چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

به تازگي كتاب هاي معنوي به بازار آمده است (همچون كتاب هاي نويسنده پائلو كوئيلو و كتاب هاي گروه اك كه وقتي انسان آنها را مي خواند، چنان بر او تاثير مي گذارد كه مي پندارد نماز و روزه او تنها اداي سنت و پيروي از جمع است)! اين كتاب ها طرفدار زيادي دارد و به چندين زبان ترجمه شده است. از طرفي من جواني هستم كه در اين نسل و اين دوره زندگي مي كنم، چطور ممكن است بي تفاوت از كنار آنها بگذرم؟


پاسخ :


با توجه به مباحث ذيل، اميد است حقيقت امر براي شما روشن گردد:
يك. اهميت انسان شناسي:
يكي از اساسي ترين پرسش هاي بشر، شناخت مبدا ، معاد و خويشتن خويش است. انسان ها هميشه در پي اين بوده اند كه كيستند؛ از كجا آمده اند؛ چه شده اند؛ به كجا مي روند؛ به كدام سو نظر دارند و...
جمله معروف «خودت را بشناس» كه از سقراط نقل شده و با تعابير ديگر، در انديشه هاي قبل از سقراط نيز وجود داشته، بيانگر اين مساله است كه آدمي نسبت به حقيقت وجودي خود، بي اعتنا نبوده است.
از مكاتب و مذاهب هند گرفته، تا فلسفه يونان و روم و عرفان مسيحي و اسلامي، از تفكرات انديشمندان قرون وسطاي مسيحي گرفته تا انديشه هاي اسلامي؛ از رنسانس گرفته، تا عصر حاضر و... همواره شناسايي انسان و توجه به ابعاد وجودي وي مورد نظر بوده است.
مكاتب و مذاهب گوناگون كوشيده اند تا با تحليل چيستي انسان و مبدا و غايت او، به اين پرسش ها پاسخ دهند. اين گرايش هاي گوناگون فكري سعي كرده اند بر اساس مباني متفاوت، مبدا و حقيقت انسان را تبيين و بر اساس آن انسان آرماني و انسان كامل را تفسير كنند. به بيان ديگر، با تشريح ابعاد وجودي انسان، در پي حل اين مساله بوده اند كه انسان چه هدفي را بايد در حيات خود در نظر بگيرد، تا به كمال وجودي خويش نايل شود. از آنجا كه در اين باب ، مباني و مبادي مختلف است ، روش هاي نيل به كمال مطلق نيز متفاوت مطرح شده است.
دو. راه وصول.
چنان كه گفته شد، براي پاسخ به پرسش هاي اساسي در انسان شناسي و به خصوص غايت انسان و راه وصول به آن، بيان هاي گوناگوني ارائه شده است كه تفصيل آن در اين مختصر نمي گنجد و تنها به چند مورد مرتبط با اين بحث، اشاره مي شود:
2-1. بوديسم: اين آيين ـ كه يكي از كهن ترين آيين هاي هندي است ـ معتقد است كه آزادي و نجات انسان، براي رسيدن به غايت خويش، فقط از راه خويشتن شناسي تحقق مي پذيرد. وصول به غايت و حيات حقيقي انسان، با انجام دادن مراسم قشري عبادي و رياضت هاي طاقت فرسا، حاصل نمي شود؛ بلكه فقط با كشف و شهود مي توان به واقعيت مطلق نايل آمد. (1)
2-2. دين جين: اين كيش كه بسيار ديرينه و هم زمان با پيدايش آيين بودا است، معتقد است كه آزادي به وسيله معرفت به دست مي آيد. روش معنوي براي رسيدن به اين آزادي، نوعي «يوگا» تعبير مي شود كه عبارت است از: الف. معرفت درست، ب. ايمان به كتب مقدس جين، ج. طرز رفتار درست يا امساك از گناه (2)
در «بها گاوات گيتا» (يكي از آثار مذهبي هندوان) راه رستگاري به سه طريق بيان شده است: الف. معرفت و فرزانگي، ب. كردار (انجام تكاليف و بي نياز ساختن خود از نتايج آن)، ج. عشق و جذبه عرفاني و پيوند عابد و معبود. (3)
«يوگا» راه اشراق و عرفان است، نه طريق عقده گشايي و تلطيف غرايز نفساني. هشت مرحله يوگا، در حيطه اخلاق مي گنجد، نه در افعال عبادي و احكام شرعي. به بيان ديگر، آيين عملي به طريق سير و سلوك است. (4)
«جينيسم» و «بوديسم» با سلوك اخلاقي و رياضت هاي ويژه، مي كوشد انسان را در گرايش به جهان درون و فرو رفتن در اعماق بحر وجود و استخراج گوهر هستي، مدد رساند؛ گوهري كه در كنه راز هستي، زير پرده دل و در پيچ و خم انديشه هاي لرزان، مكتوم است.
