چهارشنبه، 26 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

رابطه ‌استخاره با قضا و قدر چیست؟


پاسخ :
استخاره در لغت به معنای طلب خیر کردن است و اینکه از خدا بخواهیم ما را به انجام کار بهتر راهنمایی کند.[1] معنای اصطلاحی آن که بر‌‌گرفته از همان معنای لغوی است، عبارت است از نوعی دعا و توکل به خداوند، در انجام کاری که خیر و شّر آن بر انسان پوشیده است.[2] استخاره اقسامی خود دارد که یا بوسیله قرآن یا با تسبیح یا با تکه‌های کاغذ انجام می‌گیرد و مراد از قدر (تقدیر الهی) این است که خداوند برای‌ هر پدیده‌ای اندازه‌های کمی و کیفی، زمانی و مکانی خاص را قرار داده است که تحت تاثیر علل و عوامل مختلف تحقق می‌یابد. و منظور از قضاء الهی این است که پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب یک پدیده آن را به مرحلة نهایی می‌رساند. البته گاهی در روایات قضا به معنای قدر هم آمده و لذا گفته شده بعضی از امور مانند صدقه، و احسان به پدر و مادر دعا‌ و ... از عوامل تغییر دهند قضا هستند.[3] با نظر به آنچه در توضیح اصطلاحات، در مقدمه آورده شد، در جواب سؤال مذکور می‌گوییم: ازنظر عقلی، اگر استخاره شرایط خاص خود را دارا باشد، یعنی هم از نظر طیّ کردن مراحل آن که به فرموده بزرگان، اوّل تفکر، بعد استشاره و سپس استخاره باشد، و هم از نظر امری که جهت آن به استخاره متوسل می‌شوند، همانگونه که اشاره خواهد شد، از امور واجب و حرام نباشد، و نکته دیگری که باید به آن توجه کرد، این است که استخاره کننده درباره انجام دادن یا ندادن آن کار، به حالت سرگردانی و حیرانی برسد که هیچ کدام برای او ترجیحی نداشته باشد، در این صورت که شخص متوسل به طلب خیر از خدا می‌شود، امید هست که خداند نیز، آنچه را به مصلحت او هست مقدر گرداند. البته گاهی نفع او در انجام کار و گاهی در ترک آن می‌باشند، مخصوصاً اگر شخص استخاره کننده برخودار از مقام قرب الهی و نفس کرم معنوی باشد، امید تاثیر استخاره در رفع شرّو بلا بیشتر هست، چون دعا نیز از عوامل تغییر دهنده قضا و قدر می‌باشد. اما از نظز نقلی و آموزه‌های دینی با توجّه به اینکه استخاره یک سنّت (قولی و فعلی) از معصومین ـ علیهم السّلام ـ می‌باشد، و آنها خود به قضا و قدر الهی نیز معتقد بودند، لذا بین این دو پدیده الهی نیز رابطه و نسبتی تنگاتنگ قائل شده‌اند.
امام صادق علیه‌السّلام می‌فرماید: انسان مؤمن استخاره نمی‌کند مگر اینکه خداوند خیری را بر او مقدر می‌کند. ولو اینکه آنچه واقع می‌شود مورد رضایت او نباشد، و در حدیث دیگری فرمود: به خدا قسم انسان مسلمان از خداوند استخاره نمی‌کند مگر اینکه خداوند نیز حتماً خیر را برای او در نظر می‌گیرد
جابر از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل می‌کند که فرمود: زمانی که یکی از شما تصمیم به کاری گرفت که می‌خواهد از استخاره مدد بگیرد، دو رکعت نماز بگذارد و پس دعای مخصوص آن را بخواند و از خداوند طلب خیر کند.[4] یعنی شخصی، بوسیله استخاره از خداوند بخواهد برای او خیر را مقدر کند. البته این نکته همان‌گونه که اشاره شد، قابل تأمل است که استخاره یک دستور همیشگی و فراگیر نیست، و به قول مرحوم شیخ مفید در الرسالة الغربة: استخاره کردن، در امور حرام و واجب جایز نیست، بلکه در امور مباح (که انجام دادن یا ندادن آن مساوی است) یا امور مستّحبی که با امر مستحّب دیگری ناسازگار است استخاره وارد شده.[5]
در مجموع، ارتباط بین استخاره و قضا و قدر از طرف معصومین مورد تأیید است که امام صادق علیه‌السّلام نیز می‌فرماید: هر آنکس که استخاره کند در حالی که راضی هست از آنچه از طرف خدا بر او وارد می‌شود، خداوند نیز خیر را برای او مقدر خواهد کرد.