پنجشنبه، 18 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

شبهه: بعضي در ديني و مذهبي بودن حجاب در شكل چادر شبهه نموده و اين گونه ادعا كرده‎اند كه «چادر به احتمال خيلي زياد از زمان قاجاريه در ايران جا افتاده است و هيچ ارتباطي به دين و مذهب ندارد».[1]


پاسخ :
در شبهه‎ي فوق دو ادعا مطرح شده است كه به طور مستقل طرح و پاسخ داده مي‎شود.
ادعاي اول: چادر، حجاب ديني و مذهبي نيست.
پاسخ: اولاً، دقت و پژوهش در آيه‌ي 59 سوره‌ي احزاب، صحت ادعاي مذكور را مورد ترديد جدي قرار مي‎دهد. خداوند در اين آيه خطاب به پيامبرش فرموده است:
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً؛
اي پيغمبر، به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو كه خويشتن را با چادر خود فرو پوشند، كه اين كار براي اين كه آنها به عفت و حريت شناخته شوند تا از تعرض و جسارت هوس‎رانان آزار نكشند؛ بر آنان بسيار بهتر است و خدا در حق خلق آمرزنده و مهربان است.
«جلابيب» جمع «جلباب» است و جلباب در كتاب‌هاي لغت معتبر، مثل لسان العرب، صحاح اللغة و معجم الوسيط، به «ملحفه» معنا شده است و ملحفه پوششي گسترده است كه زن خود را در آن مي‎پيچد.[2] قبل از بررسي معنا و مفهوم جلباب، بايد ديد چادر رايج در بين زنان مسلمان و ايراني چه نوع پوششي است و عناصر و مؤلفه‎هاي اصلي تشكيل‎دهنده‌ي آن چيست؟ با اندك تأملي مي‎توان گفت چادر داراي دو مؤلفه‌ي اصلي ذيل است:
1. اندازه‌ي چادر: پوشش وسيع، كه از بالاي سر تا پايين پاي زن را مي‎پوشاند.
2. كاركرد چادر: پوششي جلوباز كه از بالاي سر، روي لباس‎هاي ديگر پوشيده مي‎شود و به نحو خاصي كنترل و جمع و جور مي‎گردد.
حال بايد بررسي نمود آيا جلباب قرآني كه در بعضي تفاسير از آن به ملحفه تعبير شده است،[3] دو عنصر ذكر شده براي چادرهاي رايج فعلي را دارد يا نه؟ اگر دو عنصر ياد شده را بتوان براي جلباب اثبات نمود، مي‎توان ادعا كرد كه جلباب قرآني همانند چادرهاي رايج فعلي بوده است و گرنه نمي‎توان چنين ادعايي كرد؛ از اين رو، به بررسي دو مؤلفه‎ي اندازه و كاركرد جلباب مي‌پردازيم:
الف) اندازه‌ي جلباب: تقريباً همه‌ي كتاب‌هاي لغت در اين كه جلباب پوششي وسيع است اتفاق نظر دارند، ولي ديدگاه‎هاي كتاب‌هاي لغت و تفسير درباره‌ي اندازه‌ي دقيق جلباب متفاوت است. از مجموع كلمات لغويين و مفسرين در مورد اندازه‌ي جلباب، سه ديدگاه قابل اشاره است:
ديدگاه اول: جلباب پوششي فراگير بوده كه از بالاي سر تا پايين پا را مي‎پوشانده است. اين ديدگاه از كتاب‎هاي لغوي و تفسيري فراوان استفاده مي‎گردد.[4]
ديدگاه دوم: جلباب پوششي بزرگ‌تر از خمار (مقنعه) بوده كه كم‌تر از مقدار ردا، يعني تقريباً تا زانوها را مي‎پوشانده است. اين ديدگاه از بعضي از كتاب‎هاي لغت، مثل مصباح المنير فيومي استفاده مي‎شود.[5]
ديدگاه سوم: جلباب همان خمار (مقنعه) است؛ پوششي كه فقط سر و سينه‎ها را مي‎پوشانده است. اين ديدگاه از مفردات راغب اصفهاني به دست مي‎آيد.[6]
ما معتقديم شواهد مختلفي وجود دارد كه صحت ديدگاه اول و مخدوش بودن ديدگاه دوم و سوم را ثابت مي‎كند كه بعضي از آنها عبارت‌اند از:
شاهد اول: درباره‌ي پوشش حضرت فاطمه‌ي زهرا(س) هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد براي دفاع از فدك اين گونه نقل شده است:
لاثت خمارها علي رأسها و اشتملت بجلبابها.[7]
يعني فاطمه‌ي زهرا(س) خمار و مقنعه‌ي خويش را بر سر و جلباب، يعني پوششي كه شامل و در بر گيرنده‌ي تمام آن وجود مبارك بود بر تن كردند.
