پرسش :
رابطه شب قدر و ولايت چيست؛ زيرا مىگويند شب قدر ارتباط تنگاتنگى با امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشريف ) دارد؟ در جايى خواندم كه امام صادقعليه السلام فرمود: حقيقت شب قدر، حضرت زهراعليها السلام است؛ آيا اين سخن درست است و اگر درست است، معنايش چيست؟
پاسخ :
يكى از مسائل پر رمز و راز در مجموعه علوم و معارف الهى، مسئله «شب قدر» است. نخست گفتنى است، شب قدر، ظرف نزول قرآن است: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِى لَيْلَةِ الْقَدْرِ»(1). اما اين چه نوع ظرفى است؟ بين عموم مردم مشهور است كه «شب قدر» ظرف زمان است. طبق اين بيان، شب قدر، به معناى پارهاى از زمان (شب) است كه در آن، قرآن از عالم بالا به دنيا نازل گشته است و به دليل اهميت اين نزول و مسائل جنبى و يا عوامل زمينهساز آن- كه از درك ما انسانها فراتر است خداوند مىفرمايد: «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ»(2) «چه چيزى تو را آگاه كرد كه شب قدر چيست؟» و «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»(3) «شب قدر، از هزار ماه بهتر است». عبادتى كه در اين شب انجام مىشود، بهتر از هر عبادتى است كه انسان آنها را در طول هزار ماه انجام مىدهد و نيز: «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ»(4) «در اين شب فرشتگان و روح به اذن پروردگارشان فرود مىآيند و با خود مقدرات همه امور را فرود مىآورند» و «سَلامٌ هِىَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ»(5) «اين شب [يكسره] تا طلوع فجر سلام و سلامتى است».
اما اگر «ظرفيت» مطرح در آيه را منحصر در ظرف زمان نكنيم و بگوييم ظرف زمان، پايينترين مرحله از مراحل ظرفيت است آن گاه به اين مىرسيم كه شب قدر، حقيقتى است كه قرآن در آن نازل شده و با توجه به لياقت و قابليتش، حقيقت قرآن را از عالم بالا دريافت كرده و آن را در وجود خود، جاى داده است و بدين ترتيب وجودش، ظرف قرآن شده است. البته مراد از ظرف و محل و امثال اين تعابير، مكان مادى نيست و نمىتواند باشد زيرا حقيقت قرآن از سنخ امور مادى نيست تا ظرف و مكانى شبيه به ظروف و مكانهاى مادى داشته باشد بلكه محل نزول قرآن و ظرف آن، بايد از سنخ «معنى» و امور معنوى باشد تا بتوان، ظرفيت آن را نسبت به يك حقيقت معنوى پذيرفت و از آن توجيه معقولى ارائه كرد. در اينجا سه نكته بايد روشن شود:
يكم. بدانيم كه ظرف و مظروف مادى، هيچ گاه با هم متحد نمىشوند. براى مثال آب كه مظروف و كوزه ظرف است، تا ابد اگر اين نسبت را حفظ كنند، نه كوزه آب مىشود و نه آب كوزه و همينطور است در ديگر موارد از انواع ظرفها و مظروفهاى مادى. اما در امور معنوى اين گونه نيست ظرف معنوى حقيقتى است كه پذيراى امور معنوى و دريافت كننده حقايق ملكوتى است. اين حقيقت، با آنچه مىپذيرد و قبول مىكند، وحدت يافته و يكى مىشود. بنابراين حقيقتى كه محل نزول قرآن است و حقايق آن را قبول كرده و ظرف قرآن شده است، با آن يكى مىشود و قرآن ناطق مىگردد.
