پرسش :
تفاوت بین انسان شناسى اسلام بر اساس قرآن و انسان شناسى نظام الهياتى مسيحى را بیان نمایید.
پاسخ :
داستان گناه آدم و رانده شدن او در چند جاى قرآن مطرح شده است. مى توان وضعيت انسان را قبل از هبوط و بعد از آن به اين شكل ملاحظه نمود:
1. خداوند مى خواهد خليفه اى براى خود در زمين بگمارد، پس انسان را خلق مى كند. اين موجود برتر از فرشتگان است و خداوند به آنان دستور مى دهد كه به او سجده كنند.[1] خلقت انسان از يك نطفه ى مختلط شروع مى شود؛ او بايد آزمايش شود و لذا شنوايى و بينايى به او داده مى شود.[2] اين موجود با ديگر مخلوقات متفاوت است. او بايد بار امانت الهى را حمل كند. او مكلف است و آزادى و اختيار دارد.[3]
2. لازمه ى اين اختيار ظلم و فساد است. فرشتگان اعتراض مى كنند كه اين چه خليفه و جانشينى است كه فساد مى كند و خون مى ريزد. خداوند اين امر را نفى نمى كند، ولى پاسخ مى دهد كه در اين موجود چيزى هست كه فساد و خون ريزى او را جبران مى كند.[4] [5]
3. انسان در ابتدا در نشئه ى ديگرى از حيات مى زيسته است. در آن جا گرسنگى و تشنگى و برهنگى و آفتاب زدگى براى او وجود نداشته و از نعمت هاى الهى بهره مند بوده است.[6]
تنها يك دستور به او داده شده بود كه «به درخت ممنوعه نزديك نشود. والاّ از ستمكاران خواهد بود»؛ ولى شيطان او و همسرش را فريفت و آنان از آن درخت خوردند و در نتيجه آنچه از عورت آنها بر ايشان پوشيده مانده بود، براى آنان نمايان گرديد و آنان از بهشت رانده شدند.[7]
4. نهى خدا از نزديك شدن به درخت، ارشادى بوده است و نه مولوى؛ يعنى خداوند به آنان مى گويد اگر مى خواهيد از نعمت هاى اين بهشت و زندگى بى دردسر آن بهره مند باشيد، نبايد از ميوه ى آن درخت بخوريد؛ ولى آدم و همسرش از ميوه ى آن درخت خوردند و سزاوار زندگى زمينى گرديدند.
مؤيد ارشادى بودن اين نهى اين است كه پس از پذيرفته شدن توبه ى آدم، او ديگر به آن بهشت بازگردانده نشد. در صورتى كه اگر آن نهى مولوى بود، مى بايست آثار آن گناه با توبه تماماً پاك مى شد.[8]
5. آدم پس از ارتكاب آن گناه كه در واقع ظلم به نفس خودش بود از خدا طلب بخشايش كرد[9] و خداوند نيز توبه ى او را پذيرفت[10] و علاوه بر آن، او را برگزيد[11] و به او و همسرش دستور داد كه به زمين هبوط كنند و در آن جا به زندگى خود ادامه دهند.
از مجموعه ى اين آيات برمى آيد كه شأن و منزلت انسان قبل از هبوط و بعد آنان هيچ تفاوتى نكرده و تنها در مكان و كيفيت زندگى او تغييراتى رخ داده است.[12] او همان انسان است با همان اختيار و آزادى و علم كه به اختيار خود زندگى پرمشقت دنيا را برگزيده و با خطاى خود، بر نفس خويش ستم كرده است. رابطه ى انسان با خدا در اين دو زندگى تفاوتى ندارد، وگرنه پذيرش توبه ى او بى معنا بود.[13]
در اين جا تفاوت اساسى بين «انسان شناسى نظام الهياتى مسيحى» و «انسان شناسى بر اساس قرآن» آشكار مى شود: بنابر انسان شناسى مسيحى، انسان قبل از هبوط، در مقام فرزندى خدا قرار داشت، ولى با خطاى خود به مرتبه ى بندگى تنزل يافت. خداوند براى مدتى معين، پيامبرانى مى فرستد تا دستورات بندگى، يعنى شريعت را براى اين انسان بياورند اما با وجود اين، انسان قادر نيست به تنهايى به مقام اوليه ى خود بازگردد پس نيازمند به يك منجى است.
