سه‌شنبه، 1 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

برخى پى گيرى مفاهيم و ارزش هاى اخلاقى، همانند زُهد، قناعت، رهيز از دنيا و ماديات، ترغيب به امور معنوى و اخروى را مانعى براى رشد اقتصادى وكار و كوشش مى دانند؛ نظر خود را در اين زمينه بيان نماييد.


پاسخ :
اين كه مفاهيمى از اخلاقيات اسلامى مانع توسعه است، حرف تازه اى نيست؛ و اين معلول دو نكته است:
1. اين مفاهيم درست شناخته نشده اند؛ چون اگر درست شناخته شوند روشن مى گردد كه موجب كارآمدى نظام مى شوند؛
2. همين كج فهمى، در پاره اى از رفتارهاى مردم نيز بروز كرده است؛ يعنى موجب شده كه مردم اين گونه تلقى كنند كه زهد و ترك دنياگرايى و.. مانع توسعه و رشد اقتصاد است.
ما معتقديم مفاهيم دينى، موجب عقب ماندگى مسلمان ها نيست؛ اتفاقاً در صدر اسلام، همين اعتقاد به قضا و قدر موجب پيش روى مسلمان ها و فتح مى گرديد. يكى از صحابه ى پيامبر(صلى الله عليه وآله) ـ بعد از آن كه حدود شصت تا هفتاد سال از صدر اسلام گذشته بود ـ اين طور شنيد كه اعتقاد به قضا و قدر، موجب تسليم در برابر دشمن است. او گفت: همين اعتقاد زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) ما را به صحنه هاى نبرد كشيد. ما به قضا و قدر معتقد بوديم و با خود مى گفتيم كه به قلب سياه دشمن يورش مى بريم و اگر مرگ ما نرسيده باشد، كشته نمى شويم؛ پس مانند شير به سپاه دشمن حمله مى كرديم. حال عجب است كه همين اعتقاد به قضا و قدر، موجب اين شود كه ما دست روى دست بگذاريم و بگوييم كه خدا همه ى كارها را انجام مى دهد. اين يك نوع كج فهمى از دين است. پيامبر به ما قضا و قدر را اين گونه نياموخت.
شهيد مطهرى با استفاده از روش اميرالمؤمنين(عليه السلام) زهد را چنين تعريف نموده است؛
زهد يعنى انسان پركار باشد و كم مصرف؛ آن هم به خاطر خدا و نياز نيازمندان.[1]
حضرت على(عليه السلام) به عنوان زاهدترين فرد اين گونه بود.
(انّ اميرالمؤمنين(عليه السلام) اعتق ألف مملوك من كدّ يده)؛[2]اميرالمؤمنين(عليه السلام) هزار برده را از دست رنج خودش آزاد كرد، نه از بيت المال.
نقل كرده اند كه روزى حضرت(عليه السلام) كيسه اى بر دوش داشت و از جايى عبور مى كرد. از او سؤال كردند اين كيسه چيست؟ فرمود: صد هزار نخل ان شاء الله[3]. حضرت هزاران نخل كاشتند. آيا زهد به معناى تنبلى و تن پرورى است؟ آيا به معناى عدم سرمايه گذارى است؟ قطعاً اين گونه نيست. حضرت با اين كه چنين كار مى كرد، ولى در خوراك و پوشاك به حداقل اكتفا مى كرد. زهد يعنى اين.
ماكس وبر كه تحليل كننده ى اقتصاد سرمايه دارى است مى گويد: آنچه موجب شكل گيرى انباشت سرمايه در نظام سرمايه دارى شد، وجود انسان هاى پركار و قانع بود. هرچه در آوردند، انباشتند و به حداقل اكتفا كردند و اين سرمايه ى عظيم موتور تحرك اقتصادى آنها شد. البته وجهى از اين سخن را كه روحيه ى حرص است ما نمى پذيريم.