دوم. بدانيم حقيقتى كه بر اثر قبول قرآن، عين آن مىشود، كسى جز انسان كامل- كه مظهر جميع اسماى حسناى حق و آينه تمام نماى خداوند است نيست. در رأس همه افرادى كه مصداق عنوان ياد شده هستند، وجود نازنين حضرت محمدصلى الله عليه وآله است و پس از ايشان شايستهترين و نزديكترين افراد به مقام ايشان، امام علىعليه السلام است و همين طور پس از ايشان فرزندشان حسن بن علىعليه السلام تا برسيم به زمان ما. ليلة القدرى كه در اين زمان، ظرف قرآن است و حقايق آن در اوجارى مىشود، حضرت حجة بن الحسن المهدى (عج) است. ما از اين بزرگان و امامان بر حق، به قرآن ناطق تعبير مىكنيم همان طور كه مالك اشتر وقتى كه ديد مردم نادان، فريب عمرو عاص و معاويه را خورده و به كاغذ پارههاىسر نيزه چشم دوختهاند فرمود: شما قرآن ناطق (على) را رها كرده و به اين كاغذها چشم دوخته و دل خوش كردهايد مراعات اين كاغذها را مىكنيد ولى اصل قرآن و حقيقت آن را- كه در علىعليه السلام تجسّم يافته رها كرده و حرمت نمىنهيد
امام باقرعليه السلام مىفرمايد: «امام علىعليه السلام در حضور امام حسن و امام حسينعليها السلام، سوره قدر را تلاوت كرد. حضرت حسينعليه السلام خطاب به پدر گفت: اى پدر اين سوره را با حلاوت مخصوصى تلاوت مىفرماييد. حضرت فرمود: فرزندم زمانى كه سوره قدر نازل شد، جدت رسول خداصلى الله عليه وآله كسى را پى من فرستاد سپس اين سوره را براى من تلاوت كرد و با دست بر كتف راست
من زد و فرمود: اى برادر و وصى من اى كسى كه پس از من ولى اين امتى اين سوره پس از من، از آن تو و پس از تو، از آن دو فرزندانت حسن و حسين است. از براى آن نورى است كه در قلب تو و اوصياى تو تا مطلع فجر قائم آل محمدصلى الله عليه وآله ساطع است»(6).
براساس روايتى خداوند به رسولشصلى الله عليه وآله فرمود: «سوره قدر را تلاوت كن كه اين سوره نسبت (شناسنامه) تو و نسبت اهل بيت تو تا روز قيامت است».(7)
اگر كسى بگويد: چرا امام صادقعليه السلام شب قدر را بر جدهاش فاطمهعليها السلام اطلاق كرده در حالى كه طبق بيان مزبور شب قدر بودن، به ايشان اختصاص ندارد بلكه هر انسان كاملى مىتواند مصداق آن باشد؟
در جواب گوييم: اولًا از ديدگاه منطقى، اثبات چيزى نفى غير آن را نمىكند يعنى، اگر بگوييم «شب قدر، فاطمه است»، منافاتى با ليلةالقدر بودن ديگر مصاديق ندارد. ثانياً در ميان افرادى كه مصداق شب قدرند، براى فاطمهعليها السلام امتيازى است كه براى هيچ كس آن ويژگى وجود ندارد و آن عبارت از اين است كه آن حضرت، علاوه بر آنكه خود مصداق ليلةالقدر است، پدر، همسر و يازده فرزندش همه مصاديق شب قدرند. از اين رو حضرت فاطمهعليها السلام همانند شمع جمعى است كه ديگران، دور او را گرفتهاند و جا دارد كه از ايشان به صورت برجسته و عنوان «شب قدر» ياد شود.
سوم. بدانيم چرا از انسان كامل به شب قدر تعبير شده است؟ لفظ «ليلة» به معناى شب است و خصوصيت شب خفا و ناپيدايى آن است. شب فانى و منفعل محض است و از خود چيزى ندارد. قدر هم به معناى عظمت، قدرت و فضيلت است و انسان كامل از آن رو كه فانى در خداوند است، فانى در حقيقتى است كه عين عظمت و قدرت و فضيلت است. از آن جهت كه خود است، هيچ است و از آن جهت كه نمود آن حقيقت است، همه چيز است پس از او به شب قدر تعبير شده است. انسان كامل آينه تمام نماى جمال خداوند، خليفه و وجهاللَّه است. مظهر «بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌ»(8) و «عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ»(9) است. مصداق «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى»(10) است. انسان كامل حقيقتى است كه بيعت با او بيعت با خدا است: «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ»(11).
