پرسش :
رياست و سرپرستي از منظر دين به عهده چه كساني است و تعيين آن چگونه است؟ چرا عدم پذيرش ولايت باعث عدم پذيرش قبولي طاعات و عبادات مي شود؟ مراتب ولايت از دنيا تا ملكوت چيست؟
پاسخ :
در پاسخ به سوالات شما ابتدا آنها را از هم تفکیک کرده و جداگانه به هرکدام پاسخ می دهیم :
1 – در مورد ریاست و سرپرستی از منظر دین ابتدا لازم است به منابع دینی مراجعه شود تا بر اساس آن ها این موضوع مشخص گردد . بر اساس منابع دینی در وهله اول هیچ حکومتی غیر از حکومت الله بر زمین مشروعیت ندارد و تنها حاکم علی الاطلاق ، ذات مقدس باری تعالی می باشد . در قرآن کریم آیاتی دال بر این مساله ذکر شده اند از جمله آیات زیر : (إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَيْرُ الْفاصِلِينَ)؛انعام (6)، آيه 57.«حكم و داورى سزاوار نيست جز براى خدا؛ او حقيقت را بيان مىكند و بهترين فيصل دهندگان است» ، (أَلا لَهُ الْحُكْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبِينَ)؛همان، آيه 62.«بدانيد كه حكم و داورى، مخصوص او است و او سريعترين حسابگران است» و ...
بنابر این حق انحصاری حاکمیت درمرتبه اول از آن خداست . از طرفی بر طبق ادله عقلی و نقلی اصل اولی در مساله ولایت نیز «اصل عدم ولایت» می باشد . یعنی اصل عدم ولایت کسی بر کس دیگر است به طوری که غیر خدای سبحان احدی «ولی» دیگری نیست و هیچ فردی چنین حقی را ندارد که خود را والی دیگری بپندارد و دیگری را تحت ولایت خویش وادار به پذیرش دستور نماید . (ولایت فقیه ، ولایت فقاهت و عدالت ،آیت الله جوادی آملی ، انتشارات اسراء ، 1379، ص 149) بنابر این برای اینکه کسی عهده دار ولایت بر دیگری باشد باید اذنی از جانب ولی مطلق یعنی خداوند متعال داشته باشد .یعنی هیچ کس بر دیگری ولایتی ندارد مگر اینکه ولایت او ماذون از ولی مطلق باشد که بر اساس ادله معتبره تنها کسانی که ولایتشان بر مردم از سوی خداوند ثابت شده است ولایت انبیاء و معصومین هستند (همان) از طرفی با فرا رسیدن زمان غیبت امام زمان ، ضرورت حکومت در جامعه و از همه بالاتر نیاز به حکومت مشروع بر اساس دیدگاه دینی مساله ولایت بعد جدیدی پیدا می کند . بر اساس ادله دینی در دوران غیبت تنها کسانی که دارای اذن از جانب معصومین هستند حق حکومت وولایت خواهند داشت . البته در این مقطع قطعا هزاران حکومت وجود خواهد داشت اما تنها حکومت مشروع بر اساس آنچه گفته شد حکومتی است که از جانب معصوم تایید شده باشد و به عبارتی از طریق معصوم به تایید حاکم مطلق یعنی ذات باری تعالی رسیده باشد که این حکومت بر اساس ادله حکومت ولی فقیه جامع الشرایط می باشد . به عنوان مثال در بخشی از روایت امام صادق علیه السلام که مشهور به مقبوله عمر بن حنظله می باشد چنین آمده است : «مَنْ كانَ مِنْكُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوى حَديثَنا وَ نَظَر فِي حَلالِنا و حَرامِنا و عَرَف أَحكامَنا.. فَلْيَرْضَوا بِهِ حَكَماً فإنّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حاكِماً»(كافی شریف ج7 ص 412 رقم 5.) البته امام علیه السلام در بخش دیگری از این روایت شیعیان خود را از مراجعه به طاغوت نیز برحذر می دارد و آن را مغایر با حکم خدا می داند که اجتناب از طاغوت میباشد . بنابر این بر اساس این روایت و دهها روایت دیگر که در کتب مربوطه ذکر شده است و نیز ادله عقلی دیگر به نتیجه می رسیم که تنها کسی که حق مشروع ولایت و سرپرستی جامعه را بر عهده دارد دردوران حضور ، امام معصوم و در دوران غیبت ، ولی فقیه می باشد . البته در