پرسش :
تفاوت شيعه و سني در مسأله مهدويت چگونه است. به عنوان مثال شيعه اعتقاد دارد مصلح متولد شده و امام است، اما سني بيان مي كند كه مصلح متولد نشده و امام نيست.
پاسخ :
اصل مسأله مهدويت از مسلمات دين اسلام است و اختصاص به مذهب شيعه ندارد بلكه بالاتر از آن اعتقاد به ظهور منجي عقيده اي است كه در كيش هاي آسماني يهوديت و زردشتي و مسيحيت به عنوان يك اصل مسلم قبول شده حتي در آيين هندي و بودايي در اين زمينه مطالبي نقل شده كه جهت تحقيق كامل در اين زمينه مي توانيد به كتاب خورشيد مغرب اثر استاد محمد رضا حكيمي و يا سلسله مباحث امامت و مهدويت آيت الله صافي گلپايگاني مراجعه بفرماييد.
اما مسأله تولد امام زمان(عج) چنانچه علماء شيعه اجماع دارند كه امام زمان(عج) متولد شده و به صورت كامل تاريخ تولد و مكان تولد حضرت را ضبط نموده اند [در اين رابطه ر.ك: نويد امن و امان، آيت الله صافي، بخش چهارم].
علماء اهل تسنن هم بجز عده انگشت شماري تصريح به تولد حضرت نموده اند و در اين زمينه كتاب هايي نوشته اند و به مخالفت با معدودي كه تولد حضرت را انكار كرده اند پرداخته اند كه آيت الله صافي در كتاب منتخب الاثر، فصل سوم جمع بسياري از علماء اهل سنت كه قائل به امامت و حيات حضرت بوده اند را ذكر نموده و در كتاب نويد امن و امان به 106 نفر از علماء اهل تسنن كه در رابطه با حضرت كتاب نوشته اند اشاره فرموده و مي فرمايد گروه بسياري از مشاهير علماي اهل سنت نيز ولادت آن حضرت و شرح تفصيلات آن را در كتب ذكر نموده و بعضي به امامت و مهدويت آن سرور اقرار و اشعار بلند به زبان عربي و فارسي در مدح او سروده اند و حتي مدعي شرفيابي به حضور اقدس و استماع حديث از حضرتش شده اند و بعد از اين عبارت ايشان 77 تن از مشاهير علماء اهل سنت را كه تصريح به اين مطلب كرده اند نام مي برد (نويد امن و امان، ص 238).
و در كتابي كه علماء اهل تسنن اختصاصا درباره حضرت مهدي(عج) نوشته اند كه استاد حكيمي به نوزده اثر از بهترين اين آثار اشاره دارد آشكارا تصريح به ولادت حضرت شده كه به چند مورد اشاره مي كنيم:
ابن حجر هيثمي شافعي مي گويد: ابوالقاسم محمد الحجه عمر او پس از درگذشت پدرش پنج سال بود خداوند در همين عمر به او حكمت رباني عطا كرد (المهدي الموعود، ج 1، ص 200).
صدرالدين قونوي مي گويد: پس از مرگ من آنچه از كتاب هايم كه درباره طب و حكمت است و همچنين كتاب هاي فلسفه و فلاسفه همه را بفروشيد و پول آن را به فقراء صدقه بدهيد ... و در شب اول مرگ من هفتاد هزار بار كلمه توحيد را بخوانيد و سلام مرا به مهدي برسانيد (الامام الثاني عشر، ص 78).
و صدها عبارت ديگر مانند اين عبارات در كتب اهل سنت مي توان پيدا كرد كه براي رعايت اختصار صرفنظر مي كنيم و اگر مائل باشيد در اين رابطه شناخت كامل و همه جانبه اي داشته باشيد بسيار مناسب است به پنج اثر كه توسط علماء بزرگ شيعه با استفاده از كتب و مدارك اهل سنت نوشته شده، مراجعه بفرماييد:
1. كتاب المهدي، آيت الله سيد صدرالدين صدر
2. منتخب الاثر، آيت الله لطف الله صافي گلپايگاني
3. المهدي الموعود المنتظر، نجم الدين جعفر العسكري
4. الامام الثاني عشر، سيد محمد سعيد موسوي هندي
5. المنتظر علي ضوء حقائق العامه، محمد حسين الاديب عراقي
اما درباره اين كه آنها حضرت را امام مي دانند يا خير بايد گفت اين مسأله اختصاص به حضرت حجت ندارد و اين مسأله در رابطه با همه ائمه(ع) مطرح است و آنها مسأله امامت را قبول دارند و تصريح به امامت ائمه 12 گانه هم دارند و در اين زمينه روايات زيادي در كتب آنها به امامت ائمه 12 گانه ذكر شده حتي حميدي يكي از علماء اهل تسنن اين حديث را از پيامبر اكرم(ص) نقل كرده كه : «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته الجاهليه؛ هر كس از دنيا برود و امام عصر خود را نشناسد با مرگ جاهليت از دنيا رفته» (كشف الاستار، ص 78).
