پرسش :
آيا انسان در بهشت با همين جسم خواهد بود يا خير؟ و آيا نيازهای مادی و دنيوی انسان بر آورده میشود؟
پاسخ :
در حقيقت سوال ا?ن است كه آيا معاد با همين جسم مادي عنصري ميباشد و يا جسم ثابت و متكاملي است و آيا از طريق دلايل عقلي قابل اثبات است يا نه؟
بعضي معتقدند: دليل خاصي از طريق عقل بر اين مسئله نداريم، همان گونه كه دليلي هم بر نفي آن نميتوان اقامه كرد. بنابراين، بايد به كتاب (قرآن) و روايات مراجعه كرد بدون اين كه آيات و روايات را تأويل كرد.(1)
مرحوم علامه مجلسي ميگويد: معاد جسماني از اموري است كه همه صاحبان اديان در آن اتفاق نظر دارند و از ضروريات دين محسوب ميشود و منكران آن از زمره مسلمين خارجند. آيات كريمه قرآن در اين زمينه صراحت دارد و قابل تأويل نيست و اخبار در اين زمينه متواتر است و قابل انكار نميباشد.(2)
اينان ميگويند: درست است كه كانون پاداش و كيفر و لذّت و ألم، روح است، ولي م يدانيم كه روح، بسياري از لذّتها و آلام را از طريق چسم دريافت ميكند. بنابراين، بايد معاد جسماني باشد همان طور كه ظاهر آيات و روايات بر همين امر دلالت دارد آياتي از قبيل:
1- "أيحسب الانسان أن لن نجمع عظامه بلي قادرين علي ان نسوّي بنانه؛
آيا انسان ميپندارد كه استخوانهاي او را جمع نخواهيم كرد، آري قادريم كه حتي خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب كنيم".(3)
2- "قل يحييها الّذي أنشأها اوّل مرة و هو بكل خلق عليم؛
بگو همان كسي آن را زنده ميكند كه نخستين بار آفريد و او به هر مخلوقي آگاه است".(4)
"أن اللَّه يبعث من في القبور؛
خداوند كساني كه در قبرها هستند را زنده ميكند.(5)
3- "و نفخ في الصور فاذا هم من الاجداث الي ربّهم ينسلون؛
در صور دميده ميشود پس همه از قبرها به سوي پروردگارش شتابان ميروند.(6)
مراد از جسماني بودن معاد:
بعضيها جسماني بودن معاد را به معناي اين ميدانند كه جسم انسان با همين خصوصيات مادي كه براي اين دنيا خلق شده و پيوسته در تحول است گاهي استخوانش ميشكند، ديوانه ميشود، احتياج به تخليه و دفع فضولات دارد، سرما ميخورد، گرمازده ميشود، خسته ميشود، پير ميشود و... در آخرت هم با همين خصوصيات زنده خواهد شد. بدن اخروي عين بدن دنيوي است.
البته بايد گفت: جسماني بودن به اين معنا كه قابليت براي بقا و جاودانگي ندارد بدون شك هيچ يك از معتقدان به معاد جسماني ملتزم نميشوند، جسمي كه در دنيا بود با همان وضعيت بر نميگردد، بلكه منظور بازگشت آن به گونه ديگر خواهد بود به طوري كه از جهت شباهت عين وجود اول باشد و از جهتي مثل آن است. به طوري كه هر كس اين قالب را ببيند بگويد اين، فلاني است، آن فلان شخص ديگر است. به تعبير ديگر مادي بودن در قيامت و آخرت ماديتي خواهد بود كه با قوانين مربوط به آن جا سازگار باشد به نحوي كه قابليت جاودانگي داشته باشد و فضولات نداشته باشد و موجب خستگي و ملالت نباشد.
مرحوم صدرالمتألهين(ره) مينويسد:
كلّما يتعلق به نفسه فهو بعينه بدنه الّذي كان فالاعتقاد بحشر الا بدان يوم القيامة هو ان يبعث ابدان من القبور ادا رأي احد كل واحد واحد منها يقول: هذا فلان بعينه و هذا بهمان بعينه او هذا بدن فلان و هذا بدن بهمان بعينه".
آن چه در اعتقاد به حشر بدنها از روز قيامت لازم است، آن است كه بدن هايي از قبرها برانگيخته ميشوند به طوري كه اگر كسي تك تك آنها را ببيند، بگويد: اين فلان كس است يا بگويد اين بدن فلان است و آن بدن به همان است.(7)
علامه تهراني(ره) مينويسد:
جمهور اهل اسلام و تمام فقهاء و اصحاب حديث قائل شدهاند كه معاد فقط جسماني است. بنابراين، روح در نزد آنان عبارت است از جسمي كه در بن ساري و خاري است همانند آب در گل و روغن در زيتون.