راه و روش گروه «اك» يا «اكنكار» نيز ريشه در نوعي نگاه بوديستي به حقيقت انسان و غايت او دارد. برخي از كتاب هاي اين گروه مدتي است كه در كشور ما ترجمه و منتشر شده است. آثار پال توئيچل، فيل موري متيسو، هارولد كلمپ و... بيانگر ديدگاه هاي اين گروه در ابعاد گوناگون است. راه و روش اك به انسان نشان مي دهد كه چگونه با آزاد ساختن قابليت هاي دروني خود و شناخت تندرستي، به موفقيت نايل شده و بتواند سفر روحي را آغاز كند؛ در نتيجه، تعالي روح، او را به سوي درك خداوند رهنمون شود. اين گروه با اتخاذ ديدگاه هاي بوديسم، چندان وقعي به احكام عبادي نمي نهد و راه نجات را تنها در رياضت هاي جسمي و روحي مي داند.
2-3. عرفان مسيحي: ديني كه حضرت عيسي مسيح (علیه السلام) در آغاز ظهور آورد، علاوه بر آموزه هاي اعتقادي درباره خداوند، انسان و طبيعت، آموزه هاي در باب اخلاق و احكام عبادي نيز داشت. وي بر عمل به احكام گسترده آيين يهود، تاكيد كرد. (5)
5طبق تعاليم او احكام فقهي، بدون روح اخلاقي حاكم بر آن، كاستي جبران ناپذيري است؛ از اين رو، حضرت عيسي (علیه السلام) با فرقه هاي گوناگون يهود ـ كه هر يك آيين موسي (علیه السلام) را به شكلي خاص تفسير كرده و خود را به حق مي دانستند ـ به مخالفت برخاست و با صحه گذاشتن بر سنت يهودي، اين نكته ژرف را خاطر نشان ساخت كه دين، تنها اعمال ظاهري بدون باطن نيست؛ بلكه شريعت بايد با نيت پاك پيوند خورده و عمل مطابق با انديشه درون باشد. ولي نبايد اصل شريعت را ناديده گرفت. (6)
متاسفانه تعاليم نخستين حضرت عيسي (علیه السلام) تغييرات زيادي يافت كه از آن جمله، ناديده انگاشتن شريعت بود. «پولس» ـ ملقب به دومين موسس مسيحيت ـ (7) با طرح اصل آزادي درون و حريت روح، به نفي شريعت پرداخت. به اعتقاد او، حقيقت مسيح، در باطن مرد مومن تجلي مي كند و او را به سر منزل صواب و رستگاري رهبري مي كند؛ از اين رو، ضرورت ندارد كه همواره به دستورهاي رسمي و قوانين ديني رجوع شود. (8)
پس از اين ، در مسيحيت، عدالت تنها با ايمان به مسيح حاصل مي شد، نه با عمل به شريعت: «اما چون يافتيم كه هيچ كس با اعمال شريعت عادل شمرده نمي شود؛ بلكه با ايمان به عيسي مسيح مي توان به اين مقام رسيد، ما هم به عيسي ايمان آورديم تا از ايمان به مسيح ـ و نه از عمل به شريعت ـ عادل شمرده شويم؛ زيرا كه از اعمال شريعت، هيچ بشري عادل شمرده نخواهد شد!!» (9)
كلمات و سخنان و نامه هاي پولس، يكي از مستندات عرفان مسيحي است. (10)
هر چند برخي از شاخه هاي عرفان مسيحي به برخي از احكام شريعت توجه دارند (11) ولي اعتناي چنداني به شريعت نمي نهند، به خصوص با انحرافي كه توسط «پولس» پس از مسيح در اين دين وارد شد.
