پرسش :
آيا با توجه به اينكه خواندن غير خدا (درخواست از غير خدا) شرك ميباشد، دعاي ندبه كه در آن امام زمان(علیه السلام) خوانده ميشود، شرك نيست؟
پاسخ :
خير، زيرا اگر كسي مثل انبيا و اولياء كه تقرب خاص به درگاه الهي دارند و ميدانيم دعايشان مستجاب ميشود را بخواند كه باذن الله كار او را بگشايد و مشكل او را حل كند، نه كفر است و نه حرام. تا چه رسد به اينكه از او بخواهد كه از خدا درخواست كند حاجت او را برآورد. چنانچه «حواريين» از عيسي ـ علي نبينا و آله و عليه السلام ـ مائده خواستند و سؤال خود را به صورت اين جمله «هَلْ يَسْتَطيعُ رَبُّكَ…» مائده/ 112 عرض كردند، وعيسي دعا كرد و مائده نازل شد.
حال آيا شما ميگوئيد: مگر حواريين خودشان نميتوانستند از خدا مسئلت نمايند و مگر درخواست از خدا واسطه و شفيع لازم دارد؟
حاصل اينكه استشفاع و توسل به انبياء و اوليا ـكه تقرّبشان به درگاه الهي و تسلطشان به امر خدا بر نظام اسباب معلوم است ـ خواه در حال حياتشان و خواه پس از ارتحالشان از اين دنيا، نه شرك است و نه كفر.
و آية:
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحيماً» نساء/64
[و اگر ايشان، وقتي ظلم به خودشان كردند، آمدند نزد تو، پس از خدا طلب آمرزش كردند و طلب آمرزش كرد پيامبر براي آنها، هر آينه مييابند خدا را بسيار توبه پذير و رحيم.]
بر رجحان آن صراحت دارد.
و حتي نسبت دادن بعضي كارها كه از افعال خاصة الهي است به آنها، مثل شفاي امراض ـدر حالي كه نسبت دهنده فقط خدا را شافي و خالق و رازق ميداندـ كفر نيست؛ زيرا اين اعتقاد معلوم او، قرينة حاليه است بر اينكه اين اطلاقات به نحو مجاز است، كه نظاير آن در كلام عرب و عجم زياد است؛ مثل: «أَنْبَتَ الرَّبيعُ الْبَقْلَ» كه اگر يك فرد مادي آن را بگويد، بر معني حقيقي حمل ميشود و كفر است و اگر موحد بگويد بر معني مجازي حمل ميشود و چنين كسي، غير خدا را فاعل اين افعال نميداند، يا فاعل را باذن الله، فاعل ميداند مثل:
«أَنّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفَخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِاِذْنِ اللهِ وَ اُبْرِئُ الْأَكْمَةَ وَ الْأبْرَضَ وَ اُحْيِ الْمَوْتي بِاِذْنِ الِله» آل عمران/49
[همانا من از گل، پيكر مرغي را براي شما ميسازم و بر آن نفس قدسي ميدمم تا به امر خدا مرغي گردد و كور مادرزاد و مبتلاي به پيسي را به امر خدا شفا داده و مردگان را زنده ميكنم.]
معلوم است اين گونه اطلاقات صحيح است و موحدين در عين حالي كه اين اطلاقات را جايز ميدانند و به انبياء و اوصيا، (چه در حال وجودشان در اين دنيا و چه پس از رحلتشان به عالم ديگر) متوسل ميشوند، انبيا و اوليا را مستقل در تصرّف در عرض خدا، و شريك در كار خدا نميدانند بلكه آنها را عامل ارادةالله و عمال الله ميشناسند.
eporsesh.com
خير، زيرا اگر كسي مثل انبيا و اولياء كه تقرب خاص به درگاه الهي دارند و ميدانيم دعايشان مستجاب ميشود را بخواند كه باذن الله كار او را بگشايد و مشكل او را حل كند، نه كفر است و نه حرام. تا چه رسد به اينكه از او بخواهد كه از خدا درخواست كند حاجت او را برآورد. چنانچه «حواريين» از عيسي ـ علي نبينا و آله و عليه السلام ـ مائده خواستند و سؤال خود را به صورت اين جمله «هَلْ يَسْتَطيعُ رَبُّكَ…» مائده/ 112 عرض كردند، وعيسي دعا كرد و مائده نازل شد.
حال آيا شما ميگوئيد: مگر حواريين خودشان نميتوانستند از خدا مسئلت نمايند و مگر درخواست از خدا واسطه و شفيع لازم دارد؟
حاصل اينكه استشفاع و توسل به انبياء و اوليا ـكه تقرّبشان به درگاه الهي و تسلطشان به امر خدا بر نظام اسباب معلوم است ـ خواه در حال حياتشان و خواه پس از ارتحالشان از اين دنيا، نه شرك است و نه كفر.
و آية:
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحيماً» نساء/64
[و اگر ايشان، وقتي ظلم به خودشان كردند، آمدند نزد تو، پس از خدا طلب آمرزش كردند و طلب آمرزش كرد پيامبر براي آنها، هر آينه مييابند خدا را بسيار توبه پذير و رحيم.]
بر رجحان آن صراحت دارد.
و حتي نسبت دادن بعضي كارها كه از افعال خاصة الهي است به آنها، مثل شفاي امراض ـدر حالي كه نسبت دهنده فقط خدا را شافي و خالق و رازق ميداندـ كفر نيست؛ زيرا اين اعتقاد معلوم او، قرينة حاليه است بر اينكه اين اطلاقات به نحو مجاز است، كه نظاير آن در كلام عرب و عجم زياد است؛ مثل: «أَنْبَتَ الرَّبيعُ الْبَقْلَ» كه اگر يك فرد مادي آن را بگويد، بر معني حقيقي حمل ميشود و كفر است و اگر موحد بگويد بر معني مجازي حمل ميشود و چنين كسي، غير خدا را فاعل اين افعال نميداند، يا فاعل را باذن الله، فاعل ميداند مثل:
«أَنّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفَخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِاِذْنِ اللهِ وَ اُبْرِئُ الْأَكْمَةَ وَ الْأبْرَضَ وَ اُحْيِ الْمَوْتي بِاِذْنِ الِله» آل عمران/49
[همانا من از گل، پيكر مرغي را براي شما ميسازم و بر آن نفس قدسي ميدمم تا به امر خدا مرغي گردد و كور مادرزاد و مبتلاي به پيسي را به امر خدا شفا داده و مردگان را زنده ميكنم.]
معلوم است اين گونه اطلاقات صحيح است و موحدين در عين حالي كه اين اطلاقات را جايز ميدانند و به انبياء و اوصيا، (چه در حال وجودشان در اين دنيا و چه پس از رحلتشان به عالم ديگر) متوسل ميشوند، انبيا و اوليا را مستقل در تصرّف در عرض خدا، و شريك در كار خدا نميدانند بلكه آنها را عامل ارادةالله و عمال الله ميشناسند.
eporsesh.com