جمعه، 26 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

آيا دين، مردم‏سالاري را مي‎پذيرد؟ با چه شرايطي؟


پاسخ :
مردم‎سالاري، ترجمه‌ي لفظ دموكراسي است كه در عرف سياسي‌، داراي تحولاتي بوده و معناهاي متفاوتي يافته است.
گاهي از دموكراسي به عنوان حكومت مردم نام ‎برده مي‎شود؛ يعني مردم، خودشان در امور حكومتي، اعم از قانون‎گذاري و اجراي قانون و ساير شؤون سياسي جامعه، نقش داشته باشند. مردم در زمان ما با شركت در انتخابات براي تعيين نمايندگان در بخش‌هاي مختلف، دخالت و مشاركت خود را نشان مي‎دهند.
امروزه معناي خاص‎تري از دموكراسي در اصطلاح قدرت‎هاي استعماري و سلطه‎گر غرب رايج است كه براساس آن، دموكراسي بر نظام‎هاي لائيك و سكولار اطلاق مي‎شود؛ اين نوع دموكراسي به هيچ نحوي به دين اجازه نمي‎دهد كه در شؤون سياسي و اجتماعي دخالت نمايد، حتي اگر خود مردم هم بگويند ما احكام و قوانين دين را مي‎پذيريم، اين خواسته‎ي مردم، مخالف دموكراسي تلقّي مي‎شود. مخالفت با پيروزي اسلام‎گرايان در انتخابات الجزاير و سركوب آنان و رفتاري كه با اسلام‎گرايان در تركيه صورت مي‎گيرد و نيز مخالفت‎ها و فشارهايي كه در دو دهه‎ي بعد از انقلاب بر جمهوري اسلامي وارد آمده است، همه بيانگر اين برداشت از دموكراسي است.
معناي ديگري كه ذكر شده، اين است كه دموكراسي، شيوه‎اي براي رفع اختلافات بين گروه‎هاست و بر اساس آن هر نظري كه بيش‌ترين رأي را بياورد ملاك عمل قرار مي‎گيرد.
اساس و محور دين عبارت است از: توحيد، عبوديّت خدا، پذيرش حاكميّت الهي و اطاعت از قوانين فراگير و كامل آن. قوانين كلّي الهي، با وحي به پيامبر(ص) ابلاغ شده و حاكميّت خداوند و قانون‎گذاري در شرايط متغيّر، توسّط پيامبر اكرم(ص) و ائمه(ع) و منصوبين آنها انجام مي‎شود. هر نقشي كه مردم، حول اين محورهاي اساسي در اجرا و اطاعت از اراده‎ي تشريعي خداوند به عهده بگيرند، با دين سازگار خواهد بود و دين به عنوان برنامه‎ي جامع زندگي، با وضع احكام خاصّ اجتماعي، به بهترين شكل، مردم را به مشاركت در شؤون اجتماعي فراخوانده است.
براساس جهان‎بيني مادّي غرب، مبدأ و معاد جايگاهي ندارند و همه چيز در انسان‎محوري و چارچوب محدود دنيا خلاصه مي‎شود و انسان، آزاد است كه به هرچه خواست و به هر قانون و حكومتي كه مايل بود، تن دهد. به طور قطع، اگر دموكراسي بر اين اساس بنا شود، با تعاليم دين سازگار نخواهد بود.
بنابراين، طبق معناي اوّل، با رعايت شرايطي كه در نظام اسلامي براي حكّام، قانون‎گذاران و مجريان قانون تعيين شده است، مردم مي‎توانند در انتخابات شركت نموده، نمايندگان و افراد مورد نظر را برگزينند و مشاركت خود و حضور در صحنه‎هاي اجتماعي را به ثبوت برسانند؛ ولي اسلام با ملاك دانستن رأي مردم، ـ به گونه‎اي كه هرچه خواستند وضع نمايند، حتي اگر مخالف اسلام باشد ـ موافق نيست.
دموكراسي به معني دوم را سلطه‎گران وضع نموده‎اند، تا مقاصد شوم خود را دنبال كنند و به طور بديهي در تعارض كامل با دين است. در مورد دموكراسي به معني سوم كه شيوه‎اي براي حل اختلافات است، بايد گفت: اگر دليل شرعي و يا نظريه‎ي كارشناسي براي ترجيح يك طرف مناقشه وجود نداشت، در اين صورت نظر اكثريّت، مرجّح و مقدّم است، ولي در جايي كه دليل شرعي و رأي كارشناسي وجود دارد، بايد مطابق دليل يا نظر كارشناسي عمل نمود. پس اين كه نظر اكثريّت به طور مطلق و در همه‎ي موارد بر نظر اقليّت مقدم باشد اعتباري ندارد.
خلاصه اين كه، دموكراسي يا مردم‌سالاري در بعضي از معاني، خود، مخالف نظر اسلام است و در برخي ديگر از معاني با شرط و قيودي كه ذكر شد، قابل پذيرش است و در كشور ما نيز صورت عمل به خود گرفته است.
منبع: دين و آزادي، آیت الله محمد تقي مصباح يزدي، نشر مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه‌ علمیه (1381).


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.