همچنين دوستى يا دشمنى با او، دوستى يا دشمنى با خداوند است: «و مَن احبَّكم فقد احَبَّ اللَّه و مَن ابغضكم فقد ابغضَ اللَّه»(12). از اين حقيقت بزرگ، به شب قدر ياد مىشود: «عن ابى عبدالله عليه السلام قال: انا انزلنا فى ليلة القدر «الليلة»، فاطمة و «القدر»، الله فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرك ليلة القدر»(13)
«امام صادقعليه السلام مىفرمايد: «ليلة، فاطمه و قدر، اللَّه است. هر كس به درستى فاطمه را شناخت، شب قدر را درك كرده است».
البته شب قدر را خداى او و خود «ليلةالقدر» مىشناسد و بس اما ديگران به مقدار استعداد و لياقتشان مىتوانند با برخى از اوصاف و خصوصيات شب قدر- آن هم با هدايت و ارشاد خود او آشنا شوند. در برخى از روايات آمده است: رسول خداصلى الله عليه وآله خطاب به امام علىعليه السلام مىفرمايد: «كسى خدا را نشناخت، جز من و تو و كسى مرا نشناخت، جز خدا و تو و تو را نيز كسى نشناخت، جز خدا و من». بنابراين شناخت شب قدر- كه همان انسان كامل است با شناخت خداوند رابطه تنگاتنگى دارد و همان طور كه نمىتوان به حقيقت خداوند و كنه ذات او پى برد، نمىتوان به حقيقت شب قدر و كنه ذات او دست يافت.
در نيابد حال پخته هيچ خام پس سخن كوتاه بايد والسلام
مىتوان شب قدر را به دو نوع حقيقى و زمانى تقسيم كرد و گفت: ليلة القدر حقيقى، وجود طيبه انسان كامل است كه دعا و ظرف قرآن بلكه قرآن ناطق است. از اين رو در هر زمان براى آن، بيش از يك مصداق قابل تصوّر نيست. به عبارت ديگر امام زمان هر عصرى، مصداق شب قدر آن دوران است و نظير ندارد و دومى برايش متصور نيست. امام رضاعليه السلام مىفرمايد: «الامام واحد دهره و لا يدانيه احد و لا يعادله عالم و لا يوجد منه بدلًا و لا له مثل و لا نظير»(14) «امام يگانه دهر خويش است و كسى نمىتواند تا با او انباز گردد.
امام كسى است كه هيچ دانشمندى به پايه او نمىرسد و احدى نمىتواند جايگزين وى شود. امام كسى است كه مثل و نظيرى برايش متصور نيست». اين همان شب قدر حقيقى است.
نتيجهگيرى
از آنچه گفته شد، روشن مىشود كه ليلة القدر سه گونه است:
1. شب قدر حقيقى كه تعدّد بردار نيست و در هر عصر و زمانى فقط يك مصداق دارد.
2. شب قدر زمانى واقعى كه آن هم در هر سال يك زمان خاص است و قابل تعدد و توسعه نيست.
3. شب قدر زمانى اعتبارى كه با توجه به اختلاف آفاق، قابل توسعه و حتى تعدد است.
بايد دانست كه درك شب قدر در هر مرتبهاى، تلاش متناسب با خود را مىطلبد. اگر ليلةالقدر را همان امام زمان و حجت خدا معنا كنيم، درك آن در كنار پيروى از خدا و پيامبرش ميسور است. انسان مؤمن با جهاد و تلاش، مىتواند در افق شب قدر حقيقى قرار گيرد چنان كه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در حق سلمان فارسى فرمود: «السلمان منا اهل البيت»(15). قرآن كريم هم مىفرمايد: «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ»(16) «و كسانى كه در راه ما كوشيدهاند، به يقين راههاى خود را بر آنان مىنمايانيم و در حقيقت خدا با نيكوكاران است».
