پرسش :
شبهه: آیاتی که اشاره به ارث رسيدن زمين به مومنین دارد، ربطی به ظهور امام زمان ندارد.
پاسخ :
شرح شبهه:
اگر مراد از آياتی كه وارثين زمين مومنين میباشند همانند آيات وارث شدن بنی اسرائيل بعد از فرعون باشد ديگر ربطی به ظهور حضرت مهدی (عج) ندارد و اين مژده با حاكميت مومنين بر حجاز محقق شده است؟
پاسخ شبهه:
درباره به ارث رسيدن زمين به بندگان صالح، چند مطلب قابل ذكر است:
1. خداوند در دو سوره موضوع به ارث رسيدن زمين به صالحان و حكومت آنان را به پيامبر(ص) خبر ميدهد: و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عباديالصالحون و به راستي در زبور، پس از تورات نوشتهايم كه زمين را بندگان شايسته من به ارث ميبرند{M (انبياء، آيه105).
در سوره ديگر ميفرمايد: وعدالله الذين امنوا منكم و عملوالصالحات ليستخلفنهم في الارض خداوند به كساني از شما كه ايمانآوردهاند و كارهاي شايسته كردهاند، وعده داده است كه آنان را در اين سرزمين جانشين گرداند{M (نور، آيه 55)
از اين دو آيه، ميتوان دو نكته را استفاده كرد: يكي اين كه اين وراثت اطلاق و عموميت دارد؛ يعني، هم شامل وراثت دنيايي ميباشد و هم شامل وراثت اخروي؛ چرا كه خداوند ميفرمايد: و گويند سپاس خداوندي را كه وعدهخود را در حق ما راست گردانيد و به ما سرزمين [بهشت] را به ميراث داد كه از بهشت هر جا كه خواهيم سكنا گزينيم{M. (زمر، آيه 74) و درسوره ديگر ميفرمايد: اينانند كه ميراث برند كه فردوس را به ارث ميبرند [و [در آن جاودانهاند{M (مؤمنون، آيه 10 و 11)
نكته ديگر آن كه اين وراثت ـعلاوه بر اين كه، يك وعده حتمي الهي است يك قانون آفرينش و قاعده تكويني هم محسوب ميشود؛ زيرا تمام حكومتهاي ظالمان، بر خلاف نواميس آفرينش و قوانين جهان خلقت بوده و طبق تحليلهاي فلسفي و نظري، ابطال آنها قطعياست. پس حكومت در آينده، از آن مؤمنان صالح خواهد بود.
2. خداوند در چندين سوره، موضوع به ارث رسيدن سرزمين را به بنياسرائيل گوشزد فرموده است؛ از آن جمله ميفرمايد: و اورثنا القوم الذين كانوا يستضعفون مشارقالارض و مغاربها التيباركنا فيها و آن قوم را كه مستضعف بودند، وارث مشرقها و مغربهاي سرزمين ساختيم كه به آن بركت بخشيده بوديم{M.(اعراف، آيه 137)
در آيه ديگر نيز ميفرمايد: ] موسي] گفت: چه بسا پروردگارتان دشمنتان را نابود كند و شما را در اين سرزمين جانشين گرداند{M (همان، آيه129).
هم چنين ضمن بيان سرگذشت بنياسرائيل، ميفرمايد: ميخواهيم بر كساني كه در روي زمين به زبوني كشيده شدهاند، منت نهيم [و نعمت دهيم] و ايشان را پيشواگردانيم و ايشان را وارث گردانيم{M. (قصص، آيه 5)
3. واژه «ارض» گرچه به مجموع كره زمين گفته ميشود و سراسر جهان را شامل ميگردد؛ اما وقتي قرينه خاصي در كار باشد، آن معناي عموم را از دست ميدهد و معناي خاصي از آن اراده ميشود. چنان كه «ارض» به كار رفته در داستان بنياسرائيل، خصوص سرزمين شام وفلسطين است. مؤيد و دليل بر اين معنا، جمله التي باركنا فيها در آيه 137 سوره «اعراف» است؛ زيرا خداوند در قرآن، غير از سرزمين مقدس (همان نواحي فلسطين) و غير از كعبه، هيچ سرزميني را به «بركت» ياد نكرده است.
پس وعدهاي كه خداوند به پيامبر(ص) داده بود، سرجاي خود محفوظ است؛ از اين رو در هر زمان و در هر جا، بندگان صالح خدا قيام كنند، پيروز خواهند بود. آنچه در روايات درباره قيام حضرت مهدي(عج) آمده، بيان يك مصداق عالي و روشن از آيات است و هرگزعموميت «مفهوم آيات» را محدود نميسازد.
در خاتمه خاطر نشان ميشود كه طبق تصريح قرآن پژوهان، تفسير «الميزان» نوشته علامه طباطبايي، از تفاسير عميق، جامع و پرمحتوا محسوب ميشود.