از نحوه‌ي پوشش حضرت در قضيه‌ي مذكور دو نكته استفاده مي‎شود:
نكته‌ي اول: پوشش حضرت در بيرون منزل، همان دو پوشش قرآني مستقل از يكديگر به نام «خمار» و «جلباب» بوده است؛ بر اين اساس، نظر طرف‌داران ديدگاه سوم، مثل راغب اصفهاني در مفردات كه جلباب را به خمار معني كرده است، مخدوش مي‎گردد.
نكته‌ي دوم: از عبارت «و اشتملت بجلبابها»، به روشني استفاده مي‎شود كه جلباب، پوششي سرتاسري بوده كه تمام آن وجود مبارك، از سر تا قدم‌ها را فرا مي‎گرفته است؛ بنابراين، نظر طرف‌داران ديدگاه دوم؛ كه قايل بودند جلباب تقريباً تا زانوها را مي‎پوشانده است، مخدوش مي‎گردد.
شاهد دوم: از كتاب‌هاي لغوي، مثل مصباح المنير فيومي كه گفته‎اند: «الجلباب ثوب اوسع من الخمار؛ جلباب پوششي گسترده‌تر‎ از خمار است»، تباين و مستقل بودن «خمار» و «جلباب» به خوبي استفاده مي‎شود.
شاهد سوم: احاديثي هم‎چون حديث نبوي(ص) «و لغير ذي محرم اربعة اثواب: درع و خمار و جلباب و ازار»[8] كه از جلباب و خمار به عنوان دو پوشش مستقل نام برده است نيز، شاهد بطلان ديدگاه سوم است.
شاهد چهارم: زمخشري در تفسير كشاف و آلوسي در تفسير روح المعاني از ابن عباس، صحابي پيامبر اكرم(ص) و شاگرد امام علي(ع) نقل كرده‎اند كه جلباب پوششي بوده كه از بالا تا پايين بدن را مي‎پوشانده است؛[9] كه با اين شاهد بطلان ديدگاه دوم اثبات مي‎شود.
حاصل اين كه اندازه‎ي جلباب قرآني به مقداري بوده است كه همانند چادرهاي زمان حاضر از بالاي سر تا پايين پا را مي‎پوشانده است.
ب) كاركرد جلباب: براي فهميدن كاركرد جلباب و كيفيت پوششي آن، لازم است معناي «ادناء» در آيه‎ي «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ» معلوم شود. آلوسي از ابن عباس و قتاده و زمخشري در تفسير كشاف از ابن سيرين نقل كرده‎اند كه مراد از «يدنين» قرار دادن جلباب در بالاي ابرو و گردن و جمع و جور كردن و قرار دادن گوشه‎هاي جمع شده‌ي آن در بالاي بيني است،[10] كه معمولاً بانوان متدين و حساس نسبت به رعايت حجاب در مواجهه با نامحرم اين كار را انجام مي‎دهند. از عبارت ابن عباس، قتاده و ابن سيرين معلوم مي‌شود كه جلباب همانند چادرهاي فعلي، پوششي جلوباز بوده است كه واژه‌ي «يدنين» در آيه‌ي شريفه نيز مؤيد اين مدعاست؛ بنابراين، از نظر كاركرد و كيفيت پوشش نيز جلباب قرآني، شبيه چادرهاي امروزي بوده است.
به رغم اين كه بحث بر سر الفاظ و نام‎گذاري نيست و مهم اين است كه حقيقت و مصداقي از پوشش، شبيه چادرهاي فعلي، در صدر اسلام موجود بوده است، ولي با اين همه، خوش‌بختانه در كتاب‎هاي واژه‎هاي قرآني و كتاب‌هايي كه درباره‌ي جلباب بحث نموده‌اند، جلباب به چادر معنا شده است و اين مؤيد بسيار خوبي است بر اين كه آنها نيز به دليل اشتراك مؤلفه‎ها و عناصر جلباب و چادر، همانند ما، از جلباب قرآني معناي چادر را فهميده‎اند.[11]
ثانياً، گذشته از آنچه كه براي اثبات مشابهت معناي چادر و جلباب گفته شد، چگونه ممكن است كه مراجع تقليد، به عنوان بزرگ‌ترين رهبران ديني اسلام در زمان غيبت، چادر را پوشش مطلوب و بهتر معرفي كنند،[12] ولي در عين حال، گوينده‌ي محترم بدون ارائه‌ي هيچ دليل و مدركي، ادعا نمايد كه چادر هيچ ارتباطي به دين و مذهب ندارد؟!