اگر شب قدر را زمانى واقعى معنا كنيم- كه تعدد بردار و قابل توسعه نباشد در اين صورت درك آن، در كنار پاسدارى از شبهاى رمضان ميسور است به طورى كه با احياى شبهاى متعدد، اطمينان به درك شب قدر حاصل آيد و اگر در كنار آن معانى، شب قدر زمانى اعتبارى را هم قابل قبول دانستيم. در آن صورت، ما به وظيفه خود در پاسدارى از شب قدر احتمالى عمل مىكنيم، و با اميد به رحمت گسترده خداوند متعال انتظار مىرود كه پروردگار مهربان از سر لطف و محبت تمامى آن بركات شب قدر حقيقى و واقعى را- كه براى احياگرانش كه با نيت درك آن سر بندگى فرود آوردهاند نازل مىفرمايد نصيب ما نيز بگرداند.
پىنوشت
(1) قدر (97)، آيه 1.
(2) همان، آيه 2.
(3) همان، آيه 3.
(4) همان، آيه 4.
(5) همان، آيه 5.
(6) تفسير برهان، ج 4، ص 784.
(7) علل الشرايع، ج 2، ص 613.
(8) بقره (2)، آيه 92.
(9) همان، آيه 02
(10) انفال (8)، آيه 71.
(11) فتح (48)، آيه 01.
(12) مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره.
(13) بحارالانوار، ج 43،) مؤسسة الوفاء، ناشر الوفاء بيروت، الطبعة الثانية (.
(14) اصول كافى، كتاب حجت، ج 1، ص 102.
(15) بحار، ج 108، ص 582.
(16) عنكبوت (29)، آيه 96.
جهت تهيه پاسخ اين پرسش از نوشته جناب حجةالاسلام والمسلمين حسين رمضانى استفاده شده است.
يكى از مسائل پر رمز و راز در مجموعه علوم و معارف الهى، مسئله «شب قدر» است. نخست گفتنى است، شب قدر، ظرف نزول قرآن است: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِى لَيْلَةِ الْقَدْرِ»(1). اما اين چه نوع ظرفى است؟ بين عموم مردم مشهور است كه «شب قدر» ظرف زمان است. طبق اين بيان، شب قدر، به معناى پارهاى از زمان (شب) است كه در آن، قرآن از عالم بالا به دنيا نازل گشته است و به دليل اهميت اين نزول و مسائل جنبى و يا عوامل زمينهساز آن- كه از درك ما انسانها فراتر است خداوند مىفرمايد: «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ»(2) «چه چيزى تو را آگاه كرد كه شب قدر چيست؟» و «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»(3) «شب قدر، از هزار ماه بهتر است». عبادتى كه در اين شب انجام مىشود، بهتر از هر عبادتى است كه انسان آنها را در طول هزار ماه انجام مىدهد و نيز: «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ»(4) «در اين شب فرشتگان و روح به اذن پروردگارشان فرود مىآيند و با خود مقدرات همه امور را فرود مىآورند» و «سَلامٌ هِىَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ»(5) «اين شب [يكسره] تا طلوع فجر سلام و سلامتى است».
