سه‌شنبه، 23 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

واكنش كليسا نسبت به ظهور رهبانيت چیست؟


پاسخ :
كليسا ابتدا با جنبش رهبانيت مخالفت كرد و آن را يك عمل بدعت آميز تلقى نمود، سپس آن را به عنوان يك وزنه ى تعادل بخش در مقابل اشتغال روزافزون خود به حكم رانى، پذيرا شد. آباى كليساى شرق مسيحيت تعريف جديدى از رهبانيت ارائه كردند: آنان جامعه را فاسد نمى دانستند و ترك اشتغالات دنيوى و امور اجتماعى را هم لازم نمى شمردند، ولى به دليل مشغله هاى زياد و بحث و جدل هاى الهياتى و سياسى، احساس نياز به محيطى مى كردند كه گه گاه آنان را از فعاليت و اشتغالات روزمره جدا كند و زمينه ى دعا و تفكر و خلوت و راز و نياز را برايشان فراهم آورد.با اين عمل مى توانستند به ياد آورند كه هدف زندگى، پيروى كامل از تعاليم مسيح است.
باسل كبير (330 ـ 379 م) اسقف منطقه ى كاپادوكيه، قانونى براى راهبان وضع كرد كه هنوز هم كليساهاى ارتدكس شرقى از آن پيروى مى كنند. ديرهاى باسيلى در مناطق بيابانى سوريه، جزيرة العرب و مناطقى در آناتولى و يونان تأسيس شد و راهبان به پند و ارشاد كسانى كه به زيارتشان مى آمدند مى پرداختند و از مسافران راه گم كرده پذيرايى مى كردند و فراريان را پناه مى دادند.[1] باسل اصرار داشت كه راهبان كار كنند، دعا كنند، كتاب مقدس بخوانند و به انجام اعمال نيك بپردازند؛ و با اين اقدام به رهبانيت جلوه اى اجتماعى بخشيد.[2]
رهبانيت، پس از شيوع در شرق، كم كم به سرزمين هاى غربى راه يافت. گفته مى شود رهبانيت را «آتاناسيوس»، شخصيت مهم شوراى نيقيه و مخالف سرسخت آريوس،[3] در يكى از تبعيدهاى دوره اى اش از اسكندريه به روم، رواج داد.[4]
نخستين اثر مكتوب درباره ى زندگى رهبانى در غرب، مربوط به «يوحنّا كاسيانس» (425 م) است، اما پدر رهبانيت در غرب را «بنديكت» (547 م) مى دانند. وى كه در سال هاى جوانى در حوالى شهر رم به رياضت اشتغال داشت، قانونى براى زندگى گروهى رهبانى تنظيم كرد كه بعدها مهم ترين سند در تاريخ رهبانيت شد.[5]
در اواخر قرن ششم، رهبانيت و صومعه نشينى ريشه ى عميقى در هر دو بخش شرقى و غربى كليسا دوانيده بود. در قرن ده و يازده ميلادى اصلاحاتى در رهبانيت صورت گرفت، اين دوره را دوره ى دوم شكوفايى ديرنشينى مى نامند.
رهبانيت هنوز هم جايگاه مهمّى در كليساى كاتوليك دارد.[6]
پی نوشتها:
[1]. سرگذشت مسيحيت در طول تاريخ، ص 125.
[2]. تاريخ تمدن، ج 3، ص 767؛ و پطرس بستانى، دايره المعارف بستانى، ج 5، ص 108.
[3]. در شوراى نيقيه در سال 325 م براى نخستين بار بر عيسى خدايى و بر اين كه عيسى حقيقتاً و واقعاً پسر خداست، به صورت رسمى تأكيد شد، كه مخالف سرسخت آن بيانيه ى آتاناسيوس بود.
[4]. كلام مسيحى، ص 144.
[5]. همان.
[6]. سرگذشت مسيحيت در طول تاريخ، ص 123.
منبع: مسيحيت، سيد محمد اديب آل على، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.