مورد تعیین پیامبر به عنوان حاکم جامعه میان شیعه وسنی هیچ تفاوتی وجود ندارد و همگان معتقد به نصب الهی پیامبر می باشند اما در مورد کیفیت تعیین امام به جانشینی پیامبر میان شیعیان و اهل سنت اختلاف نظر وجود دارد . البته به نظر می رسد از یک منظر شیعه و سنی در مورد اصل لزوم وجود امام بعد از پیامبر هیچ اختلافی ندارند هر چند در نامگذاری ممکن است از عنوان دیگری مثل خلیفه استفاده کنند چرا که همانگونه که خواجه نصیر طوسی در کتاب تجرید بیان می کنند امامت یعنی «ریاست عامه» بر مسلمین (نقل از مجموعه آثار شهید مطهری ، ج 4 ، انتشارات صدرا ، چ ششم ، 1380، ص842) اما از نظر نحوه تعیین امام میان شیعه وسنی اختلاف نظر وجود دارد شهید مطهری در این زمینه می گوید : «مساله امامت همین ریاست عامه است یعنی پیغمبر که از دنیا می رود یکی از شئون او که بلاتکلیف می ماند رهبری اجتماع است . اجتماع زعیم می خواهد و هیچ کس در این جهت تردید ندارد . زعیم اجتماع بعد از پیغمبر کیست ؟ این است مساله ای که اصل آن را هم شیعه قبول دارد و هم سنی ، .. و در همین جاست که مساله خلافت به آن شکل مطرح است . شیعه می گوید پیغمبر رهبر و زعیم بعد از خودش را تعیین کرد و گفت بعد از من زمام امور مسلمین باید به دست علی (ع) باشد و اهل تسنن با اختلاف منطقی که دارند این مطلب را لا اقل به شکلی که شیعه قبول دارد قبول ندارند و می گویند در این جهت پیغمبر شخص معینی را تعیین نکرد و وظیفه خود مسلمین بوده است که رهبر را بعد از پیغمبر انتخاب کنند .» (شهید مطهری ، همان ، ص 845) به عبارتی شیعیان عقیده دارند که خداوند اهل بیت و امامان معصوم را برای اداره نظام سیاسی و هدایت جامعه اسلامی بعد از پیامبر برگزیده است (رک : نظام سیاسی و دولت در اسلام ، داوود فیرحی ، انتشارات سمت ، ص 39) . در این راستا پیامبر اسلام از همان روزهای آغازین نبوت خود در جریان برخی اتفاقات همچون یوم الانذار که پیامبر مامور شد تا بستگان نزدیک خود را بر اساس آیه «و انذر عشیرتک الاقربین ...» به اسلام دعوت نماید امام علی علیه السلام را به عنوان جانشین خود و امام بر مسلمین انتخاب نمود و بعدها نیز در جریانات مختلفی بر این امر تاکید کرد و در نهایت در کنار برکه ای به نام غدیر خم رسما و علنا در جمع حدود 120 هزار نفر خلافت امام علی علیه السلام را اعلام و وی را به جانشینی خود انتخاب نمود و همه مسلمانان نیز آن روز با ایشان بیعت نمودند و متعاقب آن آیه «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» (مائده/3) نازل شد که نشاندهنده این بود که انتصاب جانشین پیامبر و امام مسلمین کامل کننده دین به شمار می آید اما متاسفانه پس از ارتحال پیامبر و در حالی که حضرت علی مشغول غسل و کفن کردن پیامبر بود عده ای از مسلمین درسقیفه جمع شده و بر خلاف نص صریح پیامبر فرد دیگری را به عنوان جانشین وی انتخاب نمودند که از همین جا مکتب سیاسی اهل سنت آغاز شد که با مکتب سیاسی شیعه تفاوت خود را تحت عنوان انتخابی بودن و یا انتصابی بودن امام آشکار کرد و امروزه اهل سنت معتقدند پیامبر اسلام تعیین جانشین خود را به امت سپرد. از طرفی از نظر شیعیان ائمه معصومین منصوب از جانب خداوند بوده و هر کدام از ائمه امام بعد از خود را معرفی می کرد هر چند غیر از امام علی که حدود 5 سال و امام حسن که مدت زمان اندکی حکومت نمود هیچ یک از ائمه نتوانستند شان حکومتی امامت خود را اعمال نمایند . به هر حال از نظر شیعه دردوران حضور ، امام معصوم باید عهده دار سرپرستی جامعه باشد و امام معصوم نیز منتخب خداوند