جمهور فلاسفه و پيروان مشايين، قائل شدهاند كه معاد فقط روحاني است؛ يعني فقط عقلي است، چون بدن و جسم به واسطه انعدام، صورت و عوارض و متعلقاتش منعدم ميشود و اعاده معدوم امري محال است، امّا نفس چون مجرّد است باقي ميماند بسياري از اكابر حكما و مشايخ عرفا و جمعي از متكلمين مانند حجة الاسلام غزالي و كعبي و حليمي و راغب اصفهاني و بسياري از اصحاب اماميه ماند شيخ مفيد و شيخ طوسي و سيد مرتضي و علاّمه حلّي و خواجه نصير الدين طوسي قائل به هر دو قسم از معاد شده اند و محقق سبزواري هم همين قول را متين و استوار ميداند، چون انسان عبارت است از نفس و بدن، به تعبير ديگر، از عقل و نفس تركيب يافته است، بنابراين، براي بدن كمالي است و براي نفس هم كمالي. و هم چنين اكثر نصاري و تناسخيه نيز به همين قول معتقدند، فقط فرق در اين است كه محققين از مسلمين و پيروان آنان معتقدند، كه ارواح حادث اند و به بدن عود ميكنند، ولي تناسخيه معتقدند كه ارواح قديم اند و هر كدام به جسم خاص حلول مينمايند.
در گفتار كساني كه معتقد به معاد روحاني و جسماني هستند، نيز اختلاف است كه آيا آن چه از بدن در آخرت بازگشت دارد، عين اين بدن است؛ يا مثل آن است؟
ايشان ميفرمايند: بر افراد صاحب بصيرت پوشيده نيست كه نشئه دوم كه نشئه آخر است، شرايط ديگري دارد، بدني ثابت و لا يتغير و مناسب با ابديت است.
آيات وارد در قرا؛ كريم هم دلالت بر اين دارند كه روح به بدني مثل اين بدن تعلق ميگيرد و محشور ميشود. از جمله: "علي ان نبدّلكم امثالكم و ننشئكم فيما لا تعلمون؛(8) ما در ميان شما مرگ را مقدّر كرديم تا آن كه مثلهاي شما را تبديل كنيم و شما را در آن چيزهايي كه نميدانيد ايجاد نماييم".
آيه ديگر:
"نحن خلقناهم و شددنا اسرهم و اذا شئنا بدّلنا امثالهم تبديلاً؛(9) ما ايشان را آفريديم و بنيان وجودي و كيان آنها استوار نموديم و زماني كه بخواهيم مثلهاي آنان را تبديل مينماييم".
آيه ديگر: "أو ليس الّذي خلق السّموات و الارض بقادر علي ان يخلق مثلهم".(10)
مراد از امثال در اين آيات همان بدن است و به معناي احوال و اطوار است، يعني ما بدنهاي آنان را به احوالات و اطوار مختلف در ميآوريم. البته با اطوار عاليه محشور ميشود و نه با آن مادّيت و كثافت كه در دنيا بود و محتاج به دفع فضولات بود و قابليت بقا نداشت.(11)
بنابراين، در جواب سؤال عرض ميشود كه انسان در بهشت و جهنم با جسم و روحش خواهد بود، امّا جسمانيتي كه با قوانين آن جا سازگار باشد و از نعمتهاي آن جا استفاده خواهد كرد.
و نيازهاي انسان در بهشت هم برآورده ميشود، "ما تشتهيه الانفس".(12) در بهشت هست شخصي بهشتي هر چه را اراده كند نزدش حاضر ميشود.
در آياتي از قرآن از اين نعمتها سخن به ميان آمده:
"و لمن خاف مقام ربه جنّتان؛ دو باغ بهشت براي كساني كه خوف از خدا داشته باشند".
"ذواتا أفنا؛ آن دو باغ داراي انواع نعمتها است".
"فيها عينان تجريان؛
دو چشمه دائماً در جريان است".
"فيها من كل فاكهة زوجان؛
از هر ميوهاي دو نوع وجود دارد".
"فيها فاكهة و نخل و رمّان؛
در آنها ميوههاي فراوان و درخت و نخل و انار است".(13)
پي نوشتها:
1. پيامبر قرآن، ج 5، ص 333.
2. همان، پاورقي به نقل از بحارالانوار، ج 7، ص 47.
3. قيامت (75) آيه 3 و 4.
4. يس (36) آيه 79.
5. حج (22) آيه 7.
6. يس (36) آيه 51.
7. علامه تهراني، معادشناسي، ج 6، مجلس 37.
8. واقعه (56) آيه 61.
9. انسان (76) آيه 28.
10. يس (36) 81.
11. معادشناسي، علامه تهراني، ج 6، ص 158 تا 166 با تغيير و تصرّف.