فخر رازي عالم بزرگ و متعصب اهل سنت مي گويد پيامبر فرمود «من مات و لم يعرف امام زمانه فليمت ان شاء يهوديا و انشاء نصرانيا» (المسائل الخمسون، ص 384).
لكن نگرش و تصريح كه آنها از امامت دارند با شيعه متفاوت است آنها امامت را از فروع دين دانسته و يك مقام ظاهري در حد رياست حكومت كه تبعا مي تواند از سوي مردم برگزيده شود و نياز به تعيين از جانب خداوند و عصمت و مصونيت از خطا و گناه در آن لازم نيست مي دانند، لذا يكي از علماء اهل تسنن امامت را اينگونه معنا مي كند: «الامامه رئاسه عامه في امور الدين والدنيا خلافه عن النبي؛ امامت رياست و سرپرستي عمومي در امور دين و دنيا به عنوان جانشيني از پيامبر است» (شرح تجريد فاضل قوشجي، ص 472).
و ابن خلدون در مقدمه معروفش همين معنا را دنبال كرده (مقدمه ابن خلدون، ص 191).
اما به عقيده شيعه امامت چيزي فراتر از رياست و حكومت بر مردم است و تمام وظائف و خصايص انبياء (به جز دريافت وحي) براي امامان ثابت است و به همين دليل شرط عصمت در امام نيز لازم است و چون بجز خداوند متعال كسي از عصمت مطلق خبر ندارد انتصاب و تعينش بايد از جانب خداوندباشد و جزء اصول دين محسوب مي شود.
علامه طباطبايي در اين زمينه مي فرمايد: شيعه از راه بحث و كنجكاوي ... به اين نتيجه مي رسد كه از ناحيه پيامبر اكرم نص كافي در خصوص تعيين امام و جانشين پيغمبر رسيده است آيات و اخبار متواتر قطعي مانند آيه ولايت و حديث غدير و حديث سفينه و حديث ثقلين و حديث حق و حديث منزلت و حديث دعوت عشيره اقربين و غير اينها به اين معني دلالت دارند ولي نظر به پاره اي دواعي تأويل شده و سرپوش روي آنها گذاشته شده (شيعه در اسلام، ص 112).
و جناب دكتر سيد عبدالرضا حجازي در كتاب اصول عقايد اسلامي پنجاه و پنج دليل بر حقانيت ادعاء شيعه در اين زمينه بيان مي كند (اصول عقايد اسلامي، ص 502 تا 527).
و مهمتر از آن عالم بزرگ علامه اميني در كتاب گرانسنگ 11 جلدي الغدير با استناد به منابع خود اهل سنت دعاوي شيعه را در اين زمينه به نحو كامل اثبات نموده كه اين مسأله دامنه اي وسيع دارد كه فقط بذكر اين نكته بسنده مي كنم كه به گفته خود فخر رازي كه از پيامبر اكرم(ص) نقل كرده امامتي كه عدم شناخت آن موجب مي شود انسان به مرگ جاهليت يا نصرانيت يا يهوديت از دنيا برود يقينا مقامي والاتر از يك خلافت ظاهري و حكومت است كه حتي معاويه ها و حجاج ابن يوسف ثقفي ها به آن رسيدند. ولي با اين حال اين سخن بدين معنا نيست كه اماميه غالبشان خود را در مسأله امامت كافر بدانند بلكه آنها تمام فرق مسلمين را مسلمان مي شمارند و همچون يك برادر اسلامي به آنها نگاه مي كنند هر چند عقيده آنها را در مسأله امامت نمي پذيرند و مناسب است شما برادر عزيز جهت تكميل تحقيقات در اين زمينه به آثار پرباري كه در اين زمينه نوشته شده كه به بعضي از آنها اشاره مي كنم مراجعه فرماييد:
1. سلسله مباحث امامت و مهدويت، آيت الله صافي
2. امامت ، آيت الله اميني
3. اصول عقايد اسلامي، دكتر سيد عبدالرضا حجازي
4. خلافت و ولايت از نظر قرآن و سنت نشريه حسينيه ارشاد
5. امامت و رهبري، محمد حسين مختاري مازندراني
eporsesh.com
اصل مسأله مهدويت از مسلمات دين اسلام است و اختصاص به مذهب شيعه ندارد بلكه بالاتر از آن اعتقاد به ظهور منجي عقيده اي است كه در كيش هاي آسماني يهوديت و زردشتي و مسيحيت به عنوان يك اصل مسلم قبول شده حتي در آيين هندي و بودايي در اين زمينه مطالبي نقل شده كه جهت تحقيق كامل در اين زمينه مي توانيد به كتاب خورشيد مغرب اثر استاد محمد رضا حكيمي و يا سلسله مباحث امامت و مهدويت آيت الله صافي گلپايگاني مراجعه بفرماييد.