اما اگر «ظرفيت» مطرح در آيه را منحصر در ظرف زمان نكنيم و بگوييم ظرف زمان، پايينترين مرحله از مراحل ظرفيت است آن گاه به اين مىرسيم كه شب قدر، حقيقتى است كه قرآن در آن نازل شده و با توجه به لياقت و قابليتش، حقيقت قرآن را از عالم بالا دريافت كرده و آن را در وجود خود، جاى داده است و بدين ترتيب وجودش، ظرف قرآن شده است. البته مراد از ظرف و محل و امثال اين تعابير، مكان مادى نيست و نمىتواند باشد زيرا حقيقت قرآن از سنخ امور مادى نيست تا ظرف و مكانى شبيه به ظروف و مكانهاى مادى داشته باشد بلكه محل نزول قرآن و ظرف آن، بايد از سنخ «معنى» و امور معنوى باشد تا بتوان، ظرفيت آن را نسبت به يك حقيقت معنوى پذيرفت و از آن توجيه معقولى ارائه كرد. در اينجا سه نكته بايد روشن شود:
يكم. بدانيم كه ظرف و مظروف مادى، هيچ گاه با هم متحد نمىشوند. براى مثال آب كه مظروف و كوزه ظرف است، تا ابد اگر اين نسبت را حفظ كنند، نه كوزه آب مىشود و نه آب كوزه و همينطور است در ديگر موارد از انواع ظرفها و مظروفهاى مادى. اما در امور معنوى اين گونه نيست ظرف معنوى حقيقتى است كه پذيراى امور معنوى و دريافت كننده حقايق ملكوتى است. اين حقيقت، با آنچه مىپذيرد و قبول مىكند، وحدت يافته و يكى مىشود. بنابراين حقيقتى كه محل نزول قرآن است و حقايق آن را قبول كرده و ظرف قرآن شده است، با آن يكى مىشود و قرآن ناطق مىگردد.
دوم. بدانيم حقيقتى كه بر اثر قبول قرآن، عين آن مىشود، كسى جز انسان كامل- كه مظهر جميع اسماى حسناى حق و آينه تمام نماى خداوند است نيست. در رأس همه افرادى كه مصداق عنوان ياد شده هستند، وجود نازنين حضرت محمدصلى الله عليه وآله است و پس از ايشان شايستهترين و نزديكترين افراد به مقام ايشان، امام علىعليه السلام است و همين طور پس از ايشان فرزندشان حسن بن علىعليه السلام تا برسيم به زمان ما. ليلة القدرى كه در اين زمان، ظرف قرآن است و حقايق آن در اوجارى مىشود، حضرت حجة بن الحسن المهدى (عج) است. ما از اين بزرگان و امامان بر حق، به قرآن ناطق تعبير مىكنيم همان طور كه مالك اشتر وقتى كه ديد مردم نادان، فريب عمرو عاص و معاويه را خورده و به كاغذ پارههاىسر نيزه چشم دوختهاند فرمود: شما قرآن ناطق (على) را رها كرده و به اين كاغذها چشم دوخته و دل خوش كردهايد مراعات اين كاغذها را مىكنيد ولى اصل قرآن و حقيقت آن را- كه در علىعليه السلام تجسّم يافته رها كرده و حرمت نمىنهيد
امام باقرعليه السلام مىفرمايد: «امام علىعليه السلام در حضور امام حسن و امام حسينعليها السلام، سوره قدر را تلاوت كرد. حضرت حسينعليه السلام خطاب به پدر گفت: اى پدر اين سوره را با حلاوت مخصوصى تلاوت مىفرماييد. حضرت فرمود: فرزندم زمانى كه سوره قدر نازل شد، جدت رسول خداصلى الله عليه وآله كسى را پى من فرستاد سپس اين سوره را براى من تلاوت كرد و با دست بر كتف راست
من زد و فرمود: اى برادر و وصى من اى كسى كه پس از من ولى اين امتى اين سوره پس از من، از آن تو و پس از تو، از آن دو فرزندانت حسن و حسين است. از براى آن نورى است كه در قلب تو و اوصياى تو تا مطلع فجر قائم آل محمدصلى الله عليه وآله ساطع است»(6).