می باشد که در روایات مختلف از جمله حدیث جابر ، پیامبر اشاره به اسامی آنها نموده و هر امامی نیز موظف بود امام بعد از خود را معین نموده و به همگان اعلام نماید کما اینکه در کتاب شریف اصول کافی ج 2 با عنوان کتاب الحجه دلایل و منصوصات دال بر امامت هر یک از امامان معصوم به تفصیل ذکر شده است (رک : اصول کافی ، ثقه الاسلام کلینی ، ترجمه محمد باقر کمره ای ، انتشارات اسلامیه ) از طرفی تعیین ولی فقیه نیز به نصب عام از جانب امام معصوم می باشد به عبارتی ما در دوران غیبت امام زمان شاهد دو نوع نائب و جانشین بودیم که یکی از آنها نائب خاص نامیده می شد که به انتخاب شخص خاص از سوی امام انجام می پذیرفت همچون نواب اربعه که شخصا و با نام و مشخصات از جانب امام معصوم به این سمت برگزیده شده بودند . اما در دوران غیبت کبرا امامان معصوم ، شخص خاصی را به عنوان ولی و سرپرست جامعه اسلامی انتخاب نکرده اند بلکه صفاتی را معین نموده اند که هر کس واجد آن باشد ولی و سرپرست جامعه خواهد بود و حکومت او نیز حکومت مشروع خواهد بود که از خلال روایت همچون مقبوله عمر بن حنظله ، توقیع شریف (و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم) که در زمان غیبت شیعیان را به فقها و راویان حدیث ارجاع می دهد و آنان را حجت خود بر مردم می داند و دهها روایت دیگر می توان این ویژگی ها را استخراج نمود که در مجموع به دارنده آن ولی فقیه گفته می شود که در صورت فراهم شدن شرایط از جمله کسب مقبولیت ازسوی مردم حکومت تشکیل داده و سرپرستی جامعه را به طور کامل برعهده خواهد گرفت هر چند تا پیش از آن نیز ممکن است سرپرستی مومنان جامعه را بر عهده گرفته باشدو برخی از شئونات ولایت خود را اعمال نماید . البته به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و تحقق اولین و تنها حکومت مبتنی بر ولایت فقیه در دوران معاصر سازوکارهایی برای کشف ولی فقیه جامع الشرایط انتخاب گردید که عبارت است از تشخیص صاحب نظران و متخصصانی به نام نمایندگان مجلس خبرگان رهبری که از سوی مردم انتخاب شده و در نتیجه هم عنصر مقبولیت و هم عنصر مشروعیت را نسبت به ولی فقیه منتخب و کشف شده به طور یکجا محقق می سازند .
2 – سوال دوم شما مبتنی بر روایاتی است که در کتاب شریف وسائل الشیعه جلد اول باب 29 با عنوان «بطلان العباده بدون ولایه الائمه و اعتقاد امامتهم» ذکر شده است و بر اساس آن عبادات کسانی که به امامت و ولایت ائمه اطهار علیهم السلام اعتقادی ندارند باطل دانسته شده و در واقع اعتقاد به ولایت ائمه معصومین را شرط قبولی اعمال تلقی می نماید . علت این امر نیز این است که خداوند متعال باید به همانگونه که خود خداوند متعال فرموده است مورد اطاعت قرار گیرد تا عمل مورد قبول قرار گیرد . از طرفی خداوند متعال در قرآن می فرماید : «اطیعوا الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم» یعنی خدا ، رسول خدا و اولی الامر را اطاعت کنید دراین آیه شریف اطاعت اولی الامر همردیف اطاعت خداوند متعال قرار گرفته است و مراد از اولی الامر نیز بر اساس شواهد و قرائن و نیز روایات معتبره ائمه معصومین می باشند . از طرفی ائمه معصومین به عنوان کشتی نجات و راهنمای انسانها به سوی سعادت معرفی شده اند و وظیفه تبیین معارف دین و احکام شرع به عهده ایشان گذاشته شده است و طبیعی است با این وضعیت عدم تبعیت از آنان به معنی عدم اطاعت فرمان خداوند می باشد و ماجرای عدم اطاعت ابلیس در جریان امر خداوند به سجده بر آدم در برابر خداوند علیرغم اطاعت های دیگر او پیش خواهد آمد که