براي مطالعه بيشتر ر.ك: ترجمه تفسيرالميزان، ج 8، ص 325، و ج 14، ص 465، (نشر بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي)
eporsesh.com
شرح شبهه:
اگر مراد از آياتی كه وارثين زمين مومنين میباشند همانند آيات وارث شدن بنی اسرائيل بعد از فرعون باشد ديگر ربطی به ظهور حضرت مهدی (عج) ندارد و اين مژده با حاكميت مومنين بر حجاز محقق شده است؟
پاسخ شبهه:
درباره به ارث رسيدن زمين به بندگان صالح، چند مطلب قابل ذكر است:
1. خداوند در دو سوره موضوع به ارث رسيدن زمين به صالحان و حكومت آنان را به پيامبر(ص) خبر ميدهد: و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عباديالصالحون و به راستي در زبور، پس از تورات نوشتهايم كه زمين را بندگان شايسته من به ارث ميبرند{M (انبياء، آيه105).
در سوره ديگر ميفرمايد: وعدالله الذين امنوا منكم و عملوالصالحات ليستخلفنهم في الارض خداوند به كساني از شما كه ايمانآوردهاند و كارهاي شايسته كردهاند، وعده داده است كه آنان را در اين سرزمين جانشين گرداند{M (نور، آيه 55)
از اين دو آيه، ميتوان دو نكته را استفاده كرد: يكي اين كه اين وراثت اطلاق و عموميت دارد؛ يعني، هم شامل وراثت دنيايي ميباشد و هم شامل وراثت اخروي؛ چرا كه خداوند ميفرمايد: و گويند سپاس خداوندي را كه وعدهخود را در حق ما راست گردانيد و به ما سرزمين [بهشت] را به ميراث داد كه از بهشت هر جا كه خواهيم سكنا گزينيم{M. (زمر، آيه 74) و درسوره ديگر ميفرمايد: اينانند كه ميراث برند كه فردوس را به ارث ميبرند [و [در آن جاودانهاند{M (مؤمنون، آيه 10 و 11)
نكته ديگر آن كه اين وراثت ـعلاوه بر اين كه، يك وعده حتمي الهي است يك قانون آفرينش و قاعده تكويني هم محسوب ميشود؛ زيرا تمام حكومتهاي ظالمان، بر خلاف نواميس آفرينش و قوانين جهان خلقت بوده و طبق تحليلهاي فلسفي و نظري، ابطال آنها قطعياست. پس حكومت در آينده، از آن مؤمنان صالح خواهد بود.
2. خداوند در چندين سوره، موضوع به ارث رسيدن سرزمين را به بنياسرائيل گوشزد فرموده است؛ از آن جمله ميفرمايد: و اورثنا القوم الذين كانوا يستضعفون مشارقالارض و مغاربها التيباركنا فيها و آن قوم را كه مستضعف بودند، وارث مشرقها و مغربهاي سرزمين ساختيم كه به آن بركت بخشيده بوديم{M.(اعراف، آيه 137)
در آيه ديگر نيز ميفرمايد: ] موسي] گفت: چه بسا پروردگارتان دشمنتان را نابود كند و شما را در اين سرزمين جانشين گرداند{M (همان، آيه129).
هم چنين ضمن بيان سرگذشت بنياسرائيل، ميفرمايد: ميخواهيم بر كساني كه در روي زمين به زبوني كشيده شدهاند، منت نهيم [و نعمت دهيم] و ايشان را پيشواگردانيم و ايشان را وارث گردانيم{M. (قصص، آيه 5)
3. واژه «ارض» گرچه به مجموع كره زمين گفته ميشود و سراسر جهان را شامل ميگردد؛ اما وقتي قرينه خاصي در كار باشد، آن معناي عموم را از دست ميدهد و معناي خاصي از آن اراده ميشود. چنان كه «ارض» به كار رفته در داستان بنياسرائيل، خصوص سرزمين شام وفلسطين است. مؤيد و دليل بر اين معنا، جمله التي باركنا فيها در آيه 137 سوره «اعراف» است؛ زيرا خداوند در قرآن، غير از سرزمين مقدس (همان نواحي فلسطين) و غير از كعبه، هيچ سرزميني را به «بركت» ياد نكرده است.
پس وعدهاي كه خداوند به پيامبر(ص) داده بود، سرجاي خود محفوظ است؛ از اين رو در هر زمان و در هر جا، بندگان صالح خدا قيام كنند، پيروز خواهند بود. آنچه در روايات درباره قيام حضرت مهدي(عج) آمده، بيان يك مصداق عالي و روشن از آيات است و هرگزعموميت «مفهوم آيات» را محدود نميسازد.
در خاتمه خاطر نشان ميشود كه طبق تصريح قرآن پژوهان، تفسير «الميزان» نوشته علامه طباطبايي، از تفاسير عميق، جامع و پرمحتوا محسوب ميشود.
براي مطالعه بيشتر ر.ك: ترجمه تفسيرالميزان، ج 8، ص 325، و ج 14، ص 465، (نشر بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي)
eporsesh.com