دوشنبه، 8 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

چرا حضانت و سرپرستى اطفال به پدر واگذار مى‏شود؟ مگر مادر عاطفه ندارد؟


پاسخ :
اولا توجه داشته با شيم كه احكام اسلام در مورد خانواده و روابط درونى آن را بايد در مجموعه احكام ملاحظه نمود نه در يك زاويه و يك بعد آن. مثلا در اسلام حق ولايت و سرپرستى بر دوش مرد گذاشته شده؛ چون حق نفقه و تا مين هزينه نيز بر دوش او نهاده شده است.
ثانياً گرچه از جنبه برخى حقوق مرد داراى امتيازاتى است ولى از نظر روحى و روانى فرزند وابستگى شديدى به مادر دارد به گونه‏اى‏كه نوعا فرزندان در كنار مادر مى‏مانند و روابط خود را با او حفظ مى‏كنند.
ثالثا سفارش‏هايى كه در مورد مادر و حفظ حرمت و رعايت او شده است قابل مقايسه با آنچه در مورد پدر آمده است نيست.
رابعاً مساله نزاع بر سر سرپرستى فرزند بالاخره بايد به نوعى حل شود يا بايد فرزند را در اختيار مادر گذاشت و يا در اختيار پدر ياجد پدري او؛ چون بر فرض جدايى يا فوت يكي ، راهى جز اين نيست كه در اختيار يك نفر باشد. در اين بين اسلام در مقاطع خاصى فرزند را تحت حضانت مادر و در ديگر موارد او را تحت سرپرستى پدر دانسته است. گرچه در مواردى اين موضوع ممكن است موجب رنجش مادر گردد ولى از سوى ديگر او را آزاد نموده تا بتواند راه زندگى خود را انتخاب كند و مرد نيز نتواند از مسو وليت خود شانه خالى نمايد. در حكم «نگه‏دارى بچه توسط پدر»، هيچ مشكل عقلى وجود ندارد؛ بلكه مصلحت‏هاى مهمى نيز در نظر گرفته شده است. اسلام حق نگه‏دارى دختر را تا هفت سالگى و پسر را تا دو سالگى به مادر داده است؛ يعنى، اگر مادر مايل باشد مى‏تواند پسر يا دختر خود را تا اين سن‏ها (با پرداخت هزينه آن توسط مرد) نگه‏دارى كند و بعد از آن متوقف بر توافق طرفين است. در اين حكم هم مراعات مسائل تربيتى و عاطفى شده است؛ چرا كه اوج نياز عاطفى به محبت مادر در اين سن‏ها است و هم مراعات مصحلت زن؛ چرا كه اگر نگه‏دارى بچه‏ها هميشه بر عهده زن مى‏بود، در تشكيل زندگى و ازدواج مجدد وى مشكلات فراوانى ايجاد مى‏گشت و مسلماً صلاح يك زن نيست كه با اولين شكست در زندگى خود، براى هميشه از داشتن يك زندگى گرم و پُرمحبت محروم بماند و متحمل سختى‏ها و دشوارى‏هاى فراوان گردد.
بنا براین, در مسئله حضانت، امورى چند مورد توجه است؛ از جمله: عواطف مادر، عواطف پدر، عواطف فرزند (با توجّه به روان‏شناسى دختر و پسر)، مسائل مربوط به آينده فرزند (مانند شيوه‏ها و مدل‏هاى الگوگيرى در زندگى)، مسائل تربيتى فرزند، حقوق اقتصادى و تأمين نيازهاى مادى فرزند، زندگى آينده پدر و مادر و ... .حضانت مادر نسبت به فرزند، به نحو «حق» است و از حقوق او به شمار مى‏آيد؛ ولى تأمين مخارج و حضانت پدر به نحو «تكليفى» است. از اين رو مادر هرگاه بخواهد مى‏تواند از عهده‏دارى امور فرزند شانه خالى كند؛ ولى مرد هرگز چنين حقى ندارد.