1برخي از رساله ها و نگاشته هاي «پائلو كوئيلو» كه نوعا به صورت رمان تدوين يافته است. ريشه در اين نوع عرفان مسيحي دارد كه براي شريعت در وصول به حقيقت، مقام و منزلتي قايل نيست.
2-4. عرفان اسلامي: عرفان اسلامي ـ كه ريشه در آيات قرآن و سنت نبوي و علوي دارد ـ شريعت، طريقت و حقيقت را از هم جدا نمي كند. «شريعت»، مجموعه مقررات و احكام اسلامي است كه در قرآن و روايات آمده فقيهان اين احكام را از منابع استخراج مي كنند.
1عارفان راستين مسلمانان معتقدند: احكام شريعت بر مصالح حقيقي مبتني است و عمل به آنها ـ با شرايط آن ـ انسان را به سعادت و كمال مي رساند؛ بنابراين، راه رسيدن به كمالات و حقايق، عبادت و عمل به شريعت است. از سوي ديگر از آنجا كه اين كمالات لازمه عمل به احكام است، عمل به شريعت در آغاز راه يا در طول مسير، شرط رسيدن به كمالات است.
1عارفاني چون محي الدين ابن عربي ـ پايه گذار عرفان نظري ـ اعتنا به علوم حقيقت را مشروط به عدم رد آن از ناحيه شريعت دانسته و آن را چون جسمي ملازم و همراه حقيقت مي دانند. (12)
جنيد بغدادي (م 297 ق) ـ يكي از پيشگامان تصوف اسلامي ـ مي گويد: « همه راه ها به بن بست مي رسد، مگر راهي كه به دنبال رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد. پس هر كه حافظ قرآن و كاتب حديث نباشد، پيروي از وي در اين كار روا نيست؛ چون عمل و مذهب، در قيد كتاب و سنت است». (13) بش تر عارفان اسلامي ، معتقدند: كه عارف حتي در حالت فنا و رسيدن به حقيقت، بايد به تكاليف خويش عمل كند و خداوند عارف را در اين مساله كمك مي كند. (14)
علامه طباطبايي ـ از سر آمدن عرفان نظري و عملي در قرن معاصر ـ در كتاب رسالة الولاية مي فرمايد: «واجب و محرمات شريعت، احكام عمومي براي همه طبقات است». وي معتقد است افراد هرچه به خداند، تقرب بيش تري داشته باشند، تكاليفشان سنگين تر است. (15)
اما طريقت، عبارت است از اخلاق يا باطن احكام شريعت و حقيقت نيز بيان گر احوالي است كه براي سالك رخ مي دهد كه بالاترين آن، حالت فنا در حضرت حق است. (16)
شريعت پوست، مغز آمد حقيقت
ميان اين آن باشد طريقت
خلل در راه سالك نقض مغز است
چو مغزش پخته شد، بي پوست نغز است (17)
سه. سلوك راستين:
حال اين پرسش مطرح مي شود كه از آن سه راه، كدام راه صحيح است؟ به اعتقاد ما، سلوك راستين، راهي است كه خداوند متعال و دين آسماني، به انسان ارزاني مي دارد. دين الهي، شريعت را مدخل ورودي سير و سلوك حقيقي و بازگشت به خويشتن انساني مي داند. دقت در امور ذيل، حكايت گر حقانيت اين مدعا است.