اما مسأله تولد امام زمان(عج) چنانچه علماء شيعه اجماع دارند كه امام زمان(عج) متولد شده و به صورت كامل تاريخ تولد و مكان تولد حضرت را ضبط نموده اند [در اين رابطه ر.ك: نويد امن و امان، آيت الله صافي، بخش چهارم].
علماء اهل تسنن هم بجز عده انگشت شماري تصريح به تولد حضرت نموده اند و در اين زمينه كتاب هايي نوشته اند و به مخالفت با معدودي كه تولد حضرت را انكار كرده اند پرداخته اند كه آيت الله صافي در كتاب منتخب الاثر، فصل سوم جمع بسياري از علماء اهل سنت كه قائل به امامت و حيات حضرت بوده اند را ذكر نموده و در كتاب نويد امن و امان به 106 نفر از علماء اهل تسنن كه در رابطه با حضرت كتاب نوشته اند اشاره فرموده و مي فرمايد گروه بسياري از مشاهير علماي اهل سنت نيز ولادت آن حضرت و شرح تفصيلات آن را در كتب ذكر نموده و بعضي به امامت و مهدويت آن سرور اقرار و اشعار بلند به زبان عربي و فارسي در مدح او سروده اند و حتي مدعي شرفيابي به حضور اقدس و استماع حديث از حضرتش شده اند و بعد از اين عبارت ايشان 77 تن از مشاهير علماء اهل سنت را كه تصريح به اين مطلب كرده اند نام مي برد (نويد امن و امان، ص 238).
و در كتابي كه علماء اهل تسنن اختصاصا درباره حضرت مهدي(عج) نوشته اند كه استاد حكيمي به نوزده اثر از بهترين اين آثار اشاره دارد آشكارا تصريح به ولادت حضرت شده كه به چند مورد اشاره مي كنيم:
ابن حجر هيثمي شافعي مي گويد: ابوالقاسم محمد الحجه عمر او پس از درگذشت پدرش پنج سال بود خداوند در همين عمر به او حكمت رباني عطا كرد (المهدي الموعود، ج 1، ص 200).
صدرالدين قونوي مي گويد: پس از مرگ من آنچه از كتاب هايم كه درباره طب و حكمت است و همچنين كتاب هاي فلسفه و فلاسفه همه را بفروشيد و پول آن را به فقراء صدقه بدهيد ... و در شب اول مرگ من هفتاد هزار بار كلمه توحيد را بخوانيد و سلام مرا به مهدي برسانيد (الامام الثاني عشر، ص 78).
و صدها عبارت ديگر مانند اين عبارات در كتب اهل سنت مي توان پيدا كرد كه براي رعايت اختصار صرفنظر مي كنيم و اگر مائل باشيد در اين رابطه شناخت كامل و همه جانبه اي داشته باشيد بسيار مناسب است به پنج اثر كه توسط علماء بزرگ شيعه با استفاده از كتب و مدارك اهل سنت نوشته شده، مراجعه بفرماييد:
1. كتاب المهدي، آيت الله سيد صدرالدين صدر
2. منتخب الاثر، آيت الله لطف الله صافي گلپايگاني
3. المهدي الموعود المنتظر، نجم الدين جعفر العسكري
4. الامام الثاني عشر، سيد محمد سعيد موسوي هندي
5. المنتظر علي ضوء حقائق العامه، محمد حسين الاديب عراقي
اما درباره اين كه آنها حضرت را امام مي دانند يا خير بايد گفت اين مسأله اختصاص به حضرت حجت ندارد و اين مسأله در رابطه با همه ائمه(ع) مطرح است و آنها مسأله امامت را قبول دارند و تصريح به امامت ائمه 12 گانه هم دارند و در اين زمينه روايات زيادي در كتب آنها به امامت ائمه 12 گانه ذكر شده حتي حميدي يكي از علماء اهل تسنن اين حديث را از پيامبر اكرم(ص) نقل كرده كه : «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته الجاهليه؛ هر كس از دنيا برود و امام عصر خود را نشناسد با مرگ جاهليت از دنيا رفته» (كشف الاستار، ص 78).