براساس روايتى خداوند به رسولشصلى الله عليه وآله فرمود: «سوره قدر را تلاوت كن كه اين سوره نسبت (شناسنامه) تو و نسبت اهل بيت تو تا روز قيامت است».(7)
اگر كسى بگويد: چرا امام صادقعليه السلام شب قدر را بر جدهاش فاطمهعليها السلام اطلاق كرده در حالى كه طبق بيان مزبور شب قدر بودن، به ايشان اختصاص ندارد بلكه هر انسان كاملى مىتواند مصداق آن باشد؟
در جواب گوييم: اولًا از ديدگاه منطقى، اثبات چيزى نفى غير آن را نمىكند يعنى، اگر بگوييم «شب قدر، فاطمه است»، منافاتى با ليلةالقدر بودن ديگر مصاديق ندارد. ثانياً در ميان افرادى كه مصداق شب قدرند، براى فاطمهعليها السلام امتيازى است كه براى هيچ كس آن ويژگى وجود ندارد و آن عبارت از اين است كه آن حضرت، علاوه بر آنكه خود مصداق ليلةالقدر است، پدر، همسر و يازده فرزندش همه مصاديق شب قدرند. از اين رو حضرت فاطمهعليها السلام همانند شمع جمعى است كه ديگران، دور او را گرفتهاند و جا دارد كه از ايشان به صورت برجسته و عنوان «شب قدر» ياد شود.
سوم. بدانيم چرا از انسان كامل به شب قدر تعبير شده است؟ لفظ «ليلة» به معناى شب است و خصوصيت شب خفا و ناپيدايى آن است. شب فانى و منفعل محض است و از خود چيزى ندارد. قدر هم به معناى عظمت، قدرت و فضيلت است و انسان كامل از آن رو كه فانى در خداوند است، فانى در حقيقتى است كه عين عظمت و قدرت و فضيلت است. از آن جهت كه خود است، هيچ است و از آن جهت كه نمود آن حقيقت است، همه چيز است پس از او به شب قدر تعبير شده است. انسان كامل آينه تمام نماى جمال خداوند، خليفه و وجهاللَّه است. مظهر «بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌ»(8) و «عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ»(9) است. مصداق «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى»(10) است. انسان كامل حقيقتى است كه بيعت با او بيعت با خدا است: «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ»(11).
همچنين دوستى يا دشمنى با او، دوستى يا دشمنى با خداوند است: «و مَن احبَّكم فقد احَبَّ اللَّه و مَن ابغضكم فقد ابغضَ اللَّه»(12). از اين حقيقت بزرگ، به شب قدر ياد مىشود: «عن ابى عبدالله عليه السلام قال: انا انزلنا فى ليلة القدر «الليلة»، فاطمة و «القدر»، الله فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرك ليلة القدر»(13)
«امام صادقعليه السلام مىفرمايد: «ليلة، فاطمه و قدر، اللَّه است. هر كس به درستى فاطمه را شناخت، شب قدر را درك كرده است».
البته شب قدر را خداى او و خود «ليلةالقدر» مىشناسد و بس اما ديگران به مقدار استعداد و لياقتشان مىتوانند با برخى از اوصاف و خصوصيات شب قدر- آن هم با هدايت و ارشاد خود او آشنا شوند. در برخى از روايات آمده است: رسول خداصلى الله عليه وآله خطاب به امام علىعليه السلام مىفرمايد: «كسى خدا را نشناخت، جز من و تو و كسى مرا نشناخت، جز خدا و تو و تو را نيز كسى نشناخت، جز خدا و من». بنابراين شناخت شب قدر- كه همان انسان كامل است با شناخت خداوند رابطه تنگاتنگى دارد و همان طور كه نمىتوان به حقيقت خداوند و كنه ذات او پى برد، نمىتوان به حقيقت شب قدر و كنه ذات او دست يافت.