3-1. نياز انسان به وحي: حقيقت انسان، كتابي است نيازمند شرح؛ زيرا تا ابعاد وجودي وي به طور كامل شناخته نشده و مبدا ، جايگاه فعلي و مقصدش تبيين نشود، نمي توان سلوك و راه مشخصي براي وصول به مقصد تبيين كرد. شارح اين كتاب، كسي جز مصنف آن ـ آفريدگار هستي ـ نمي تواند باشد؛ زيرا خالق و نويسنده اين كتاب، حضرت حق است و او تنها كسي است كه از ماهيت، مبدا و غايت آدمي آگاه است و فقط او است كه بهترين راه و برترين سلوك را ـ كه با سنن و قوانين حاكم بر عالم هماهنگ است ـ مي داند.
از منظر قرآن، اين وحي است كه فطرت خوابيده ما را بيدار ساخته، روح مستعد ما را به فعليت هاي والا سوق مي دهد. قرآن كريم ـ آخرين كتاب و پيام الهي ـ كامل ترين كتاب هدايت و عالي ترين دستور «سير الي الله » است: (ذلك الكتاب لا ريب فيه هدي للمتقين) (18) و يا (هدي و رحمة و بشري للمسلمين). (19) قرآن عين هدايت است، نه داراي هدايت؛ يعني، هم در ذات و گوهر وجودي خود هدايت است و هم هدايتگر ديگران است. (20) قرآن كريم ، كتاب نوري است كه انسان را از «ظلمت ها» بيرون مي آورد و به «نور خود» هدايت مي كند. (21)
خداي سبحان، قرآن كريم را به عنوان «تبيان» همه چيز به انسان ها شناسانده، مي فرمايد: «و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شيء». (22)
هر چيزي كه در تامين سعادت انسان ها موثر است. در اين كتاب الهي بيان شده و اگر انجام كاري سبب سعادت بشر يا ارتكاب عملي، موجب شقاوت او است، به صورت دستوري بايسته در آن آمده است. همه معارف، اخلاق و اعمال الهي و انساني ـ به تفصيل يا به اختصار‌ـ در قرآن مجيد به طور روشن بيان شده است. (23)
اهدنا گفتي «صراط مستقيم»
دست تو بگرفت و بردت تا نعيم
نار بودي نور گشتي اين عزيز!
غوره بودي گشتي انگور و مويز
اختري بودي شدي تو آفتاب
شاد باش «الله اعلم بالصواب» (24)
قرآن كريم، اصول فراگير معارف ديني را مطرح فرموده است. جزئيات آن ـ بر اساس دستور خداي سبحان ـ بايد از رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گرفته شود. خداوند مي فرمايد: (و ما آتاكم الرسول فخدوه و ما نهاكم عنه فانتهوا» (25)؛ «آنچه را كه رسول گرامي براي شما مي آورد، بگيريد و از آنچه شما را از آن بر حذر مي دارد پرهيز كنيد» و نيز : (لقد من الله علي المومنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة» (26)؛ «خداوند بر اهل ايمان منت نهاد كه رسولي را از خود آنان در ميانشان بر انگيخت كه براي آنان آيات خدا را تلاوت كند و نفوس آنان را تزكيه سازد و به آنها احكام كتاب، شريعت و حقايق را بياموزد».
