پرسش :
اينكه به خداوند گفته مى شود ( بديع ) معنايش اين مى شود كه خداوند , آسمانها وزمين را بدون هيچ ماده و نمونه قبلى بوجود آورده است . مگر مى شود چيزى از عدم به وجود آيد , عدم كه نقيض وجود مى باشد چگونه مى تواند علت و منشا وجود باشد ؟
پاسخ :
اينكه مى گوئيم عالم از نيستى به هستى آمده معنايش اين است كه عالم قبلا وجودنداشت سپس مـوجـود شـد و بـه تـعبير فلسفى : هر موجود ممكن ( آنكه از ذات خود هستى ندارد ) از دو جنبه تـشكيل شده است : ماهيت و وجود , ماهيت عبارت از معنى اعتبارى است كه نسبت آن به وجود و عدم مساوى است به عبارت ديگر قدر مشتركى كه از ملاحظه وجود و عدم چيزى به دست مى آيد مـاهيت ناميده مى شود بنابراين خداوندماهيت را از حال عدم به حال وجود آورده و به تعبير ديگر لباس وجود بر اندام ماهيت پوشانيد .
منبع : تفسير نمونه، آیت الله العظمی مكارم شيرازى و ديگران ج 1 ص 420
اينكه مى گوئيم عالم از نيستى به هستى آمده معنايش اين است كه عالم قبلا وجودنداشت سپس مـوجـود شـد و بـه تـعبير فلسفى : هر موجود ممكن ( آنكه از ذات خود هستى ندارد ) از دو جنبه تـشكيل شده است : ماهيت و وجود , ماهيت عبارت از معنى اعتبارى است كه نسبت آن به وجود و عدم مساوى است به عبارت ديگر قدر مشتركى كه از ملاحظه وجود و عدم چيزى به دست مى آيد مـاهيت ناميده مى شود بنابراين خداوندماهيت را از حال عدم به حال وجود آورده و به تعبير ديگر لباس وجود بر اندام ماهيت پوشانيد .
منبع : تفسير نمونه، آیت الله العظمی مكارم شيرازى و ديگران ج 1 ص 420