فخر رازي عالم بزرگ و متعصب اهل سنت مي گويد پيامبر فرمود «من مات و لم يعرف امام زمانه فليمت ان شاء يهوديا و انشاء نصرانيا» (المسائل الخمسون، ص 384).
لكن نگرش و تصريح كه آنها از امامت دارند با شيعه متفاوت است آنها امامت را از فروع دين دانسته و يك مقام ظاهري در حد رياست حكومت كه تبعا مي تواند از سوي مردم برگزيده شود و نياز به تعيين از جانب خداوند و عصمت و مصونيت از خطا و گناه در آن لازم نيست مي دانند، لذا يكي از علماء اهل تسنن امامت را اينگونه معنا مي كند: «الامامه رئاسه عامه في امور الدين والدنيا خلافه عن النبي؛ امامت رياست و سرپرستي عمومي در امور دين و دنيا به عنوان جانشيني از پيامبر است» (شرح تجريد فاضل قوشجي، ص 472).
و ابن خلدون در مقدمه معروفش همين معنا را دنبال كرده (مقدمه ابن خلدون، ص 191).
اما به عقيده شيعه امامت چيزي فراتر از رياست و حكومت بر مردم است و تمام وظائف و خصايص انبياء (به جز دريافت وحي) براي امامان ثابت است و به همين دليل شرط عصمت در امام نيز لازم است و چون بجز خداوند متعال كسي از عصمت مطلق خبر ندارد انتصاب و تعينش بايد از جانب خداوندباشد و جزء اصول دين محسوب مي شود.
علامه طباطبايي در اين زمينه مي فرمايد: شيعه از راه بحث و كنجكاوي ... به اين نتيجه مي رسد كه از ناحيه پيامبر اكرم نص كافي در خصوص تعيين امام و جانشين پيغمبر رسيده است آيات و اخبار متواتر قطعي مانند آيه ولايت و حديث غدير و حديث سفينه و حديث ثقلين و حديث حق و حديث منزلت و حديث دعوت عشيره اقربين و غير اينها به اين معني دلالت دارند ولي نظر به پاره اي دواعي تأويل شده و سرپوش روي آنها گذاشته شده (شيعه در اسلام، ص 112).
و جناب دكتر سيد عبدالرضا حجازي در كتاب اصول عقايد اسلامي پنجاه و پنج دليل بر حقانيت ادعاء شيعه در اين زمينه بيان مي كند (اصول عقايد اسلامي، ص 502 تا 527).
و مهمتر از آن عالم بزرگ علامه اميني در كتاب گرانسنگ 11 جلدي الغدير با استناد به منابع خود اهل سنت دعاوي شيعه را در اين زمينه به نحو كامل اثبات نموده كه اين مسأله دامنه اي وسيع دارد كه فقط بذكر اين نكته بسنده مي كنم كه به گفته خود فخر رازي كه از پيامبر اكرم(ص) نقل كرده امامتي كه عدم شناخت آن موجب مي شود انسان به مرگ جاهليت يا نصرانيت يا يهوديت از دنيا برود يقينا مقامي والاتر از يك خلافت ظاهري و حكومت است كه حتي معاويه ها و حجاج ابن يوسف ثقفي ها به آن رسيدند. ولي با اين حال اين سخن بدين معنا نيست كه اماميه غالبشان خود را در مسأله امامت كافر بدانند بلكه آنها تمام فرق مسلمين را مسلمان مي شمارند و همچون يك برادر اسلامي به آنها نگاه مي كنند هر چند عقيده آنها را در مسأله امامت نمي پذيرند و مناسب است شما برادر عزيز جهت تكميل تحقيقات در اين زمينه به آثار پرباري كه در اين زمينه نوشته شده كه به بعضي از آنها اشاره مي كنم مراجعه فرماييد:
1. سلسله مباحث امامت و مهدويت، آيت الله صافي
2. امامت ، آيت الله اميني
3. اصول عقايد اسلامي، دكتر سيد عبدالرضا حجازي
4. خلافت و ولايت از نظر قرآن و سنت نشريه حسينيه ارشاد
5. امامت و رهبري، محمد حسين مختاري مازندراني
eporsesh.com