12. زخرف (43) آيه 71.
13. رحمن (55) آيات 46 تا 76.
eporsesh.com
در حقيقت سوال ا?ن است كه آيا معاد با همين جسم مادي عنصري ميباشد و يا جسم ثابت و متكاملي است و آيا از طريق دلايل عقلي قابل اثبات است يا نه؟
بعضي معتقدند: دليل خاصي از طريق عقل بر اين مسئله نداريم، همان گونه كه دليلي هم بر نفي آن نميتوان اقامه كرد. بنابراين، بايد به كتاب (قرآن) و روايات مراجعه كرد بدون اين كه آيات و روايات را تأويل كرد.(1)
مرحوم علامه مجلسي ميگويد: معاد جسماني از اموري است كه همه صاحبان اديان در آن اتفاق نظر دارند و از ضروريات دين محسوب ميشود و منكران آن از زمره مسلمين خارجند. آيات كريمه قرآن در اين زمينه صراحت دارد و قابل تأويل نيست و اخبار در اين زمينه متواتر است و قابل انكار نميباشد.(2)
اينان ميگويند: درست است كه كانون پاداش و كيفر و لذّت و ألم، روح است، ولي م يدانيم كه روح، بسياري از لذّتها و آلام را از طريق چسم دريافت ميكند. بنابراين، بايد معاد جسماني باشد همان طور كه ظاهر آيات و روايات بر همين امر دلالت دارد آياتي از قبيل:
1- "أيحسب الانسان أن لن نجمع عظامه بلي قادرين علي ان نسوّي بنانه؛
آيا انسان ميپندارد كه استخوانهاي او را جمع نخواهيم كرد، آري قادريم كه حتي خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب كنيم".(3)
2- "قل يحييها الّذي أنشأها اوّل مرة و هو بكل خلق عليم؛
بگو همان كسي آن را زنده ميكند كه نخستين بار آفريد و او به هر مخلوقي آگاه است".(4)
"أن اللَّه يبعث من في القبور؛
خداوند كساني كه در قبرها هستند را زنده ميكند.(5)
3- "و نفخ في الصور فاذا هم من الاجداث الي ربّهم ينسلون؛
در صور دميده ميشود پس همه از قبرها به سوي پروردگارش شتابان ميروند.(6)
مراد از جسماني بودن معاد:
بعضيها جسماني بودن معاد را به معناي اين ميدانند كه جسم انسان با همين خصوصيات مادي كه براي اين دنيا خلق شده و پيوسته در تحول است گاهي استخوانش ميشكند، ديوانه ميشود، احتياج به تخليه و دفع فضولات دارد، سرما ميخورد، گرمازده ميشود، خسته ميشود، پير ميشود و... در آخرت هم با همين خصوصيات زنده خواهد شد. بدن اخروي عين بدن دنيوي است.
البته بايد گفت: جسماني بودن به اين معنا كه قابليت براي بقا و جاودانگي ندارد بدون شك هيچ يك از معتقدان به معاد جسماني ملتزم نميشوند، جسمي كه در دنيا بود با همان وضعيت بر نميگردد، بلكه منظور بازگشت آن به گونه ديگر خواهد بود به طوري كه از جهت شباهت عين وجود اول باشد و از جهتي مثل آن است. به طوري كه هر كس اين قالب را ببيند بگويد اين، فلاني است، آن فلان شخص ديگر است. به تعبير ديگر مادي بودن در قيامت و آخرت ماديتي خواهد بود كه با قوانين مربوط به آن جا سازگار باشد به نحوي كه قابليت جاودانگي داشته باشد و فضولات نداشته باشد و موجب خستگي و ملالت نباشد.
مرحوم صدرالمتألهين(ره) مينويسد:
كلّما يتعلق به نفسه فهو بعينه بدنه الّذي كان فالاعتقاد بحشر الا بدان يوم القيامة هو ان يبعث ابدان من القبور ادا رأي احد كل واحد واحد منها يقول: هذا فلان بعينه و هذا بهمان بعينه او هذا بدن فلان و هذا بدن بهمان بعينه".
آن چه در اعتقاد به حشر بدنها از روز قيامت لازم است، آن است كه بدن هايي از قبرها برانگيخته ميشوند به طوري كه اگر كسي تك تك آنها را ببيند، بگويد: اين فلان كس است يا بگويد اين بدن فلان است و آن بدن به همان است.(7)
علامه تهراني(ره) مينويسد:
جمهور اهل اسلام و تمام فقهاء و اصحاب حديث قائل شدهاند كه معاد فقط جسماني است. بنابراين، روح در نزد آنان عبارت است از جسمي كه در بن ساري و خاري است همانند آب در گل و روغن در زيتون.