در نيابد حال پخته هيچ خام پس سخن كوتاه بايد والسلام
مىتوان شب قدر را به دو نوع حقيقى و زمانى تقسيم كرد و گفت: ليلة القدر حقيقى، وجود طيبه انسان كامل است كه دعا و ظرف قرآن بلكه قرآن ناطق است. از اين رو در هر زمان براى آن، بيش از يك مصداق قابل تصوّر نيست. به عبارت ديگر امام زمان هر عصرى، مصداق شب قدر آن دوران است و نظير ندارد و دومى برايش متصور نيست. امام رضاعليه السلام مىفرمايد: «الامام واحد دهره و لا يدانيه احد و لا يعادله عالم و لا يوجد منه بدلًا و لا له مثل و لا نظير»(14) «امام يگانه دهر خويش است و كسى نمىتواند تا با او انباز گردد.
امام كسى است كه هيچ دانشمندى به پايه او نمىرسد و احدى نمىتواند جايگزين وى شود. امام كسى است كه مثل و نظيرى برايش متصور نيست». اين همان شب قدر حقيقى است.
نتيجهگيرى
از آنچه گفته شد، روشن مىشود كه ليلة القدر سه گونه است:
1. شب قدر حقيقى كه تعدّد بردار نيست و در هر عصر و زمانى فقط يك مصداق دارد.
2. شب قدر زمانى واقعى كه آن هم در هر سال يك زمان خاص است و قابل تعدد و توسعه نيست.
3. شب قدر زمانى اعتبارى كه با توجه به اختلاف آفاق، قابل توسعه و حتى تعدد است.
بايد دانست كه درك شب قدر در هر مرتبهاى، تلاش متناسب با خود را مىطلبد. اگر ليلةالقدر را همان امام زمان و حجت خدا معنا كنيم، درك آن در كنار پيروى از خدا و پيامبرش ميسور است. انسان مؤمن با جهاد و تلاش، مىتواند در افق شب قدر حقيقى قرار گيرد چنان كه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در حق سلمان فارسى فرمود: «السلمان منا اهل البيت»(15). قرآن كريم هم مىفرمايد: «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ»(16) «و كسانى كه در راه ما كوشيدهاند، به يقين راههاى خود را بر آنان مىنمايانيم و در حقيقت خدا با نيكوكاران است».
اگر شب قدر را زمانى واقعى معنا كنيم- كه تعدد بردار و قابل توسعه نباشد در اين صورت درك آن، در كنار پاسدارى از شبهاى رمضان ميسور است به طورى كه با احياى شبهاى متعدد، اطمينان به درك شب قدر حاصل آيد و اگر در كنار آن معانى، شب قدر زمانى اعتبارى را هم قابل قبول دانستيم. در آن صورت، ما به وظيفه خود در پاسدارى از شب قدر احتمالى عمل مىكنيم، و با اميد به رحمت گسترده خداوند متعال انتظار مىرود كه پروردگار مهربان از سر لطف و محبت تمامى آن بركات شب قدر حقيقى و واقعى را- كه براى احياگرانش كه با نيت درك آن سر بندگى فرود آوردهاند نازل مىفرمايد نصيب ما نيز بگرداند.
پىنوشت
(1) قدر (97)، آيه 1.
(2) همان، آيه 2.
(3) همان، آيه 3.
(4) همان، آيه 4.
(5) همان، آيه 5.
(6) تفسير برهان، ج 4، ص 784.
(7) علل الشرايع، ج 2، ص 613.
(8) بقره (2)، آيه 92.
(9) همان، آيه 02
(10) انفال (8)، آيه 71.
(11) فتح (48)، آيه 01.
(12) مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره.
(13) بحارالانوار، ج 43،) مؤسسة الوفاء، ناشر الوفاء بيروت، الطبعة الثانية (.
(14) اصول كافى، كتاب حجت، ج 1، ص 102.
(15) بحار، ج 108، ص 582.
(16) عنكبوت (29)، آيه 96.
جهت تهيه پاسخ اين پرسش از نوشته جناب حجةالاسلام والمسلمين حسين رمضانى استفاده شده است.