پرسش :
آيا تطبيق آيات قرآن بر اكتشافات علمی صحيح است؟
پاسخ :
در اينكه آيا ما حق داريم آيات قرآن را با مسائل مختلف علوم طبيعي و اكتشافات علمي تطبيق كنيم يا نه؟ و آيا از اين راه ميتوان براي ارزيابي قرآن، و كشف معجزات علمي آن استفاده كرد يا نه؟ نظرات مختلفي در ميان دانشمندان اسلامي وجود دارد
بعضي چنان راه افراط را در پيش گرفتهاند كه آيات قرآن را با كمترين تناسب بر يك سلسله فرضيات علمي ـ و نه حقايق مسلم و قطعي ـ تطبيق كردهاند و به گمان خود از اين راه خدمتي به شناسائي قرآن نمودهاند.
در حالي كه اين يك اشتباه بزرگ است، فرضيات علمي، پيوسته در حال تغيير و تحول ميباشد و قرآن يك واقعيت ثابت، تطبيق يك واقعيت ثابت بر يك سلسله امور متحول و متغير نه منطقي است، و نه خدمت به علم، و نه خدمت به دين.
مثلا اگر ما فرضيه لاپلاس درباره چگونگي پيدايش منظومه شمسي را اساس قرار دهيم و آيات قرآن را با مناسبتهاي جزئي بر آن تطبيق كنيم، مسلماً مرتكب كار خلافي شدهايم، چه اينكه هيچ دور نيست، فرضيه لاپلاس در پرتو اكتشافات علمي جديدي ـ همچون صدها فرضيه ديگر ـ راه فنا و نيستي را طي كند، آنگاه تكليف ما با آن آيات، كه وحي آسماني است و خطا و اشتباه در آن راه ندارد چه خواهد بود.
در برابر اين دسته، دسته ديگري هستند كه راه تفريط را پيمودهاند و معتقدند كه ما به هيچوجه حق نداريم مسائل علمي را هر قدر مسلم باشد، بر آيات قرآن هر قدر روشن و صريح باشد تطبيق نمائيم.
اين تعصب و جمود نيز كاملا بيدليل به نظر ميرسد. اگر راستي يك مسئله علمي به روشني اثبات شده و از محيط «فرضيهها» قدم به جهان قوانين علمي گذارده و حتي گاهي جنبه حسي بخود گرفته ـ مانند گردش زمين بدور خود، يا گردش زمين بدور آفتاب و مانند وجود گياهان نر و ماده، و تلقيح در عالم نباتات و امثال اينها ـ و از سوي ديگر آياتي از قرآن هم صراحت در اين مسائل داشته باشند، چرا از تطبيق اين مسائل بر آيات قرآن سر باز زنيم، و از اين توافق كه نشانه عظمت اين كتاب آسماني است وحشت داشته باشيم؟
eporsesh.com
در اينكه آيا ما حق داريم آيات قرآن را با مسائل مختلف علوم طبيعي و اكتشافات علمي تطبيق كنيم يا نه؟ و آيا از اين راه ميتوان براي ارزيابي قرآن، و كشف معجزات علمي آن استفاده كرد يا نه؟ نظرات مختلفي در ميان دانشمندان اسلامي وجود دارد
بعضي چنان راه افراط را در پيش گرفتهاند كه آيات قرآن را با كمترين تناسب بر يك سلسله فرضيات علمي ـ و نه حقايق مسلم و قطعي ـ تطبيق كردهاند و به گمان خود از اين راه خدمتي به شناسائي قرآن نمودهاند.
در حالي كه اين يك اشتباه بزرگ است، فرضيات علمي، پيوسته در حال تغيير و تحول ميباشد و قرآن يك واقعيت ثابت، تطبيق يك واقعيت ثابت بر يك سلسله امور متحول و متغير نه منطقي است، و نه خدمت به علم، و نه خدمت به دين.
مثلا اگر ما فرضيه لاپلاس درباره چگونگي پيدايش منظومه شمسي را اساس قرار دهيم و آيات قرآن را با مناسبتهاي جزئي بر آن تطبيق كنيم، مسلماً مرتكب كار خلافي شدهايم، چه اينكه هيچ دور نيست، فرضيه لاپلاس در پرتو اكتشافات علمي جديدي ـ همچون صدها فرضيه ديگر ـ راه فنا و نيستي را طي كند، آنگاه تكليف ما با آن آيات، كه وحي آسماني است و خطا و اشتباه در آن راه ندارد چه خواهد بود.
در برابر اين دسته، دسته ديگري هستند كه راه تفريط را پيمودهاند و معتقدند كه ما به هيچوجه حق نداريم مسائل علمي را هر قدر مسلم باشد، بر آيات قرآن هر قدر روشن و صريح باشد تطبيق نمائيم.
اين تعصب و جمود نيز كاملا بيدليل به نظر ميرسد. اگر راستي يك مسئله علمي به روشني اثبات شده و از محيط «فرضيهها» قدم به جهان قوانين علمي گذارده و حتي گاهي جنبه حسي بخود گرفته ـ مانند گردش زمين بدور خود، يا گردش زمين بدور آفتاب و مانند وجود گياهان نر و ماده، و تلقيح در عالم نباتات و امثال اينها ـ و از سوي ديگر آياتي از قرآن هم صراحت در اين مسائل داشته باشند، چرا از تطبيق اين مسائل بر آيات قرآن سر باز زنيم، و از اين توافق كه نشانه عظمت اين كتاب آسماني است وحشت داشته باشيم؟
eporsesh.com