حكمت احكام حضانت‏
1. فرزند در نخستين دوران زندگى خويش، نياز شديدى به مهر مادر و مراقبت‏هاى ويژه او دارد؛ به گونه‏اى كه هيچ چيز، جايگزين عواطف و مراقبت‏هاى او در اين دوران نمى‏شود. مادر نيز دغدغه فوق‏العاده‏اى در اين باره دارد؛ بنابراين حكمت حضانت مادر در اين دوران كاملاً آشكار است.
2. فرزند در دوران كودكى، به الگوگيرى پرداخته و به تدريج شخصيت‏اش شكل گرفته و سامان مى‏يابد. از طرف ديگر به طور طبيعى دختر بايد با رفتارهاى زنانه، مادرانه و عاطفى خو بگيرد و شخصيت‏پذيرى متناسب با جنسيت خود داشته باشد. از اين رو بهتر است مدت بيشترى با مادر زندگى كند تا شخصيت او، بر اساس الگوى جنسى مناسب خود پرورش يابد. در مقابل، پسر نيز بايد الگوى جنسى مناسب خود را يافته و متناسب با آن رشد كند. لازمه اين مسئله نيز آن است كه پسر، مدت بيشترى با پدر زندگى كند و هر چه زودتر به پدر ملحق شود.
3. حق‏گونه بودن حضانت مادر و محدوديت نسبى دوران آن، موجب مى‏شود كه زن از آزادى، فراغت و شرايط كافى براى زندگى مجدد برخوردار شود. در حالى كه اگر حضانت فرزند براى زن تكليف‏آور و طولانى مدت باشد؛ چه بسا ديگر نتواند موفق به ازدواج مجدد گردد و شكست او در زندگى نخستين، به ناكامى هميشگى او مبدل شود؛ زيرا بسيارى از مردان مايل به حضور فرزند ديگرى در خانه خود نيستند. اما زن از اين جهت مشكل چندانى ندارد و زنان بسيارى به جهت روحيات عاطفى، آماده پذيرش فرزندان مرد مى‏باشند.
دراخير توجه به اين نكته لازم است : حضانت عبارت از اقتداری است که قانون به منظورنگهداری وتربیت اطفال به پدر ومادر آنان اعطا کرده است،بنا براین فلسفه ومبنای حضانت حمایت، تربیت ومواظبت ازکودک است،لذا این اقتدارتا زمانی ادامه دارد که طفل نیازمند به ان است؛اما همین که طفل کبیرشد(تکمیل9سال قمری در دخترو15سال درپسر) ورشد لازم رایافت یعنی اعمال ورفتاراومورد پسند وتصدیق عقلا واقع گردید ازتحت ولایت وحضانت خارج می شود ومی تواند پیش پدریا مادریا شخص ثالثی که بیگانه یا ازبستگانش باشد زندگانی کند ومختار خواهد بودٰ زیرا بعد از رسیدن به سن بلوغ ورشد دیگر نمی توان فرزند خانواده را کودک یا طفل نامید وحضانت مخصوص اطفال است چنان چه در قانون مدنی ماده1168 آمده است:« نگهداری اطفال هم حق وهم تکلیف ابوین است» پس حضانت با بلو غ ورشد پایان می پذیرد؛بنا پسر ها بعد از اين كه 15 سال قمري انها كامل شد ودختران پس ازتكميل نه سال به بلوغ شرعي مي رسند `و پس از رسيدن به سن بلوغ ،فرزند ميتواند مستقل باشد ،بلي اگر رشيد نباشديعني صلاح وفساد خودرا تشخيص ندهد از نظر مالي بايد زير نظر پدر يا جد و با اجازه او اقدام كند. امیدوارم موفق باشید
برای آگاهی بیشتررجوع کنید:دکترناصر کاتوزیان ٰ، حقوق خانواده، شرکت انتشار، چاپ سوم، 1372 ص135
www.porseman.org


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.