به دلیل اینکه اطاعت پذیری به گونه ای که خدا میخواست انجام نشد اعمال ابلیس نیز باطل شد و مورد قبول درگاه خداوندقرار نگرفته و وی از درگاه الهی طرد شد . البته در این میان نکته ظریفی وجود دارد و آن هم عبارت است از اینکه منظور از عدم پذیرش ولایت در این روایات در اصل عدم پذیرش ولایت معصومین می باشد و منجر شدن عدم پذیرش ولایت فقیه به عدم قبولی عبادات نیاز به دلیل خاص دارد مگر اینکه عدم پذیرش ولایت فقیه به عدم پذیرش معصومین منجر گردد . به عبارتی اگر ولایت فقیه به وسیله برهان برای کسی ثابت شود و پس از ثبوت برهانی و قطعیت استناد آن به شارع مقدس، آن را انکار کند، حکم انکار ضروری را دارد و انکار ضروری دین، غیر از انکار توحید یا نبوت است ، بلکه باید مستلزم انکار یکی از آنها باشد و انکار آگاهانه یک مطلب ضروری دین، مایه خروج از آن خواهد بود. بنابراین، صرف ثبوت ولایت فقیه و وجوب ایمان قلبی به آن و لزوم تعهد عملی برابر آن، موجب نمیشود که این حکم همتای حکم توحید، نبوت، معاد، و مانند آن باشد.(ولایت فقیه ، ولایت فقاهت و عدالت ، همان ، ص 352)
3 - ولایت در اسلام انواعی دارد و در سه علم عرفان، کلام و فقه از ولایت بحث شده است. که عمده و مهمترین آنها چهار مورد ذیل است:
1. ولایت (الله)
2. ولایت (رسول الله)
3. ولایت (امام)
4. ولایت (فقیه واجد الشرایط)
این ولایت ها دارای مراتبی هستند و همگی در طول هم قرار دارند بدین معنای که ولایت فقیه در طول ولایت امام و آن هم در طول ولایت پیامبر و در نهایت ولایت وی نیز در طول ولایت الهی قرار گرفته و به همین ترتیب مشروعیت از ناحیه خداوند به کلیه ولایت ها از جمله ولایت فقیه اعطا می گردد . البته علاوه بر این نوع ولایت می توان خود ولایت را به انواع مختلفی مثل ولایت تشریعی وتکوینی تقسیم کرد و یا ولایت های دیگری را بر شمرد همچون ولايت برشئ مانند ولايت براموال موقوفه براى متولى وقف و ولايت بر شخص، مثل ولايت پدر يا جد نسبت به طفل و فرزند مجنون، ولايت براشخاص مانند ولايت ولى مسلمين كه بر افراد جامعه دارد، در همه اين ها، شخص ولى، نوعى تصدى و سرپرستى براموال و نفوس دارد.( سيدحسن طاهرى خرم آبادى، ولايت فقيه و حاكميت ملت، ص 14. به نقل از کتابخانه سایت اطلاع رسانی تبیان) در این قسم از ولایت ولایت را به دو قسم عامه و خاصه تقسیم می نمایند که منظور از ولایت عامه ، ولایت مربوط به حکومت و ولایت پیامبران ، امامان و فقیهان بوده و سایر ولایت ها از نوع ولایت خاصه می باشند که به لحاظ رتبه بندی ولایت عامه مطرح شده بر سایر ولایتها برتری دارد که مصادیق این ولایتها عبارتند از :
ولایت پدر و جد پدری بر فرزندان صغیر ، سفیه و مجنون خود ، ولایت قیمومیتی ، ولایت حاکم شرع بر مواردی که با وجود نیاز به ولایت ولی خاصی ندارد ، ولایت پسر بزرگتر در انجام نمازها و روزهای فوت شده از پدر ، ولایت اولیای میت در تجهیز وی (غسل ، کفن ، دفن و نماز) ، ولایت وارثان مقتول در اخذ دیه ، قصاص یا عفو قاتل وی ، ولایت در موقوفات و ... (مبانی حکومت اسلامی ، حسین جوان آراسته ، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، ص 104). بنابر این در یک جمع بندی کلی در این بخش مراتب ولایت را میتوان به این گونه تصویر نمود : ولایت خاصه ، ولایت عامه فقیه ، ولایت عامه امام معصوم ، ولایت عامه پیامبر و بالاتر از همه ولایت الهیه .
همچنين در عرفان ولایت را به سه قسم ولایت الهیه، ولایت بشریه و ولایت ملکیه تقسیم کرده اند، و ولایت بشریه را نیز به دو قسم ولایت عامه و ولایت خاصه تقسیم کرده اند.