بر اساس روايات متقن، پس از رسول گرامي اسلام ـ كه معلم اول در اين باب است ـ حضرت علي (علیه السلام) معلم دوم اين رسالت است و پس از او، اولاد طاهرينش با درك اعماق قرآن و استخراج جزئيات از كليات، راه هاي سعادت بشر را براي آنها تبيين مي كنند. (27)
3-2. راه هاي وصول: اولين گام در سلوك الي الله و بازگشت به حقيقت خويشتن از منظر قرآن و سنت، كنار زدن حجاب هاي ظلماني و خروج از آن است. حجاب ظلماني، خصوصيت و رنگي است كه بر روح انسان عارض مي گردد و روح را به سوي غير خداي متعال سوق مي دهد (28)
هر يك از حجاب هاي ظلماني، داراي واقعيت ويژه اي در روح انسان است؛ از اين رو، مجاهدت هاي علمي و عملي لازم براي خروج از آنها تلاش ويژه اي است كه در نظام خلقت تعيين شده است. اين مجاهدت ها، در حقيقت راه هاي تكويني خروج از اين حجاب ها است و نمي شود تكوين را عوض كرد.
قرآن كريم، دين حنيف اسلام را، راهي فطري، تكويني و غيرقابل تبديل و تغيير براي اين مهم تلقي مي كند: (فاقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم و لكن اكثر الناس لا يعلمون). (29)
حضرت حق، راه ارائه شده از سوي دين حنيف اسلام را محكم ترين راهي مي داند كه بايد به آن چنگ زد. (30)
صراط مستقيم راهي است كه خداوند متعال به آن توصيه فرموده و آن را راه پرهيزگاري و رسيدن به مقصود دانسته است. (31)
زياد بوده اند كساني كه از پيروان قرآن و اسلام به شمار مي رفته اند و قدم در طريق سلوك گذاشته اند؛ ولي به سبب عدم تعبد كامل به قرآن و اسلام به لغزش ها و گمراهي افتاده اند. كم نبوده اند افرادي كه با عدم تبعيت صحيح از اسلام القائات شيطاني را حق پنداشته و حق و باطل را به هم آميخته اند (32) به هر روي، مجاهدتي خاص است كه مي تواند انسان را نجات بخشد، تكويني و مطابق فطرت آدمي است، از طريق وحي به انسان ها ابلاغ شده است.
3-3. ضرورت آگاهي از راه: سالك الي الله، بايد آنچه را از جانب خداي متعال ابلاغ گرديده، ياد بگيرد و طريق الي الله را به نحو صحيح و جامع و به همان صورت كه از جانب خداي متعال ارائه شده است، بشناسد. امام باقر (علیه السلام) مي فرمايد: «الكمال، كل الكمال التفقه في الدين»؛ «كمال يك انسان و نهايت كمال او علم و بصيرت و تفقه در دين است». (33)
گفتني است كه فرد تا عالم به مصالح و مفاسد خود و دانا به موازين و راه هاي رساننده به حق نباشد، موفق نخواهد شد؛ بلكه چه بسا در يك مسير انحرافي پيش برود. تحصيل اينها، فرع بر علم تام و مضامين قرآن كريم و اخبار وارده ـ كه در واقع ترجمان حقيقي وحي اند ـ مي باشد. (34)
مرتبه اول مراقبه عمل به واجبات و ترك محرمات است. عارفان بزرگ اسلامي ـ به خصوص شيعي ـ با استفاده از آيات و روايات، مرتبه اول مراقبه را حضرت حق است ـ عمل به واجبات و ترك محرمات مي دانند. سالك بايد واجب ها و حرام ها را به خوبي ياد بگيرد و در مقام عمل، ملتزم به همه واجبات و اجتناب كامل از همه محرمات باشد.
بدون مراعات واجب و حرام، هيچ سالكي در سلوك راستين خويش موفق نخواهد شد؛ زيرا خداوند مي فرمايد: (انما يتقبل الله من المتقين) (35) «حقيقت جز اين نيست كه خداي متعال عمل را از صاحبان تقوا قبول مي كند.» امام صادق (علیه السلام) درباره تقوا مي فرمايد: «ان لا يفقدك الله حيث امرك و لا يراك حيث نهاك» (36)؛ «تقوا عبارت از آن است كه خدا تو را آنجا كه امر فرموده، غايب نبايد و آنجا كه نهي فرموده تو را نبيند».