اما بنابر انسان شناسى قرآن، قدرت و توانايى و اختيار و منزلت انسان قبل و بعد از هبوط تفاوتى نكرده است. او قبل از هبوط بنده ى خدا بود و بايد از خدا اطاعت مى كرد و بر اثر ارتكاب خطا، نشئه ى زندگى او تغيير يافت. با اين كه خدا توبه ى آدم را پذيرفت، ولى رابطه ى او با خدا عوض نشد. خداوند قبل و بعد از هبوط از انسان مى خواهد كه عبد صالح او باشد و از شيطان تبعيت نكند و براى او پيامبرانى را مى فرستد تا هدايت شود؛ بنابراين انسان هرگز محتاج منجى نيست، بلكه به هادى و راهنما نياز دارد.[14]
پی نوشتها:
[1]. سوره ى بقره، آيه ى 30ـ 36. علت برترى آدم قدرت يادگيرى او بوده است. ر.ك: فخر رازى، التفسير الكبير، ج 2، ص 191 و سيد محمد حسين طباطبائى، الميزان فى تفسير القرآن، ج 1، ص 117.
[2]. سوره ى انسان، آيه ى 2.
[3]. سوره ى انسان، آيه ى 2 ـ 3.
[4]. سوره ى بقره، آيه ى 30.
[5]. الميزان فى تفسير القرآن، ج 1، ص 116.
[6]. سوره ى طه، آيه ى 118 ـ 119.
[7]. با استفاده از آيات 30 ـ 39 سوره ى بقره و 10 ـ 26 سوره ى اعراف و 115 ـ 126 سوره ى طه.
[8]. الميزان فى تفسير القرآن ج 1، ص 135.
[9]. سوره ى اعراف، آيه ى 23.
[10]. سوره ى بقره، آيه ى 37.
[11]. سوره ى طه، آيه ى 122.
[12]. الميزان فى تفسير القرآن، ج 1، ص 135.
[13]. همان، ص 136.
[14]. براى مطالعه ى بيشتر ر.ك: عبدالرحيم سليمانى اردستانى، درآمدى بر الاهيات تطبيقى اسلام و مسيحيت، ص 170 ـ 188.
منبع: مسيحيت، سيد محمد اديب آل على، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم
داستان گناه آدم و رانده شدن او در چند جاى قرآن مطرح شده است. مى توان وضعيت انسان را قبل از هبوط و بعد از آن به اين شكل ملاحظه نمود:
1. خداوند مى خواهد خليفه اى براى خود در زمين بگمارد، پس انسان را خلق مى كند. اين موجود برتر از فرشتگان است و خداوند به آنان دستور مى دهد كه به او سجده كنند.[1] خلقت انسان از يك نطفه ى مختلط شروع مى شود؛ او بايد آزمايش شود و لذا شنوايى و بينايى به او داده مى شود.[2] اين موجود با ديگر مخلوقات متفاوت است. او بايد بار امانت الهى را حمل كند. او مكلف است و آزادى و اختيار دارد.[3]
2. لازمه ى اين اختيار ظلم و فساد است. فرشتگان اعتراض مى كنند كه اين چه خليفه و جانشينى است كه فساد مى كند و خون مى ريزد. خداوند اين امر را نفى نمى كند، ولى پاسخ مى دهد كه در اين موجود چيزى هست كه فساد و خون ريزى او را جبران مى كند.[4] [5]
3. انسان در ابتدا در نشئه ى ديگرى از حيات مى زيسته است. در آن جا گرسنگى و تشنگى و برهنگى و آفتاب زدگى براى او وجود نداشته و از نعمت هاى الهى بهره مند بوده است.[6]
تنها يك دستور به او داده شده بود كه «به درخت ممنوعه نزديك نشود. والاّ از ستمكاران خواهد بود»؛ ولى شيطان او و همسرش را فريفت و آنان از آن درخت خوردند و در نتيجه آنچه از عورت آنها بر ايشان پوشيده مانده بود، براى آنان نمايان گرديد و آنان از بهشت رانده شدند.[7]
4. نهى خدا از نزديك شدن به درخت، ارشادى بوده است و نه مولوى؛ يعنى خداوند به آنان مى گويد اگر مى خواهيد از نعمت هاى اين بهشت و زندگى بى دردسر آن بهره مند باشيد، نبايد از ميوه ى آن درخت بخوريد؛ ولى آدم و همسرش از ميوه ى آن درخت خوردند و سزاوار زندگى زمينى گرديدند.