(ر.ک :http://www.hawzah.net/hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=4479&id=34749)
دوست عزیز امیدواریم که این پاسخ ذهن پرسشگر و حقیقت یاب شما را قانع نموده باشد و در صورتی که مورد مبهمی مانده باشد شما می توانید با ذکر مورد ابهام ما را در پاسخ رسانی هر چه دقیقتر یاری فرمایید . در هر صورت منتظر تماسهای بعدی شما با این مرکز هستیم .
porseman.org
در پاسخ به سوالات شما ابتدا آنها را از هم تفکیک کرده و جداگانه به هرکدام پاسخ می دهیم :
1 – در مورد ریاست و سرپرستی از منظر دین ابتدا لازم است به منابع دینی مراجعه شود تا بر اساس آن ها این موضوع مشخص گردد . بر اساس منابع دینی در وهله اول هیچ حکومتی غیر از حکومت الله بر زمین مشروعیت ندارد و تنها حاکم علی الاطلاق ، ذات مقدس باری تعالی می باشد . در قرآن کریم آیاتی دال بر این مساله ذکر شده اند از جمله آیات زیر : (إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَيْرُ الْفاصِلِينَ)؛انعام (6)، آيه 57.«حكم و داورى سزاوار نيست جز براى خدا؛ او حقيقت را بيان مىكند و بهترين فيصل دهندگان است» ، (أَلا لَهُ الْحُكْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبِينَ)؛همان، آيه 62.«بدانيد كه حكم و داورى، مخصوص او است و او سريعترين حسابگران است» و ...
بنابر این حق انحصاری حاکمیت درمرتبه اول از آن خداست . از طرفی بر طبق ادله عقلی و نقلی اصل اولی در مساله ولایت نیز «اصل عدم ولایت» می باشد . یعنی اصل عدم ولایت کسی بر کس دیگر است به طوری که غیر خدای سبحان احدی «ولی» دیگری نیست و هیچ فردی چنین حقی را ندارد که خود را والی دیگری بپندارد و دیگری را تحت ولایت خویش وادار به پذیرش دستور نماید . (ولایت فقیه ، ولایت فقاهت و عدالت ،آیت الله جوادی آملی ، انتشارات اسراء ، 1379، ص 149) بنابر این برای اینکه کسی عهده دار ولایت بر دیگری باشد باید اذنی از جانب ولی مطلق یعنی خداوند متعال داشته باشد .یعنی هیچ کس بر دیگری ولایتی ندارد مگر اینکه ولایت او ماذون از ولی مطلق باشد که بر اساس ادله معتبره تنها کسانی که ولایتشان بر مردم از سوی خداوند ثابت شده است ولایت انبیاء و معصومین هستند (همان) از طرفی با فرا رسیدن زمان غیبت امام زمان ، ضرورت حکومت در جامعه و از همه بالاتر نیاز به حکومت مشروع بر اساس دیدگاه دینی مساله ولایت بعد جدیدی پیدا می کند . بر اساس ادله دینی در دوران غیبت تنها کسانی که دارای اذن از جانب معصومین هستند حق حکومت وولایت خواهند داشت . البته در این مقطع قطعا هزاران حکومت وجود خواهد داشت اما تنها حکومت مشروع بر اساس آنچه گفته شد حکومتی است که از جانب معصوم تایید شده باشد و به عبارتی از طریق معصوم به تایید حاکم مطلق یعنی ذات باری تعالی رسیده باشد که این حکومت بر اساس ادله حکومت ولی فقیه جامع الشرایط می باشد . به عنوان مثال در بخشی از روایت امام صادق علیه السلام که مشهور به مقبوله عمر بن حنظله می باشد چنین آمده است : «مَنْ كانَ مِنْكُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوى حَديثَنا وَ نَظَر فِي حَلالِنا و حَرامِنا و عَرَف أَحكامَنا.. فَلْيَرْضَوا بِهِ حَكَماً فإنّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حاكِماً»(كافی شریف ج7 ص 412 رقم 5.) البته امام علیه السلام در بخش دیگری از این روایت شیعیان خود را از مراجعه به طاغوت نیز برحذر می دارد و آن را مغایر با حکم خدا می داند که اجتناب از طاغوت میباشد . بنابر این بر اساس این روایت و دهها روایت دیگر که در کتب مربوطه ذکر شده است و نیز ادله عقلی دیگر به نتیجه می رسیم که تنها کسی که حق مشروع ولایت و سرپرستی جامعه را بر عهده دارد دردوران حضور ، امام معصوم و در دوران غیبت ، ولی فقیه می باشد . البته در مورد تعیین پیامبر به عنوان حاکم جامعه میان شیعه وسنی هیچ تفاوتی وجود ندارد و همگان معتقد به نصب الهی پیامبر می باشند اما در مورد کیفیت تعیین امام به جانشینی پیامبر میان شیعیان و اهل سنت اختلاف نظر وجود دارد . البته به نظر می رسد از یک منظر شیعه و سنی در مورد اصل لزوم وجود امام بعد از پیامبر هیچ اختلافی ندارند هر چند در نامگذاری ممکن است از عنوان دیگری مثل خلیفه استفاده کنند چرا که همانگونه که خواجه نصیر طوسی در کتاب تجرید بیان می کنند امامت یعنی «ریاست عامه» بر مسلمین (نقل از مجموعه آثار شهید مطهری ، ج 4 ، انتشارات صدرا ، چ ششم ، 1380، ص842) اما از نظر نحوه تعیین امام میان شیعه وسنی اختلاف نظر وجود دارد شهید مطهری در این زمینه می گوید : «مساله امامت همین ریاست عامه است یعنی پیغمبر که از دنیا می رود یکی از شئون او که بلاتکلیف می ماند رهبری اجتماع است . اجتماع زعیم می خواهد و هیچ کس در این جهت تردید ندارد . زعیم اجتماع بعد از پیغمبر کیست ؟ این است مساله ای که اصل آن را هم شیعه قبول دارد و هم سنی ، .. و در همین جاست که مساله خلافت به آن شکل مطرح است . شیعه می گوید پیغمبر رهبر و زعیم بعد از خودش را تعیین کرد و گفت بعد از من زمام امور مسلمین باید به دست علی (ع) باشد و اهل تسنن با اختلاف منطقی که دارند این مطلب را لا اقل به شکلی که شیعه قبول دارد قبول ندارند و می گویند در این جهت پیغمبر شخص معینی را تعیین نکرد و وظیفه خود مسلمین بوده است که رهبر را بعد از پیغمبر انتخاب کنند .» (شهید مطهری ، همان ، ص 845) به عبارتی شیعیان عقیده دارند که خداوند اهل بیت و امامان معصوم را برای اداره نظام سیاسی و هدایت جامعه اسلامی بعد از پیامبر برگزیده است (رک : نظام سیاسی و دولت در اسلام ، داوود فیرحی ، انتشارات سمت ، ص 39) . در این راستا پیامبر اسلام از همان روزهای آغازین نبوت خود در جریان برخی اتفاقات همچون یوم الانذار که پیامبر مامور شد تا بستگان نزدیک خود را بر اساس آیه «و انذر عشیرتک الاقربین ...» به اسلام دعوت نماید امام علی علیه السلام را به عنوان جانشین خود و امام بر مسلمین انتخاب نمود و بعدها نیز در جریانات مختلفی بر این امر تاکید کرد و در نهایت در کنار برکه ای به نام غدیر خم رسما و علنا در جمع حدود 120 هزار نفر خلافت امام علی علیه السلام را اعلام و وی را به جانشینی خود انتخاب نمود و همه مسلمانان نیز آن روز با ایشان بیعت نمودند و متعاقب آن آیه «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» (مائده/3) نازل شد که نشاندهنده این بود که انتصاب جانشین پیامبر و امام مسلمین کامل کننده دین به شمار می آید اما متاسفانه پس از ارتحال پیامبر و در حالی که حضرت علی مشغول غسل و کفن کردن پیامبر بود عده ای از مسلمین درسقیفه جمع شده و بر خلاف نص صریح پیامبر فرد دیگری را به عنوان جانشین وی انتخاب نمودند که از همین جا مکتب سیاسی اهل سنت آغاز شد که با مکتب سیاسی شیعه تفاوت خود را تحت عنوان انتخابی بودن و یا انتصابی بودن امام آشکار کرد و امروزه اهل سنت معتقدند پیامبر اسلام تعیین جانشین خود را به امت سپرد. از طرفی از نظر شیعیان ائمه معصومین منصوب از جانب خداوند بوده و هر کدام از ائمه امام بعد از خود را معرفی می کرد هر چند غیر از امام علی که حدود 5 سال و امام حسن که مدت زمان اندکی حکومت نمود هیچ یک از ائمه نتوانستند شان حکومتی امامت خود را اعمال نمایند . به هر حال از نظر شیعه دردوران حضور ، امام معصوم باید عهده دار سرپرستی جامعه باشد و امام معصوم نیز منتخب خداوند می باشد که در روایات مختلف از جمله حدیث جابر ، پیامبر اشاره به اسامی آنها نموده و هر امامی