حاصل اين كه، با توجه به مشابهت بسيار نزديك جلباب قرآني با چادر، از نظر اندازه و كاركرد، مي‌توان ادعا كرد كه چادر ارتباط وثيقي با دين اسلام و قرآن دارد؛ و بدين ترتيب ادعاي اول كه چادر ارتباطي با دين و مذهب ندارد ابطال مي‌گردد.
ادعاي دوم: حجاب در شكل و قالب چادر مربوط به زمان قاجاريه است.
پاسخ: اولاً، اين ادعا، نيازمند ارائه‌ي سند و مدارك معتبر تاريخي است، اما ايشان سند و مدركي براي كلام خود ارائه نكرده‎اند؛ بنابراين، كلام ايشان مدعايي بدون دليل و مدرك و در نتيجه، فاقد ارزش و اعتبار علمي است.
ثانياً، فرض مي‎كنيم ايشان با ارائه‌ي سند و مدارك تاريخي اثبات مي‎كردند كه چادر در زمان قاجار در ايران رسم شده است، پس از اثبات ارتباط مستحكم چادر با قرآن در نقد ادعاي اول و اين كه به هر حال، چادر يكي از مصاديق پوششي است كه تأمين كننده‌ي حجاب بيش‌تر و بهتر زنان و لذا مطلوب اسلام نيز هست، زنان ايراني به خاطر استفاده از چادر به عنوان الگوي پوشش مناسب در مواجهه با نامحرم به خود مي‎بالند، نه اين ‌كه از آن گلايه‌مند باشند.
ثالثاً، بر اساس شهادت و گواهي منابع حجاب و لباس، اسناد و مدارك تاريخي زير مبين آن است كه پيشينه‌ي تاريخي كه حجاب در شكل چادر، به صدها سال قبل از پيدايش قاجار در ايران بر مي‎گردد.
الف) در زمان ايران باستان به تصاويري از بانوان ايراني بر مي‎خوريم كه علاوه بر لباس، بدن خود را با چادري كه شبيه به چادر زن امروز ايران است مي‏پوشاندند؛[13]
ب) زنان عهد هخامنشي و اشكاني، عموماً چادر بر سر داشته و پيراهن‎هاي بلندي كه تا مچ پاي آنان را مي‎پوشانده به تن مي‎كرده‎اند.[14]
ج) زنان عهد ساساني، گاهي چادر گشاد و پُرچين به سر مي‎كردند كه تا وسط ساق پا مي‎رسيده است. نقوشي از بانوان ساساني در بشقاب‎هاي نقره ساخته شده است كه در آن هر يك از بانوان، چادري به خود پيچيده‎ دارند.[15]
به اين ترتيب، ادعاي دوم گوينده‌ي محترم نيز ابطال گرديد و آشكار شد كه حجاب در شكل چادر، علاوه بر ريشه‌ي عميق ديني، داراي ريشه‌ي عميق تاريخي و ملي نيز هست و صدها سال قبل از پيدايش قاجار از آن استفاده مي‌شده است.
پی نوشتها:
[1] . فاطمه خاتمي، روزنامه‌ي ايران، شماره‌ي 1627، 2 مهر ماه 1379، ص 4.
[2] . الملحفة: بالكسر، هي الملائة التي تلتحف بها المرأة (واللحاف) كل ثوب يتغطي به: فيومي، المصباح المنير، ريشه‌ي لحف.
[3] . به عنوان مثال ر.ك: شيخ طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج 8، ص 361؛ ميرزا محمد مشهدي، كنزالدقائق، ج 8، ص 226 و فيض كاشاني، تفسير صافي، ج 4، ص 203، ذيل آيه‌ي 59 سوره‌ي احزاب، (آيه‌ي جلابيب).