مؤيد ارشادى بودن اين نهى اين است كه پس از پذيرفته شدن توبه ى آدم، او ديگر به آن بهشت بازگردانده نشد. در صورتى كه اگر آن نهى مولوى بود، مى بايست آثار آن گناه با توبه تماماً پاك مى شد.[8]
5. آدم پس از ارتكاب آن گناه كه در واقع ظلم به نفس خودش بود از خدا طلب بخشايش كرد[9] و خداوند نيز توبه ى او را پذيرفت[10] و علاوه بر آن، او را برگزيد[11] و به او و همسرش دستور داد كه به زمين هبوط كنند و در آن جا به زندگى خود ادامه دهند.
از مجموعه ى اين آيات برمى آيد كه شأن و منزلت انسان قبل از هبوط و بعد آنان هيچ تفاوتى نكرده و تنها در مكان و كيفيت زندگى او تغييراتى رخ داده است.[12] او همان انسان است با همان اختيار و آزادى و علم كه به اختيار خود زندگى پرمشقت دنيا را برگزيده و با خطاى خود، بر نفس خويش ستم كرده است. رابطه ى انسان با خدا در اين دو زندگى تفاوتى ندارد، وگرنه پذيرش توبه ى او بى معنا بود.[13]
در اين جا تفاوت اساسى بين «انسان شناسى نظام الهياتى مسيحى» و «انسان شناسى بر اساس قرآن» آشكار مى شود: بنابر انسان شناسى مسيحى، انسان قبل از هبوط، در مقام فرزندى خدا قرار داشت، ولى با خطاى خود به مرتبه ى بندگى تنزل يافت. خداوند براى مدتى معين، پيامبرانى مى فرستد تا دستورات بندگى، يعنى شريعت را براى اين انسان بياورند اما با وجود اين، انسان قادر نيست به تنهايى به مقام اوليه ى خود بازگردد پس نيازمند به يك منجى است.
اما بنابر انسان شناسى قرآن، قدرت و توانايى و اختيار و منزلت انسان قبل و بعد از هبوط تفاوتى نكرده است. او قبل از هبوط بنده ى خدا بود و بايد از خدا اطاعت مى كرد و بر اثر ارتكاب خطا، نشئه ى زندگى او تغيير يافت. با اين كه خدا توبه ى آدم را پذيرفت، ولى رابطه ى او با خدا عوض نشد. خداوند قبل و بعد از هبوط از انسان مى خواهد كه عبد صالح او باشد و از شيطان تبعيت نكند و براى او پيامبرانى را مى فرستد تا هدايت شود؛ بنابراين انسان هرگز محتاج منجى نيست، بلكه به هادى و راهنما نياز دارد.[14]
پی نوشتها:
[1]. سوره ى بقره، آيه ى 30ـ 36. علت برترى آدم قدرت يادگيرى او بوده است. ر.ك: فخر رازى، التفسير الكبير، ج 2، ص 191 و سيد محمد حسين طباطبائى، الميزان فى تفسير القرآن، ج 1، ص 117.
[2]. سوره ى انسان، آيه ى 2.
[3]. سوره ى انسان، آيه ى 2 ـ 3.
[4]. سوره ى بقره، آيه ى 30.
[5]. الميزان فى تفسير القرآن، ج 1، ص 116.
[6]. سوره ى طه، آيه ى 118 ـ 119.
[7]. با استفاده از آيات 30 ـ 39 سوره ى بقره و 10 ـ 26 سوره ى اعراف و 115 ـ 126 سوره ى طه.
[8]. الميزان فى تفسير القرآن ج 1، ص 135.
[9]. سوره ى اعراف، آيه ى 23.
[10]. سوره ى بقره، آيه ى 37.
[11]. سوره ى طه، آيه ى 122.
[12]. الميزان فى تفسير القرآن، ج 1، ص 135.
[13]. همان، ص 136.
[14]. براى مطالعه ى بيشتر ر.ك: عبدالرحيم سليمانى اردستانى، درآمدى بر الاهيات تطبيقى اسلام و مسيحيت، ص 170 ـ 188.
منبع: مسيحيت، سيد محمد اديب آل على، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم