چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

مذمت‏هاى زنان در نهج‏البلاغه، چگونه با مقام شامخ همسر اميرالمؤمنين قابل جمع است؟


پاسخ :
در »نهج‏البلاغه« در مورد زنان مطالبى نقل شده كه از طرفى مستمسك عده‏اى قرار گرفته است كه به استناد آن، زنان را تحقير كنند و آن‏ها را پست‏تر از مردان به شمار آورند) از طرف ديگر، براى كسانى كه چنين تحقيرهايى را نسبت به زنان نمى‏پذيرند، ايجاد شبهه كرده است كه آيا: واقعا از نظر اسلام زنان پست‏تر از مردانند؟
اما اگر كسى نظر عميق و دقيقى داشته باشد، درك مى‏كند كه: اولا: در اسلام به لحاظ رتبه و مقام معنوى و انسانى، هيچ امتياز و تفاوتى بين زن و مرد نيست؛ ثانيا: اسلام در عين توجه به انسانيت زن )كه موجب برابرى وى با مرد مى‏شود(، به زن بودن زن )كه موجب تفاوت‏هاى وى با مردان مى‏شود( نيز توجه كرده است) همين توجه دو جانبه است كه اسلام را دين كاملى ساخته است؛ يعنى نه زن بودنش را فداى انسان بودنش كرده و نه انسان بودنش را فداى زن بودنش كرده است ( مباحث مربوط به تفاوت‏هاى زن و مرد ان شاء الله تعالى در چهارمين بخش از سلسله كتاب‏هاى حاضر خواهد آمد) علاوه بر آن، اكنون دو كتاب ذى قيمت درباره‏ى نظر اسلام در مورد زنان وجود دارد كه مى‏تواند حلال بسيارى از معضلات در اين زمينه باشد) يكى كتاب نظام حقوق زن در اسلام، نوشته‏ى »استاد مطهرى«؛ و ديگرى كتاب زن در آينه‏ى جلال و جمال، نوشته‏ى »استاد جوادى آملى«)
پس از معلوم شدن اين مطلب، سراغ مضامينى در »نهج‏البلاغه« مى‏رويم كه مورد سوء استفاده قرار گرفته است) اين مضامين را مى‏توان در دو دسته‏ى كلى گردآورى كرد:
1) برخى عبارت‏ها هستند كه واقعا مذمتى در آن‏ها مطرح است) از همه معروف‏تر، اين جملات حضرت مى‏باشد كه: »معاشر الناس، ان النساء نواقص الايمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول، فأما نقصان ايمانهن فقعودهن عن الصلاة و الصيام فى ايام حيضهن و)))« ( نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 80: اى مردم! ايمان زنان ناتمام است؛ بهره‏ى آنان ناتمام؛ خرد ايشان ناتمام) نشانه‏ى ناتمامى ايمان، معذور بودنشان از نماز و روزه است - به هنگام عادتشان - و)استاد جوادى آملى درباره‏ى اين گونه عبارات توضيح مى‏دهد:
»گاهى حادثه و يا موضوعى در اثر يك سلسله عوامل تاريخى، زمان، مكان، افراد، شرايط و علل و اسباب آن، ستايش يا نكوهش مى‏شود) معناى ستايش يا نكوهش بعضى از حوادث و يا امور جنبى يك حادثه، اين نيست كه طبيعت آن شى قابل ستايش يا مستحق نكوهش مى‏باشد؛ بلكه آن زمينه‏ى خاص سبب اين ستايش يا نكوهش شده است) مثلا اگر از قبيله‏اى ستايش به عمل آمده است، احتمال دارد در اثر آن باشد كه مردان خوبى در آن عصر از اين قبيله برخاسته‏اند) شايد در فاصله‏اى كم ورق برگردد و افراد ديگرى از آن قبيله برخيزند كه مورد نكوهش واقع شوند) بخشى از نكوهش‏هاى نهج‏البلاغه درباره‏ى زن، ظاهرا به جريان جنگ جمل برمى‏گردد؛ همان گونه كه از بصره نيز در اين زمينه نكوهش شده است؛ با اين كه بصره رجال علمى فراوانى تربيت كرده است) اين تحليل در اصل موضوع زن، به ويژه در اين مورد خاص قابل دقت است) اصولا قرآن كريم درباره‏ى زنان پيامبر )ص( اصرارى دارد كه نشانه‏ى پيش‏بينى وحى از يك حادثه‏ى تلخ تاريخى است، لذا قرآن با اصرار به زنان پيامبر )ص( مى‏فرمايد: و قرن فى بيوتكن و لا تبرجن تبرج الجاهلية الاولى ( احزاب 33/33: در خانه‏هايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينت‏هاى خود را آشكار مكنيد) اما با وجود اين هشدارها، جنگ جمل رخ داد و همه‏ى مورخان شيعه و سنى نقل كرده‏اند كه عايشه بود كه جنگ جمل را به راه انداخت و محرك، او بوده است) آن مقطع يك سلسله نكوهش‏هايى داشت) حضرت على )ع( پس