چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

آيا هفت مرحله عرفان را بدون آنكه عارف بود، مي توان تجربه كرد؟ منظور از هفت مرحله عرفان چيست؟ منظور از شريعت، طريقت و حقيقت چيست؟


پاسخ :
اگر مراد از عارف، به عرفان نظري است، بلي انسان مي تواند بدون آنكه با عرفان نظري آشنا باشد هفت مرحله عرفان را تجربه كند. اگر مراد از عارف ، عارف به عرفان عملي است، بايد گفت كه انسان با گذشتن از مراحل تا به مقصد برسد عارف مي شود؛ وگرنه او سالك و در مسير عارف شدن است.
معرفت پيش در آمد عمل است و عمل مقدمه معرفت بعدي. در سلوك عملي «معرفت» موجب بيداري انسان و اشراف بر هستي خود مي شود. اين شناخت موجب عمل و مسابقه در خير و كمال مي شود و هر عملي نيز كه همراه با نيت پاك و خلوص و صفا باشد، موجب معرفتي ديگر خواهد شد. از اين رو عارفي كه علاوه بر معرفت نسبي از جهان هستي، خدا، انسان و رابطه اين سه با يكديگر، به مسائل و مطالب عرفان نظري و قوف كامل داشته باشد عرفان عملي و سلوك عملي وي از ژرفاي بيشتري برخوردار خواهد بود.
با توجه به اين مطالب، مي توان گفت: هفت مرحله عرفان را بدون آنكه سالك و عمل كننده طريق عبوديت بود، نمي توان تجربه كرد، اين مراحل با قدم گذاشتن در راه طي طريق با اشراف استادي مجرب و آگاه طي مي شود.
اما هفت مرحله اي كه سالك راه خدا بايد آنها را پشت سر بگذارد عبارت است از:
1.طلب: در اين مرحله سالك بدون آنكه احساس آرامش كند، يكسره در جست و جو و تلاش بوده و با پايداري و استقامت ، از كوشش و انتظار آني آرام نمي گيرد.
2.عشق: در اين مرحله شخص سالك عقل محدود حسابگر ناظر به نفع و ضرر را كنار گذاشته و با نيروي عشق عقل سوز، كليه پيشامدهاي ناگوار، ناكامي ها و رنج ها را جهت رسيدن به معشوق تحمل مي كند و پروانه وار خود را به آتش زده و از سوختن پروايي ندارد.
3.معرفت: در اين مرحله سالك راه خدا بر اثر مواظبت بر طاعات و فرمان برداري از خداي متعال از بشريت خويش فاني شده و در معروف سلطان ازل مستغرق مي گردد و از تجليات اسمايي بهره مند گشته و به سلطنت معنوي دست مي يابد.
4.اسنغفار: در اين مرحله سالك بر اثر برطرف ساختن تعلقات دنيوي از تعلق به اسباب مادي و وسايل حسي بي نياز گشته و از تجليات صفاتي خداوند بهره مند مي گردد.
5.تجريد و توحيد: در اين مرحله سالك «آفتاب ازل» را در نهاد تمام موجودات پرتوافكن و همه كثرات را در آن ذات بي مثال مستهلك مي بيند.
6.حيرت: در اين مرحله سالك از خود و تمام ما سوا بي خبر و غافل گردد و نمي داند كه هستند يا نيستند؟ فاني اند يا باقي؟ در اين مرحله سالك را امواج حكمت فرا گرفته و رازهاي غيبي و گنجينه هاي الهي، برايش پديدار مي گردد و اسرار معنوي ـ بدون تصرف انديشه و دخالت خيال ـ بر زبانش جاري مي شو.
7.فقر و فنا: در اين مرحله سالك به مقام تجلي ذاتي حق (مقام ولايت) دست يافته و غير از هستي ناب و وجود مطلق، چيزي را نمي يابد و نهاد او از هستي امكاني،‌ پاك گشته و فناي مطلق به او روي مي آورد.
اما در خصوص بخش آخر پرسش شما يكي از تقسيمات سه گانه رايج در ميان متصوفه، تقسيم به مرتبه شريعت، طريقت و حقيقت است. مقصود از آن اين است كه:
اولين گام اساسي در جهت تقرب به خداوند، تسليم بودن بي چون و چرا در مقابل تمامي احكام الهي و رعايت اوامر و نواهي شرعي است . با موفقيت كامل در مرحله ياد شده، مي توان به مرتبه دوم، ارتقا يافت و وارد طريقت شد. در اين گام ضمن محافظت بر لوازم شريعت، سيري در لب و مغز احكام الهي بايد كرد و علاوه بر تسليم جوارح؛ دل و روح را نيز بايد در مسير فرمانبرداري و حركت به سوي او، قرار داد كه لازمه آن پيراستن نفس از همه كژي ها و زشتي ها و علايق غير خدايي و آراستن آن به فضايل و ملكات عالي تر است.