جمهور فلاسفه و پيروان مشايين، قائل شدهاند كه معاد فقط روحاني است؛ يعني فقط عقلي است، چون بدن و جسم به واسطه انعدام، صورت و عوارض و متعلقاتش منعدم ميشود و اعاده معدوم امري محال است، امّا نفس چون مجرّد است باقي ميماند بسياري از اكابر حكما و مشايخ عرفا و جمعي از متكلمين مانند حجة الاسلام غزالي و كعبي و حليمي و راغب اصفهاني و بسياري از اصحاب اماميه ماند شيخ مفيد و شيخ طوسي و سيد مرتضي و علاّمه حلّي و خواجه نصير الدين طوسي قائل به هر دو قسم از معاد شده اند و محقق سبزواري هم همين قول را متين و استوار ميداند، چون انسان عبارت است از نفس و بدن، به تعبير ديگر، از عقل و نفس تركيب يافته است، بنابراين، براي بدن كمالي است و براي نفس هم كمالي. و هم چنين اكثر نصاري و تناسخيه نيز به همين قول معتقدند، فقط فرق در اين است كه محققين از مسلمين و پيروان آنان معتقدند، كه ارواح حادث اند و به بدن عود ميكنند، ولي تناسخيه معتقدند كه ارواح قديم اند و هر كدام به جسم خاص حلول مينمايند.
در گفتار كساني كه معتقد به معاد روحاني و جسماني هستند، نيز اختلاف است كه آيا آن چه از بدن در آخرت بازگشت دارد، عين اين بدن است؛ يا مثل آن است؟
ايشان ميفرمايند: بر افراد صاحب بصيرت پوشيده نيست كه نشئه دوم كه نشئه آخر است، شرايط ديگري دارد، بدني ثابت و لا يتغير و مناسب با ابديت است.
آيات وارد در قرا؛ كريم هم دلالت بر اين دارند كه روح به بدني مثل اين بدن تعلق ميگيرد و محشور ميشود. از جمله: "علي ان نبدّلكم امثالكم و ننشئكم فيما لا تعلمون؛(8) ما در ميان شما مرگ را مقدّر كرديم تا آن كه مثلهاي شما را تبديل كنيم و شما را در آن چيزهايي كه نميدانيد ايجاد نماييم".
آيه ديگر:
"نحن خلقناهم و شددنا اسرهم و اذا شئنا بدّلنا امثالهم تبديلاً؛(9) ما ايشان را آفريديم و بنيان وجودي و كيان آنها استوار نموديم و زماني كه بخواهيم مثلهاي آنان را تبديل مينماييم".
آيه ديگر: "أو ليس الّذي خلق السّموات و الارض بقادر علي ان يخلق مثلهم".(10)
مراد از امثال در اين آيات همان بدن است و به معناي احوال و اطوار است، يعني ما بدنهاي آنان را به احوالات و اطوار مختلف در ميآوريم. البته با اطوار عاليه محشور ميشود و نه با آن مادّيت و كثافت كه در دنيا بود و محتاج به دفع فضولات بود و قابليت بقا نداشت.(11)
بنابراين، در جواب سؤال عرض ميشود كه انسان در بهشت و جهنم با جسم و روحش خواهد بود، امّا جسمانيتي كه با قوانين آن جا سازگار باشد و از نعمتهاي آن جا استفاده خواهد كرد.
و نيازهاي انسان در بهشت هم برآورده ميشود، "ما تشتهيه الانفس".(12) در بهشت هست شخصي بهشتي هر چه را اراده كند نزدش حاضر ميشود.
در آياتي از قرآن از اين نعمتها سخن به ميان آمده:
"و لمن خاف مقام ربه جنّتان؛ دو باغ بهشت براي كساني كه خوف از خدا داشته باشند".
"ذواتا أفنا؛ آن دو باغ داراي انواع نعمتها است".
"فيها عينان تجريان؛
دو چشمه دائماً در جريان است".
"فيها من كل فاكهة زوجان؛
از هر ميوهاي دو نوع وجود دارد".
"فيها فاكهة و نخل و رمّان؛
در آنها ميوههاي فراوان و درخت و نخل و انار است".(13)
پي نوشتها:
1. پيامبر قرآن، ج 5، ص 333.
2. همان، پاورقي به نقل از بحارالانوار، ج 7، ص 47.
3. قيامت (75) آيه 3 و 4.
4. يس (36) آيه 79.
5. حج (22) آيه 7.
6. يس (36) آيه 51.
7. علامه تهراني، معادشناسي، ج 6، مجلس 37.
8. واقعه (56) آيه 61.
9. انسان (76) آيه 28.
10. يس (36) 81.
11. معادشناسي، علامه تهراني، ج 6، ص 158 تا 166 با تغيير و تصرّف.
12. زخرف (43) آيه 71.
13. رحمن (55) آيات 46 تا 76.
eporsesh.com