در حركت انسان به سوي خداوند متعال ، بر اساس قوانين تكويني و نظام سلوك، بعضي از اعمال ضرورت دارد و بايد انجام بگيرد كه همان واجب ها است و از بعضي اعمال نيز اجتناب و كناره گيري ضرورت دارد و بايد از آنها اجتناب كامل شود كه همان حرام ها است. (37)
بر اساس آيات و روايات بايد انوار الهي در قلب سالك بتابد، تا مددكار او در سلوك راستينش بوده، او را به حقيقت خويش واصل گرداند (38).
عمل به واجبات و ترك محرمات ـ به صورت صحيح و كامل ـ موجب مي شود قلب پاكيزگي و جلاي اصلي خويش را به دست آورده، آماده گرفتن انوار الهي شود. اگر اين افعال چنان باشد كه خداوند خواسته است، فيض از مبدا الهي طبيعي خواهد بود. به همين جهت است كه بيش تر ترغيب به دستورهاي شرعي مي شود نه به حصول نور الهي؛ زيرا افعال عبادي است كه سبب وصول به مبدا و گرفتن فيض مي شود.
طبيبي كه دارويي را مي ستايد و مصرف آن را به بيمار توصيه مي كند؛ به دليل اثر شفا دهنده دارو است؛ نه خود دارو.
عمل به واجبات و ترك محرمات نيز چون دارو، علاجگر بيماري دل است كه با مصرف آن انوار الهي از مبدا اعلي بر انسان نازل مي گردد و او را در پيمودن راه كمك مي كند (39)
امام صادق (علیه السلام) مي فرمايد: «قال الله تبارك و تعالي: ما تحبب الي باحب مما افترضته عليه» (40) «خداي متعال فرمود: بنده من با چيزي محبوب تر از آنچه بر او واجب كرده ام، محبت مرا به خود جلب نمي كند».
شايد به همين دليل است كه پيشوايات معصوم (علیه السلام) فرموده اند: اگر كسي نماز قضا داشته باشد نبايد به نافله بپردازد و با داشتن روزه قضا روزه مستحبي مكروه است. هر امري كه خداي متعال واجب فرموده در نشئه عبودي و حيات واقعي انسان نزد پروردگار ضرورت دارد.
احكام الهي، داراي ظاهر و باطن است. باطن و حقيقت آن با ظاهر آن تحقق مي يابد و ظاهر آن نيز حامل باطن و حقيقت آن است. از اين رو انسان ها به بهانه توجه به باطن نمي توانند از ظاهر احكام و مناسك ديني صرف نظر كنند؛ زيرا باطن دين بدون ظاهر آن، هرگز حاصل نخواهد شد. از سوي ديگر، نبايد تمسك به ظاهر دين، به روزمرگي و رسوم بي روح اجتماعي و چشم پوشي از حقيقت و باطن دين بينجامد.