در مرتبه سوم انسان به حق مي رسد و در مقام قرب الهي فنا مي شود و يكسره انيت و انانيت را فرو مي گذارد و رباني مي شود. (حقيقت)
گفتني اينكه در منازل و مراحل سلوك ديدگاه هاي متعددي با استفاده از قرآن و روايات مطرح شده است: برخي قائل به يك منزل بوده، مي گويند: «قطع و وصل» ؛ يعني ، انقطاع از مخلوق و اتصال به خالق. گروهي به دو منزل قائلند: ظاهر و باطن، شهود و غيب،‌خلق و امر، حجب ظلماني و نوراني. عده اي ديگر سه منزل گفته اند و آن را منطبق بر عوالم وجود دانسته اند: عالم طبع، مثال و عقل. عالم طبع در نسبت به ماده ، عالم مثال با ملكوت و عالم عقل با جبروت است. برخي چهار منزل اعتبار كرده اند؛ چنان كه عارف شيرازي مي فرمايد:
من همان دم كه وضو ساختم از چشمه عشق
چار تكبير زدم يكسره بر هرچه كه هست
عده اي مراحل سلوك را تا هفت منزل دانسته و آن را از آيات قرآني گرفته اند: «ارضين سبعه» و «سماوات سبع» ؛ چنان كه عطار مي گويد:
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم يك كوچه ايم
برخي مراتب سلوك را تا ده مقام شمارش كرده اند و بعضي بر اساس روايت هاي زير، مراحل سلوك را صد مرحله دانسته اند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مي فرمايد:
«فتقدمت فكشف لي عن سبعين حجاب» (1) ؛ «پس جلو رفتم و هفتاد حجاب برداشته شد» و يا امام علي (علیه السلام) مي فرمايد: «قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) : ان لله تعالي تسع و تسعين اسماء ماة الا واحدا من احصاها دخل الجنة» (2)؛ «رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند همانا براي خداي تعالي 99 اسم است. صد تا يكي كمتر، كسي كه بتواند اين اسما را بشمارد به بهشت مي رود». خواجه عبدالله انصاري در منازل السائرين صد منزل براي سلوك مي شمرد و براي هر منزل، ده مقام قائل است كه جمعا هزار منزل مي شد. خواجه نصير الدين طوسي 31 منزل قائل است و ... (3) بايد توجه كرد كه آنچه اهميت دارد سير تكامل معنوي انسان است كه غايت و نهايت اين سير «شهود خداوند متعال» است.
اما قرب نزد متصوفه: مرتبه اي است كه براي سالك پديد مي آيد ، حجاب ها و اسباب از ميان مي رود و سلوك و سير طولاني منقطع مي گردد تا همه احوال و افعال او به نور خفي منور مي شود و هر چه كند و گويد در آفرينش، هيچ كس را مخالط و مستمع و مرجع نبيند مگر حضرت حق را. (4) به بيان ديگر، قرب به معناي اتصاف به صفات ربوبي و تخلق به اخلاق ملكوتي است؛ يعني انسان در مسير تكاملي خويش رشد علمي و عملي كند و به جايي رسد كه متصف به صفات ربوبي شود. عالي ترين مرتبه اين است كه انسان به فعليت تامه برسد و انسان كامل شود. (5)
ابونصر سراج از متصوفان بزرگ در كتاب اللمع مي گويد: «اهل قرب بر سه حالند: نخست. «متقربون به خدا به انواع طاعت؛ براي آنكه مي دانند خدا عالم است و نزديك آنان و قادر بر آنها است.
دوم. حال محققين در قرب كه به هر چه نگاه مي كنند، خدا را نزديك تر به آن چيزي مي بينند تا خود را .
سوم. حال بزرگان و اهل نهايات است كه بايد از مرحله مبتديان بگذرند و به طوري فاني شوند كه قرب خدا را نبينند؛ يعني خود حال قرب فراموش شود و بنده از بيخودي نداند كه در حال قرب است. (6)
برخي از بزرگان براي قرب معنوي، دو مرحله دانسته اند: قرب فرايض و واجبات و قرب نوافل و مستحبات. (7)
پی نوشتها:
1- بحار الانوار، ج 18، ص 391.
2- التوحيد، ص 194.
3- نگا: درآمدي بر سير و سلوك ، ص 88-91 و نيز شرح بر مقامات اربعين، ص 51-55.
4- نگا: التصفية في احوال المتصوفه ، ص 195، التعرف، ص 107؛ شرح كلمات قصار باباطاهر، ص 452.
5- در آسمان معرفت، ص 49.
6- كتاب اللمع، ص 56-57.
7- چهل حديث، ص 495-497..


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.