نیز موظف بود امام بعد از خود را معین نموده و به همگان اعلام نماید کما اینکه در کتاب شریف اصول کافی ج 2 با عنوان کتاب الحجه دلایل و منصوصات دال بر امامت هر یک از امامان معصوم به تفصیل ذکر شده است (رک : اصول کافی ، ثقه الاسلام کلینی ، ترجمه محمد باقر کمره ای ، انتشارات اسلامیه ) از طرفی تعیین ولی فقیه نیز به نصب عام از جانب امام معصوم می باشد به عبارتی ما در دوران غیبت امام زمان شاهد دو نوع نائب و جانشین بودیم که یکی از آنها نائب خاص نامیده می شد که به انتخاب شخص خاص از سوی امام انجام می پذیرفت همچون نواب اربعه که شخصا و با نام و مشخصات از جانب امام معصوم به این سمت برگزیده شده بودند . اما در دوران غیبت کبرا امامان معصوم ، شخص خاصی را به عنوان ولی و سرپرست جامعه اسلامی انتخاب نکرده اند بلکه صفاتی را معین نموده اند که هر کس واجد آن باشد ولی و سرپرست جامعه خواهد بود و حکومت او نیز حکومت مشروع خواهد بود که از خلال روایت همچون مقبوله عمر بن حنظله ، توقیع شریف (و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم) که در زمان غیبت شیعیان را به فقها و راویان حدیث ارجاع می دهد و آنان را حجت خود بر مردم می داند و دهها روایت دیگر می توان این ویژگی ها را استخراج نمود که در مجموع به دارنده آن ولی فقیه گفته می شود که در صورت فراهم شدن شرایط از جمله کسب مقبولیت ازسوی مردم حکومت تشکیل داده و سرپرستی جامعه را به طور کامل برعهده خواهد گرفت هر چند تا پیش از آن نیز ممکن است سرپرستی مومنان جامعه را بر عهده گرفته باشدو برخی از شئونات ولایت خود را اعمال نماید . البته به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و تحقق اولین و تنها حکومت مبتنی بر ولایت فقیه در دوران معاصر سازوکارهایی برای کشف ولی فقیه جامع الشرایط انتخاب گردید که عبارت است از تشخیص صاحب نظران و متخصصانی به نام نمایندگان مجلس خبرگان رهبری که از سوی مردم انتخاب شده و در نتیجه هم عنصر مقبولیت و هم عنصر مشروعیت را نسبت به ولی فقیه منتخب و کشف شده به طور یکجا محقق می سازند .
2 – سوال دوم شما مبتنی بر روایاتی است که در کتاب شریف وسائل الشیعه جلد اول باب 29 با عنوان «بطلان العباده بدون ولایه الائمه و اعتقاد امامتهم» ذکر شده است و بر اساس آن عبادات کسانی که به امامت و ولایت ائمه اطهار علیهم السلام اعتقادی ندارند باطل دانسته شده و در واقع اعتقاد به ولایت ائمه معصومین را شرط قبولی اعمال تلقی می نماید . علت این امر نیز این است که خداوند متعال باید به همانگونه که خود خداوند متعال فرموده است مورد اطاعت قرار گیرد تا عمل مورد قبول قرار گیرد . از طرفی خداوند متعال در قرآن می فرماید : «اطیعوا الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم» یعنی خدا ، رسول خدا و اولی الامر را اطاعت کنید دراین آیه شریف اطاعت اولی الامر همردیف اطاعت خداوند متعال قرار گرفته است و مراد از اولی الامر نیز بر اساس شواهد و قرائن و نیز روایات معتبره ائمه معصومین می باشند . از طرفی ائمه معصومین به عنوان کشتی نجات و راهنمای انسانها به سوی سعادت معرفی شده اند و وظیفه تبیین معارف دین و احکام شرع به عهده ایشان گذاشته شده است و طبیعی است با این وضعیت عدم تبعیت از آنان به معنی عدم اطاعت فرمان خداوند می باشد و ماجرای عدم اطاعت ابلیس در جریان امر خداوند به سجده بر آدم در برابر خداوند علیرغم اطاعت های دیگر او پیش خواهد آمد که به دلیل اینکه اطاعت پذیری به گونه ای که خدا میخواست انجام نشد اعمال ابلیس نیز باطل شد و مورد قبول درگاه خداوندقرار نگرفته و وی از درگاه الهی طرد شد . البته در این میان نکته ظریفی وجود دارد و آن هم عبارت است از اینکه منظور از