[4] . به عنوان نمونه، ر.ك: شيخ طوسي، تفسير تبيان؛ بيضاوي، تفسير انوار التنزيل و اسرار التأويل و علامه طباطبايي، تفسير الميزان؛ شيخ محمد جواد مغنيه، تفسير الكاشف، ذيل آيه‌ي جلابيب؛ هم‎چنين از ابن عباس، مفسر بزرگ قرآن كريم اين ديدگاه استفاده مي‎شود كه در ضمن بررسي اقوال سه گانه خواهد آمد. در كتاب الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، ذيل آيه‌ي 59 سوره‌ي احزاب (آيه‌ي جلابيب) آمده است: «جلابيب جمع جلباب اسم جامد للملاءة التي تشتمل بها المرأة قال المبرَّد: الجلباب ما يستر الكل مثل اللحفة»؛ هم‌چنين اين ديدگاه از كلام ابن عربي در كتاب احكام القرآن در ذيل آيه‌ي جلباب نيز استفاده مي‌شود. علاوه بر كتب تفاسير، از بعضي كتاب‌هايي كه به طور مفصل درباره‌ي احكام زنان بحث كرده‌اند ديدگاه اوّل صريحاً استفاده مي‌شود؛ مثلاً در كتاب المفصل في احكام المرأة والبيت المسلم في الشريعة الاسلامية، ج 3، ص 3222 آمده است: انّه الملاءة التي تشتمل بها المرأة فتلبسها فوق ثيابها و تعظي بها جميع بدنها من رأسها الي قدمها و الجلباب بهذا التعريف شبيه العَباءة»
[5] . الجلباب: ثوب اوسع من الخمار دون الرداء: فيومي، المصباح المنير، ريشه‌ي جلب.
[6] . الجلابيب: القمص و الخمر الواحد الجلباب: راغب اصفهاني، معجم مفردات الفاظ القرآن، ريشه‌ي جلب.
[7] . طبرسي، الاحتجاج، ج 1، ص 98.
[8] . طبرسي، مجمع البيان، ج7، ص155.
[9] . عن ابن عباس: الرداء الذي يستر من فوق الي اسفل: زمخشري، تفسير كشاف، و آلوسي، تفسير روح المعاني، ذيل آيه‌ي جلباب (آيه‎ي 59 سوره‌ي احزاب.)
[10] . عن ابن سيرين سألت عبيدة السلماني عن ذلك (يدنين) فقال ان تضع رداءها فوق الحاجب ثم تديره حتي تضعه علي انفها. شبيه تعبير مذكور عبارت‎هاي مختلفي در تفسير آلوسي، ذيل آيه‎ي‌جلباب نقل شده است كه نحوه‎ي كاركرد جلباب را بيان مي‎كند؛ مثلاً از ابن عباس و قتاده اين‎گونه نقل شده است. «تلوي الجلباب فوق الجبينين و تشده ثم تعطفه علي الانف و ان ظهرت عينها لكن تستر الصدر و معظم الوجه».
[11] . ر.ك: لسان التنزيل، تأليف قرن 4 و 5، ه‍ . ص 103، به اهتمام مهدي محقق؛ تفسير ابوالفتوح رازي، ج 8، ص 191، ذيل آيه‌ي 59 سوره‌ي احزاب؛ ميرزا ابوالحسنة تشعراني، نثر طوبي، واژه‌ي جلباب؛ عبدالرحيم صفي‌پور، منتهي الارب في لغة العرب، ج 1، ص 186، واژه‌ي جلب؛ ر. پ. آ: دزي، فرهنگ البسه‌ي مسلمانان، ص 117 و فياض زنجاني، «رساله‌ي حجابيه»، مجله‌ي كيهان انديشه، شماره‌ي 60، خرداد و تيرماه، سال 1374، ص 112. و نسخه‎ي‌ كهن تفسير مفردات قرآن، ص190، قسمت مفردات، سوره‎ي احزاب.
[12] . ر. ك: سيد مسعود معصومي، احكام روابط زن و مرد و مسائل اجتماعي آنان (مطابق با نظرات آيات و مراجع تقليد) ص 65. و استفتائات آخر كتاب.
[13] . مهدي قانع، «انسان پوشش و ريشه‎هاي تاريخي» پيام زن، شماره 19، ص 69.
[14] . غلامعلي حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، ص 25.
[15] . مهدي مهريزي، حجاب، ص 46.
منبع: حجاب‎شناسي (چالش‎ها و كاوش‎هاي جديد)، حسين مهدي‎زاده، مركز مطالعات و پژوهش‌‌هاي فرهنگي حوزه‌ي علميه(1381).


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.