بر همين اساس است كه حتي عارفان واصل، به احكام شرعي تعبد شديد داشتند و اگر مجتهد نبودند با دقت تمام احكام فقهي را با تقليد از ديگران انجام مي دادند. عارف بزرگ معاصر، جناب سيد هاشم حداد از جمله اين بزرگواران بود. (41)
مطلق آن آواز خود از شه بود
گرچه از حلقوم عبدالله بود
گفتند او را: من زبان و چشم تو
من حواس و من رضا و خشم تو
رو كه بي يسمع و بي بصبر تويي سر
تويي چه جاي صاحب سر تويي
چون شدي من «كان الله» از ولد
من تو را باشم كه «كان الله له»
گه تويي گويم تو را گاهي منم
هرچه گويم آفتاب روشنم (42)
نماز و روزه: در ميان فرايض نماز و روزه داري جايگاه ويژه اي است. با ذكر دو روايت سخن خود را به پايان مي بريم:
معاوية بن وهب درباره برترين عمل عبادي كه موجب تقرب و محبوب ترين عمل نزد پروردگار باشد، سوال كرد، امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ما اعلم شيئا بعد المعرفة افضل من هذه الصلاة،‌الاتري ان العبد الصالح عيسي بن مريم قال: و اوصاني بالصلاة و الزكاة مادمت حيا» ؛ «پس از معرفت و شناخت، هيچ عمل عبادي را برتر از نماز نمي دانم. مگر نديدي كه عبد صالح خداوند، عيسي بن مريم ، فرمود: ... و خداوند مرا تا زنده ام به نماز و زكات سفارش كرده است». (43)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مي فرمايد: «قال الله تبارك و تعالي: الصوم لي و انا اجزي به»؛ «خداوند ـ تبارك و تعالي ـ فرمود: روزه، مال من است و من جزاي روزه را مي دهم يا من جزاي روزه او هستم». (44)
سي روز در اين دريا پا سر كني و سر پا
تا در رسي اي مولا! اندر گهر روزه
شيطان همه تدبيرش و آن حيله و تزويرش
بشكست همه تيرش، پيش سپر روزه
روزه كر و فر خود، خوش تر ز تو بر گويد
بر بند در گفتن ، بگشاي در روزه(45)
پی نوشتها:
1- اديان و مكتبهاي فلسفي هند صص 120-167.
2- همان صص 183-209.
3- همان، ص 327.
4- همان، ج 2، صص 625-724.
5- متي / 5/19.
6- نگا: مسيحيت و فرهنگ در غرب، فصل اول.
7- تاريخ جامع اديان، ص 613.
8- همان، ص 616.
9- رساله پولس به غلاطيان، 2: 16 و رساله پولس به روميان، 5:13 ، 14، 20.
10- كلام مسيحي، ص 140.
11- همان ، صص 139-152.
12- رسائل ، صص 233-234؛ كتاب التراجم، ص 284.
13- عرفان نظري، ص 373.
14- الرسالة القشرية ، ص 19 و 142؛ التعرف لمذهب اهل التصوف، ص 156.
15- ولايت نامه، صص 46-47.
16- اسرار التوحيد في مقامات شيخ ابي سعيد، ص 352.
17- گلشن راز.
18- بقره (2)، آيه 2.
19- نحل (16)،‌ آيه 89.
20- تفسير موضوعي قرآن كريم، ج 1، ص 183.
21- مائده (5)، آيه 15 و 16 ؛ نساء (4)، آيه 174، ابراهيم (14)، آيه 1.
22- نحل (16)، آيه 89.
23- تفسير موضوعي قرآن كريم، ج 1، صص 221-222.
24- مثنوي معنوي، دفتر چهارم، ابيات 3420-3422.
25- حشر (59)، آيه 7.
26- آل عمران (3)، آيه 164.
27- تفسير موضوعي قرآن، ج 1، صص 214-224.
28- مقالات، ج 1، صص 63-73.
29- روم (30)، آيه 30.
30- لقمان (31)، آيه 22.
31- انعام (6)، آيه 153.
32- مقالات، جلد 1، صص 74-78.
33- اصول كافي، جلد 1، باب صفة العلم، حديث 4.
34- شرح مقدمة قيصري، صص 47-48.
35- مائده (5)، آيه 7.
36- شرح اصول كافي، مولي محمد صالح مازندراني، ج 1، ص 118.
37- مقالات، ج 3، صص 73-80.
38- مقالات، ج 1، صص 101-128.
39- عرفان و عارف نمايان، ص 86.
40- اصول كافي، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، باب اداء الفرائض.
41- نگا: روح مجرد، صص 76-79، 110-114، 130-131.
42- مثنوي معنوي، دفتر 1، ابيات 1936-1940.
43- اصول كافي، ج 3، ص 264.
44- ميزان الحكمه ، جلد 5، ص 465، حديث 10610.
45- كليات شمس تبريزي، شعر 2307.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.