از اين جنگ، اهل بصره را به خاطر اين اقدامشان مذمت مى‏كند و مى‏فرمايد: »كنتم جند المرأة و أتباع البهيمه)« ( نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 14) شما سربازان يك زن و پيروان يك حيوان )شتر( شديد) در ادامه‏ى اين خطبه، سرزمين بصره را نيز مورد نكوهش قرار مى‏دهد كه: »موقعيت جغرافيايى سرزمين شما بد است) از آسمان دور و به آب نزديك است و))) ( همان، »بلادكم انتن بلاد الله تربة: أقربها من الماء و أبعدها من السماء) پيروان شتر را مذمت كردن و نزديك به آب بودن، نه براى آن است كه شتر بد است و يا در ساحل دريا قرار گرفتن بد است؛ بلكه براى آن است كه راكب و ساكن آن، در اين صحنه بد رفتار كرده است؛ وگرنه وجود مبارك پيامبر اكرم )ص( نيز شتر سوار شد و در جريان مهاجرت كه وارد مدينه شد، فرمود: اين شتر مأموريت خدايى دارد و هر جا كه خود شتر ايستاد، من پياده مى‏شوم) ( بحارالأنوار، ج 19، ص 108: خلوا سبيلها فانها مأمورة) پس به دنبال شتر رفتن، به خودى خود نه مدح دارد و نه مذمت؛ بلكه بايد ديد راكبش چه كسى است)« ( »جوادى آملى«، زن در آينه جمال و جلال، ص 367 - 374 )با تلخيص فراوان() توجه شود كه در اين خطبه به نظر مى‏رسد كه استدلال‏هايى براى نقصان عقل و ايمان و حظ و بهره‏ى زنان آورده شده است) »استاد جوادى آملى« در همين كتاب نشان مى‏دهد كه اين استدلال‏ها نيز استدلال عام نيستند) مثلا همين كه استدلال شده است: دليل نقصان ايمانشان، مثلا، نماز نخواندن در ايام حيض است) اين باز در مورد آن شخص خاص صادق است؛ وگرنه در احاديث هست كه اگر زنى در ايام حيض و در هنگام وقت نماز رو به قبله بنشيند و ذكر خدا بگويد، ثواب نماز برايش نوشته مى‏شود) چنين زنى ثوابش معادل ثواب مردى است كه نماز خوانده است؛ لذا هيچ نقصانى نسبت به او ندارد) همين طور است ساير استدلال‏هاى ارائه شده)
اين نكوهش‏ها در مورد زنان نيز از اين سنخ است؛ يعنى در مورد آن زن خاص و كسانى است كه دنبال وى به راه افتادند و در جامعه‏ى اسلامى آشوب به پا كردند)2) دسته‏ى ديگرى كه به ظاهر مذمت زنان است، در واقع مذمت زن پرستى و هوس بازى است و نه مذمت خود زنان) استاد جوادى آملى در اين زمينه مى‏فرمايد:
»به عنوان نمونه، حضرت اميرالمؤمنين )ع( مى‏فرمايد: »المرأة عقرب حلوة اللبسة)« ( نهج‏البلاغه، كلمات قصار، شماره‏ى 61: زن مثل عقرب است كه نيش آن شيرين است) بايد توجه داشت كه اين گونه روايات، هشدارى به مرد است تا فريب شهوت را نخورد) نيش عقرب مثل نيش زنبور يا سوزن نيست، بلكه اگر انسان نداند عقرب است، از نيش آن احساس لذت و شيرينى مى‏كند؛ اما عاقبتش تلخ است) اين سخن براى آن نيست كه بگويد: زن عقرب است؛ بلكه مى‏فرمايد: خود را به وسيله‏ى نگاه به نامحرم به آتش ندهيد) ديدن نامحرم شيرين است، اما اين گناه، باطنش عقرب است) چه اين كه اگر زنى به دام مرد بيفتد، آن مرد پرستى، عقرب مى‏شود و بين زن و مرد فرقى نيست) منتها چون جاذبه از آن سو بيش‏تر است، حضرت به آن اشاره كرده است) همين تعبير درباره‏ى دنيا هم ذكر شده است كه: »فانما مثل الدنيا مثل الحيه، لين مسها قاتل سمها« ( همان، نامه‏ى 68: دنيا مثل مارى است كه پوستش نرم و زهرش كشنده است) اين روايت نيز مذمت دنيا نيست؛ مذمت دنيا پرستى است، زيرا درباره‏ى خود دنيا در همين نهج‏البلاغه آمده است: ان الدنيا))) مسجد أحباء الله و مصلى ملائكة الله و مهبط وحى الله، و متجر اولياء الله ( همان، كلمات قصار، شماره‏ى 131: همانا دنيا))) مسجد دوستان خدا، مصلاى ملائكه‏ى خدا، محل هبوط وحى الهى و بازار اولياى خداست) پس، نه آن جمله مذمت دنياست و نه آن ديگرى مذمت زن است)« ( جوادى آملى، زن در آينه جمال و جلال، صص 374 - 377) با تلخيص)


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.