[6] اما اگر بخواهیم در یک دایره و‌سیعی به قضا و قدر بنگریم همه‌ی امور عالم را در بر می‌گیرد. چون هیچ چیز نیست، مگر اینکه تحت اراده تکوینی (اصل تحقق و وجود) الهی قرار می‌گیرد، خواه آن چیز نفس استخاره باشد یا عمل خیر یا شری باشد که برای آن استخاره می‌کنیم اما اراده تشریعی خداوند فقط به خوبی ها و کارهای نیکو تعلق می‌گیرد، و شرور و فساد، مراد تشریعی خداوند نمی‌باشند، بنابراین همه کارها زیر مجموعه اراده و قضا و قدر تکوینی الهی می‌باشند، اما بعضی دیگر از امور، علاوه بر اینکه در اصل خلقت تحت اراده تکوینی و قضای الهی هستند تحت اراده و قضای تشریعی الهی نیز می‌باشد، که استخاره می‌تواند یکی از آن مصادیق باشد، هر چند نتیجة استخاره مورد رضایت شخص استخاره کننده نباشد: امام صادق علیه‌السّلام نیز می‌فرماید: انسان مؤمن استخاره نمی‌کند مگر اینکه خداوند خیری را بر او مقدر می‌کند. ولو اینکه آنچه واقع می‌شود مورد رضایت او نباشد، و در حدیث دیگری فرمود: به خدا قسم انسان مسلمان از خداوند استخاره نمی‌کند مگر اینکه خداوند نیز حتماً خیر را برای او در نظر می‌گیرد.[7]
عمل استخاره در جایی صورت می گیرد که الف ـ عمل در اختیار ما است و کننده کار ما هستیم نه خدا. ب ـ عمل دو طرف، یا چند طرف دارد که ما نمی دانیم خیر ما در کدام جانب قرار دارد. در چنین جایی مسئله، مسئله تغییر قضا و قدر نیست، بلکه مسئله آن است که خداوند به ما کمک کند و راهی را که به خیر ما می انجامد، به ما نشان دهد تا با عمل کردن به آن از خطرات احتمالی نجات یابیم. در این معنا استخاره موجب تغییر تقدیر الهی نخواهد شد
پس آنچه بزرگان دین فرموده‌اند: که یکی از عوامل تغییر قضا‌‌قدر، دعا می‌باشد، استخاره نیز که خود نوعی دعا هست از اسباب ایجاد و تغییر قضا و قدر خواهد.
اما آن چه مهم است درک کیفیت ارتباط استخاره با قضا و قدر می باشد. اگر مراد ازقضا، قضاء حتمی باشد، ظاهراً استخاره نقشی در تغییر آن نمی تواند داشته باشد، حتی اگر استخاره را نوعی دعا به حساب آوریم. اما اگر قضاء غیر حتمی، یا همان قدر باشد و ما استخاره را نوعی دعا به حساب آوریم نقش استخاره فقط در حد دعا خواهد بود که می تواند موجب تغییر تقدیر گردد. اما ظاهر امر این است که استخاره به مشورت نزدیک تر است تا دعا. منتهی طرف مشورت ما در این امر خداوند است. چون عمل استخاره در جایی صورت می گیرد که الف ـ عمل در اختیار ما است و کننده کار ما هستیم نه خدا. ب ـ عمل دو طرف، یا چند طرف دارد که ما نمی دانیم خیر ما در کدام جانب قرار دارد. در چنین جایی مسئله، مسئله تغییر قضا و قدر نیست، بلکه مسئله آن است که خداوند به ما کمک کند و راهی را که به خیر ما می انجامد، به ما نشان دهد تا با عمل کردن به آن از خطرات احتمالی نجات یابیم. در این معنا استخاره موجب تغییر تقدیر الهی نخواهد شد.
اما سؤال می تواند جنبه دیگری هم داشته باشد، و آن این که: اگر ما معتقد به قضا و قدر الهی هستیم، پس همه چیز از پیش برای ما معین شده چه معنا دارد که استخاره کنیم؟ چون معنای استخاره آن است که مسئله هنوز معین نشده و ما با استخاره معین می کنیم. معین بودن همه امور و معین نبودن آن با هم تناقض دارند.
جواب اجمالا همان است که در معنای قضا و قدر آمده، یعنی قضا قابل تغییر نیست. اما قدر قابل تغییر است، لذا این معنا معقول است که هنوز معین نشده و ما با استخاره معین می کنیم.
به امید آنکه این ویژگی ها در وجود تک تک ما شکوفا شود و مؤمن واقعی باشیم .
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ابوالفضل طریقه‌دار، کند و کاوی درباره استخاره و تفأل‌، مدین، قم، چاپ دوّم1374.
2. گروهی از نویسندگان، ارمغان تشیّع، معارف اسلام و قرآن، مشهد، تاریخ 1347، ص206 ـ 181.
3. امینی، ابراهیم، انتخاب همسر، سازمان تبلیغات اسلامی، چ 1369، ص 155 ـ 168.
پی نوشت ها:
[1] . فرهنگ منجدالطلاب، مترجم، محمد بندریگی نشر اسلامی، چاپ نهم، 1372، ص146، باب الخاء.
[2] . خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه قرآن، انتشارات دوستان، چاپ دهم، 1373، ص 9 ـ 98.
[3] . مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دهم، 1373، ج1، ص180.
[4] . محمودبن خلیفه الجاسم، الطیرة و الفال فی وضوء الکتاب والسنة دارابن جزم، بیروت، 1343.
[5] . خرمشاهی، بهاالدین، دانشنامه قرآن. ص199.
[6] . حرّ عاملی، وسائل الشیعه، چاپ پنجم، باب الصلوة الاستخاره، ج 2، ص204.
[7] . محمدی ری شهری، محمد، منتخب میزان الحکمه، دارالحدیث، چاپ دوم، 1380، ج 80 و 79، ص179، باب الخاء (الاستخاره).
andisheqom


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.