عدم پذیرش ولایت در این روایات در اصل عدم پذیرش ولایت معصومین می باشد و منجر شدن عدم پذیرش ولایت فقیه به عدم قبولی عبادات نیاز به دلیل خاص دارد مگر اینکه عدم پذیرش ولایت فقیه به عدم پذیرش معصومین منجر گردد . به عبارتی اگر ولایت فقیه به وسیله برهان برای کسی ثابت شود و پس از ثبوت برهانی و قطعیت استناد آن به شارع مقدس، آن را انکار کند، حکم انکار ضروری را دارد و انکار ضروری دین، غیر از انکار توحید یا نبوت است ، بلکه باید مستلزم انکار یکی از آنها باشد و انکار آگاهانه یک مطلب ضروری دین، مایه خروج از آن خواهد بود. بنابراین، صرف ثبوت ولایت فقیه و وجوب ایمان قلبی به آن و لزوم تعهد عملی برابر آن، موجب نمیشود که این حکم همتای حکم توحید، نبوت، معاد، و مانند آن باشد.(ولایت فقیه ، ولایت فقاهت و عدالت ، همان ، ص 352)
3 - ولایت در اسلام انواعی دارد و در سه علم عرفان، کلام و فقه از ولایت بحث شده است. که عمده و مهمترین آنها چهار مورد ذیل است:
1. ولایت (الله)
2. ولایت (رسول الله)
3. ولایت (امام)
4. ولایت (فقیه واجد الشرایط)
این ولایت ها دارای مراتبی هستند و همگی در طول هم قرار دارند بدین معنای که ولایت فقیه در طول ولایت امام و آن هم در طول ولایت پیامبر و در نهایت ولایت وی نیز در طول ولایت الهی قرار گرفته و به همین ترتیب مشروعیت از ناحیه خداوند به کلیه ولایت ها از جمله ولایت فقیه اعطا می گردد . البته علاوه بر این نوع ولایت می توان خود ولایت را به انواع مختلفی مثل ولایت تشریعی وتکوینی تقسیم کرد و یا ولایت های دیگری را بر شمرد همچون ولايت برشئ مانند ولايت براموال موقوفه براى متولى وقف و ولايت بر شخص، مثل ولايت پدر يا جد نسبت به طفل و فرزند مجنون، ولايت براشخاص مانند ولايت ولى مسلمين كه بر افراد جامعه دارد، در همه اين ها، شخص ولى، نوعى تصدى و سرپرستى براموال و نفوس دارد.( سيدحسن طاهرى خرم آبادى، ولايت فقيه و حاكميت ملت، ص 14. به نقل از کتابخانه سایت اطلاع رسانی تبیان) در این قسم از ولایت ولایت را به دو قسم عامه و خاصه تقسیم می نمایند که منظور از ولایت عامه ، ولایت مربوط به حکومت و ولایت پیامبران ، امامان و فقیهان بوده و سایر ولایت ها از نوع ولایت خاصه می باشند که به لحاظ رتبه بندی ولایت عامه مطرح شده بر سایر ولایتها برتری دارد که مصادیق این ولایتها عبارتند از :
ولایت پدر و جد پدری بر فرزندان صغیر ، سفیه و مجنون خود ، ولایت قیمومیتی ، ولایت حاکم شرع بر مواردی که با وجود نیاز به ولایت ولی خاصی ندارد ، ولایت پسر بزرگتر در انجام نمازها و روزهای فوت شده از پدر ، ولایت اولیای میت در تجهیز وی (غسل ، کفن ، دفن و نماز) ، ولایت وارثان مقتول در اخذ دیه ، قصاص یا عفو قاتل وی ، ولایت در موقوفات و ... (مبانی حکومت اسلامی ، حسین جوان آراسته ، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، ص 104). بنابر این در یک جمع بندی کلی در این بخش مراتب ولایت را میتوان به این گونه تصویر نمود : ولایت خاصه ، ولایت عامه فقیه ، ولایت عامه امام معصوم ، ولایت عامه پیامبر و بالاتر از همه ولایت الهیه .
همچنين در عرفان ولایت را به سه قسم ولایت الهیه، ولایت بشریه و ولایت ملکیه تقسیم کرده اند، و ولایت بشریه را نیز به دو قسم ولایت عامه و ولایت خاصه تقسیم کرده اند.
(ر.ک :http://www.hawzah.net/hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=4479&id=34749)
دوست عزیز امیدواریم که این پاسخ ذهن پرسشگر و حقیقت یاب شما را قانع نموده باشد و در صورتی که مورد مبهمی مانده باشد شما می توانید با ذکر مورد ابهام ما را در پاسخ رسانی هر چه دقیقتر یاری فرمایید . در هر صورت منتظر تماسهای بعدی شما با این مرکز هستیم .
porseman.org