار و تعاون را در انسان زنده ميكند، در مواردي نيز از دريوزگي و دست دراز كردن پيش ديگران باز ميدارد. شما ميدانيد كه انسان در زندگياش حالات مختلف را تجربه ميكند گاه در اثر كار و تلاش وضع اقتصادياش بهبود مييابد و در زمان ديگر ممكن است تحولي رخ دهد كه در بعُد اقتصادي دچار شكست شود، روحية قناعت به انسان ميگويد به همين مقدار مال و ثروت وسايل زندگي كه خود در اثر تلاش و كوشش و با كار شبانهروزي است، بدست آوردهاي، اكتفا كن. كسي كه به آنچه در اثر كار و تلاش بدست آورده، راضي نباشد، خواه ناخواه چشم طمع به مال ديگران خواهد داشت و در نتيجه دست نياز به سوي آنان دراز خواهد كرد. و اين خود موجب ذلّت و خواري او خواهد شد امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: «ما اقبح بالمؤمن ان تكون له رغبةٌ تذلّه» چه زشت است براي مؤمن كه ميل و رغبتي در او باشد كه او را خوار و ذليل كند» مرحوم مجلسي در توضيح اين روايت ميگويد: «مقصود از ميل و رغبتي كه نكوهش شده و سبب ذلّت و خواري انسان ميگردد، آن است كه انسان هر آنچه خود دارد و در اثر كار و تلاش بدست آورده است، اكتفا نكرده، دست به سوي مردم دراز كند.»[4] در اشعار فارسي كه الهام گرفته از آيات و رواياتاند، نيز به اين نكته اشاره شده است.
تشنه جوي كريمان نشوي كه قناعت همه دريا باشد
مرد را پاي قناعت به زمين سر همّت به ثريّا باشد[5]
بهترين دليل براي اينكه «قناعت» موجب بيتحرّكي نيست اين است كه در اسلام به كار و كوشش نيز تأكيد فراوان شده و اساساً با بيكاري و تنبلي مخالف است. در قرآن آمده است: «وَ أنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»[6] براي انسان بهرهاي جز سعي و كوشش او نيست. امام باقر ـ عليه السّلام ـ فرمود: «من دوست ندارم كسي را كه دنبال كسب و كار نميرود و بر پُشت ميخوابد (در خانه بيكار مينشيند) و ميگويد خدايا روزي مرا برسان...»[7]
شاهد ديگر براي اينكه «قناعت» پيشه كردن به معناي بيتحرّكي و تنبلي نيست، سيرة پيشوايان ديني ما است. حضرات ايشان براي تحصيل روزي و امرار معاش كار و فعاليت ميكردند و در وصف اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ آمده است كه صبح تا شب در نخلستانها مشغول كار بودند.
معرفي كتاب:
1. محمدرضا مهدوي كني، نقطههاي آغاز در اخلاق عملي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
2. محمدحسن حايري يزدي، جلوههاي تقوا، ج 2.
3. آيتالله مشكيني، درسهاي اخلاق، پارسايان.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مفردات راغب، واژة «قنع».
[2] . الذريعة الي احكام الشريعة، ص 170.
[3] . سورة حشر، آية 9.
[4] . مرأة العقول، ج 10، ص 258.
[5] . كليات ديوان مرحوم شهريار، ج 5، ص 331.
[6] . سورة نجم، آية 39.
[7] . وسايل الشيعه، ج 12، ص 15، حديث 8.