زهد موجب پيدايش اقتصاد سرمايه دارى شد. اگر امروزه ژاپن را با كشور خودمان مقايسه كنيم، مى بينيم كه سرمايه دار ژاپنى در يك آپارتمان كوچك، ولى سرمايه دار ايرانى در يك ويلا در بهترين نقاط شهر زندگى مى كند. روزى يك سرمايه دار ايرانى، يك سرمايه دار ژاپنى را مهمان كرده بود و آن را به كاخ خود برده بود. وقتى اين ژاپنى به وطن خود برگشته بود، براى او نوشته بود كه سپاس گزارم از اين كه از من در يك كاخ پذيرايى نمودى؛ ولى خانه ى من هفتاد و پنج مترى است. وقتى اين ايرانى، به ژاپن رفت. آن سرمايه دار ژاپنى در هتل از او پذيرايى كرد و گفت: خانه ى من جاى مهمان ندارد. حال آن كه آنها توليد كنندگان وسايلى هستند كه بسيارى از خانواده هاى مرفه ما، چند تا چندتا از آنها استفاده مى كنند؛ ولى خود آنها در خانه هاى خودشان، به كم ترين اين وسايل اكتفا مى كنند.
يك سرمايه دار ايرانى با يك سرمايه دار انگليسى رابطه داشت. وقتى كه سرمايه دار انگليسى به ايران آمد، سرمايه دار ايرانى با ماشين و با رانندگى خودش او را براى تفريح به شمال و اصفهان و شيراز برد؛ وقتى تاجر ايرانى به انگليس رفت و وارد دفتر كار او شد، زنگ زد، سرمايه دار از كارگاه با لباس كار بيرون آمد و گفت خيلى خوش آمديد، ببخشيد، من كار دارم؛ شما يك قهوه بخوريد و اين هم سويچ ماشين؛ برويد در شهر بگرديد.
بنابراين، آنچه كه سرمايه را مى سازد. در رفاه زندگى كردن نيست، بلكه كم تر خرج كردن و بيش تر پس انداز كردن و پس انداز را به كار انداختن است. اين روش با مفهوم قناعت و زهد بيش تر سازگارى دارد. پس اين مفاهيم، موتور محرك اقتصاد است، نه راكد كننده ى اقتصاد.
ما بايد واقعاً باور كنيم كه تنها راه حل مشكلات ما، تمسك به اسلام و قوانين اسلامى است. در حال حاضر، تحليل هاى اقتصادى اى كه در دنيا مطرح است، سبقت گرفتن ژاپن از كشورهاى غربى است. روى اين موضوع دقيقاً كار كرده اند كه چه چيزى باعث شد كه ژاپن، در رشد و توليد و اقتصاد، پيش رفت قابل توجهى كند. كشورهاى غربى هدف از اقتصاد را بر آوردن نيازهاى مادى مى دانند و در تحليل هاى اقتصادى خود مى گويند: فرضاً اگر اين آقا يا خانم وارد فعاليت هاى اقتصادى شود، هفتاد يا شصت سال عمر مى كند، مثلا از بيست سالگى وارد كار شده و سى سال كار مى كند، تا بعد از پنجاه سال راحت بتواند زندگى كند؛ اما وقتى به ژاپن رفتند مشاهده نمودند كه ژاپنى ها انگيزه را از اين فراتر برده و علاوه بر رفاه شخصى، به مسئله ى مليت دامن زده اند. الان ژاپنى ها و غربى ها، بر روى انگيزه ى توليد در بين مسلمانان مطالعه نموده و يافته اند كه مسلمانان علاوه بر ماديات ـ به عنوان انگيزه ى ميانى، نه نهايى ـ مطلب بزرگ تر و بالاترى را مدنظر دارند و آن قرب الهى و رفع نياز مسلمانان جهان، بلكه رفع نيازهاى بشر است؛ يعنى اگر يك مسلمان براى رفع نياز شخصى خود تلاش كند، رفع نياز بقيه ى مسلمان ها، به عنوان تقرب به خدا، از نظر او امر مطلوبى است؛ بلكه بالاتر از اين، براى رفع فقر از صحنه ى بين المللى تلاش مى نمايند.
پی نوشتها:
[1]. سيرى در نهج البلاغه، ص247ـ250.
[2]. وسائل الشيعه، ج17، ص37، باب استحباب العمل باليد.
[3]. كافى، ج5، ص75.
منبع: دین و اقتصاد، گفتگو با حجت الاسلام دكتر غلامرضا مصباحى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه (1382).


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.